ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت وگو با دكتر حسين ايماني جاجرمي استاد جامعه شناسي توسعه دانشگاه تهران

دموکراسی از در خانه ما شروع می‌شود

شهروندان:
دولت جدید چند کار را باید حتما انجام دهد. یکی تفکیک کارهای ملی از کارهای محلی است. دیگری تفکیک مسائل اجتماعی از سیاسی است . درآمدهای نفتی را بگذار کنار آن وقت خود واقعی، حجم و وزن واقعی شما مشخص می شود.

طرحاینجاست که سهم شهروند هم مشخص می شود از میزان درآمدی که باید به حساب دولت ریخته شود و اینجاست که وظیفه شهروند جامعه مدنی چیزی بیشتر از صرفا رای دادن است

جامعه مدنی چیست؟ چه نیازی به جامعه مدنی؟ چگونه و با چه مولفه هایی، جامعه مدنی از جامعه بدوی تمایز داده می شود؟ در ارزیابی تلاش ایرانیان به جامعه مدنی، چه نمره یی باید لحاظ کرد؟ انتخابات ۲۲خرداد و ظهور روحانی، چه امیدی برای ظهور دوباره مدنیت به وجود آورده است؟ چقدر می توان به این دوران جدید برای تاسیس جامعه مدنی امید بست؟اخلاق، عقلانیت، توسعه، قومیت و تحزب چه نقشی در این میان دارند؟ این سوالات و سوالاتی از این دست، محور گفت وگو با دکتر حسین ایمانی جاجرمی، استاد توسعه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی در این گفت وگو بر لزوم توسعه محلی و تفکیک امر محلی از امر ملی برای تعالی جامعه مدنی تاکید می کند.

  • مراد از جامعه مدنی چیست؟ آیا اساسا می توان تعریفی آشکار و قابل فهم و معتبر برای همگان از جامعه مدنی به دست داد؟

برداشت امروزی از جامعه مدنی ناشی از یک تفکر است که عرصه های اجتماعی بزرگ تر را از هم تفکیک می کند و عموما به ۳ حوزه یا عرصه دولتی یا حکومتی، عرصه بخش خصوصی و عرصه مردمی یا جامعه مدنی تفکیک می شود که می توانیم بپذیریم که هر کدام از اینها دارای منابع، اهداف و ارزش هایی هستند که البته برخی مشابه همدیگر هستند و برخی از همدیگر متفاوتند مثلابرای تامین کالاهای عمومی ، مثل امنیت، مثل زیرساخت های عمومی و مثلاحفظ ارزش پول ملی و از این قبیل موارد کارهایی هست که انتظار می رود دولت انجام دهد. از بخش خصوصی هم انتظار می رود که پژوهش را جلو ببرد، عرصه های تجارت جدید را ایجاد کند، شغل ایجاد کند، درآمدزایی کند و… جامعه مدنی هم در واقع عرصه روابط نزدیک مردمی است. روابط مبتنی بر همکاری و اعتماد، عرصه یی برای شکل گرفتن پیوندهای دوستانه و داوطلبانه برای پیگیری اهداف گروهی و پرداختن به امور انسان دوستانه و خیریه یی. البته یک بعد مهم از عرصه جامعه مدنی، نظارت آن بر سیاست های عمومی و نقد آن است. حالااگر بخواهیم ساده بگوییم هر کدام از این عرصه ها سرمایه هایی دارند مثلاعرصه دولتی سرمایه سیاسی، سرمایه اقتصادی و سرمایه حقوقی دارد، بخش خصوصی سرمایه فکری و سرمایه مالی دارد. جامعه مدنی و بخش مردمی هم سرمایه اجتماعی دارند. حالادر چارچوب تفکرات الان که از آن به عنوان پارادایم شراکت نام برده می شود و از پارادایم مشارکت جدیدتر است بحث این است که این عرصه ها بیایند و در چارچوب partnership سرمایه های خود را باهم به اشتراک بگذارند و با کمک و همکاری همدیگر امور را اداره کنند و مسیر توسعه را هموار کنند. برای مثال بخش خصوصی عموما تمایل دارد که در حوزه هایی وارد شود که در آن سود وجود داشته باشد، بنابراین اموری مانند کمک به تهیدستان یا آموزش های عمومی که سودی در آن نیست مورد توجه بخش خصوصی قرار نمی گیرد. از سوی دیگر دولت هم برای رسیدگی به این دسته امور نیازمند منابع و کارکنان با انگیزه است که یافتن آنها در شرایط دشوار اداره امور کار آسانی نیست. اما جامعه مدنی از آنجا که در آن بحث قدرت و سود مطرح نیست می تواند وارد این دسته امور شود و رسیدگی به آنها را عهده دار شود. بهترین مدارس آنهایی هستند که والدین دانش آموزان نظارت و دقت در امر تدریس و آموزش دارند و بهترین سازمان های خیریه یی هم انجمن های مردمی رسمی و غیررسمی هستند. اما به لحاظ تاریخی در تفکر غرب به نظر می رسد بحث جامعه مدنی به دولت شهرهای یونان برمی گردد: جایی که شهروندان در قالب مجمع های عمومی می توانستند در اداره امورشان مشارکت کنند. در دوران مدرن هم هابرماس درباره فضای عمومی اروپای قرن ۱۸ به سالن هایی اشاره می کند که در آن مردم عادی می توانستند امکان نقد سیاست های عمومی را فراهم کنند. البته در تاریخ خودمان هم می توان مثال هایی از تصمیم گیری های جمعی و مشارکت مردم در امور در گذشته را عنوان کرد. یک نمونه ارزشمند شاید اشاره به شیوه تعامل رسول گرامی اسلام(ص) باشد که در وضعیت دایره وار با یاران خویش می نشستند تا احساس برابری میان افراد ایجاد شود و کسی خود را کهتر یا مهتر از دیگران نداند. در این حلقه محمدی مهم ترین امور به بحث و شور گذاشته می شد. همچنین در شهر اسلامی، مسجد که قلب شهر محسوب می شد عموما مکانی برای مشاوره و مشارکت در امور عمومی بود.

