ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
رابطه سیاست و سینما به روایت غلامحسین کرباسچی، تهمینه میلانی و صادق زیباکلام

سینما، سفیر فرهنگی ملل

شهروندان:
ماجرای رابطه سینما و سیاست، از آن موضوعات همیشه داغ است که معمولا در هنگامه برگزاری جشنواره‌ها و رقابت‌های سینمایی شدت می‌گیرد و بیش از سایر اوقات؛ از آن سخن به میان می‌آید.

سینمامدتی پیش در بحبوحه جشنواره «کن»، «لیلا حاتمی» به‌عنوان یک سینماگر ایرانی در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود: «در غرب نگاهی سیاسی به سینمای ایران وجود دارد و گاهی به سیاسی‌بودن فیلم بیشتر از هر جنبه دیگر آن توجه می‌شود به‌عنوان یک سینماگر ایرانی، سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟» گفته بود: «به‌نظر من؛ هنر امری مستقل است. کار آن تحلیل مشکلات مختلف است.

این امر که فیلم‌های ایرانی بیشتر به موضوعات اجتماعی توجه دارند درست است و اینکه گاهی فیلم‌ها روی مسایل سیاسی تمرکز می‌کنند. اما به نظر من بعضی از این نوع فیلم‌ها تاریخ‌مصرف دارند و نمی‌توان برای آنها عمر زیادی در نظر گرفت. در جواب سوال شما باید بگویم که به فیلمی علاقه دارم که به انسان، خارج از زمان و مکان نگاه کند.» اما همه شبیه به «لیلا حاتمی» فکر نمی‌کنند.

بسیاری معتقدند سینما، یکی از اصلی‌ترین تریبون‌های سیاست است و بسیار دیده‌ایم که نتایج برخی جشنواره‌ها نیز متاثر از اتفاقات سیاسی جاری در فیلم‌هاست. در ادامه سه چهره سیاسی و سینمایی، نظراتشان را گفته‌اند.

سینمای سیاسی، زاده محدودشدن آزادی

غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی سینما را یک رسانه می‌داند و می‌گوید: «طبیعتا هر رسانه‌ای می‌تواند در خدمت هر ابزاری باشد. می‌تواند تبلیغاتی باشد، می‌تواند فرهنگی یا سیاسی باشد. سینما همان‌طور که می‌تواند در قلمرو فلسفه یا موضوعات اجتماعی حرکت کند، می‌تواند گفتمانی سیاسی را نیز نمایندگی کند اما به‌طور کلی در فضاهایی که رسانه‌های شفاف‌تر و صریح‌تری می‌توانند مسایل سیاسی را تبیین کنند، از سینما به‌عنوان یک تریبون سیاسی کمتر استفاده می‌شود چون سینما، رسانه رمز و اشارات مبهم است، گفتاری صریح نیست مثل یک بیانیه یا مانیفست.طبیعتا در فضاهای آزاد که در آن احزاب و افراد گفتمانی را نمایندگی می‌کنند، اگر بتوانند اظهارنظر صریح داشته باشند کمتر به‌دنبال بیان سینمایی می‌روند.»

و اینگونه مثال می‌زند: «در کشورهای کمونیستی پیش از فروپاشی، فیلم‌هایی که در شوروی و اتحادیه جماهیر شوروی ساخته می‌شد، آن فضای استالینیستی را ترسیم می‌کرد.در آن زمان هنر برای همه هنرمندان – و نه فقط سینماگران- حکم یک رسانه برای تبیین آرای سیاسی‌شان را داشت. به طور مثال یک مجسمه‌ساز، یک رمان‌نویس و یک روشنفکر با هر ابزاری که در دست داشت، در قالب هنرش گفتارهای سیاسی‌اش را هم مطرح می‌کرد؛ یا در فضای پیش از انقلاب اسلامی هم تئاترها و فیلم‌هایی بود که گفتمان سیاسی ضد شاه را نشان می‌داد اما با یک بیان هنری. مثلا فیلم «گاو» که آن زمان مورد توجه قرار گرفت، مساله «الیناسیون» را مطرح می‌کرد که یکی از دغدغه‌های روشنفکران آن دوران بود.»

شهردار پیشین تهران معتقد است: «اگر در جامعه، آزادی به‌قدر کافی باشد که افراد بتوانند شفاف و صریح گفت‌وگو کنند، نیازی نیست به سمت بیان اشاره‌ای در هنر بروند. بنابراین برای طرح گفتمان‌های سیاسی در جایی اگر عده‌ای به سمت سینما می‌روند، حتما نگرانی‌ای بابت طرح علنی عقایدشان دارند.»

