معتمدنژاد همان پیام است
شهروندان:
وقتی سوژه نزدیک تو باشد، آنقدر که آن را جزئی از وجودت بدانی، دیگر نمیشود ایستاد و از روبهرو به آن نگاه کرد. تو در دل سوژه هستی و انگار باید چشم سومی داشته باشی تا خودت را درست در نقطهای که ایستادهای، ببینی؛
خودت را و تمام دغدغههایی که داری، خودت را و امیدها و یأسهایت که گاهی لبانت را به شیرینی میخنداند و بعضی وقتها هم چهره ات را چنان درهم فرو میبرد که گویی سال هاست رنگ شادمانی به خود ندیده است. وقتی در متن سوژه هستی، کلمات هم انگار برایت طاقچه بالا میگذارند، دور سرت میچرخند، درهم فرو میروند و با شیطنت برایت شکلک درمیآورند و چقدر باید منتشان را بکشی تا آنطور که دلت میخواهد، پشت سرهم ردیف شوند و آنگونه که باید، حق مطلب را ادا کنند.
این طور وقتها، نوشتن سخت میشود؛ انگار قطعهای سرب به قلمت بسته باشند. جملهها در ذهنت کش میآیند و تو دلت میخواهد حرفی بزنی که تا به حال، اینگونه گفته نشده باشد. نوشتن سخت میشود و تو فکر میکنی که باید از کجا شروع کنی. تو روزنامه نگاری و کلمات در ذهنت خشک شدهاند و نمیدانی برای پاسداشت استادی که حرفهات مدیون تلاشهای اوست، چه بنویسی. استاد استادان، کسی که رفت تا همیشه گوشهای از دل مطبوعات ایران را خالی بگذارد.
نوشتن سخت میشود وقتی گفتههای استاد در ذهنت تداعی میشود: «وسایل ارتباط جمعی از امکانات بالقوه خود استفاده نمیکنند و خیلی از موقعیتها را از دست میدهند که جبران آن خیلی مشکل است.» چطور میشود این عبارات را شنیده و خوانده باشی و دست و دلت موقع نوشتن نلرزد و نگران نشوی. دکتر معتمدنژاد گفته بود که برای بازگشت به شرایط بهتر باید برای دنیا پیام داشته باشیم. این جمله استاد، خودش بهاندازه کافی بار مسئولیت روزنامه نگاران را سنگین و تعهداتشان را به آنها گوشزد میکند.
خیزهای کوتاه و افتهای طولانی امید در روزنامه نگاری
«روزنامه نگاری بر امید استوار است.» این جملهای بود که دکتر معتمدنژاد عمیقاً به آن اعتقاد داشت چنان که خود وی هم انسانی امیدوار و پراشتیاق بود و به پیشرفت مطبوعات ایمان داشت.
به گفته پدر مطبوعات ایران، روزنامهنگاری از زمان آزادی مطبوعات، مبتنی بر امید بود. روزنامه نگاران، آن دوره صاحب اندیشه بودند و برای ساختن جامعه بهتر تلاش میکردند. آنها فکر میکردند از طریق روزنامه میتوانند مردم را آگاه کنند، یعنی درست برخلاف روزنامههای دوران استبداد بود که در اوایل قرن هفده میلادی به وجود آمدند و اخبار سرگرم کننده منتشر میکردند و هیچ انگیزه مثبتی برای آزادی و آگاهی نداشتند.
به گفته استاد، غرب، سه دوره مطبوعات را گذرانده است؛ دوره اول مطبوعات مثل روزنامه نگاری ما در دوره قاجاریه، استبدادی است. دوره دوم مطبوعات دوره انقلاب و بیشتر عقیدتی است و میخواهند مردم را روشن کنند و با برخورداری از آزادی، جامعه عقلایی داشته باشند و دوره سوم، دوره مطبوعات خبری است که تحت تأثیر گسترش آگهیهای تجاری در روزنامهها پدید میآید و مطبوعات برای کسب تیراژ هرچه بیشتر و انتشار آگهیهای فراوانتر به جنجال گرایش پیدا میکنند و محتوا کم کیفیتتر میشود و افول اخلاقی در مطبوعات پیش میآید و مطبوعات زرد بیشتر میشود. البته در کشور ما امید در مطبوعات فراز و نشیبهای فراوانی داشته و گاه همچون کالایی نایاب و خواستنی معامله شده است.