  • جامعه مدنی چه مولفه هایی دارد؟ وجه تمایز یک جامعه مدنی در مقابل جامعه غیرمدنی چیست؟

علاوه بر مولفه هایی که صاحبنظران درباره جامعه مدنی مطرح می کنند می توان به ممیزه یی بسیار مهم چون اعتماد اشاره کرد. آن هم اعتماد از نوع ضخیمش. چون اعتماد را در این موضوع به دو دسته تقسیم می کنند، اعتماد نازک و اعتماد ضخیم. اعتماد نازک یا همان Thin Trust یعنی اینکه من مطمئنم که دیگرانی که نمی شناسم به من صدمه نمی رسانند. برای مثال صبح همه ما با اعتمادی که نسبت به دیگران ناشناخته داریم از خانه که فضای خصوصی مان محسوب می شود خارج می شویم. پس با این حساب همه ما این اعتماد نازک را داریم. این شرط لازم شکل گیری جامعه مدنی است ولی شرط کافی نیست. شرط کافی زمانی است که در واقع شما سرمایه یی چون اعتماد ضخیم یا Thick Trust را هم داشته باشید. اعتماد ضخیم یعنی اینکه دیگران نه تنها ضرری به من نمی رسانند، بلکه تعامل و همکاری من با دیگران به سود من نیز است. دیگران یعنی مردم حامل خیر و سود هستند. وقتی این اعتماد در اجتماعی وجود داشته باشد می توانیم بگوییم در آن اجتماع، جامعه مدنی دارای یک بنیان قوی است. چنین اجتماعی آماده امور داوطلبانه، کارهای شراکتی و همکاری است. بسیاری از نهادهای مدرن امروزی سوخت شان اعتماد است. مگر می شود حزب داشت بدون اینکه در جامعه یی اعتماد نهادینه شده باشد. بدون اعتماد شورای قوی نمی توانید داشته باشید. مجلس قوی نمی توانید داشته باشید. انتخابات قوی نمی توانید داشته باشید، سازمان های مدنی فعال نمی توانید داشته باشید. با این حساب مشارکتی که باید در جامعه مدنی باشد ریشه در اعتماد دارد که صحبت آن شد. نکته جالبی که به ذهنم رسید این است تحقیقات ما نشان می دهد که ایرانی ها مشارکت را قبول دارند، باور به تاثیر مثبت مشارکت هم دارند ولی نمی دانند چطور باید مشارکت کرد. یعنی ما به لحاظ فکری خیلی مشارکت پذیر هستیم و آمادگی مشارکت را به طور ذهنی داریم اما آن بسترهای لازم برای پیاده سازی این مشارکت فراهم نیست.

