نگاه حمایتی بر هنر حاکم شده است
شهروندان:
روزی که در خبرها آمد، مردی از جنس موسیقی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد شد، چشمها به نقطهای معطوف شد که آیا او در معاونت امور هنری هم میتواند آن رکورد مدیریتی را که در حوزه موسیقی زد به منصه ظهور برساند. معاونتی که تا قبل از دوره ریاست جمهوری حسن روحانی با چالشها و مسائل عدیدهای روبهرو بود، اکنون در دستان علی مرادخانی است.
شاید این حجم از انتظارات از چنین فردی با کارنامه درخشانش در حوزه موسیقی عرصه را بر او دشوار کند، چرا که اکنون هنرمندان بسیاری چشم امیدشان به دستان اوست. تا نظارهگر امیدهایی نشوند که روزی به یأس بدل شده بود. حالا او سکان کشتی معاونت هنری را به دست گرفته است.مسلماً مبحث کلان برنامههای هنری معاونت علی مرادخانی و اینکه چگونه میخواهد این معاونت را مدیریت کند و پاسخگوی دغدغههای هنرمندان باشد، از جمله مباحثی است که گفتوگوی حاضر با آن روبهرو است. مسائل و مشکلاتی که گاه برای هنرمندان بغض در گلو بود و گاه کنج عزلتنشینی که معاونت امور هنری وزارت ارشاد با سعه صدر خود صمیمانه به تمام آنها پاسخ گفت. با هم میخوانیم.
- دراین مدتی که از مسئولیت شما در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میگذرد، برنامههای کلان معاونت هنری و محورهای اصلی آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
برنامههای کلان به سیاستهای کلی وزارت ارشاد برمیگردد که بخشی از آن وظایف و بخشی هم سیاستهای دولت در حوزه هنر است. مهمترین وجهی که در سیاستهای کلان گفته خواهد شد، در واقع ناظر به حکمی است که از مقام محترم وزارت ارشاد دارم و آن هم بحث حمایت از فعالیتهای هنرمندان در عرصههای مختلف داخلی و خارجی کشور است و ارتقا دادن کیفی فضای هنری کشور برای فعالیتهایی که باید به عنوان کار هنری نامش را گذاشت.
در واقع فعالیتهای هنری کشور در سطح حرفهای و بسامان کردن آن از مجموعه کارهایی است که باید به درستی انجام دهیم. این بخشی از نگاهی است که به معاونت هنری شده است، اما علاوه بر این موارد بدیهی و طبیعی است این برنامهها به قسمتهای مختلفی تقسیم شده است. گاهی به برنامههای اجرایی توجه داریم و زمانی هم به برنامههای کلی. برنامههای اجرایی را قطعاً با حضور مدیران وزارتخانه و مدیران معاونت پیگیری خواهیم کرد که به صورت مشخص و جزء به جزء خواهد آمد، اما در مورد کلیات همه عرصههای هنر در کشور از جمله موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی در مجموع یک تن واحد هستند که باید از نگاه معاونت هنری به عنوان مجموعهای که فعالیتی را در عرصههای مختلف انجام میدهند، مورد توجه و حمایت قرار بگیرند و کارهای آنها برای انجام شدن مورد پیگیری قرار بگیرد. این نگاه کلان برای رسیدگی به امور هنرمندان وجود دارد. یکی از کارهای مهمی که ما باید در این معاونت انجام دهیم، این است که هنرمندان بتوانند با آرامش و بیدغدغه کار کنند.
معمولاً اگر در جایی جنجال نباشد، همه فکر میکنند در آنجا خبری نیست. در صورتی که هرچقدر محیط را آرام کنیم تا هنرمندان بتوانند به خوبی کارشان را انجام دهند و از کارشان حمایت کنیم تا کارشان بتواند روز به روز شایستهتر، بایستهتر و شکوفاتر ارائه شود و در فضایی که ایجاد میکنیم، فراوانی و کمیت هم از ابعاد و اندازه خوب و مطلوبی برخوردار شود. بنابراین در معاونت هنری همانطور که منحنی کیفیت باید رو به بالا باشد، کمیت هم باید بتواند در ابعاد و اندازههای مطلوب خود حرکت کند.اما برنامههای اساسی ما در همه ابعاد وجود دارد و بخشی از آن ممکن است حشو و زوایدی داشته باشد که آن را بزودی اعلام خواهم کرد، ولی به عنوان مثال در برخی از جشنوارهها شاید تغییراتی داده شود و به مسائل کیفیاش توجه شود. یکی از موارد دیگری که میتوانم از برنامهها نام ببرم، این است که بحث تصدیگری را کم کنیم. سبک کردن بار دولت، چابکسازی و امکان دادن به فضای مطلوب اداری و اجرایی که بتوان به کارها به دقت رسیدگی کرد و کار توسط هنرمندان انجام شود و ما فقط آنها را حمایت کنیم.