در همین رابطه دکتر محمد مهدی فرقانی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «ایران» به بیان جایگاه امید در روزنامه نگاری ایران میپردازد.
وی میگوید: «هماکنون ۱۸۰ سال از شروع انتشار روزنامه در ایران میگذرد. در مجموع دوران امیدواری در مطبوعات ایران طولانی نبوده و در واقع اینگونه باید گفت که خیزهای کوتاه و افتهای طولانی داشته است.
امید در روزنامه نگاری به چند عنصر اساسی برمیگردد که از مهمترین آنها استقلال مالی و اقتصادی روزنامهنگاران در تأمین معیشت و امنیت شغلی است، دیگری استقلال سیاسی است که به تأمین امنیت مطلوب و تضمین شده قانونی برای کشف و بیان حقیقت منجر میشود. در واقع باید فضایی به وجود آید که در آن حقوق روزنامه نگار به رسمیت شناخته شود. در نتیجه فراهم کردن این فضا، روزنامه نگار در قبال عملکرد خود مسئول دانسته میشود. اگر این ویژگیها را در تاریخ ۱۸۰ ساله مطبوعات ایران جستوجو کنیم، میبینیم که در دورههای کوتاه مدت و گذرا سر از آب بیرون آورده و دوباره به زیر آب رفته است.»
روزنامه نگاران همانگونه که خود در پی یافتن امید در حرفه شان هستند، مسئولیتی نیز در قبال تزریق امید به جامعه دارند.
دبیر نخستین جشنواره هنر و رسانه در این رابطه میگوید: رسانهها و روزنامهنگاران باید حامل آگاهی، دانایی و متعهد به روشنگری و آگاه کردن مردم باشند و امید هم در شرایطی به جامعه منتقل میشود که واقعیتها امیدوارکننده باشد و روزنامهنگار بتواند این واقعیتها را به جامعه منتقل کند. اگر روزنامه نگار امید را به صورت کاذب به جامعه منتقل کند و مردم در عمل امیدوار نشوند و اثر این امیدبخشی در زندگی آنها مشاهده نشود، عملاً تیغ رسانهها کند خواهد شد و اعتماد عمومی از بین خواهد رفت. اینجاست که رسانه تبدیل به ابزاری ناکارآمد خواهد شد و رسالت اصلی آن فراموش میشود. در واقع رسانهها نه مسئولیت دارند و نه میتوانند امید کاذب به جامعه تزریق کنند.
وی معتقد است که جامعه فقط با پرداختن به موضوعات مثبت امیدوار نمیشود، بدین معنی که اگر مردم ببینند که جامعه به سمت نامطلوبی پیش میرود اما رسانهها در خلاف جهت واقعیات جامعه حرکت میکنند، ناامیدتر میشوند. در واقع باید گفت که تزریق امید به جامعه در گرو عملکرد مؤثر، مفید و امیدوارکننده ساختار سیاسی است که در این صورت رسانهها میتوانند ناقلان خوبی برای امید باشند.
حفظ منافع ملی، چراغ روشن جاده استقلال مطبوعات
روزنامهنگاری مستقل همان بحثی است که بسیار مورد توجه اساتید ارتباطات و روزنامه نگاران کشور قرار گرفته و به دفعات بر آن تأکید شده است.
دکتر معتمدنژاد در طول دوران ارزشمند کاریاش همواره بر چهار اصل برای پیشبرد مطبوعات تأکید کرده است. اول، تأمین فضای عمومی مطلوب برای فعالیت آزاد مطبوعات همراه با تقویت حاکمیت قانون به منظور توسعه آزادی یاد شده، دوم، تأمین استقلال اقتصادی مطبوعات که مستلزم بهبود کیفیت مندرجات روزنامهها و مجلهها و افزایش تعداد خوانندگان و گسترش میزان آگهی هاست که با کمکهای دولت به مطبوعات استحکام بیشتری پیدا میکند، سوم، آموزش روزنامه نگاری در دانشگاهها و چهارم، تأکید بر استقلال حرفهای روزنامهنگاری.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه، اعتقاد چندانی به وجود روزنامهنگاری مستقل ندارد. به گفته فرقانی، در هیچ کجای جهان استقلال کامل در روزنامهنگاری وجود ندارد و فقط درجه استقلال و وابستگی در کشورهای مختلف از متوسط تا کم، متفاوت است.