  • بسترهای لازم را برای این مشارکت کدام عرصه یا حوزه جامعه به گفته خودتان باید تامین کند؟

اگر بخواهیم با نگرش سنتی و در قالب تفکرات سنتی جواب بدهیم می گوییم دولت. ولی در قالب جدید شراکت این وظیفه مربوط به تمام حوزه ها است. هم وظیفه بخش خصوصی است هم وظیفه جامعه مدنی. در جامعه مدنی مردم نمی توانند به سرنوشت شان یا سیاست های عمومی که تاثیر کلان بر زندگی شان دارند بی تفاوت باشند. باید وقت بگذارند و هزینه کنند. هر شهروند باید از خودش بپرسد مثلادر هفته چند ساعت از وقتش را اختصاص داده به حل مسائل خانه، محله، شهر و کشورش. به چند سیاستمدار نامه نوشته به چند تا زنگ زده است. اصلاعضو چند تا مجمع و انجمن است و برای آنها وقت می گذارد. اینجا است که باید به وظیفه خود مردم هم توجه کنیم.

  • روایت های کلان متفاوت از جامعه مدنی وجود دارد که هر یک ناظر بر یک بعد از وجوه قدرت است. روش جامعه مدنی را مستقل از دولت می دانند و هگل بنیاد جامعه مدنی را بر فلسفه حق می نهد. جامعه مدنی کدام است؟ جامعه یی جدا از دولت یا جامعه یی مبتنی بر حق؟ اساسا «حق» در جامعه مدنی چگونه تعریف می شود؟ حقوق بشر چگونه جایگاهی در جامعه مدنی دارد؟

بدون اینکه از تفکر خاصی طرفداری کنم معتقدم نگاه من نگاه ناظر بیرونی است ولی یک شرط اساسی برای اینکه جامعه مدنی در دنیای متنوع امروزی شکل بگیرد. ببینید می شود دو جور بحث کرد یکی تجربه تاریخی ما است. ما حیات شهری نداشتیم، حیات محله های شهری داشتیم که خودش نوعی جامعه مدنی از نوع محدود است با مولفه هایی که قائلیم. محله های شهری جامعه یی است که غیرخودی ها را در خودش راه نمی دهد و حتی نوعی ستیز و تضاد هم ممکن است وجود داشته باشد. یک محقق شرق شناس به نام لاپیدوس که تحقیقاتی را در جامعه قرن ۱۳-۱۵میلادی در سوریه و مصر که از سوی ممالیک (غلامان ترک تبار) اداره می شده داشته است، به نتایج جالبی رسیده است. نتایجی که نشان می دهد همین ستیز و تضاد بین محله های شهری جامعه عرب تحت تسلط پادشاهان ممالیک یکی از دلایل حفظ این تسلط برای مدت های زیادی بوده است. می توان جامعه مدنی را هدف ندانست مانند دموکراسی که آن هم هدف نیست. اینها ابزارهایی هستند برای رسیدن به شیوه یی که در آن سعادت و رفاه بشری تامین شود و انسان ها زندگی شایسته یی داشته باشند و بتوانند از فقر و تباهی رها شوند. مسائلی چون فقر، اعتیاد، بیکاری و معضلاتی اینچنین همان مسائلی است که موضوع بحث توسعه است. توسعه یی که قرار بود مسوولیت آن بر عهده دولت ها باشد. می بینیم که در سطح محلی و لوکال دارای تجربه هایی شکست خورده است. ببینید دولت می تواند خیلی راحت جاده درست بکند، فرودگاه درست بکند و ساختمان های عظیم درست بکند ولی نمی تواند به این راحتی مساله فقر و بیکاری را حل بکند. البته ممکن است با آماری که ارائه می کند بگویید مثلامن سطح درآمدها را بالابردم. ولی وقتی به مناطق نگاه می کنیم می بینیم فقرا فقیرتر شده اند و غنی ها غنی تر. اما درباره اینکه حق چه ارتباطی با جامعه مدنی دارد باید بگویم طبیعی است که حق حیات شایسته انسانی است که مهم است. وقتی صحبت از حق می شود همان حقوق شهروندی است. حقوقی که افراد برای احقاق این حقوق شان به هیچ وجه نباید مورد ترحم یا تحقیر قرار گیرند.