- یعنی در نظر دارید بخش اجرا را به بخش خصوصی واگذار کنید؟
بله، خیلی از کارها را. اکنون در مورد برنامهها میگویم یعنی شرایط و فضا را برای فعالیت هنرمندان بهینه و آماده کرد و نگاه حمایتی به کارکرد هنرمندان داشت. وقتی به جزئیات بپردازیم، یعنی دولت دست از برخی کارها بردارد و توجه داشته باشد که لزوماً نمیبایست رقیب بخش خصوصی بود، بلکه باید آن را حمایت کرد تا بتواند کارش را به درستی انجام دهد و ما به این معنا توجه کامل خواهیم داشت.
یک زمانی در مورد استراتژیها صحبت میکنیم و زمانی از تاکتیکها سخن میگوییم. فعلاً استراتژی کلی بر این مبنا خواهد بود، طبیعی است در جزئیات کارهای بسیاری میتوان انجام داد. مثلاً در حوزه تئاتر، ممکن است چند کار خوب روی صحنه بیاید و هر کدامشان یک مورد برای بررسی باشند، اما این در زیرمجموعه حمایت از تئاتر حرفهای کشور است، یعنی اینکه خودشان بتوانند این کارها را انجام دهند یا برآورد فراوانی فعالیتهایشان از جمله برنامهریزیهایی است که ما در نظر خواهیم داشت.
- وزارت ارشاد در دورههای قبل از آقای روحانی هم نقش سیاستگذاری و هم اجرا را به عهده داشت. آیا از صحبتهای شما میتوان به این مسأله رسید که در نظر دارید به بعد سیاستگذاری بپردازید و اجرا را در اختیار بخش خصوصی قرار دهید؟
بله، وقتی سیاستگذار و مجری یکی باشد، شرایطی برای نقد موضوع به وجود نمیآید و شرایطی برای ارزیابی و دقت در آن فراهم نمیشود و حتی به نحوی اگر ارزیابیای هم صورت بگیرد، مبانی آن تعریف از خود خواهد بود. پس بنابراین باید فضا و امکانی را فراهم کنیم که سیاستگذار کلیات یک موضوع را معلوم کند و حتی اعتقاد دارم سیاستگذار نباید در خیلی از موارد ریز شود اگر بخواهیم سیاستگذاری کنیم، باید کلیات را بگوییم و در بحث مصادیق مدیران اجرایی باید وارد شوند. به چه صورت مجوز صادر شود و خطوط قرمز ما کجاست؟ و…
اما وقتی وارد اجرا میشوند، خودشان در ریز اجرا دخالت نکنند. به عنوان مثال وقتی ما خودمان مسئول برگزاری جشنواره بودیم، در ریز اجرا هم مجبور بودیم وارد شویم و شرایط را برای یکسری فعالیتها آماده کنیم. بنابراین باید برای اینکه این اتفاق نیفتد، حوزه سیاستگذاری را از اجرا جدا کنیم و اجرا را به دست مردم بسپاریم.
- یعنی سیاستگذاریهای برنامههای کلان با حضور شما انجام میشود؟ و شما نیز در سیاستگذاری دخیل هستید؟
بله و از آنجا به بعد مدیران اجرایی بر انجام امور نظارت خواهند داشت و فعالیتهای حمایتیشان را انجام خواهند داد تا بخشهایی که کارهایشان را انجام میدهند، به درستی کارشان را انجام دهند. وقتی دولت را از اجرا مستثنی کردیم، بسیار به فعالیت بخشهای مختلف کمک کردیم.
وقتی این مسأله را در فضای کلان ببینیم، گاهی ممکن است برخی فعالیتها نیاز به حمایت اساسی و کلان داشته باشند و ما بنا به ضرورتهایی در آن زمینه وارد شویم که البته اگر درست ببینیم، شاید آنجا هم نیاز نباشد که خیلی ورود کنیم. چون در بخش خصوصی اگر تهیهکنندگان قوی تربیت کنیم، خودشان کارها را به گونهای انجام خواهند داد که بتوانند فضاهای کلان مثل ارکسترهای بزرگ را حمایت کنند که کارهایشان به خوبی انجام شود. ذره ذره انشاءالله به این موارد خواهیم رسید.
