همه برای یکی، یکی برای همه
شهروندان:
«شهر ما، خانه ما»؛ شعاری که سالها پیش از طریق تلویزیون به خانههای مردم وارد شد و به دلها نشست و امروزه هم از یادها نرفته است. یا آن گربهای که منتظر بود کسی زبالهاش را دیرتر از ساعت ۹ سر کوچه بگذارد تا پلاستیک زباله را پاره کند و محله را کثیف. با همین تیزر تلویزیونی خیلیها یاد گرفتند که زبالههایشان را رأس ساعت ۹ سر کوچه بگذارند.
اما سالهاست که دیگر اثری از تیزرهای محیط زیستی در تلویزیون نمیبینیم. انگار که سالهاست محیط زیست ایران به امان خدا رها شده است. اما با تشکیل دولت یازدهم و برگشت معصومه ابتکار به سازمان محیط زیست ظاهرا تغییرات و تحولاتی در این حوزه درحال ایجاد است و حتی صداوسیما هم در نشستی با دولت حاضر به همکاری شده است. اکنون حفظ و حراست از محیطزیست تبدیل به وظیفهای همگانی شده و مقام معظم رهبری نیز هفته گذشته تمام مسئولان کشوری و آحاد مردم را دعوت کردند تا به مساله فضای سبز اهمیت دهند و نگذارند که کشور و زندگی مردم از این نعمت بزرگ پروردگار محروم شود.
ایشان حتی خواستار جلوگیری از دستاندازیها به فضاهای سبز و تبدیل این منابع ارزشمند به آهن و سیمان شدند و از مسئولان خواستند که با سوءاستفادهکنندگان و تخریبکنندگان محیطزیست برخورد قانونی شود. مقام معظم رهبری درنهایت بر شعار«هر ایرانی یک درخت» تاکید ورزیدند. شعاری که به نظر میرسد باید توسط تمام نهادهای تاثیرگذار بر جامعه تبلیغ و ترویج شود تا جلوی فجایع زیستمحیطی بیشمار این کشور گرفته شود.
محیط زیست و صداوسیما
بیشک تلویزیون اثرگذارترین رسانه در جامعه است. جعبهای جادویی که در خانه تکتک ایرانیها جاخوش کرده و مونس و همدم شبانهروزی خیلی از ایرانیهاست. اما چند سالی بود که این اعجوبه اثرگذار چندان با محیطزیست ایران مهربان نبود. شاید به این دلیل که سازمان متولی محیطزیست حال و روز خوبی نداشت و صدایش رسا نبود.
اما اکنون معصومه ابتکار آمده است و جلساتش با رئیس صداوسیما اثربخش بوده و صداوسیما از ادعایش مبنیبر گرفتن پول در ازای پخش تیزر تبلیغاتی عدول کرده است. چه آنکه قانون برنامه ۵ ساله پنجم نیز به صراحت صداوسیما را مکلف کرده که بدون دریافت هرگونه وجهی برنامههای آموزشی را برای مخاطبان تولید و پخش کند.
حساسیتهای محیطزیستی آنچنان شده که ضرغامی، رئیس سازمان صداوسیما در جلسه مشترکش با معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیطزیست ایران وعده داد که علاوهبر اضافه شدن زیرنویسهای اثرگذار زیستمحیطی در شبکههای تلویزیونی، برنامههایی به این منظور تولید میشود و ابتکار نیز از دوران خوش گذشته و اهدای جایزه ملی محیطزیست در سال ۸۲ به شبکه دوم سیما یاد کرد.
مجید فدایی، مدیر روابط عمومی سازمان محیطزیست درباره این نشست میگوید: بعد از دیدار خانم ابتکار و آقای ضرغامی قرار شد همکاری گستردهای در راستای فرهنگسازی و حفاظت محیطزیست انجام گیرد و در این راستا کارگروهی هم به ریاست آقای صوفی، رئیس صدا تشکیل شده و داریم کارها را جلو میبریم. براین اساس قرار شده سازمان محیطزیست تیزرهای آموزشی را تولید و صداوسیما نیز بدون دریافت وجهی آنها را پخش کند.
وی اما از مشکل بزرگ دیگری یاد میکند: سازمان محیطزیست با مشکل تامین منابع مالی مواجه است. یعنی پول ندارد که تیزر آموزشی تولید کند البته امیدواریم در بودجه سالآینده ردیفهای مالی برای این کار پیشبینی کنند.
مدیر روابط عمومی سازمان محیطزیست میافزاید: در ۷، ۸سال گذشته عزمی برای آموزش و حساسیتهای محیطزیستی وجود نداشت و صداوسیما هم برای پخش تیزرهای آموزشی پول مطالبه میکرد اما الان اتفاق مبارکی افتاده و خود آقای ضرغامی معتقد است که باید محیطزیست در اولویت قرار گیرد. همکاریها در سطح خوبی است اما مشکل اصلی الان مشکلات مالی سازمان محیطزیست است. گروههایی آمدهاند و پیشنهاد ساخت برنامه دادهاند اما رقم درخواستی شان بالاتر از توان مالی سازمان است.
