هیچ یک از ساکنان بم بدون خانه نیستند
شهروندان:
این گفتوگو یک هفته پیش از سفر به بم و بازدید از شهر انجام شد. قبل از آنکه از نزدیک با کانکسنشینهای بم مواجه شویم و ببینیم که بازسازی شهر زلزله زده بم چندان هم خالی از اشکال نبوده است.
البته محمد علی زمانی؛ رییس گروه برنامهریزی بازسازی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی که تحقیق و مستندسازی بازسازی بم را هم عهدهدار بوده با قطعیت در زمان مصاحبه اعلام میکرد که هیچ یک از ساکنان بم اکنون بدون خانه نیستند و ممکن است که صرفا کارگران فصلی و مهاجرانی از سایر شهرها اکنون در کانکس زندگی کنند.
این مقام مسوول آنقدر محترم است که نمیشود شایبه دروغ و اغراق را به او نسبت داد بلکه صرفا باید اصرار وی بر تکذیب زندگی برخی اهالی بم در کانکسها را متوجه آن دانست که شاید ایشان طی سالها و ماههای اخیر بازدیدی از بم نداشته که با شنیدن حرف و روایت کانکسنشینان متوجه مشکلاتی شود که مانع از خانهدار شدن این جمعیت معدود شده است. گفتههای علی زمانی را درباره پروژه بازسازی بم پس از وقوع زلزله ۶/۳ ریشتری پنجم دی ماه ۱۳۸۲ بخوانید.
- بد نیست که بعد از ۱۰ سال رجوع مختصری داشته باشیم به زلزله ۵ دی ۸۲ شهر بم. زلزله بم چه ابعادی داشت؟ تخریب چه وسعتی را در برگرفت؟
زلزله بم به چند دلیل یک سانحه کاملا ویژه بود. عمق کانونی زلزله، کم و بین ۷ تا ۱۴ کیلومتر بود که عمق کم باعث تشدید ویرانی میشود. شتاب زلزله بسیار بالا و معادل ۱G بود که در چنین شتابی ساختمان کاملا بیوزن میشود. چنین شتابی در زلزلههای ایران معمول نبود و نیروی عمودی که به گستره شهر وارد شد بسیار بالا بود. شهر بم بسیار آسیب پذیر بود زیرا بیشتر ساختمانها، سنتی و خشت و گلی بودند. شدت زلزله بنا بر اعلام موسسه ژئو فیزیک ایران ۶/۳ در مقیاس ریشتر بود. برآیند این مولفهها باعث شد که خروجی زلزله، یک شهر کاملا تخریب شده باشد. حدود ۹۹ درصد شهر آسیب دید و یک درصد ساختمانها سالم ماند.۷۵/۱ دهم درصد ساختمانها کاملا ویران شدند و ۲۳ درصد ساختمانها بهشدت آسیب دیدند. تاثیر اجتماعی زلزله هم این بود که حدود ۳۰ درصد مردم شهر زیر آوار مدفون شدند و آنچه زلزله بم به ارث گذاشت، بازماندگانی بود که باید به آنها رسیدگی میشد.
- که همگی هم حداقل یک نفر از اعضای خانوادهشان را از دست داده بودند.
در واقع شناخت شرایط بازماندگان، ابعاد و چهره پنهان فاجعه است. چهره آشکار فاجعه بم، ساختمانهای فرو ریخته و جنازهها و شهر به هم ریختهیی بود که تاسیسات زیر بناییاش آسیب دیده و دیوارهایش آوار شده بود. اما چهره پنهان، آن مردمی بودند که ظرف چند ثانیه و صبح سحرگاه روز جمعه که همه در خواب بودند با چنین شوکی روبهرو شدند. در واقع شناخت این چهره پنهان فوقالعاده سخت است. پس از زلزله بم روابط اجتماعی افراد از هم فرو ریخت. نظام اجتماعی در یک سکونتگاه، یک پدیده فیزیکی و قابل مشاهده با چشم نیست. خانوادهیی، محلهیی، بزرگ خود را از دست داده و رشتههای ارتباطی قیچی شده. این نادیدنیها، حتی از گزارشهای تلویزیون و جراید و مشاهدات میدانی هم قابل رویت نبود. اما یک مسوول و یک مدیر امدادرسان باید بتواند این شرایط را تا حدودی درک کند. بازسازی دیوارهای فروریخته چندان دشوار نیست اما شناخت شرایط مردم آسیب دیده به تخصص ویژهیی نیاز دارد. حتی اگر یک شهر فوقالعاده زیبا و آرمانی و مدینه فاضله به مفهوم واقعی برای مردم بم ایجاد میکردیم، بدون شناخت این شرایط در واقع کاری نکرده بودیم.