  • جامعه مدنی با توسعه چه نسبتی دارد؟ آیا می توان توسعه را به گونه یی هدایت کرد که جامعه، به جامعه مدنی گرایش باید؟ توسعه محلی و کم کردن وابستگی پیرامون به مرکز، چگونه به تقویت جامعه مدنی کمک می کند؟

دو نگرش نیازمحور و دارایی محور داریم برای توسعه محلی. یعنی اینکه به جای اینکه برای بهبود وضعیت منطقه یی از بررسی نیازها و کاستی هایش شروع کنیم از بررسی توانایی ها و پتانسیل ها و دارایی های آن منطقه شروع می کنیم. این یک نگرش است و برای تغییر وضعیت تغییر در نگرش لازم است. اما چگونه با توسعه محلی می توان به تقویت جامعه مدنی کمک کرد. ما باید تعریفی متناسب با خودمان و جامعه مان از دموکراسی داشته باشیم. و دموکراسی ملی و دموکراسی محلی را تعریف کنیم. من فکر می کنم با وجود جهت گیری های خیلی خوب قانون اساسی و با وجود نظر مثبت حضرت امام و مقام معظم رهبری که نسبت به قدرت مردم و حقوق مردم وجود دارد کمتر تلاش کرده ایم که به بسط دموکراسی محلی بپردازیم. دموکراسی محلی یعنی اینکه من بتوانم درباره کوچه خودم محله خودم، شهر و استان خودم تصمیم بگیرم. این کافی نیست که من رییس جمهور و نماینده مجلس انتخاب کنم. یعنی علاوه بر مشارکت در سطح ملی دموکراسی باید به سطح محلی آن نیز توجه داشت. و این همان کم کردن وابستگی پیرامون به مرکز محسوب می شود. وابستگی پیرامون به مرکز هم به ضرر مرکز است و هم به ضرر پیرامون. در این حالت نه مرکز توانایی سرکشی به همه پیرامون را دارد و نه پیرامون می تواند تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت خود داشته باشد. در تحقیقی درباره تدوین قانون شهرداری متوجه این قضیه شدیم که اصلاما نتوانسته ایم امر ملی و امر محلی را از هم تفکیک کنیم. ما تا وقتی این امور را تفکیک نکرده ایم ممکن است شاهد دخالت یک مسوول ملی در کوچک ترین امور محلی باشیم و این با توسعه و تقویت جامعه مدنی در تعارض است. ولی ما در قانون اساسی یک هرم شورایی داریم که از شورای روستا، محل و شهر و بخش و شهرستان و شورای استان و شورای عالی استان ها تشکیل می شود و این نشان دهنده این است که یک ساختار عظیم به نام امور محلی داریم این تازه یک خواسته قدیمی هم هست. نکته یی که یادمان می رود این است که روزی ایران امپراتوری بوده است و به لحاظ تاریخی یک سیستم اداره متمرکز نداشته است. با توجه به اینکه همواره اقوام و گروه های مختلف در ایران زندگی می کرده است و همگی در عین اینکه زندگی محلی خودشان را داشتند زیر چتر کلیتی به نام امپراتوری ایران قرار داشتند. منتها تشکیل دولت تمرکز گرای شبه مدرن در ایران که از رضاشاه شروع شد سازوکار سابق را عوض کرد و باعث شد شکل گیری ساختاری متمرکز برای اداره امور در تهران شد. با اینکه این مدل دولت تمرکز گرای مدرن برای اروپا در سده هجدهم و نوزدهم جواب داده و خوب بوده ولی قرار نیست هر نسخه یی که مثلابرای غرب خوب بوده برای ما هم جواب بدهد. دخالت دولت مرکزی در امور محلی در زمانی که محل از سرمایه انسانی و مالی کافی برخوردار نبود توجیه پذیر بود ولی در شرایط امروز که سواد گسترش عظیمی پیدا کرده است می توان بسیاری از امور محلی را برای اداره به دست مردم همان محل سپرد.

  • بسیاری بر این اعتقاد هستند که مساله اصلی دموکراسی است و دموکراسی را چنان تعریف می کنند که به سود طبقه مسلط و به نفع مرکز تمام می شود. این دموکراسی چگونه پیوندی با جامعه مدنی دارد؟ آیا می توان جامعه مدنی را بدون توجه به عدالت و کم کردن شکاف پایین شهر و بالای شهر و نیز شکاف مرکز و پیرامون ترسیم کرد؟