فدایی نفوذ صداوسیما را در جامعه بالا میداند و معتقد است: صداوسیما میتواند حساسیتها را در جامعه بالا ببرد و توجه افکار عمومی را به مشکلات محیطزیست جلب کند. در هر صورت سازمان محیطزیست نمیتواند به تنهایی حافظ محیطزیست کشور باشد و در این راه به کمک تمام رسانهها نیازمند است تا جلوی دستگاههای مخرب محیطزیست گرفته شود.
وی میافزاید: محیطزیست نمیخواهد محیطزیست ایران شود. یعنی نمیخواهد بیدلیل جلوی توسعه، راهسازی، سدسازی و هر ساخت و ساز دیگری را بگیرد اما تمام طرحها و پروژههای توسعهای باید مبتنیبر تاییدات محیطزیست و قواعد زیستمحیطی باشد و در این راه همه دستگاهها باید همکاری کنند. وگرنه نتیجهاش هامون، بختگان، ارومیه، پریشان و جاهای دیگر میشود که حاصل توسعه بیرویه و غیرکارشناسی است.
مدیر روابط عمومی سازمان محیطزیست در پایان میگوید: سازمان برنامهای برای ساخت گسترده تیزرهای آموزشی ندارد و همه چیز به بودجه بستگی دارد. بودجهای که متاسفانه به صورت انقباضی بسته شده و مشکلات خودش را دارد اما با تمام این اوصاف انتظار میرود تا از درآمدهای حاصل هدفمندی یارانهها اعتباراتی به محیطزیست اختصاص داده شود. در هرصورت ما امیدواریم.
محیط زیست و سینما
بعد از تلویزیون، سینما یکی از پرمخاطبترین رسانههای تصویری کشور است. نه در ایران که در تمام دنیا. شاید اکنون سالنهای سینمای کشور خالی از تماشاگر باشند اما بسیاری از تولیدات سینمایی لااقل در بخش سینمای خانگی (سیستم ویدئوکلوپها) مخاطبان زیادی را جلب میکنند. اما ترویج فرهنگ محیطزیست در تولیدات سینمایی ایران چه سهمی دارد. آیا محدود به ساختن فیلمهای ناموفق سفارشی مانند نارنجیپوشها میشود که تاثیر چندانی هم در جامعه نمیگذارد یا اینکه به مانند همتایان خارجی شاهد نمایش فیلمهای تاثیرگذاری چون آواتار در ایران هستیم یا اصلا محیطزیست هنوز تبدیل به دغدغه هنرمندان سینمایی ایران نشده است؟ اینها سوالاتی است که با رضا صدیق، منتقد سینما درمیان گذاشتیم.
رضا صدیق با اشاره به اهمیت محیط زیستن فرد در جامعه میگوید: محیطزیست را اگر در تبارِ معناشناسى بررسى کنیم شامل آنچیزى است که فرد در محیط اطرافش زیست مىکند. اینگونه است که مضامین طبیعت در دل شهر به مثابه خراب کردن براى سازندگى معنا پیدا مىکند. فرمان شهر این است، باید خراب کنى تا بسازى. این نگاه با نگاه انسان شهرى همسوست و «حفظ» چیزى همانطور که هست با معنایى متفاوت.
این منتقد سینما میافزاید: باتوجه به همین معنى و شهرى شدن محیطزیست و زندگى، توجه به «محیطزیست» به معناى طبیعت دور از درک نظرى و عینى است. همین تفاوت معنایى ساده شاید دلیل اصلى شعارزدگى فیلمهایى باشند که درباره طبیعت و حفظ آن ساخته مىشوند، یعنى نگاهى با فاصله و از بیرون به داخل بدون تجربه زیست آن مضمون.