- گفتید که مشابه زلزله بم در ایران بیسابقه بوده. در دهه ۶۰ زلزله رودبار را داشتیم که ابعاد تخریب انسانی و فیزیکیاش بسیار بالا بود. زلزله بویین زهرا هم از یاد هیچ کس نرفته. چرا بم منحصر به فرد شد؟
من به عنوان کسی که مستندسازی بازسازیهای ایران را از ۵۰ سال قبل شروع و تدوین کردم میگویم که در زلزله بویین زهرا ۱۲ هزار کشته داشتیم که ساکن تعداد کثیری از سکونتگاههای روستایی پراکنده بودند. در حالی که در بم به صورت متمرکز و در یک شهر و یک سکونتگاه ۳۰ هزار نفر را از دست دادیم.
- و عمق و شدت زلزله بم هم بیسابقه بوده است؟
عمق کانونی زلزله در منجیل ۲۰ کیلومتر و در بم ۷ کیلومتر بود. حتی در بویین زهرا هم بسیار بیشتر از بم بود. البته شعاع منطقه جغرافیایی تخریب در عمق کانونی بالا بیشتر است چنانکه وسعت تخریب زلزله منجیل تا استان زنجان و قزوین و زنجان و اردبیل هم کشیده شد اما عمق کمتر، شدت تخریب را افزایش میدهد. یک سکونتگاه شهری مثل بم در شرایط عادی از تعادلی برخوردار بوده و این تعادل ناشی از فعالیت تعداد متنوع و مختلف سیستمهای اجتماعی و فیزیکی در شهر است.
- که با وقوع زلزله این تعادل به هم میخورد؟
بله و نظام عرضه و تقاضا در تمام ابعاد مختل میشود. زلزله بم، تمام ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فنی و محیطی و سیاسی را در بر گرفت و کمتر مولفهیی پیدا میشد که تعادلش پابرجا باشد.
و تمام این به هم ریختگی هم کمتر از ۱۸ ثانیه طول کشید؟
البته زلزله، شهر بم و روستاها را درگیر کرد و ابعاد جغرافیایی زلزله بسیار محدود بود. حال باید در بازگرداندن یا استقرار شرایط عادی در چنین شهری با حساسیتهای ویژهیی حرکت میکردیم. باید اولویتها و شاخصها را بهخوبی میشناختیم و نحوه برخورد با این موضوع برای تدوین سیاستها و تاکتیکها و تکنیکها برای بازگرداندن تعادل را میدانستیم. باید طیف وسیعی از ابعاد اجتماعی و اقتصادی در کنار ابعاد مهندسی، معماری، شهرسازی و تاریخی دیده میشد. از طرفی با شدت زلزله و تعداد کشتهها مواجه بودیم و از سوی دیگر یک شهر تاریخی مانند بم پیشروی ما بود. شهری با هویت ویژه. همین ویژگی هم کار را پیچیدهتر میکرد. شهری با آن هویت و تاریخ و فرهنگ که افتخار کشورمان بود و شاید به عنوان زیباترین باغ شهر با خانههای خشتی و میراث فرهنگی در دنیا مطرح بود. پس برای تدوین سیاستهای کلان و استراتژیهای برخورد با موضوع باید کمی تامل میکردیم. من دورهیی را به عنوان دوره ابهام در مدیریت سانحه نامگذاری کردهام.