- قبل از ورودتان به معاونت هنری، آسیبهای اصلیای که در این حوزه بررسی کردید و برایتان ملموس بوده، چه چیزهایی بودند؟
خیلی نمیتوانم دقیق بگویم. چون مطالعه بیرونی با مطالعه درونی یک جریان و یک موضوع قطعاً با هم فرق دارد. مطالعات بیرونی در واقع بازخوردها و گفتههای مردم به یک موضوع است و ما صحت و سقم آن را نمیدانیم و طبیعی است که خیلی مواقع مردم از نحوه نظارت بر آموزشگاههای آزاد ناراحت باشند. بنابراین بیشترین مواردی که گفته شد، نحوه نظارت بر فعالیتهای هنری در بخشهای مختلف و دیگری بر کمک به تولید آثار است. مسلماً اینها اقوالی است که به لحاظ علمی نمیتوان به آن اتکا کرد چرا که بعضی وقتها ممکن است به سیاستها برنگردد. ممکن است یک آدم در جایی که کار نظارتی میکند، کارش منوط به اصلاح چند فاکتور ساده باشد که وقتی آن اصلاح شود، خود به خود مشکل حل شود و در حوزه فعالیتهای هنری و فرهنگی آدمها بسیار مؤثرند. مثلاً وقتی یک نفر را از یک ایستگاه خارج کنید، به طور کل کار در یک جریان اساسی هویت پیدا میکند. در این زمینه یک نگاه کلی به این مسأله وجود داشت که ما اکنون بر همان اساس مطالعاتمان را پی میگیریم؛ تا آنجایی که امکان دارد، بتوانیم به نوعی موضوع را پیگیری کنیم که برای مجموعه مردمی که به ما مراجعه میکنند، کمترین ایستگاه را به عنوان ایستگاه نظارتی بگذاریم و در کوتاهترین مدت لازم هم بتوانیم جوابها را بدهیم. حتی با امکانات جدید مجازی از طریق اینترنت بتوانیم کارهایشان را انجام دهیم. اکنون در مرکز موسیقی این کار دارد انجام میشود. اگر مواردی را بیرون سازمان دیدیم، اکنون از درون سازمان بررسی میکنیم. مثلاً چابکسازی یکی از آسیبهای این مجموعه است. چرا یک کار باید زمان X را داشته باشد، نمیتواند تبدیل به یک دوم یا یک سوم X شود. وقتی از این منظر نگاه کنیم، به دادههای جدید میرسیم.
- کی این سیاستهایی که فرمودید، کاملاً عملی میشوند و چه زمانی نتایج آن را میتوان مشاهده کرد؟
بخشی از سیاستها که موضوع آن اعلام شده وقتی جریان آن را پیگیری میکنید، می توانید با بحثهای کلی تطبیق دهید. چون سیاستها در واقع ابزار اساسی انطباق فعالیتهای اجرایی با اصولی است که شما گفتید. وقتی این انطباق انجام شده باشد، میتوانید بگویید برنامه براساس آن چیزهایی که پیشبینی شده پیش میرود یا پیش نمیرود. بنابراین به صورت جریان سیال با ما خواهد بود و در جایی قطع نمیشود و بزودی از هفتههای آینده این قضیه شکل میگیرد. اکنون کارها را بر همین مبنا پیش بردهایم و مدیران ما در آن جهت حرکتهای خود را انجام دادهاند، جشنوارههای منطقهای برگزار شده و جشنوارههای استانی کار خود را انجام داده و بر اصولی آن را استوار کردیم که افرادی که در آنجا شرکت کردند، حقوقشان حفظ شود و رضایت نسبی بر آن قضایا وجود داشته باشد و اینها به افراد شاخصی که در حوزه اجرایی هستند، منوط میشود تا آن را اعمال کنند. به هر حال در جریانات آتی با دقت بیشتری پیگیری خواهد شد.