وی همچنین اظهار میکند: در همین زاویه از نگاه هم مىتوان دلیل کمتر توجه شدن به این سوژه فراشهرى را بررسى کرد. بحران سینماى ایران امروز در دل همین درهم ریختگى مضامین است که معنا پیدا مىکند که در هر حیطه فاقد قدرت بیان داستانى درست است. در مبحث عدم پردازش سینماگران به «محیطزیست» – به معناى طبیعت و آن چیز که غیر ساخت صاحبان کلانشهر و ساکنان شهر است، باید جواب را در سوالى تکمیلکننده پرسید: «هنگامى که فیلمساز ساکن شهر – به معناى ویران کن و بساز است و زیست شهرى و محیطزیستاش در فرهنگ شهر و زوال بقا و حفظ محیط شکل گرفته و مىگیرد، چگونه مىتواند از نگاه نظرى درباره «حفظ» و اهمیت «محیطزیست» – به معناى طبیعت، اثرى خلق کند؟ یا چه چیز از این تناقض زیست شهرى و حفظ طبیعت مىتواند او را ترغیب به ساخت فیلمى کند که سواى تناقضات درونى همین سوژه به شعارزدگى و بیانیه دادن نرسد؟
این مستندساز با تاکید بر فرهنگسازی و اهمیت توجه به مضامین زیستمحیطی ابراز عقیده میکند: فیلمساز امروز در این جغرافیا را مىتوان فیلمساز شهرى دانست با فرهنگ شهرى و از دل فیلمساز شهرى، جز نمایش بحرانهاى شهرى که در گریبانگیر شخص فیلمساز نیز شده، انتظارى بیشتر نمىتوان داشت. مگر به سفارش و به نگاه ایدهآلیستى که در انتهایش مىشود همین آثار الکن و معوج که درباره «محیطزیست» و طبیعت و حفظ آن تا به حال ساخته شدهاند.
براى بررسى نبود این نگاه در سینماگران، ابتدا باید به فرهنگ نگریست که فیلمساز نیز از دل آن تربیت و رشد پیدا مىکند و بعد به خود موضوع حفظ طبیعت. فرهنگى که حالا در بحران مدرنیته شهرى و زوال کلانشهرى غرق مىشود و طبیعت تنها نماد زیبایى لوکس کارت پستالى است براى تفریح یا همان معناى تاریخ – طبیعى و درختهایى که براى پیشرفت و شهرى شدن قطع مىشوند.
اینجاست که تناقض نمایان مىشود؛ فیلمساز برای آدم شهرىاى در دل جنگلى که درختانش براى ویلاى زیبایش قطع شدهاند خانه دارد، از کدام حفظ محیطزیست مىخواهد سخن بگوید؟
محیط زیست و تئاتر
تئاتر در ایران اگرچه مخاطبانش به لحاظ کمی چندان زیاد نیستند اما به لحاظ کیفی طیف وسیعی از روشنفکران و خواص جامعه را در برمیگیرند و از اینرو میتواند تاثیر قابلتوجهی در ریشه دواندن فرهنگ محیطزیست در بین خواص و سطوح بالای جامعه داشته باشد. اما اهالی تئاتر ایران تاچه اندازه نسبت به مسائل محیطزیستی در آثارشان توجه نشان دادند؟
در پاسخ به این سوال بهرام تشکر، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران که چندی پیش تئاتر دختر یانکی را به مدت ۲ ماه در تهران به روی صحنه آورده بود در گفتوگو با خبرنگار ما میگوید: در مجموعه هنرهای نمایشی ایران بارها شاهد تکرار جشنوارهها و رویدادهای تئاتری با موضوعات محیطزیست بودهایم. یکی از اصلیترین دغدغههای همیشگی هنرمندان تئاتر بررسی راهکارهای مهمی برای حفظ تعادل محیطزیست شهروندان بوده است. به همین منظور نمونههای دولتی به خصوصی پدید آمدند که با تبلیغات ضعیف دولتی سرانجام مناسبی را به خود ندیدند. برگزاری جشنوارههای تئاتر عروسکی با این محتوا و سمینارها و ورکشاپهای متعدد درباره تئاتر و محیطزیست نشان از توجه ویژه هنرمندان به این مهم دارد.
این کارگردان و مدرس رشته تئاتر میافزاید: درباره این موضوع شگرد و روش نمایشی خاصی نیز پدیدار شده است که از آن بهعنوان «تئاتر محیط و اکولوژی» یا تئاتر محیطزیست یاد میکنند. درواقع این اصطلاح کلمهای یونانی است که به همه آنچه در جهان هستی وجود دارد را در برمیگیرد، البته این روش ارتباطی با نظریههای محیطزیست ندارد، بلکه موضوع آن موضوع وسیعتری را درباره این موضوع در برمیگیرد. طبق این نظر روح هنرمند به روح طبیعت متصل میشود و درواقع مثل وزش بادی که در طبیعت وجود دارد، میتواند روح انسان را به طبیعت پیوند بزند، این کاری نیست که بشود تنها بر آن تفکر کرد یا در سکوت انجامش داد بلکه این یک حرکت پویاست که تمام اعضای بدن را به تحرک وا میدارد تا بتواند به آن درجهای که نیاز دارد برسد.