این استاد ارتباطات اینگونه ادامه میدهد: استقلال به معنای مستقل بودن روزنامه نگار برای جستوجو، کشف و بیان حقیقت است و اینکه روزنامه نگار در مسیری که مسئولیت وی را شکل میدهد، تحت فشار، نفوذ و تهدید هیچ منبع قدرتی اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نباشد.
در واقع معیار اصلی تشخیص درست برای روزنامه نگار مستقل، حفظ منافع ملی و عمومی و حرکت در این مسیر است و منافع ملی، خط قرمز حرفه روزنامه نگاری به شمار میرود که البته تشخیص درست این منافع نیز بسیار مهم و اساسی است.
جوانمرگی مطبوعات، سنگی بر پای استقلال اقتصادی
همانگونه که استقلال سیاسی روزنامه نگاران در پیشبرد حرفه آنان اهمیت دارد، توجه به استقلال اقتصادی هم بسیار مهم است و این نکته بارها مورد تأکید دکتر معتمدنژاد قرار گرفته است. این استاد بزرگوار معتقد بود که وقتی استقلال اقتصادی شاغلان رسانه تأمین نشود، محتوا هم خوب از کار درنمیآید.
بسیاری از روزنامه نگاران در سالهای اخیر به دلیل وجود مشکلات مالی و نبود امنیت شغلی، از شغل خود دلسرد شده و برخی از آنها کار خود را رها کرده و سراغ حرفه دیگری رفتهاند. این افراد ممکن است حتی بعد از گذشت سالها با نگاه کردن به سطرهای روزنامهها دلشان برای روزگاری که در مطبوعات گذراندهاند تنگ شود و هوای نوشتن روی کاغذهای کاهی به سرشان بزند، اما چه میشود کرد که زندگی خرج دارد و گاه چاره دیگری باقی نمیماند.
فرقانی در این رابطه هم حرفهایی برای گفتن دارد. او میگوید: با چند پارامتر میتوان در جهت رسیدن به استقلال اقتصادی و شکل دادن به یک ساختار روزنامه نگاری حرفهای حرکت کنیم.
استقلال اقتصادی ارکانی دارد که در چارچوب قانون باید رعایت شود تا تضمینکننده حقوق و منافع روزنامهنگار باشد. به گفته فرقانی، در راه رسیدن به استقلال اقتصادی یکی از راهکارهای اساسی این است که باید بتوانیم مطبوعاتی با عمر طولانی داشته باشیم. متأسفانه عمر کوتاه یا همان جوانمرگی مطبوعات در کشور ما بسیار رایج است به گونهای که میانگین عمر مطبوعات ما حدود ۱۰ سال است و این مسأله امکان و اجازه سرمایهگذاری ساختاری چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ نیروی انسانی را به مدیران مطبوعات نمیدهد.
با وجود چنین شرایطی، کیفیت، به اولویت چندم مطبوعات تبدیل میشود چرا که توجه اصلی به حفظ حیات رسانه معطوف است و دغدغه ارتقای کیفیت و به کارگیری نیروی انسانی متخصص در این شرایط کمتر خواهد بود یا وجود نخواهد داشت.
وی میگوید: بسیاری از مطبوعات چون شخصی هستند و در قالب مؤسسات مطبوعاتی بزرگ فعالیت نمیکنند، توانایی مالی لازم را در به کارگیری نیروی متخصص ندارند و عموماً از نیروهای بیتجربه و تازه کار استفاده میکنند. البته باید در کنار این نیروها، افراد باتجربه هم حضور داشته باشند که این امکان برای مؤسسات کوچک امکان پذیر نیست.
تأمین نشدن روزنامه نگاران به لحاظ مالی و معیشتی، پیامدهای نامطلوبی در پی دارد و در برخی موارد ممکن است به ایجاد رابطههای مالی نادرست با منابع خبری منجر شود. متأسفانه گاه بین خبرنگاران و روابط عمومیها روابط نادرستی شکل میگیرد که البته به هیچ عنوان توجیهپذیر نیست ولی واقعیت این است که وقتی روزنامهنگار با حداقل دستمزد و بدون بیمه و بازنشستگی و امید به آینده فعالیت میکند، ممکن است به سوی برقراری اینگونه روابط سوق پیدا کند.
