ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

جای خالی تفکر در سینما

شهروندان:
سینما به دلیل تاثیرگذاری در دنیا یکی از ابزارهایی ست که باید به کمک ارتقاء فرهنگ هر کشوری بیاید. بنابراین با این تاکید باید گفت؛ بازخوانی هنرها، آثار تولیدی درسینما و ارتباط آن با تولید تفکر در ایران به تاملی عمیق نیاز دارد.

دیدگاهواقعیت امر این است که تلاش برای نشان دادن تفکری عمیق و اصیل که بر معرفت مخاطبان آن بیفزاید آن هم به زبان هنری ضرورتی ست که کمتر در سینما ما مورد توجه قرار گرفته است. بدون شک سینما می تواند با خلق آثار متعددی که عموم جامعه به آن نظر دارند فرهنگ و تفکری مناسب را برای جامعه تولید کند. اما سوال اینجاست که چقدر سینما ما به این مقوله نظر دارد؟ و یا اینکه چه مقدار سینما در راستای تولید تفکر حرکت کرده، تا با خلق آثار مفید هم در توسعه اقتصادی و هم مباحث فرهنگی کشور موثر واقع شود. اینها از جمله موضوعاتی ست که برای دریافت پاسخ، آنها را با چند تن از اهالی فرهنگ و هنر کشور در میان گذاشته ایم، که از نظر شما نیز می گذرد.

در دهه گذشته فیلمی از ادبیات کهن ما اقتباس نشده

عبدالرضا مظاهری، استاد فلسفه و عرفان درباره ارتباط تفکر و سینما می گوید: ذهن متفکر باید جدا از یک انزوا طلبی به آمیختگی با فضای اجتماعی جامعه حرکت کند. شناخت و درک درست از طیف های مختلف جامعه ای که هنرمند در آن زندگی می کند و شناخت درونیات و دغدغه های هنرمند که در قالب تفکر او مطرح می شود اگر در قالب، مثلاً یک فیلم مطرح شود آنجاست که رسالت و دستاوردهای واقعی هنرمند متفکر جایگاه درست خود را پیدا کرده است.

وی معتقد است: سینما درواقع یک ابزار است که بخودی خود تولید کننده نیست، اما اگر در اختیار اهلش قرار گیرد با توجه به قدر و نفوذ خود ، می تواند بسیار تاثیر گذار واقع شود.

او در ادامه به مقایسه شعر و سینما می پردازد و توضیح می دهد: شعر نیز مانند سینما یک ابزار است که می تواند در اختیار اندیشه قرار گیرد و تفکر را رشد دهد. چنان که گاهی اوقات این اتفاق در شعر خیام یا حافظ افتاده است.

این استاد فلسفه و عرفان ادامه می دهد: به عنوان مثال ما در اشعار خیام می بینیم که گاهی اوقات یک قاعده مهم فلسفی در یک دوبیتی گنجانده شده است و چه بسیار تاثیر گذاری اش هم بیشتر بوده است .

این نویسنده به شعر معروف خیام که درباره خلقت انسان است اشاره می کند و می گوید: خیام در شعر «جامیست که عقل آفرین میزندش/ صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش/ این کوزه گر دهر چنین جام لطیف/ می سازد و باز بر زمین میزندش» خلقت انسان را توضیح می دهد یا حافظ که با تک بیت «حدیث از مطرب و می گوی و راز دهر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» چه زیبا معما بودن عالم هستی را نشان می دهد.

مظاهری می گوید: سینما نیز همین نقشی که درباره شعر گفتیم را می تواند به مراتب تاثیرگذارتر بازی کند چرا که با قوه بینایی انسان سرو کار دارد. بنابراین اگر سینماگر صاحب تفکر باشد به راحتی می تواند آن اندیشه را به کمک ابزار سینما منتقل کند.

او تاکید می کند: البته به خاطر قدرتمندی و تاثیرگذاری سینما همانقدر که می تواند موثر واقع شود به همان اندازه هم می تواند مخرب باشد. بنابراین باید با وسواس دقیق و دقت بالا از این ابزار برای ارتقاء فرهنگ و ذهن مخاطب استفاده کرد.

