آسمان، آب، زمین مال من است
شهروندان – فرهاد توحیدی*:
1- هر صبح وقتی به قصد کار روزانه از خانه بیرون میروم، اولین کارم ایناست که از خیابان باریک محل زندگیام سری به سمت راست، به سمت شمال بچرخانم و به اندازهای که باریکه خیابان، کوههای شمال تهران را در قاب گرفته، به کوهها نگاهی بیندازم.
این نگاه متقاعدکننده نیست؛ هرچند، چیزکی از احوالات روز را نمایان میکند. تصویر اصلی، درست در میانه پل میرداماد رخ مینماید. آنجاست که میفهمم اوضاع روز از چه قرار است. پرده مهدود تا کجای کوهها بالا آمده است. روزهایی را که کوهها از این فاصله نهچنداندور بهکلی دیده نمیشوند، با نگرانی و دلواپسی شب میکنم.
این قرار پاییزه و زمستانه من است. در بهار و تابستان نگران پوشش نازک برفی هستم که آفتاب بیرحم کی آبشان میکند. آن باریکهای از یخچال طبیعی که نزدیک توچال به گمانم دیده میشود و هر سال سختجانی میکند، امسال تیر نرسیده آب شد و از بین رفت، و امید کوچک مرا هم ذوب کرد.
۲- چند سال قبل وقتی به قصد پژوهش برای نوشتن سریالی عازم آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی و اردبیل شدم، راننده برای رفتن به ارومیه از پل نیمهتمامی که بر دریاچه ارومیه زده بودند استفاده کرد. بخش بزرگی از پل که با ریختن سنگ در بستر دریاچه ایجاد شده بود را طی کرد و در صفی ایستاد تا بارجهایی که فاصلهای کوتاه را تا بخش غربی پل در زمانی طولانی طی میکردند، از راه برسند. سواری همراه سواریهای دیگر روی بارج رفت. دریاچه آشکارا دو نیم شده بود.
بحث داغی روی بارج در جریان بود. موافقان از کوتاهشدن مسیر تبریز و ارومیه میگفتند. مخالفان در این پل بدوی و آنچه رویای خودکفایی در کشاورزی با سفرههای آب زیرزمینی و منابعی که به دریاچه سرازیر میشدند، میکرد، مرگ دریاچه را میدیدند. درست مثل مرد داستان مولانا که بر سر دیوار و برای دسترسی به آب، خشت خشت دیوار را برمیداشت و به چشمه میانداخت، زمانی که دیوار را از پیشرو برداشت آبی نیز نمانده بود. چشمه زیر آوار خشت مدفون شده بود.
۳- وقتی ماجرای هدفمندی یارانهها شروع شد، دیوانهوار بحث میکردیم. غر میزدیم؛ خودمان را به زمین میکوبیدیم؛ امیدوار بودیم مجلس کاری کند. به روزگار نهچنداندوری ارجاع میدادیم که تعدیل قیمت حاملهای انرژی با شیبی ملایم و همه سال اجرا میشد و سرکنگبین تثبیت قیمتهای مجلس صفرا فزود… باهمه کمدانشی در اقتصاد میدانستم که تزریق این حجم عظیم نقدینگی چه به روز ما خواهد آورد. مخالفان، خاموشانه خودخوری میکردند. تنها کاری که از چون منی برمیآمد، این بود که خود و خانوادهام را از دریافت یارانه اعطایی دولت محروم کنم. از بسیاری از دوستان دور و نزدیک نیز خبر داشتم که چنین کردهاند.
۴- در جریان انتخابات ریاستجمهوری گذشته برخلاف عادت پیشین، جانهایی به هم پیوست. چه شبها و روزهایی گذشت، چه توفانی از گفتوگو به راه افتاد تا آنها که با صندوقهای رای بیگانه شده بودند، پای صندوقهای رای بازگردند. این بار اعلام نتیجه انتخابات چندان طول نکشید. با تدبیر رهبری نظام، نتیجه چنان شد که اکثر مردم میخواستند.
این بار عمل جای نشستن و غرزدن و نقزدن را گرفته بود. مردم این بار به جای بیرون گود نشستن و اکتفاکردن به دستور لنگش کن، وارد گود شده بودند و لنگش کرده بودند. دولت تدبیر و امید چنین متولد شد. در اوضاع خطیری که کشور با آن روبروست، این دولت فرصت ما مردم است برای ساختن ایرانی که عاشقانه، از ژرفای دل و از بن دندان دوستش داریم؛ ایرانی که با پیروزی جوانانش در میدانی جهانی اشک شوق میریزیم، به خیابانها سرازیر میشویم، سر به آسمان میساییم، با هم مهربان میشویم، در چشمهای هم چشم میدوزیم و به یکدیگر لبخند میزنیم…
ما در یک بزنگاه تاریخی هستیم برای ساختن ایرانی آباد، ایرانی مرفه و پیشرفته، ایرانی سربلند و پرغرور، ایرانی مهربان، این توان در ما مردم هست، اگر از بیماری تاریخی غرزدن و کنار گودنشستن شفا یابیم. اگر «به من چه» گفتن و شانه بالاانداختن را کنار بگذاریم و باور کنیم اگر هر کسی فقط یک متر و یک متر دور و برش را تمیز کند دنیا تمیز خواهد شد.
۵- هنرمند ارزنده، خانم حکمت طرحی را از طریق سازمان حفاظت محیطزیست و خانم دکتر ابتکار به دولت ارایه کردند. این طرح مبتنی است بر خودداری داوطلبانه از دریافت یارانه و اعطای آن به سازمان حفاظت از محیطزیست برای رسیدگی فوری به اوضاع بحران محیطزیست. اینک شماری از هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگاران و دیگر فعالان حوزه فرهنگ، فعالان و دوستداران حوزه محیطزیست، اقتصاددانان و … داوطلبانه به این پویش پیوستهاند. امروز، روز نشستن نیست. هنگام عمل است. اگر چنان نکنیم که باید، شاید فردا زندگی در تهران، کرانههای دریاچه ارومیه، اراک، اصفهان، اهواز، حوزه دریاچه هامون و هزار نقطه مشابه دیگر، ناممکن شود. آسمان، آب، زمین مال ماست. آنها را همانگونه پاک و منزه بخواهیم که طبیعت خدا به ما ارزانی داشته است.
*فیلمنامهنویس
شرق