پرهیز از سیاسی کردن امور اجتماعی
شهروندان:
اتفاق ناگواری که هفته گذشت رخ داد و ۲نفر از بانوان زحمتکش بر اثر عمل نکردن نردبان آتشنشانی، مجبور به پرتاب خود از بالای ساختمانی که آتش گرفته بود شده و درنهایت هم جان باختند، موجب واکنشهای گستردهای در سطح جامعه شد.
اظهارنظر شهردار، اعضای شورای شهر و دستور رئیسجمهوری، بخش مهمی از این واکنشها بودند. بالاخره نیز با بازداشت موقت برخی از دستاندرکاران گروه نجات، موضوع ابعاد قضایی نیز پیدا کرد. در این مورد چند نکته خاص وجود دارد که نیازمند توجه است.
۱ـ برخی از رسانهها از این که موضوعی درحد این آتشسوزی و کشته شدن ۲نفر تا این اندازه اهمیت یافته، دچار تعجب شدهاند و آن را ناشی از وجود ارادههای سیاسی دانستهاند. به ویژه آنکه در جامعهای زندگی میکنیم که دهها و صدها نمونه از این نوع مرگومیرهای ناشی از حادثه در طول سال رخ میدهد و هیچکدام چنین اهمیتی پیدا نمیکنند. بدون نفی وجود چنین هدفی در میان برخی از منتقدان، باید گفت که همه مساله را نمیتوان به وجود انگیزه سیاسی فروکاست. اهمیت یافتن رسانههای دیجیتالی و دسترسی عموم به ضبط و ثبت تصاویر و به ویژه پریدن از طبقات بالای ساختمانی که درحال سوختن است، بهطور طبیعی ابعاد ماجرا را گسترش میدهد و این فرق میکند با حوادثی که فاقد این ویژگی هستند.
در همه جا نیز همین قاعده برقرار است. مطالعهای در آمریکا نشان داد که احتمال بروز کشته شدن کودکان بر اثر وجود استخر در منزل ۱۰۰برابر بیشتر از مرگ آنان بر اثر خطر وجود اسلحه است، ولی اخبار مرگ آنان بر اثر غرق شدن در استخر در مطبوعات منتشر نمیشود، درحالیکه دومی ابعاد گستردهای پیدا میکند؛ زیرا ماهیت خبری این ۲واقعه تفاوت دارند. بنابراین، نهادهای امدادرسان و نجاتدهنده باید متوجه باشند که از این پس هر شهروند با یک عدد موبایلی که در اختیار دارد به یک خبرنگار حاضر در صحنه تبدیل میشود و فعالیتهای آنان را زیر نظر دارد و به همین دلیل باید رفتار و تجهیزات خود را برای انجام ماموریت بهبود بخشد.
۲ـ بالارفتن حساسیت به این حوادث، یک وجه دیگر جامعه مدرن نیز هست. در جامعه سنتی احساس ترحم به وضعیت دیگران، یک کنش اخلاقی و دگرخواهانه بود. درحالیکه در جامعه مدرن ما نمیتوانیم از احساس ترحم نسبت به دیگران سخن بگوییم، چراکه دیگران، یعنی ما و ترحم به خود چندان معنا ندارد. بلکه احساس مسئولیت اجتماعی است که رابط و احساس انسان جدید را به دیگران شکل میدهد و هرچه این احساس بیشتر شود، به نفع همه و نیز اصلاح کلی امور جامعه است.
این اتفاقی است که به وضوح در جامعه خود شاهد آن هستیم. نگاه شهروندان نسبت به دیگران درحال تغییر است. اگر یک خانم درحال سقوط از طبقات بالای ساختمان است، شاهد ماجرا بیش از آن که نسبت به او ابراز ترحم کند، به نوعی خود را درگیر ماجرا میداند و این که هزینههای امدادرسانی از جیب او و سایرین پرداخته میشود، تا چنین روزی بهکار آید. پس چرا نباید اقدام موثری کرد؟ برای او دلسوزی برای دیگران فرع بر مسئولیت اجتماعی اوست.
۳ـ خطری که این نوع حساسیتها را تهدید میکند، سیاسی شدن آن است. گویی که اگر کسی از قوم و قبیله خودمان در مصدر امور بود نباید به مساله توجه کنیم، ولی اگر از گروه سیاسی دیگر و رقیب بود، باید تا آنجا که میتوانیم بر کوره مسئولیت حادثه بدمیم.
سیاسی شدن فقط از سوی منتقدان نیست، بلکه متهمان ماجرا هم ممکن است از طریق کم اهمیت دادن به حادثه، سیاسی شدن ماجرا را دامن بزنند. این بزرگترین خطری است که اینگونه پیگیریها را تهدید میکند و رسانهها نقش بسیار مهمی در این ماجرا دارند تا اجازه ندهند رسیدگیها سیاسی شود. به همین دلیل باید از یکسو نگری پرهیز کرد، خود را به جای دیگران گذاشت، ماجرا را در ارتباط با سایر عوامل دید، انصاف را در قضاوت و تحلیل فراموش نکرد و از سیاست یک بام و دو هوا در ارزیابیهای مشابه پرهیز کرد.
از همه مهمتر این که موضوع تعیین مسئولیت و انداختن تقصیر و قصور بر سر یک یا چند نفر فرع بر تحلیل فراگیر ماجراست، مساله این است که به وضعیتی برسیم تا این اتفاقات ناگوار کمتر تکرار شود. بنابراین، تمرکز کردن بر اشخاص و اتهامات آنها نباید جایگزین عوامل تأثیرگذار دیگر شود.
به همین دلیل اگر خواهان اجرای عدالت هستیم، باید از زیادهروی نسبت به هر فردی که در ماجرایی مشابه متهم است، اجتناب کنیم. به ویژه در این اتفاق که طرف قضیه آتشنشانی است. مطالعهای که سال گذشته از شهروندان درگیر ماموریت با این نهاد انجام شده، نشان داد که یکی از بالاترین رضایتهای مردم نسبت به آنان ابراز شده است.
هدف از پیگیری این اتفاقات باید اطلاعرسانی، جلب حساسیت افکار عمومی و اصلاح فرآیندها باشد. انتقامگیری بدترین هدفی است که میتواند اهداف پیشگفته را به محاق و فراموشی ببرد.
شهروند