دورهیی که ابهامات و سوالات فراوانی در ذهن افراد میچرخد. شهر را چگونه خواهند ساخت؟ آیا شهر جابهجا خواهد شد؟ شرایط اجتماعی، اقتصادی و روحی آسیب دیدگان چگونه است؟ آیا باید شهری که ۹۰ درصد آن خشت و گل بوده را جابهجا کنیم یا در محل بسازیم؟ آیا از پیمانکاران خارجی یا داخلی استفاده کنیم؟ تامین منایع چگونه است؟ مدیریت منابع در اختیار چه کسی باشد؟ هویت تاریخی شهر را چگونه بسازیم؟ چه سطحی از توسعه را برای شهر در نظر بگیریم؟ حالا که شهر روی آنتن جهان قرار گرفته با کمکهای خارجی چه کنیم؟ چه خطوطی را در تدوین استراتژیها مشخص کنیم؟ سیاستهای کلان چه باشد؟ و هزاران سوال بیجواب مانند اینها. برای پاسخ به این سوالها، ستاد راهبری و سیاستگذاری بازسازی بم تشکیل شد. بر اساس اصل ۱۲۷ قانون اساسی، رییسجمهوری وقت میتوانست گروهی را برای پرداختن به یک مساله تشکیل دهد که حکم آن گروه، معادل حکم دولت و ارزش مصوباتش برابر ارزش مصوبات دولت است. دولت هم این گروه را تشکیل داد و وزیر مسکن وقت؛ آقای عبدالعلیزاده به عنوان رییس این ستاد و آقای سعیدیکیا هم به عنوان دبیر ستاد تعیین شدند. تعدادی از بزرگان ذی مدخل هم عضو ستاد بودند که حق رای و نظر داشتند. این ستاد در دولت نهم هم فعال و مصوباتش قابل اجرا بود. ستاد تصمیم گرفت شهر را در همان محل بسازد.
- اقتصاد بم دو وجه داشت. یک وجه، این بود که درآمد عمده مردم از راه باغداری و تولید و فروش خرما تامین میشد اما بم در مسیر ترانزیت مواد مخدر هم قرار داشت. با زلزله بم طبیعی بود که چارچوبهای اقتصادی هم دچار آسیب شود. غیر از تخریب فیزیکی شهر، ساختار اقتصادی بم دچار چه آسیبی شده بود؟
باید میدیدیم که چه سیستم اجتماعی بر بم حاکم بوده. تمام سیستمها مختل شده بودند چون فرد مرده بود. اما با انتخاب استراتژی صحیح میتوانستیم خیلی موارد را بهراحتی احیا کنیم. اگر شهر را جابهجا میکردیم در واقع باغات را فراموش کرده بودیم و نخلستانها میمردند.
- بنابراین مصوبه در جاسازی، نیم نگاهی هم به اقتصاد شهر داشت.
در حالی که جابهجا کردن مردم و ایجاد یک شهر جدید به مراتب آسانتر بود. همان زمان افرادی میگفتند که شهر را ظرف ۶ یا ۸ ماه میسازیم. شما با شهری مواجه بودید که ۳۰ درصد مردم آن زیر آوار مدفون شده بودند و بازماندگان باید احیاگر سیستمهای شهری باشند. علت انتخاب در جاسازی فقط توجه به اقتصاد منطقه نبود بلکه فرهنگ و هویت منطقه و ارگ هم مد نظر بود. باید شهری ایجاد میشد که پیوندی با بم قبل از زلزله داشته باشد. باید میگفتیم که آن شهر احیا شد نه آنکه شهر جدید ایجاد شد. شهر جدید، بیهویت و بیریشه است و باید برای خود هویت بسازد. باید پیوندی با گذشته و آینده شهر ایجاد میکردیم که بگوییم این تداوم همان شهر تاریخی قبل از زلزله است. در واقع، خود زلزله شد هویت. ما با شهری مواجه بودیم که زلزله هم بخشی از تاریخ این شهر بود.
- یعنی از این پس وقتی بم را به یاد بیاوریم باید بگوییم زلزله ۸۲ بم.
اثرات زلزله شد بخشی از تاریخ شهر. حفظ چنین هویتی مستلزم صرف هزینه و زمان بود. در حالی که وعده بازسازی ۶ ماهه و ۸ ماهه صرفا شتابزدگی و عبور از کیفیت بود. بازسازی باید دارای چشمانداز باشد. مجری یا سیاستگذار باید در تصور خود آیندهیی را برای شهر متصور شود و در کوچههای شهر آینده قدم بزند. ما این اهداف را در برنامه گنجاندیم و از جمله سیاستها، بازسازی مشارکتی بود مبنی بر اینکه مردم باید در تمام مراحل نقش داشته باشند و دولت به این مردم کمک و مردم را توانمند کند که مردم، شهر و اقتصاد و جامعهشان را بازسازی کنند و دوباره آن روابط و نظامات اجتماعی شکل بگیرد و رشتههای پنهان ایجاد شود. دولت که نمیتوانست دائم دریک شهر بماند. تصمیم ستاد هم این بود که هویت شهر احیا شده و به مرور و با توانمندسازی مردم، شرایط عادی را به شهر بازگردانند. تصمیم بر ایجاد منوریل و مترو و این قبیل ایدهآلها هم نبود زیرا دوره بازسازی، فرصت پرداختن به ایده آلها نیست و مردم آسیبدیده از بین میروند. پس باید با مردم همراه شد و متناسب با ظرفیتها و شرایط مردم و تواناییهای دولت هدفگذاری کرد، نه کمتر و نه بیشتر.