- برخی از بخشهای هنری مثل خوشنویسان نه حقوق کافی دارند و نه مشتری کلان که هم خودشان ممکن است آسیب میبینند و هم هنرشان؛ یا در حوزه تجسمی بعضیها با حمایتهای مالی نمایشگاه برگزار میکنند اما یک سری از هنرمندان هستند که اصلاً شناخته شده نیستند و ارشاد هم آنها را نمیشناسد. یعنی نیاز به احراز هویت هنرمندانه دارند. برای این قشر میخواهید چه کار کنید؟
این مسأله در همه ابعاد هنر وجود دارد و این موضوع بسیار پیچیدهای است. اساساً کسی که به عنوان هنرمند شناخته شده نیست، چگونه باید او را به عنوان هنرمند احراز کرد؟ بالاخره باید چیزی داشته باشد که او را بشناسند. مثلاً یک رهبر ارکستر بزرگ سمفونیک که کسی او را نمیشناسد و تاکنون امکان این را پیدا نکرده که کار شاخصی ارائه دهد، یا در تئاتر و خوشنویسی.
اگر کسی کارش در سطحی باشد که همگان او را به عنوان هنرمند بشناسند، بیشتر راه را رفته است. ما کی هستیم؟ دولت چه شاخصهای است؟ دولت برای چه باید به افراد حقوق دهد یا آنها را بیمه کند؟ این مسأله را اول باید معلوم کنیم. البته من چیزی را نفی نمیکنم اما باید معلوم شود که این گستره چه معنایی دارد؟ اگر کسی کار نقاشی انجام داد، فردا دولت باید بیاید او را بیمه کند؟ و باید هزینههای دیگر او را به عهده بگیرد؟ زمانی باید این کار را انجام دهد که موضوعی را از انقراض، مستهلک شدن و آسیبهای اساسی تاریخی نجات دهد. بنابراین امکانی فراهم و قدرتی ایجاد میشود. یادمان باشد که باید یک فکر اساسیتر و مجددی نسبت به این قضایا داشته باشیم.
الگویی که در واقع ارائه میدهید، الگوی یک کشور کمونیستی است یعنی این که همه در خدمت دولتاند و همه بیمه دولتاند و هر کس به هر دلیل کاری در این زمینه دارد، در آن هرم تعریف شده دولتی قرار میگیرد. به نظر من، این طور نیست. هنرمندان در بسیاری موارد نیازی به این گونه مسائل ندارند. اگر برای هنرمندان کاری کنیم که امکان بیمه آنها در صنوف خودشان فراهم شود، کارمان را انجام دادیم. اگر از اتحادیهها، صنوف و اگر لازم باشد سندیکاها که هر یک تعریف حقوقی خود را دارد، حمایت کنیم تا تشکیل شوند، چون وظایف هر یک از اینها برخوردار کردن اعضایشان از حمایتهای لازم و امکانات اجتماعی و اولیه و حقوق شهروندی است، اگر بر این اساس نگاه کنیم همه چیز زاویه مرتب و خوبی به خود میگیرد و دولت هم در اینجا نقش حامی دارد. دولت یک حمایتگر کلان است. اگر شما تک تک بخواهید با آدمهای مختلف مواجه باشید، یک دولت است و میلیونها انسان که هر یک داعیه کار خاصی را دارد و اگر روزی حمایت از یک فرد از یاد برود، موظف به پاسخگویی هستیم. بنابراین هنرمندان باید تشکلهای خود را داشته باشند و این تشکلها مورد حمایت قرار بگیرند.
- برخی از هنرمندان سنتی که سالهاست عمر خود را در زمینه هنر خویش صرف کردهاند با شرایط سختی از طرف صنف خود مواجه میشوند تا بیمه شوند؛ لذا نه تنها مشمول حمایت آن صنف قرار نمیگیرند، بلکه به دلیل سن بالا دیگر زمانی برای اثبات کار خود ندارند. درخصوص این افراد چه تمهیداتی اندیشیدهاید؟
اتفاقاً آدم وقتی سنش بالا میرود، به این موارد احتیاج پیدا میکند و در همان جا قانون با او مشکل پیدا میکند. چون سنش از آن حد عبور کرده. باید برای این مسأله فکر کرد چرا که یکی از مشکلات همین است و به همین دلیل مؤسسهای به نام انجمن پیشکسوتان را در نظر داریم که استادان، هنرمندان و کسانی را که از این وضعیت برخوردارند تحت پوشش قرار دهد و من در این موارد چند پیشنهاد به وزارتخانه دادهام. بسیاری از پیشکسوتان خارج از تهران زندگی میکنند و ممکن است دسترسی به این اصناف نداشته باشند و به صرافت آن هم نباشند و حتی برای ارزیابی مثلاً ارزش هنریشان هم نیامدند بویژه در حوزه موسیقی مقامی نواحی ایران و هنرهای تجسمی این موارد را داریم. الان میتوانیم این افراد را از طریق مؤسسه پیشکسوتان در شورای ارزشیابی هنرمندان، ارزشیابی کنیم و درجه هنری برایشان در نظر بگیریم و چون درجه هنری میگیرند، می توانند از طریق مؤسسه پیشکسوتان مورد توجه قرار بگیرند.