در جوامع نفتی یا جوامعی که ثروت نفت و درآمد ناشی از آن تبدیل به قدرت دولت می شود خودبه خود از سهم جامعه مدنی از قدرت کاسته می شود و یعنی اگر قرار بود ما شهروندان مالیات بدهیم و دولت بر اساس مالیات های ما بچرخد دولت قاعدتا پاسخگوی ما می بود ولی مالیات های ما چقدر سهم دارد در منابع دولتی؟! بنابراین آدم های دولتی خودشان را آنچنان وامدار مردم نمی دانند مگر در موقع انتخابات. ولی بعدش چون درآمدهای نفتی دارند و فکر می کنند همه چیز را می توان با پول نفت حل کرد بنابراین یک احساس فاصله یی می کنند بین خودشان و مردم. یک چیزی که اضافه شده این است که درآمدهای نفتی دولت قدرت دولت را نسبت به جامعه مدنی بالاتر برده است. البته شکی نیست اموری خاص دولت است از جمله دفاع و امنیت که باید هم تحت کنترل و مدیریت دولت باشد ولی دیگر لازم نیست که درباره اداره یک بیمارستان یا مدرسه یا نحوه انتقال زباله دولت دخالتی داشته باشد. مطمئنا این امور توسط مردم خیلی بهتر اداره می شوند. پس اگر بیاییم به گسترس دموکراسی محلی کمک بکنیم دموکراسی درست از در خانه ما شروع می شود یعنی کوچه من، محله من و شهر من باید جایی باشد که من بتوانم قدرتم را در آن اعمال کنم و درباره سرنوشت آن نظر بدهم. اگر اینچنین باشد دولت و رییس جمهور هم می تواند به زندگی عادی خود برسد و ساعات کاری معینی داشته باشد و مسافرت داشته باشد که در این صورت مطمئنا کارایی بهتری نیز می تواند در امور کلان و ملی و بین المللی ایفا کند و از سویی این انگیزه مشارکت را در عموم اعضای جامعه بالامی برد و به این ترتیب یک تقسیم کاری هم انجام می شود.

  • برابری قومی در این میان چه نقشی دارد؟ برخی در جست وجوی جامعه مدنی هستند بدون اینکه به برابری قومیت های درون جامعه توجهی کنند.

اگر حقوق شهروندی را مبنای حق انسانی هر عضو جامعه محسوب کنیم دیگر اینجا صحبت از قوم و نژاد و گروه و باور و جنسیت و مذهب نیست. هر شهروندی حقوقی مساوی با سایرین دارد. این از بعد حقوقی و قانونی که کاملامشخص است ولی وقتی به واقعیت ها می پردازیم به نابرابری های منطقه یی در کشور برخورد می کنیم که باید یک فکری به حال آنها کرد چون ما از لحاظ حقوقی و قانونی مشکل خاصی در این مورد نداریم چون قانون اساسی و قوانین ما تبعیض آمیز نیستند البته نه با نگاه ایده آلیستی بلکه با معیارهای واقعی و عمل گرایانه خود ما . فلسفه تشکیل شورای عالی استان ها همین بوده است که مانع از ادامه نابرابری های منطقه یی بشود. یعنی بودجه کشور قبل از اینکه به مجلس برود در شورای عالی استان ها و از این زاویه بررسی بشود. البته توجه به مناطق همیشه باید با تاکید بر پتانسیل ها و توانایی های منطقه یی باشد. شاید ریشه مشکل این نابرابری های منطقه یی همان عدم توجه به توسعه محلی است.

  • جامعه ما با بحران های اخلاقی روبه رو است. چگونه می توان از این بحران عبور کرد؟ تلاش برای نیل به جامعه مدنی بدون حل بحران اخلاق، امکان پذیر است؟

به هر حال مشکلاتی در جامعه ما هست. اگر ریشه یابی کنیم شاید به این برسیم که ما دست به تقلیدهای ناشیانه یی از غرب در سبک زندگی زده ایم. بدون توجه به عمق مساله صرفا به مسائل ظاهری تکیه کردیم و نتیجه همان وضعیت آشفته یی است که ما با آن روبه رو هستیم. ما استنباط مان از شهر خیابان های بزرگ با ساختمان های بلند بوده در حالی که به بنیان های مدنی شهر توجهی نکردیم.

به این فکر نکردیم که قرار است آدم ها بیایند و در این شهر ها زندگی کنند و نظر آنها را نپرسیدیم در این مورد. ما شهرک های بزرگی ساختیم و فکری درباره مراکز محله در این شهرک ها نکردیم. بدون توجه به پشتوانه فرهنگی مان و با نگاه مادی و فیزیکی به توسعه فیزیکی پرداختیم. ببینید در نگاه دولت مدارانه خانواده ها فراموش شده اند ما فکر می کنیم که صدا و سیما باید فرزندان مان را تربیت کند بنابراین خیلی درباره صدا و سیما حرف می زنیم خیلی نقد می کنیم تلویزیون و سریال هایش را. در حالی که باید بدانیم تلویزیون یک سرگرمی است و بیشتر از نیم ساعت نباید به آن پرداخت.