این استاد دانشگاه حضور تفکر در سینما ایران را خالی می داند و توضیح می دهد: متاسفانه این روز ها فیلم هایی که تفکرِ عمیق و اصیل که از باور های دینی و فلسفی ما نشات گرفته باشد کمتر می بینیم.

مظاهری درباره تأثیر فیلم های اقتباسی در پربار کردن فیلمنامه ها نیز سخن می گوید و می افزاید : مخاطبان سینما در حال تقلیل است بنابراین باید فکری به حال آن کرد. یکی از راهکارها اقتباس از رمان های خارجی یا داخلی و ادبیات داستانی معاصر است. من یادم هست پیش تر ما از مثنوی مولانا فیلم های خوبی ساختیم اما الآن این فضا کم شده است. قصه های خودی که مال خودمان هستند و مردم بهتر می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند متأسفانه کمتر وجود دارد.

او می گوید: من در یک دهه گذشته ندیدم فیلمی که از ادبیات کهن ما استفاده کند. فیلم هایی قبلاً ساخته شده که ارتباط مستقیمی به شاهنامه داشت. این قصه ها با جان مردم، انسان ایرانی و هویت و اساطیرش ارتباط دارد. وقتی این ارتباط ها بیشتر و تنگاتنگ تر باشد مردم با آن ارتباط برقرار می کنند. وقتی مثنوی تبدیل به فیلم شود قطعاً مردم بهتر از خیلی فیلم های دیگر با آن ارتباط برقرار می کنند.

عالمی: متفکر فیلمساز باید ذهنش دلنگرانی داشته باشد

اکبر عالمی مدرس و منتقدان سینما در این باره معتقد است: تفکر از دل هنرمند که دغدغه مند باشد، می جوشد و او مابه ازای این دغدغه را در بستر جامعه خودش پیدا می کند. بنابراین متفکر فیلمساز باید ذهنش به یک شوریدگی و دلنگرانی اعتماد راسخ داشته باشد و اینها نقطه مقابل تظاهر و خودشیفتگی است.

وی ادامه می دهد: اما در دنیای امروز ما متأسفانه جایگاه عوض شده فیلمساز در قبال ارتباط وسیع اجتماعی و پوشش دغدغه مند اجتماعی خودشیفتگی را در دستور کار قرار داده. بنابراین ما در فضای عمومی جامعه خودمان باید بستر مناسبی را برای آسیب شناسی این مهم از طریق فرهنگسراها، مطبوعات و مخصوصاً تلویزیون ایجاد کنیم تا افراد از طیف های مختلف جامعه به تصحیح فردیت خودشان بپردازند. قطعاً در این بستر تفسیرپذیر افراد موقعیت خودشان را پیدا می کنند.

عالمی در پاسخ به این سؤال که اقتباس های ادبی چقدر در حرکت سینما به سوی تفکر کمک می کند، می گوید: قدر مسلم اقتباس ادبی برای رسانه هایی مثل تئاتر و سینما بسیار مناسب است اما این اتفاق مستلزم یک نگاه مناسب بین نویسنده، فیلمنامه نویس و کارگردان است. در سینمای ما یک گسستی بین این سه طیف افتاده است و هیچ تعاملی بین آنها برقرار نمی شود بنابراین کمتر شاهد فیلم های اقتباسی که اتفاقاً بخشی از تفکر جامعه را به دوش دارند، هستیم.

او می گوید: اساساً کارگردانان با توجه به شناختی که از نویسندگان دارند می توانند جلوتر از این که نویسنده کتابش را به نگارش درآورد با یک تعامل دوسویه طرحی را برای کارگردان آماده کند اما این نقطه ضعف جامعه فرهنگی امروز ما شده است.

این مدرس سینما به ادبیات کهن ایران زمین نیز اشاره می کند و می گوید: حتی رجعت به ادبیات قدیم ما هم نقش کاربردی و سازنده ای دارد. هنوز حلقه های مفقوده در جهت آشنا شدن با منظومه ها و منثورهای ادبیات ما مشاهده می شود. هنوز به بسیاری از متون ادبی ما پرداخته نشده است در صورتی که در جوامع دیگر مثل سینمای امریکا وجه هنر، تفکر و صنعت به درستی در حال حرکت هستند.