- یک مجموعه قوانین و مقررات از دوره قبل وضع شدهاند که اکنون هنرمندان با آن قوانین دست و پاگیر مواجهاند. آیا درصدد رفع این موارد هستید؟ مثلاً هنرمندی که سن بالایی داشته و میخواسته عضو صنف خودش شود، به او گفتهاند باید ۱۶ سال بیمه داشته باشد و نیز حداقل یک نمایشگاه برگزار کرده باشد.
بله؛ از آنجا که بخشی از نگاه ما، نگاه حمایتی است، لازمهاش داشتن یک سری برونداده هاست که از آنها انتظار داریم. اگر میگوییم فردی استاد است، لازمهاش اشتهار او است. یعنی وقتی وارد مثلاً منطقه خراسان میشویم، نام استاد نورمحمد درپور را که میگوییم، همه او را به عنوان استاد قبول دارند و در جایی به آن اجماع میگویند. وقتی اجماعی در استادی فردی وجود دارد، دیگر بحثی در استاد بودن او نیست. اما گاهی فردی است که هیچ کس او را نمیشناسد و خودش مدعی است. مشکلی که باید به آن بپردازیم، این است که لزوماً با ورود به یک هنر نفر اول هنر تلقی شویم خیلی کار دارد. ممکن است فردی سالها ممارست کرده باشد اما هنوز کارمند حوزه هنر باشد و تا بیاید هنرمند شود، زمانبر است. فکر میکنم باید اینها را کمی تفکیک کنیم. این امکان کمی همهگیر است اما لزوماً در اختیار فقط «درجه اولها» نیست و افرادی هم که تازه وارد هنر میشوند نباید خود را درجه یک بدانند. در این صورت خیلی کارها را میتوان انجام داد و در همین ماههای آینده آییننامهها را معلوم کنیم و مؤسسه پیشکسوتان هم کار خود را انجام دهد تا کسانی که در سنین بالایی قرار دارند، بتوانند از این موارد بهره ببرند و کسانی که سنشان کمتر است و می توانند کار کنند، شروع به کار کنند تا بتوانند در صنف خودشان احراز هویت شوند.
- شما معتقدید که تابلوها نباید در گالریها خاک بخورند و باید به خانه مردم بروند. آیا واقعاً مردم می توانند این تابلوها را بخرند و قدرت
- خرید آنها را دارند؟
چرا از من میپرسید؟ من به نگارخانه سیحون و گالری آقای درمبخش رفتم؛ تا میخواستم به آنجا برسم؛ تمام تابلوهایش را خریدند. جالب است که آنجا مملو از جمعیت بود. تقریباً دو، سه تا کار مانده بود. اینها کجا میرود؟ مسلماً به خانههای مردم. در یک حراج که آقای ناصر پلنگی گذاشته بود، رفتم که در واقع خیلی ساده و موزون شما با موضوعی به نام تابلو، قیمت و خریدار مواجه هستید. وقتی با ایشان ملاقات کردم، گفتند از ۱۵۰ اثر، ۷۰ اثر را در آن خریدند. یعنی قبل از این که حراج شروع شود، آنها را خریدند و ایشان بسیار راضی بود. اینها نماد یک اقبال، نسبت به آثار هنری است. البته کافی نیست. ما باید بتوانیم قانون حمایت از آثار هنری در ساخت و سازها را پیگیری کنیم. در زمان گذشته قانون الزامآور نبوده است. به این معنا که مؤسسات بزرگ میتوانند بخشی از هزینههایی که برای کارهای عمرانی انجام دهند را برای کارهای هنری بگذارند و اگر ما بتوانیم شرایطی به وجود آوریم تا مجلس محترم الزامی برای این کار ایجاد کند، آن گاه خیلی متفاوتتر میشود و این که اگر بشود در قانون مالیاتها قوانینی در دولت به تصویب برسانیم مبنی بر این که اگر کسانی که در این بخش سرمایهگذاری و هزینه کنند، بخشی از مالیاتشان محسوب شود، بنابراین اقبال خوبی نسبت به این مباحث فراهم میشود و سطح آن فراتر خواهد رفت.
