ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

ماهی‌های گلستان، آدم‌های خوزستان و دولت راستگویان

شهروندان – مرتضی گلپور:
مشکل گردوغبار کم بود، خوزستانی‌ها باید با مشکلات تنفسی ناشی از باران‌های اسیدی هم خو کنند. استان گرمسیر ایران که روزگاری نگین ایران زمین‌ بود و هنوز هم بخش زیادی از اقتصاد و درآمدهای روزانه دولت به فعالیت‌های اقتصادی این منطقه وابسته است، این روزها درگیر مشکلاتی شده که چهره سرخ آن را تیره کرده است.

گردوغبارسال‌ها بود که خوزستانی‌ها به سهم اندک خود از درآمدهای نفتی عادت کرده بودند. حتی زخم‌های برجا مانده از جنگ تحمیلی نیز برای آنان عادی شده بود، زخم‌هایی که با وعده‌های اجرا نشده مسئولان، تازه‌تر می‌شد. هنوز که هنوز است، خرمشهری‌ها آب سالم ندارند، یا آبادانی‌ها سال‌هاست که خاطره آب تمیز را از یاد برده اند. اما در کنار همه این مشکلات و کاستی‌ها و البته پس از سال‌ها تحمل ریزگردها، اکنون باید با عوارض عنوان آلوده‌ترین شهر جهان نیز کنار بیایند. باران‌های اسیدی به عنوان سوغات فعالیت‌های صنعتی بی‌محابا و بدون توجه به مسائل محیط‌زیستی، اثر خود را بر زندگی این مردم گذاشته است.

اگر تا دیروز این باران‌ها قدری از آلودگی هوای اهواز و استان خوزستان می‌کاست، اکنون خود به یک درد دیگر تبدیل شده است. چگونه می‌توان مردمی را تسکین داد که هر بار با انبوه شدن ابرها در آسمان نگران بارش باران‌های اسیدی هستند؟ چگونه می‌توان به کودکان خوزستانی گفت که روزگاری این باران‌ها دلچسب‏، امید آفرین و فرح‌بخش بوده اند و مثل حالا، بلای جان شش‌های انسان‌ها نبوده اند؟ اکنون روشن شد که سهم خوزستان از فعالیت‌های صنعتی، باران‌های اسیدی است، بارانی که مدیران و سهم‌برندگان از این فعالیت‌ها حاضر به پذیرش مسئولیت خود در این باره نیستند. اما مسئله به همین جا ختم نمی‌شود.

باران‌های اسیدی یک واقعیت است، واقعیتی که خوزستانی‌ها هر بار با دم و بازدم خود آن را با تمام وجود لمس می‌کنند. اما به نظر می‌رسد این واقعیت هنوز برای صدا و سیما و دولت یازدهم قابل لمس نشده است. اکنون از میان برنامه‌های مختلف تلویزیونی و خبری که خبرنگاران صدا و سیما از ژنو به تهران مخابره می‌کنند، جایی برای رنج‌های خوزستانی‌ها نیست. از این هم بدتر، گویا قبل هم نبود. زیرا دولت اعتدالی و صدا و سیمای اصولگرا، اگر در بخش‌های سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی با هم اختلاف نظر داشته باشند، در سانسور باران‌های اسیدی و رنج‌های مردم خوزستان، یک نظر و هم‌صدا هستند. اکنون میان اخبار گوناگون صدا و سیما و برنامه‌های این رسانه ملی، جایی برای مردم این دیار ایران زمین نیست. اما همین صدا و سیما آنقدر فرصت و وقت و خبرنگار دارد که گزارشی مفصل از مرگ ناگهانی ماهی‌های یک رودخانه در استان گلستان گزارش و پخش کند. اما مرگ تدریجی خوزستانی‌ها در این رسانه که قرار است ملی باشد، به تیغ سانسور گرفتار می‌آید. یا همین رسانه از مرگ یک خانم تهرانی بر اثر جراحی زیبایی در یکی از بخش‌های اصلی خبری خود گزارش می‌دهد، اما سهم نفس‌های تند و بریده خوزستانی‌ها جز سانسور چیز دیگری نیست. اما مسئله این مردم فقط همین‌ها نیست و ای کاش به همین جا ختم می‌شد.

این روزها مردم آبادان، خرمشهر، دزفول و شوشتر که هم دین‌مدارند و عاشق اهل بیت(ع) و هم سال‌ها داغ نبرد با دشمن بعثی هنوز بر خانه‌ها و شهرهای آنان است، باید رنج دیگری را نیز تحمل کنند و آن سانسور غصه‌های آنان از سوی دولت راستگویان است. زیرا استاندار استان خوزستان رسانه‌های گروهی را از اعلام میزان مبتلایان به بیماری‌های تنفسی ناشی از باران‌های اسیدی باز داشته است. گویی اینکه سینه یک کودک در خوزستان خش‌خش می‌کند، یک مسئله امنیتی است، یا اینکه نباید این سوال را مطرح کرد که اگر سهم مردم از چا‌های نفت نزدیک به هیچ است، پس باران‌‌های اسیدی را برای آنان نپسندید. رفتار صدا و سیما و استاندار دولت یازدهم درباره این معضل نشان می‌دهد که راست‌ نگفتن، به یک شیوه سیستماتیک برای پوشاندن واقعیت‌ها تبدیل شده است. سکوت و باز هم سکوت در برابر هر معضلی که مردم با گوشت و پوست خود لمس می‌کنند تا مبادا برای رسانه‌های خارجی خوراک تهیه شود که مدیران پالایشگاه‌ها در همه این سال‌ها برای محیط زیست و سلامت خوزستانی‌ها تره هم خرد نکرده اند. دیگر کار از تعارف گذشته است، اما باید به دولت و صدا و سیما گفت اگر راهی برای کاهش آلام خوزستانی‌ها سراغ ندارید و نمی‌توانید آب رفته را به جوی بازگردانید، لااقل آنان را سانسور نکنید. به مردمی که در هر نفس خود درد می‌کشند، نگویید که درد ندارید یا درد را احساس نکنید. به زبان بسیار ساده‌تر، روی زخم خوزستان نمک نپاشید اگر هنوز خود را دولت راستگویان می‌دانید.

قانون