وی معتقد است: آنها متون ادبی خود را گاهی به بیان امروزی تبدیل می کنند و از این طریق حوزه مناسبی را برای جامعه پایه گذاری می کنند تا با بیان جذاب، تفکر را در قالب سینما برای مخاطب عرضه کنند که البته گاهی این آثار آنقدر دقیق ساخته می شود که علاوه بر جغرافیای آن کشور، در دنیا نیز عرضه می شود.

عالمی می گوید: به عقیده من، هنوز شاهنامه، هفت پیکر و مثنوی معنوی جای کار کردن برای حوزه های نمایشی را دارند و باید یک بستر مناسب برایش مهیا کنیم تا با مخاطبان امروز ارتباط برقرار کنند. از آنجا که افراد جامعه نسبتاً با این آثار آشنا هستند، بنابراین خیلی ساده تر می توان تفکرات ناب مثنوی معنوی مولانا یا تصاویر عمیق پهلوانی شاهنامه فردوسی را برای مردم روایت کرد.

منصوری لاریجانی: سینما به راحتی ذائقه ها را تغییر می دهد

اسماعیل منصوری لاریجانی، استاد فلسفه دانشگاه نیز درباره ارتباط تفکر و سینما می گوید: نه تنها سینما بلکه تمام هنرها بهترین و تأثیرگذارترین محمل برای ارائه هر نوع تفکر و القای آن به مخاطب هستند. از هنرهای تجسمی مثل نگارگری و مجسمه سازی گرفته تا تصنیف های موسیقی و تکنیک های مختلف نقاشی همه به نوعی می توانند تبلور یک نوع تفکر عمیق فلسفی و عرفانی باشند.

این استاد فلسفه ادامه می دهد: اما در این میان به نظرم تئاتر در میان خواص مردم و سینما تقریباً به صورت عامه تر مردم، بهترین محل برای ارائه یک نظریه یا تفکر علمی و فلسفی است. سینما رسانه ای است که امروزه در دنیا گاهی به راحتی می تواند ذائقه مردم را تغییر دهد. بنابراین وقتی رسانه ای این همه قدرت دارد قطعاً باید از آن بیش از پیش استفاده شود.

وی در ادامه می گوید: امروزه هالیوود یکی از مهمترین ابزارهای قدرت امریکا است. آنها از طریق سینمای خودشان تفکرات و نگاه ها را نسبت به یک تاریخ یا جریان فکری تغییر می دهند. در واقع می خواهم بگویم سینما رسانه ای قدرتمند است که از آن می توان در معرفی تفکر استفاده کرد. اتفاقی که متأسفانه در سینمای ما نیفتاده است.

منصوری لاریجانی تأکید می کند: ما هر زمان در سینما از یک تفکر یا فلسفه ای فیلم ساخته ایم مردم گمان می کنند این فیلم مخصوص افراد خاصی است و اینجا دو مسئله به وجود می آید. یکی این که بستر برای ساخت فیلم های متفکرانه در ایران به وجود نیامده است و دیگر این که فیلمسازان ما در واقع نمی دانند چگونه فیلمی بسازند که هم سرگرم کننده باشد و هم یک تفکر عرفانی یا فلسفی را نیز به همراه داشته باشد.

این مدرس دانشگاه به نقش آموزشی در نگاه فیلسوفانه فیلمساز اشاره می کند و توضیح می دهد: متأسفانه نگاه متفکرانه این روزها به انزوا رفته است، هر کس تفکری در ذهن دارد، ترجیح می دهد آن را در خلوت خود و در قالب کتاب های فلسفی پرورش دهد، در حالی که همانطور که پیش تر گفتم، سینما فضای مناسبی است که باید نظریاتی که بعضاً می تواند به توسعه تفکر در جامعه کمک کند، در آن عنوان و ساخته شود.