- برای تسهیل ورود تهیهکنندگان خصوصی به عرصه تئاتر چه کارهایی انجام میدهید؟
تئاتر یک مقدار کار دارد تا به این مرحله برسد. چون اکثر افرادی که در حوزه تئاتر کار میکنند، انسانهای فرهیختهای هستند و حوزه تئاتر، حوزهای است که با فکر، اندیشه و کلام نزدیک است. افرادی که در آن کار میکنند، افراد اهل نظر و دارای دیدگاه هستند. یعنی هر کس خود یک گفتمان و جامعهشناسی دارد. به همین دلیل هم خیلی اوقات این تشکلها در بند مسائلی از این قبیل نبودند و دغدغهشان این بوده که هر چه در ذهنشان هست را به روی صحنه بیاورند. یعنی مستقیمترین راه را این میدیدند و تنها جایی که میتوانستند سالن در اختیار آنها بگذارد، بخش دولتی بوده است که به آن رجوع کردهاند. در واقع مسائل را عنوان کردهاند و از دولت آن را خواستهاند و پس از آن، این مسأله نهادینه شده است. از سال ۱۳۲۰ به این طرف روال و اسلوب کار همین بوده است. اما اکنون فضا متفاوتتر شده است و همهچیز به یک نوع صنعت فعالیتی و کارکردی نزدیک میشود و این خود یک ساز و کار جدید برای حضور و بقا میطلبد. به همین دلیل باید فرمولهای جدید وارد این فعالیتها کرد.
و آن این است که قیمت هر صندلی در یک برنامه نمایش به صورت واقعی محاسبه شود و یک نفر باید این قیمت را مدیریت کند تا بتواند به درستی در جامعه بیرونی آن را عرضه کند. و چگونه میتوانیم خریداران آن را پیدا کنیم که از صندلی استفاده کنند. این کار کارگردان و بازیگر و کسی که ساز و کار نمایش و مدیریت تولید را دارد، نیست. بنابراین کس دیگری که آماده ورود به عرصه اجتماعی و بازار است باید این کار را انجام دهد. البته یک سری از دوستان ما نگران میشوند که یک اقتصادزدگی میخواهد تئاتر را بگیرد. باید بگویم این گونه نیست. البته این کار بسیار سختی است و به همین راحتی اتفاق نمیافتد و برای این قضایا باید بسیار وقت گذاشت تا این کار انجام شود. اما آهسته آهسته این کار دارد انجام میشود و برای این قضایا باید خیلی وقت گذاشت تا کار انجام شود. ما برای این کار مکانیزمهای مختلفی را باید در نظر بگیریم که انشاءالله مدیر بخش تئاتر بعداً در این زمینه صحبت خواهد کرد.
- چه برنامهای دارید برای این که چند تا سالن تئاتر در تهران مهیا کنید یعنی سالنی که فقط به تئاتر اختصاص داشته باشد؟
ما میخواهیم هر کسی که امکان سرمایهگذاری دارد را تشویق کنیم تا این کار انجام شود. واقعیت این است که دولت پول ندارد تا این کارها را خودش انجام دهد. دولت میخواهد از امکانات و قوهای که در شهرداریها هست استفاده کند و از طریق تقاضا از شهرداری ها و متقاعد کردن آنها یا از طریق مردم و بخش خصوصی این کار را انجام دهد.و ما در تلاشیم به واسطه امکاناتی که در سطح شهر تهران و سایر استان ها وجود دارد، به صورت مشارکتی با بخش عمومی سالن تئاتر بسازیم، نمیگویم دولت یا شهرداری این کار را انجام دهد، بلکه مثلاً شهرداری زمین را با تعرفه فرهنگی در اختیار شخصی یا گروهی قرار دهد مشروط بر این که مثلاً سالن تئاتر ساخته شود.