- ستاد راهبری برای برنامههای درازمدت بم نگران بودجه نبود؟
بازسازی مدارس و مسکن اعتبارات جداگانه داشت و محقق شد. البته از همان ابتدا هم بحث بودجه مطرح نبود زیرا کمکهای فراوانی جذب شد و البته کمکهای فراوانی هم در حد وعده ماند و محقق نشد یا شروط وعدهدهندگان در شأن ایران و جامعه آسیبدیده نبود. مثلا میگفتند به این شرط به شما کمک میکنیم که فرم یکی از خیابانهای بم به شکل خیابان کشور ما باشد. سیاستهای کلان و تکنولوژی ساخت هم تدوین شده بود و برخی میگفتند که شهر را دوباره با خشت بسازیم و معماری، خشتی باشد. برخی میگفتند مدرن و با مواد و مصالح امروزی بسازیم. حتی برای به کارگیری نیروهای بومی یا خارج از منطقه و استفاده از مشاوران خارجی و داخلی هم سیاستگذاری شده بود. ستاد به این تصمیم رسید که برای اجرای بازسازی مشارکتی، مردم باید راجع به نقشه خانهشان نظر بدهند و تصویر ذهنی از خانه آیندهشان را توضیح دهند.
قرار شد به جای استفاده از نقشه تیپ، برای تک تک خانوارها نقشه جداگانه طراحی شود. سال ۸۳، هفت هکتار زمین در جوار شهر آباد شد و سرویس حمل و نقل گذاشتند تا مردم بتوانند از سطح شهر به آن محل بیایند و در مقیاس یک به یک، نمونه خانههای مبله را ببینند. مردم میتوانستند انواع اسکلت فلزی و بتنی و سیستمهای ساختمانی را ببینند و انتخاب کنند که با هر سیستم، خانه چه شکلی پیدا میکرد و بگویند که کدام خانه را میپسندند تا با کمک مشاور، طرحی تهیه و اجرا شود. ساخت این واحدهای نمونه، مقدمهیی بود بر بازسازی با این هدف که شهر، محکم ساخته شود تا در زلزله بعدی آسیب نبیند.
سه لایه نظارتی مشتمل بر نظارت عالیه، مقیم و مضاعف ترسیم شد که هنوز در هیچ نقطهیی از شهر تهران هم این ابعاد نظارت را نداریم. جوشها و بتنها واحد به واحد کنترل میشد و قراردادی هم با مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن وقت منعقد شد که آنها کیفیت ساخت و ساز را کنترل کنند. آزمایشگاههای کنترل بتن و جوش هم در محل ایجاد شده بود. نقشههای سازه هم کنترل مضاعف داشت. توصیههای آییننامه مقررات ساختمانی را هم تبدیل به الزام کردیم. در یک شهر مستحکم میتوانی هویت و تاریخ را هم حفظ کنی. احکام و الزامات ویژهیی برای معماری شهر باید تدوین میشد که حتی باغچهها چطور باشد و فرمها چطور کنار هم قرار بگیرد. من تا امروز بازسازیهای فراوانی را دیده یا مطالعه کردهام. مستندسازی بازسازی بویین زهرا را انجام دادم که پیدا کردن اسناد ۵۰ سال قبل بسیار دشوار بود. اما درباره بم میگویم که کار کاملا با حوصله و حساسیتهای ویژه انجام شد و البته بینقص نبود.
من بازسازی بم را به عنوان یک کارشناس میپسندم چون نقاط قوت فراوانی داشت. مثل استفاده از نهادهای بومی به جای نهادهای موازی که باید بعد از دوره بازسازی تداومگر برنامهها و سیاستهای ما میبودند. ارگ که تمام نمیشد. ما به جای اعزام مهندسان ناظر از تهران، نظام مهندسی منطقه را فعال کردیم.
