ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

یک گفت وگوی زنانه در متروی عصر

شهروندان – سپیده شمس:
متروی عصر مثل همیشه شلوغ بود، خیلی ها از سر کار برمی گشتند با چهره های خسته و خیلی ها هوس کرده بودند همین ساعت ها بزنند بیرون به گشت و گذار.

مترودختر جوانی دست چپ من با لباس فرم شاید متعلق به یک آژانس ایستاده بود و به دوستش که او هم با همان لباس، دست راست من ایستاد، گفت: شلوغه اما لااقل خنکه و از اون اتوبوسا و تاکسیا بهتره که توش فقط باس نفس مردمو بکشی تو از بی هوایی.

دختر (با تمسخر): خوب خسیسی رو بذار کنار و اون ماشین مدل بالاتو که پاپاجون برات خریده، از پارکینگ بیار بیرون. همراهش (با همان لحن مسخره) گفت: آخه کلید پارکینگ مون گم شده. دختر خندید و آن دو لحظه یی سکوت کردند. دختر به تاریکی بیرون پنجره مترو نگاه کرد و همراهش داشت زنان کناری و روبه رویی را ورانداز می کرد. که یکباره دختر گفت: خوبه ها اما من حوصله م نمی شه بیام ۱۰ متر زیر زمین سوار مترو شم و بعدشم این ۱۰ مترو بکشم بالاوقتی رسیدم خونه.از این زیر بودن خوشم نمیاد حس موش کور به هم دست می ده.

همراهش گفت: تو هنوز تو قصه زیرزمین و رو زمینی؟ کمی سکوت کرد: این زیر که خیلی بهتر از شلوغی دیوانه کننده آن بالاست.تازه دور و برت اینقدر شلوغ و کر و کثیف نیست که حالت بد شه.

دختر گفت: آره خب ولی من ترجیح می دم بیرون را تماشا کنم، مغازه ها رو، آدما رو خیابان هایی که با اتوبوس ازش رد می شیم، ببینم چه خبره؟ اما این زیر پشت پنجره ها خیلی تاریکه و از دل تاریکی فقط تصویر خودتو به زور می بینی. همراهش که سعی داشت موهایش را در پنجره تاریک مترو درست کند، گفت: اون هم درهم برهم و وحشتناک! آینه داری؟

دختر: حالاتوام وقت گیر آوردیا تو این اوضاع چسبونکی که نمی شه دستت رو تکون بدی از بی جایی آینه از من می خوای؟ دختر: کدوم ایسگاهیم؟ رد نکنیم؟ همراه (در حالی که سعی دارد از پنجره تاریک مترو که دارد به روشنی ایستگاه بعد می رسد، بیرون را تماشاکند):

وای رد شدیم سه تا ایستگاه رد کردیم خانم. دختر: یعنی حالاباس راهو برگردیم ؟همراه: نه! (با تمسخر) بخوای می تونیم به راهمون همچنان ادامه بدیم. دختر: از بس که تو حرف می زنی. مترو ایستاده و در باز می شود. همراه (با لحنی تمسخرآمیز): فایده نداره باید برم کلید پارکینگو پیداش کنم. هر دو می زنند زیر خنده و پیاده می شوند.

برچسب‌ها : ,