- اما شهرداری در دورههای قبل پر کار نبود؟
در این دوره شهرداری پرکار است و در این زمینه دارند کمک میکنند. میدانم که در این دوره نگاه دکتر قالیباف منطبق بر فعالیتهای فرهنگی است و در این زمینه تأکید بسیار دارند. بالاخره ما داریم وارد موج سوم میشویم یا در آن وارد شدهایم. خیلی از کشورها از این موج عبور کردهاند و به حوزه دوره معنویت فرهنگی نزدیک میشوند. ما باید بتوانیم در این شرایط و با این موجی که وجود دارد و این همه تقاضا برای کارهای عرصههای فرهنگی و هنری کار کنیم چرا که عرصه فرهنگ و هنر فقط خودش نیست. چرا که در این حوزه هر چقدر فعالیت بیشتر شود امنیت بالاتر میرود و هر چقدر امنیت و فرهنگ با همدیگر رشد کنند، اقتصاد روانتر میشود. هر چقدر اقتصاد و امنیت و فرهنگ و هنر به خوبی در کنار هم قرار گیرند جامعه به یک رفاه و آسایش اساسی نزدیک میشود. اینها بسیار میتوانند به هم کمک کنند. پس میتوان گفت گاهی کار فرهنگی انجام دادن از نان شب هم واجبتر است. چرا که کمک میکند مصرف در جامعه در کنترل درست قرار بگیرد. شاید بسیاری از آسیبهایی که در حوزه اجتماعی، محیطزیست و… داریم ناشی از کمکاری فرهنگی و هنری در جامعه است. بنابراین رشد این دو در گرو هم است.
- در بخش موسیقی نواحی برخی از سازها در حال فراموشیاند، استادانشان فوت کردهاند و نسل بعدی این هنر هم وجود ندارد، تکلیف این بخش از موسیقی چه میشود تا به محاق فراموشی نرود؟
موسیقی نواحی ایران هویت ملی ماست و استادان آن به همان اندازه برای ما گرامی، ارجمند و مهم هستند. ولی اینگونه هم نیست که ما تصور کنیم بخش موسیقی نواحی در حال انقراض است. البته اگر غفلت کنیم خود به خود این اتفاق میافتد. ما برای این کار باید فعالیتهایی را انجام دهیم. باید بتوانیم از وجود این استادان استفاده کنیم و آثارشان را ضبط کنیم و برایشان برنامه بگذاریم و حمایتهای خاص از این افراد کنیم و حتی زندگیشان را بسامان کنیم تا بتوانند بیدغدغه به کارشان ادامه دهند. در این زمینه کارهایی در حال انجام است. با دوستانی از جمله آقایان درویشی، اردلان و اسعدی مشورت کردم. آقای درویشی مجموعه بزرگی را در قزوین با همکاری شهرداری دارند انجام میدهند و استانداری قزوین هم حمایت میکند و شاید بتوان در برخی استانها این فضا را تشکیل داد تا خانههایی باشند برای فرهنگ و هنر و موسیقی نواحی که به فعالیتهایشان به دقت رسیدگی شود؛ ما از آن حمایت میکنیم و این جزو یکی از کارهای اساسی ماست که به دقت پیگیر میشویم.
- با توجه به طی شدن بیش از ۱۰۰ روز از دوره ریاست جمهوری آقای روحانی شما در مدتی که بر مسند معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشستید چه دستاورد مهمی برای هنرمندان به ارمغان خواهید آورد؟
من فکر میکنم باید عرصه فرهنگ و هنر را از برخی عرصههای اقتصادی جدا کرد. عرصه فرهنگ و هنر حوزه دیرپا و بسیار متفاوت از کارهای آنی، لحظهای و اجتماعی است و کارهایی که در آن انجام میشود هر یک به فراخور حال و به همان اندازه هم صبر و متانت باید در آن به خرج داد. اینکه در بعضی از موارد شاهد آسیبهایی در وزارت ارشاد بودیم با یک تصمیمگیری در لحظه میتوان مسائل را حل و فصل کرد و اینکه نگذاریم یک فعالیت در بدو ورود از بین برود تا به مطالعه دقیق آن برسیم. یکسری از کارها را انجام دادیم اینکه فعالیتها را نگذاریم متوقف شوند و اگر قبلاً در مورد مثلاً تئاتر سنتی و آیینی برنامهریزیای شده بود به دقت سعی کردیم با توجه خاصی حتی بدون امکانات کافی مشکل را حل کنیم