ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
نگاهی به بخش کودک و نوجوان نمایشگاه کتاب

غرفه‌های بی هوا و بدون جذابیت + تصاویر

نمایشگاه کتاب تهران برای منِ دوستدار کتاب، یادآور مسیری طولانی، بدون صندلی استراحتی در راهی بدون فضای سبز و سایه‌بان کافی، در آفتابی داغ است. مصائبی که باعث می‌شوند زمان رسیدن به فضای غرفه‌ها قبل از هر بازدیدی دنبال نشیمنگاهی که هیچ‌وقت نیست، بگردم.

یعنی شروع دیدار، همزمان با آغاز خستگی است. با خودم فکر می‌کنم طراحان و معماران این سازه احتمالا گناهی ندارند.  هنوز امیدوارم که روزی برسد که این‌گونه مشکلات مرتفع شوند، حتی اگر نباشیم.

پس از طی مسیری طولانی و واقعا طاقت‌فرسا به غرفه‌های کودک و نوجوان رسیدم که محلش نسبت به اکثر درهای مصلی دورترین نقطه بود. مخصوصا برای کسانی که با وسیله نقلیه شخصی مثل من آمده بودند و باید از در ۴ که روبه‌روی پارکینگ است و در خیابان شهید بهشتی واقع است تا این غرفه‌ها بیایند. با رسیدن به غرفه‌های کودک و نوجوان متوجه شدم که بخش مربوطه مثل گذشته، در بیست و هشتمین سالش نیز در چادرهایی که هیچ امکانات حفاظتی، تفریحی و استراحتی‌ای در آنها در نظر گرفته نشده است، دایر شده. فضای کلی غرفه‌ها خفه و بدون تهویه هوا و بدون جذابیت‌ بودند.

چادرها گرم بود و دم داشت، ظاهرا باز تجربه، بی‌آنکه درسی داده باشد از یاد رفته بود. از لحاظ استاندارد فضایی که برای کودکان برای هر کاربری در نظر گرفته می‌شود باید متناسب با روحیه آنها باشد. این محیط‌ها  باید با رنگ‌ها و تصاویر شاد و گوناگون تزیین شوند. باید فضا لبریز از شادی و موسیقی باشد تا برای آنها کشش داشته باشد.

باید زمین به جای روکش آسفالت، که در صورت زمین خوردن بچه‌ها می‌تواند بالاترین صدمات را ایجاد کند از سطوحی نرم برخوردار باشد. پیشخوان‌های کتاب باید هم‌ترازبا قد کودکان باشد. متاسفانه این پیشخوان‌ها و قفسه‌ها یا آن‌قدر بلند بودند که قد و نگاه کودک به آنها نمی‌رسید یا آن‌قدر تا پایین ادامه داشت که برای دیدن کتاب‌ها بچه‌ها مجبور به نشستن بر سطوح آلوده بودند.

همه این مشکلات دست به دست هم داده بودند تا این غرفه‌ها از صبح تا ساعت دو بعد ظهر که بنده آن‌جا بودم تقریبا کودکی به خود نبینند چرا که رسیدن به هفت‌خوان غرفه‌ها رستمی را می‌طلبید که نبود. البته مثل سال‌های گذشته بودند ناشرانی که با استفاده از امکانات مالی خود فضایی درخور را در غرفه‌هایشان ترتیب داده بودند.

یکی از این غرفه‌ها، غرفه مربوط به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. کانون فضایی حدود ۹ مترمربع برای عرضه محصولات خود اختصاص داده بود با بیش از ۱۵۰عنوان کتاب تازه.

همچنین این سازمان در سالن جنبی کودک، کارگاه‌های متنوع فرهنگی، هنری و ادبی با محوریت کتابخوانی و ترویج فرهنگ مطالعه از قبیل قصه‌گویی و قصه‌نویسی، تئاتر، نقاشی، کاردستی، کتاب‌سازی و… برپا کرده بود تا به بازدیدکنندگان کودک و نوجوان خدمات فرهنگی ارائه دهد.
انتشارات دیگری که نظرها را جلب می‌کرد بخش کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر با نام کتاب‌های شکوفه بود. که طبق گفته سرکار خانم بهرامی متصدی غرفه، تنها در سال ۹۴ بیش از ۶۰کتاب تازه با خود به نمایشگاه آورده بود.

غرفه‌های دیگری که از لحاظ کمی و کیفی برجسته می‌نمودند: انتشارات توکا با مدیریت شاعر بزرگ حوزه کودک جناب اسدا… شعبانی با بیش از ۱۰ کتاب تازه، غرفه نشر آبرنگ با مدیریت جناب مصطفی رحماندوست و غرفه‌های مربوط به انتشارات‌ قدیانی و پیدایش بودند.

لازم به ذکر است علاوه بر مشکلات ذکر شده، مشکل دیگری که کاملا مشهود بود این بود که در غرفه‌ها برای بچه‌ها و حتی بزرگ‌ترهایی که آشنایی با کتاب کودک نداشتند راهنمایی به چشم نمی‌خورد تا سر نخی به دست بدهد تا بچه‌ها ووالدینشان را در انتخاب کتاب مناسب
یاری کنند.

در یک نگاه کلی و جمع‌بندی شده، از جانب متصدیان نمایشگاه برای این کودکان فضای مناسبی فراهم نشده بود. انگار هنوز باور نداریم که فردای این آب و خاک در دستان این عزیزان خواهد بود از این‌روست که با هیچ دگنکی حاضر نیستیم آنان را به رسمیت بشناسیم و همیشه علی رغم فیگورها و سخنرانی‌های نمایشی‌مان به دفاع از آنها، همچنان کودکان برایمان و در دنیایمان، نقشی ندارند.

علی روستایی/ روزنامه قانون

 

 منبع تصاویر: لیزنا