- اشارهیی به مصوبه ستاد راهبری درباره بازسازی مشارکتی داشتید. در مقایسه با بازسازی منجیل گفته می شد که بم نمیتواند توسط مردم ساخته شود چون به علت قرار گرفتن شهر در مسیر ترانزیت مواد مخدر، مردم بم از قدیم عادت به مصرف و فروش و کمک به توزیع و نگهداری مواد مخدر داشتند و به اندازه مردم رودبار، توان و همت ساخت خانههایشان را ندارند. شما با چنین مشکلی در بازسازی مواجه نشدید؟
تصور ما از مشارکت مردم در ساخت این است که فکر میکنیم باید انرژی جسمانی یا مالی تزریق شود. در حالی که منظور ما از مشارکت در ساخت این بود که مردم نظر بدهند و شهرشان را دوست داشته باشند. ما از زمان زلزله بویین زهرا هنوز خانههایی داریم که در روستاهای دورافتاده توسط خارجیها و مدرن ساخته شد اما هنوز خالی است.
- گفته میشود که تعدادی از ساکنان بم هنوز در کانکس زندگی میکنند. پیش از زلزله چه تعداد واحد مسکونی در شهر بوده و حالا تعداد خانهها چقدر است و چرا هنوز مردم در کانکسها زندگی میکنند؟
خانوارها در شهرهای تاریخی ایران معمولا به صورت خانوار اصلی بودهاند یعنی پدر با پسر در یک واحد مسکونی رندگی میکردند که ما آنها را خانوار گسترده مینامیم. این شکل سکونتگزینی خانوار در بم هم رایج بود. تعداد واحدهای مسکونی در زمان وقوع زلزله بر اساس سرشماری نفوس و مسکن اعلام شده از سوی مرکز آمار، کمتر از ۲۰ هزار خانه بوده در حالی که تعداد واحدهای ساخته شده در دوره بازسازی بیش از ۳۲ هزار واحد بود. بازسازی شهر باید تا پایان سال ۸۵ و روستاها باید تا پایان سال ۸۴ تکمیل میشد. بازسازی روستاها و بخش عمدهیی از شهر به موقع تمام شد اما در یکی از سفرهای رییسجمهوری به منطقه قرار شد برای مزدوجین و مستاجران که خانهیی نداشتند هم خانه ساخته شود. این تصمیم باعث شد که فعالیت جدیدی آغاز شود که اواخر سال ۸۶ تمام شد. اما امروز بیخانه در شهر بم نداریم. ممکن است شنیده باشید که فردی در کانکس زندگی میکند. مردم از اردوگاهها و اسکان موقتها چندان استقبال نکردند. اما اسکان موقتهای انفرادی مورد پذیرش مردم قرار گرفت که در واحد مسکونی ایجاد میشد تا مردم بعد از ساخت خانهها هم بتوانند از آن فضا به عنوان فضای درجه ۲ استفاده کنند. ممکن است پس از بازسازی، افرادی از شهرهای دیگر به بم آمده و در این اسکان موقتها ساکن شده باشند و حالا بشنوید که بمی در کانکس زندگی میکند در حالی که این افراد، بمیهای آسیب دیده زلزله سال ۸۲ نیستند.
- هیچ کدامشان؟
به هیچوجه.
- اما من خبر دارم که ساکن بم در کانکس زندگی میکند.
به هیچوجه. در تصور نمیگنجد. وقتی چنین همتی هست که حتی برای مستاجران و مزدوجین جدید هم خانه ساخته شود مگر ممکن است برای یک فرد آسیب دیده خانهیی ساخته نشود؟
- پس کسی که ساکن بم بوده بدون خانه نیست.
به هیچوجه. علاوه بر آنکه تمام ساکنان بم خانهدار شدند، حتی مزدوجین جدید هم صاحبخانه شدند.
- تمام خانوادهها وام گرفتند؟
همه وام گرفتند. کمکهای بلاعوض هم برای حصارکشی و خانهسازی داده شد.
- ممکن نیست که جمعیتی از این کمکها یا از وام به دلیل ناتوانی از باز پس دادن وام محروم شده باشد؟
به هیچوجه. حتی از کمک انجمنهای خارجی برای خانوادههایی استفاده کردیم که ناتوان از سهم آورده بودند یا میخواستند خانه بزرگتری داشته باشند. امکانات دولتی محدود بود. من مسوول این بخش بودم که انجمنهای خارجی را به سمت افرادی هدایت کنم که قادر به مشارکت مالی نبودند.
بنفشه سامگیس
اعتماد