تا یک نماد به وجود آید و آن این است که هنرمند نگران خیلی از مسائل نباشد. هنرمند تمام مسألهاش این است که آیا کارش را میتواند انجام دهد یا نه. اگر ما بتوانیم این اعتماد را در او ایجاد کنیم و شرایط لرزان را مستحکم کنیم به هدف رسیدهایم. ما تمام تلاشمان را کردهایم که هنرمند از مواجهه با ما دریغ نکند و از دیدن ما خوشحال شود. سعی کردهایم نقش مشوق را داشته باشیم نه بازدارنده و هر یک از استادان و… را میبینیم ترجیحمان به ترغیب آنها به ادامه فعالیتشان است. اکنون نامآوران تمام حوزههای مختلف ابراز علاقه کردهاند که بیایند و کار انجام دهند و این مهم است. بحث ما مثل شرایط اقتصادی نیست که ناگهان با یک خبر قیمتها پائین بیاید. شاخصهای ما شاخص کیفی است. یعنی اکنون هنرمندان با عصبانیت موضوع را پیگیری نمیکنند بلکه با آرامش پیگیری میکنند. این کیفیت را چگونه با یک منحنی میتوان ارزیابی کرد؟
مثلاً آقای پیام دهکردی وقتی در مورد تئاتر دانشجویی صحبت کرد ما از او حمایت کردیم و این اعتماد را ایجاد کردیم که خودشان پیگیر شوند. وقتی آن جشنواره برگزار شود و ورود نکنیم، خوشحال میشویم. بحث جشنواره زدگی این است که دائم ادارات کل مجموعه و وزارتخانه درگیر یکسری کارها میشوند. اما با این توضیحاتی که دادم ما کمک میکنیم اینها کارشان را انجام دهند. سعی کردیم در این مدت بار را آهسته از این قسمت برداریم و متمایل به بخش خصوصی کنیم و این کار بسیار سخت است و به راحتی انجام نمیشود. چون اینها هم خود سازوکارهایی دارد چرا؟ ممکن است برخیها بگویند چرا فلان آدم بله و فلان آدم خیر. در انتخاب هم مواردی به وجود میآید که باید رعایت عدالت، انصاف و شایستگی را هم در نظر داشته باشیم. به هر صورت توانستیم کار را انجام دهیم و مجموعه کارهایمان به شکل درست و دقیق و بدون دخالتهای بیمورد انجام میشود و کسانی که در بسیاری موارد به برخی کارها ورود میکردند هم با نگاه مثبتی که نسبت به این قضیه داشتیم خود به خود به نتیجه مطلوب رسیدند. اینکه بتوانیم در این زمان فعالیتهای نوین را برای سیاستهای آینده آغاز کنیم. یعنی نگاهمان را نسبت به کارهایی که میکنیم تغییر دهیم و شرایط را عوض کنیم. افراد را بیشتر دعوت به کار کرده و محیط را آماده به کار کنیم تا عرصه مرتب و درستی برای فعالیت و کار شود.
در ادامه باید تعداد سالنها را اضافه کنیم. امکانات سخت افزاری کمی داریم بعضی وقتها امکاناتمان بهینه نیست. مشکل تئاتر شهر، و اینکه چقدر از کارها وابسته به دولت و چقدر خارج از فضای دولت باشد و چقدر در امور استانی یعنی خارج از معاونت هنری باید انجام شود. اینها را تقریباً بسامان کردهایم و به نتایجی رساندهایم و خیلی از مواردی هم که در گزارشهای اضافی مجموعه بود از معاونت دور کردیم که از کارهای مهمی بود که انجام دادیم تا منابع ما کمتر مصرف شود و از منابعی که داریم نهایت استفاده راکنیم.
- یعنی شما معتقدید که هنرمندان با تدبیری که شما در عرصه خصوصیسازی اندیشیدهاید، روزی فرا می رسد که روی پای خود بایستند؟
باید این اتفاق بیفتد. ما ملزم به این کار هستیم و اگر انجام ندهیم نابود میشویم یا تبدیل به یک بهای ارزان خواهیم شد. اگر ما به دنبال یک هنر گرانسنگ و ارزشمند هستیم باید اجازه دهیم در یک اقیانوس حرکت کند. هنرمندان هم باید بخواهند این اتفاق بیفتد و باید بدانند حیات آنها در گرو این است که خودشان مشکل شان را حل کنند و دولت با آنها همنوایی و همیاری و همکاری کند تا آنها به خواستههایشان برسند.
مریم سادات گوشه
ایران