ابراهیمیان: مردم از طریق سینما آموزش می بینند

فرشید ابراهیمیان، مدرس دانشگاه و کارگردان تئاتر نیز درباره جایگاه تفکر در سینما ما به می گوید: اساساً در همه جای دنیا ابتدا تئاتر و بعد سینما در پی تولید فکر هستند و البته باید باشند چون وابسته به ادبیات هستند. هر چند در جامعه ما شعر هم نقش زیادی در این زمینه داشته است و در مقاطعی شعر ما تفکر هم صادر کرده است مثل اشعار مولانا و خیام که سرشار از اندیشه و تفکر هستند یا حافظ که آنقدر گوته را تحت تأثیر قرار می دهد که به دنبال یادگیری زبان فارسی می رود تا اندیشه حافظ را درک کند.

وی ادامه می دهد: تئاتر نیز از ابتدای ورودش به ایران نقش ترویج تفکر را ایفا کرد و به جریان مشروطه بسیار کمک کرده است و امروز نیز از این منظر از سینما جلوتر است. سینما وجوه مختلفی دارد اما یک نحله از سینما مشخصاً در ارتباط با نیازهای جامعه خودش حرکت می کند و یک فکر را تولید می کند و اگر بتواند در سراسر جهان هم اشاعه می دهد. این نوع سینما مبشر اندیشه های خاص است. سینمای انسانی که هدفش در واقع انتشار اخلاق انسانی در سراسر جهان است در کنار سینمای اجتماعی که به دنبال غلبه فرهنگ است، باید حضور داشته باشد.

این کارگردان تئاتر با اشاره به این که درغرب، سینما به عنوان یک صنعت معرفی شده است اما مقتضیات جامعه ما هنوز به این نوع از تفکر نرسیده است، می گوید: سینمای ما امروزه به جنبه گیشه بیش از هر چیز دیگری توجه می شود. بعد از انقلاب سینما تا یک مقطعی از طرف دولت حمایت می شد و فیلم های خوبی در زمینه های دفاع مقدس و… ساخته می شد. تفکر ناب انقلاب را در فیلم های آن دهه می بینیم و در ادامه هم سینمای انسانی که تفکر احترام به انسان ها را تبلیغ می کرد به وجود آمد، بنابراین آن زمان هدف سینمای ما اخلاقیات ناب بود.

او ادامه می دهد: اما در یک مقطعی سینمای ما از این فضا فاصله گرفت یعنی از تفکر به سمت تفریح رفت. خب این بد نیست اما باید در کنار این سینمای تفریحی سینمایی متفکرانه وجود داشته باشد و اینها با هم باعث می شود سینما زنده و پویا باشد، ولی این روزها کمتر شاهد فیلم متفکرانه هستیم و در این زمینه الآن وضعیت تئاتر خیلی بهتر است.

ابراهیمیان ادامه می دهد: اگر اندیشه جاری و ساری باشد، همه مردم از آن فیلم استفاده می کنند. مردم از طریق سینما آموزش می بینند. بنابراین اگر برنامه داشته باشیم، مردم به هضم فیلم های فکری و فلسفی عادت می کنند و با فراگیر شدن این فیلم ها مردم در کنار فیلم های تفریحی به دنبال فیلم هایی که صرفاً مرادشان ارتقای اندیشه های بشری است نیز می روند. وقتی هدف یک فیلم فقط سرگرم کننده باشد که مخاطب با دیدن آن واکنشی نشان ندهد ما به اشتباه رفته ایم. خوشبختانه ما الآن از جمله کشورهایی هستیم که کمتر فیلم هایی که خشونت را القا می کند، می سازیم اما بخش تفریحی سینمای ما الآن خیلی غالب است.

این نویسنده و کارگردان تئاتر درباره آسیب هایی که فیلم فلسفی می تواند داشته باشد نیز می گوید: فلسفه کارش توضیح و تبیین جهان از دریچه های مختلف است. وقتی یک علمی جهان را توضیح می دهد هدف مخربی در این توضیح ندارد حالا اگر ما یک برداشت غلطی از یک نظریه فلسفی داشته باشیم و آن را در قالب فیلم تهیه کنیم حتماً آسیب زاست. بنابراین کسی که در این وادی حرکت می کند باید به معنای واقعی قرابتی با تفکر فیلسوف و آثر ادبی داشته باشد.

علیرضا مرادی – ایرنا

برچسب‌ها : ,