حاشیه‌نشینی سینمای دولتی

تهمینه میلانی، فیلمنامه‌نویس و کارگردان هم به ماجرا اینگونه نگاه می‌کند: «سینما هنر است. هنری پرطرفدار، وابسته به اقتصاد و تاثیرگذار؛ و همین خصوصیات، تعاریف و کاربردهای متفاوتی برای آن به وجود آورده است. سینما به‌لحاظ هنری تفاوت چندانی با سایر هنر‌ها از جمله نقاشی، خطاطی، مجسمه‌سازی و… ندارد. همانطور که از نقاشی و خطاطی به‌ویژه گرافیک، می‌توان به‌عنوان ابزار سیاسی و تبلیغاتی استفاده کرد، از سینما هم با توجه به گستردگی مخاطبان آن، می‌توان به همین منظور بهره جست.یک فیلم سینمایی قابلیت آن را دارد که با نگرش انتقادی، مضمونی تاریخی، فلسفی و اجتماعی داشته باشد یا حتی صرفا سرگرم‌کننده باشد. مهم این است که چه کسانی و با چه منظور و هدفی از این هنر- صنعت استفاده می‌کنند. طبعا سینمای هر کشوری که وابسته به دولت آن باشد، قابلیت کمتری برای ایفای نقش هنری و اجتماعی خود دارد و فیلمسازان مستقل در این شرایط، امکان بروز همه توانایی‌های خود را پیدا نمی‌کنند و در حاشیه قرار می‌گیرند.»

کارگردان «دو زن» به ماجرای سیاسی‌بودن جشنواره‌های سینمایی هم اینگونه نگاه می‌کند: «با تجاربی که در فستیوال‌های مختلف جهان، چه به‌عنوان فیلمساز و چه به‌عنوان داور کسب کرده‌ام، معتقدم اغلب این جشنواره‌ها گرچه برای انتخاب فیلم‌ها سیاست فرهنگی خود را دارند اما سیاسی نیستند و معیار ایشان جهت گزینش فیلم‌های متنوع از کشورهای مختلف، وجه هنری و موضوعی آنهاست و اتفاقا به فیلم‌هایی که به سفارش دولت‌ها ساخته می‌شوند، روی خوش نشان نمی‌دهند، چراکه می‌خواهند بستر مناسبی برای نمایش فیلم‌های مستقل که اغلب شانس کمی برای دیده‌شدن به‌ویژه در کشور سیاست‌زده خود دارند، فراهم شود و با این روش، از هنرمندانی که سینما را وسیله‌ای صرفا جهت کسب درآمد اقتصادی یا اهداف سیاسی و ایدئولوژیک قرار نداده‌اند، قدردانی کنند. فکر می‌کنم سیاسی‌ترین جشنواره‌ای که در طول سال‌ها فعالیت در سینما تجربه کرده‌ام، جشنواره فجر باشد؛ جشنواره‌ای که تابع قانونمندی مشخصی نیست و با تغییر دولت‌ها، سیاست‌های آن هم متناسب با خواست دولتمردان، تغییر می‌کند. طبعا در چنین فضایی سینمای مستقل بیشترین آسیب را می‌بیند و هرروز بیش از پیش صدمه می‌بیند.»

«میلانی» در پایان اظهاراتش البته سینما را سفیر فرهنگی ملت‌ها می‌خواند و می‌گوید: «سینمای مستقل قابلیت آن را دارد که به‌عنوان سفیر فرهنگی هر کشور یا ملتی عمل کند، یعنی وظایفی که سفرای سیاسی قادر به انجام آن نیستند بر عهده بگیرد و تصویری مبتنی بر واقعیت از کشوری که فیلم در آن ساخته شده است، به نمایش بگذارد.»

سینما محرک جامعه

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران هم، چنین نظری دارد: «سینما می‌تواند بار سیاست را بر دوش بکشد. در غرب اغلب اوقات ماجرا سیاسی بوده و هست، در هند همین‌طور. در ایران هم قبل و بعد از انقلاب گاهی سعی شده از سینما بهره‌برداری سیاسی شود. بسیاری از اوقات سینما، کارکرد سیاسی دارد.» زیباکلام چندان به ماحصل ماجرا خوشبین نیست: «فکر نمی‌کنم سینما بتواند در حقیقت صلح و صفای سیاسی به وجود بیاورد اما می‌تواند مُبلغ یک تفکر سیاسی باشد. در عین حال می‌تواند معضلات موجود را بیان و مشکلات را منعکس کند و محرکی شود و جامعه را بر آن دارد که در پی حل این مشکلات و معضلات برآیند.»

با توجه به اظهارات این سه چهره، نظریه «آنجا که دیپلمات‌ها از مذاکره بازمی‌مانند، سینما می‌تواند گفتمانی بین ملت‌ها به وجود آورد» نسبی‌تر از قبل به نظر می‌رسد، چراکه نمی‌توان سینما را تریبونی قاطع و صریح دانست و در آن «شایدها» از «بایدها» پررنگ‌تر هستند و البته که سیاست به قطعیتی بیش از «شایدها» نیازمند است.

 عسل عباسیان

شرق

برچسب‌ها : , ,