فرقانی ادامه میدهد: برای حل این مشکل باید نظامهای مالی و حرفهای در حیطه مطبوعات شکل بگیرد و روزنامهنگار را تحت حمایت قرار دهد. دولت هم در این رابطه باید کمک کند که هرچه زودتر قوانین حمایتی لازم تدوین شود و در عین حال کمترین دخالت را در امور مطبوعات داشته باشد.
به گفته وی، دولتها نباید متولی و مدعی مطبوعات باشند، بلکه باید حمایتکننده و تسهیل کننده فعالیت آنها باشند زیرا در جامعهای که مطبوعات بتوانند آزادانه، مسئولانه و متعهدانه به مسئولیت خود عمل کنند، هم دولت سود میبرد، هم جامعه و هم روزنامه نگاران و همه چیز در جهت منافع ملی حرکت خواهد کرد.
پیام ارزشمند رسانه
«رسانه خود پیام است.» این، جمله معروف مارشال مک لوهان مطرحکننده مفهوم «دهکده جهانی» است که مجید رضائیان، استاد و مدرس حوزه ارتباطات این جمله را اینگونه بیان میکند: «معتمدنژاد همان پیام است.»
همین عبارت کافی است تا بدانیم پدر علم ارتباطات ایران چه جایگاهی در میان اساتید روزنامه نگاری دارد؛ پدری که گرچه جای خالی اش به این سادگیها پرشدنی نیست اما آنقدر یادگارهای ارزشمند در عرصه مطبوعات ایران بجا گذاشته که سالهای سال چراغ راه روزنامهنگاران کشور است.
مک لوهان اعتقاد داشت که رسانهها وسیلهای برای بسط و گسترش بدن هستند، به عنوان مثال اتومبیل راه رفتن را امتداد میدهد و روزنامه نطق را گسترش میدهد. رسانه نحوه ارتباط با دنیا را تغییر داده و نگرش را به دنیا عوض میکند و در واقع نگاه ما به پیام رسانه و محتوای آن توجه ما را به خود آن از بین میبرد. در نگاه مک لوهان به رسانه، محتوای آن تأثیر بسزایی ندارد و مهمترین پیام رسانه تأثیر آن در دیدگاه ما به زندگی است.
به گفته رضائیان، دیدگاههای استاد معتمدنژاد، به درستی چشمانداز ارتباطی از جامعه اطلاعاتی را برای ما ترسیم میکند. استاد معتمدنژاد در آثار پژوهشی خود، بویژه مقالات نشان داد که نهتنها همپای سیال بودن ارتباطات، گام برمیدارد که فراتر از آن میبیند و پژوهش میکند. خاصه آنکه هیچگاه از استاد مشاهده نکردیم در برابر تئوریها و نظریههای ارتباطی، برخوردی منفعلانه داشته باشد.
این استاد ارتباطات ادامه میدهد: اگر بخواهیم تعریف عملی از آزادی در کار روزنامهنگاری ارائه دهیم باید بگویم که نمونه با ارزش، پروفسور معتمدنژاد است. آزادگی و حریت وی یکی از مسائلی است که درباره اش مطرح میشود.
رضائیان میگوید: دکتر معتمدنژاد بشدت فروتن بود و بدون هیچگونه جانبداری خاص از روی خیرخواهی نصیحت میکرد و این نکتهای است که شاید در روزنامهنگاران نسل جدید کمی رنگ باخته باشد اما این رفتار و اخلاق علمی استاد، هیچ گاه از بین نخواهد رفت. وی میافزاید: روزنامه نگارانی میتوانند از منافع مخاطب دفاع کنند که بار علمی لازم و کافی را داشته باشند که در این صورت میتوانند استقلال خود را حفظ کنند. دکتر معتمدنژاد با همه دولتها در مقام یک راهنما و هادی برخورد میکرد و برخوردهایش هم مشفقانه و راهبردی بود که همین نکته اهمیت زیادی برای روزنامهنگاران داشت و رفتار و زندگی پروفسور یک درس واقعی بود.
مریم طالشی – ایران