  • برخی بر این عقیده اند که جامعه مدنی مال جوامع شرقی نیست. ما اساسا به دلیل بنیادهای متفاوت اجتماعی مان در قیاس با عرف فاصله جدی با جامعه مدنی داریم. شما چه می گویید؟ آیا واقعا ما نمی توانیم به جامعه مدنی بیندیشیم؟

اصلامقایسه با شرق و غرب به این صورت ناشی از نگاه های شرق شناسانه غربی هاست نسبت به ما. یعنی ما داریم از زاویه دید آنها به خودمان نگاه می کنیم. این بحث ها مارا به جایی نمی رساند. ماکس وبر می گویید در شهرهای شرقی حقوق شهروندی وجود نداشته اصناف آزاد نبوده در حالی که در شهرهای غربی این بوده است گیلدها خیلی قدرت داشته اند و بورژوازی شهری شهر را اداره می کرده است.خب ما باید قبول کنیم که ماهیت زندگی شهر شرقی و غربی متفاوت بوده است. آنها دور کارخانه یی جمع شده وشهری بنا می کردند و ما در جامعه شرقی مان دور مسجد شهر می ساختیم. این دو نوع نگاه متفاوت بورژوازی و اسلامی یا مذهبی به شهر است. ما به لحاظ تاریخی و فرهنگی قدمت مان از آنها بیشتر است. ما اگر بخواهیم خودمان را با معیارهای آنها بسنجیم مطمئنا در این میدان شکست خورده ایم. چون با این معیارها ما همیشه فاصله داریم فاصله یی که از آن به فاصله صدساله و دویست ساله یاد می کنند. اینها یعنی اینکه شما هیچی نیستید این یعنی تحقیر و پذیرفتن تحقیر. ما باید با نگاه انتقادی به این معیارها نگاه کنیم. مثلااگر با شیوه مصرف امریکایی کشوری دیگر مصرف کند ما به چهار کره زمین دیگر نیاز داریم یا مگر می شود با سبک فرانسوی کشوری آفریقایی را اداره کرد یا درباره محیط زیست غرب رفتار بدتری داشته است تا جوامع شرقی.

  • اکنون برای نیل به جامعه مدنی چه باید بکنیم؟ دولت روحانی برای این مهم چه باید بکند؟

آقای روحانی در یکی از برنامه های تلویزیونی انتخاباتی گفت من می خواهم برنامه تمرکززدایی انجام دهم. دولتی الان می تواند موفق باشد که نخواهد دولتی عمل بکند. این خودش نوعی پارادوکس است یعنی در عین اینکه ما باید دولتی عمل بکنیم در عین حال هم دولتی نباشیم. خیلی کار سختی است البته. اینکه درآمد عظیم نفتی دستت باشد و این بروکراسی عظیم را داشته باشی و جامعه مدنی هم عادت کرده باشد نگاهش به دست دولت باشد و بخواهی تمرکززدایی بکنی و دولتی عمل نکنی. به نظرم دولت جدید چند کار را باید حتما انجام دهد. یکی تفکیک کارهای ملی از کارهای محلی است. دیگری تفکیک مسائل اجتماعی از سیاسی است. مثلامگر بروکرات دولتی چه کاری می تواند درباره بحران هایی که بر خانواده ها حاکم است انجام دهد و دولت خوب اجازه می دهد که نهادهای مدنی و جامعه مدنی بتواند مشکل خودش را حل و فصل کند و این فرصت و این امکان را به آنها بدهد. البته شعارهای خوبی داده شده بود به ویژه همان موضوع تمرکززدایی ومساله آمایش سرزمین که اگر عملی شود در بهبود وضعیت نقش بسیاری خواهد داشت. در حوزه اقتصادی دولت باید خودش را از شر درآمدهای نفتی خلاص کند و با خود واقعیش روبه رو بشود. دولت ما به ظاهر دولت فربهی است. شما بیا این درآمدهای نفتی را بگذار کنار آن وقت خود واقعی، حجم و وزن واقعی شما مشخص می شود. اینجاست که سهم شهروند هم مشخص می شود از میزان درآمدی که باید به حساب دولت ریخته شود و اینجاست که وظیفه شهروند جامعه مدنی چیزی بیشتر از صرفا رای دادن است.

آیدین مخترع – اعتماد

برچسب‌ها : ,