در حقیقت ما انرژی تولید میکنیم. ما یک رابطه و قانونی مثل عرضه و تقاضا داریم که در این رابطه به یکدیگر انرژی منتقل میکنند، البته انرژی بهعنوان یک منبع اصلی و به معنی نیروی در هنر است. در میان نمایشنامههای برجسته دنیای دراماتیک اثری با همین مضمون وجود دارد که نمونه بسیار چشمگیری محسوب میشود. این نمایشنامه جزو آثار سخت و برجسته تئاتر جهان است و جزو انسانیترین آثار چخوف است. «باغ آلبالو» اثر جاودانه آنتوان چخوف روسی. مهمترین مسالهای که چخوف مطرح میکند، مسئولیت انسان در مقابل جامعه، تاریخ و طبیعت است. درواقع چخوف مدافع محیطزیست است.
بهرام تشکر که در سالگذشته برای شبکه تهران مستندی را بهعنوان درخت دوستی در ۲۶ قسمت ساخته بود، اذعان میدارد: هنرمندان سینما و تئاتر بهعنوان چشم و گوش باز جامعه، وظیفه دارند وضع محیطزیست کشور را کاملا رصد کنند و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد را در آثار و کارهایشان بازتاب دهند. وظیفه آنهاست که مردم را نسبت به وضع محیطزیست حساس کنند. از آنجایی که همه ما بهطور طبیعی دغدغه محیطزیستی داریم، انتظار میرود که رابطه نزدیک پژوهشی با سازمان حفاظت محیطزیست داشته باشیم. باید مطالعات زیستمحیطی در اختیار هنرمندان گذاشته شود تا از آخرین یافتهها، گرفتاریها و آسیبها در زمینه محیطزیست مطلع شوند و بتوانند آنها را بازتاب دهند. ما ابتدا از خودمان شروع میکنیم و هرکسی هم باید از خودش شروع کند، معروف است که هرکس اگر یک متر دور و بر خود را تمیز کند، دنیا تمیز میشود.
وی اذعان میدارد: نهتنها تئاتریها و سینماگران بلکه همه ما بهعنوان افرادی که خود را اشرف مخلوقات میپنداریم وظیفه خود میدانیم که به این قضیه دقیقتر نگاه کنیم تا بگوییم ما مسئول حفظ محیطزیست هستیم و باید دنیا را سالم تحویل آیندگان دهیم.
محیط زیست و مطبوعات
روزنامهها، هفتهنامهها و ماهنامهها در ایران اگرچه تیراژ بالایی ندارند اما به نوبه خود در کشور و در بین آحاد مردم جریانساز هستند و مخاطبان خود را دارند.
مطبوعات حتی اگر در دوران اوج خود نباشند اما بازهم میتوانند بر بدنه حکومت و جامعه تاثیر بگذارند. اما مطبوعات در ایران چه میزان از صفحات خود را به مسائل محیطزیست اختصاص دادهاند؟
ناصر کرمی، کارشناس محیطزیست که با مطبوعات کشور همکاری دارد در اینباره به خبرنگار ما میگوید: از نظر کمی توجه رسانههای ایران به موضوع محیطزیست قابل توجه است. مشکل از نظر کیفی است. متاسفانه نگاه روزنامهنگاران این حوزه غالبا سانتیمانتال و احساساتی است و موضوعات مهمی مثل بیابانزایی با فرسایش خاک مورد توجهشان نیست.
وی میافزاید: متاسفانه روزنامهنگاران و روشنفکران ایرانی غالبا به موضوع محیطزیست بیتوجه هستند. بیشتر آنها محیطزیست را همان مستندهای راز بقا میدانند. البته شمار روزنامهنگاران طرفدار محیطزیست در سالیان اخیر بیشتر شده است.
وی درباره رابطه مطبوعات با ترویج فرهنگ محیطزیست اذعان میکند: به جرأت میتوان گفت در غیاب تشکلهای زیستمحیطی و احزاب طرفدار محیط زیست، هم اکنون بیشترین بار حمایت از محیطزیست در ایران روی دوش رسانههاست.
ناصر کرمی تعداد صفحات محیطزیست روزنامهها را زیاد میداند و معتقد است که روزنامهها بهطور نسبی دارند نقششان را در حوزه فرهنگسازی محیطزیستی در بین عامه مردم ایفا میکنند.
***
فجایع محیط زیستی آنقدر زیاد شده که حل آن عزمی ملی میطلبد. عزمی که شامل تمام شهروندان ایرانی میشود. چه عامه مردم، چه هنرمندان سینما، تئاتر، ادبیات و چه روزنامهنگاران، سیاستمداران و مدیران. همه باید دست به دست هم دهند و جلوی تخریبکنندگان محیطزیست را بگیرند و تمام ایرانیها را در راستای حفظ محیطزیست آگاه سازند. چون اینک تمام ایرانیها به محیطزیست کشور نیاز دارند و محیط زیست ایران نیز به تکتک ایرانیها. شعار شوالیهها اکنون درباره حال و هوای این روزهای محیط زیست ایران صدق میکند: «همه برای یکی، یکی برای همه».
بابک مهدیزاده
شهروند