کلانشهرهایی خفته بر بستر گسلهای لرزهزا
شهروندان – حمید نظری*:
تمامی پژوهشهای مرتبط با زمینلرزه با هدف اساسی دستیابی به یکی از کهنترین آرزوهای انسان، یعنی پیشبینی این رخداد طبیعی سترگ است. از اینرو اینگونه پژوهشها با دو رویکرد پیشبینیهای کوتاهمدت و پیشبینیهای میانمدت و بلندمدت انجام میشود.
پیشبینی زمان رخداد زمینلرزههای سترگ ویرانگر آینده یا به عبارتی مناسبتر، برآورد احتمال رخداد زمینلرزههای سترگ در گسترههای تجمع انسانی و صنعتی، از آرزوهای دیرین انسان است که با وجود گذشت سالیان دور و پیشرفت چشمگیر دانش و فناوری، همچنان در هالهای از احتمال باقی است.
اگرچه از زمینلرزه در گسترههای شهری، چون کابوسی دهشتناک یاد میشود ولی نگاه گذرا و طبیعت فراموشکار انسان سبب میشود حوادث دهشتناک و آنچه را که بر گذشتگان رفته است، فراموش کنیم. اگرچه تیرگیها و نگرانیها هر از گاهی با جنبش دوباره بخش خفتهای از زمین رنگ تازگی به خود میگیرد.
از نگاه لرزه زمینساختی و خطر زمینلرزه، کشور ایران با قرارداشتن در کمربند لرزهای که از بلندیهای آلپ در باختر تا هیمالیا در سوی خاوری کشیده شده است، در میان ۱۰ کشور نخست خطرپذیری رخداد زمینلرزه جای دارد. در ساختار اداری کشور، مراکز پژوهشی، دانشگاهی و چند سازمان مانند سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، پژوهشگاه بینالمللی زلزله و مهندسی زلزله، مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن و موسسه ژئوفیزیک، مسوولیت راهبردی بررسیهای زمینلرزه را در حوزه ثبت و گزارش ویژگیهای عددی/ مکانی رخداد و همچنین مطالعات لرزهزمینساختی و پیشنشانگری را عهدهدار هستند.
با توجه به رشد روزافزون جمعیت، پیشرفتهای صنعتی و گسترش مناطق شهری بهویژه در بخشهای در حال توسعه و استراتژیک کشور، آشکار میشود افزون بر ثبت و گزارش زمینلرزه (که با بهرهگیری از شبکههای لرزهنگاری و شتابنگاری فراهم میآید)، شناخت روزافزون گسلهای جنبا و رفتار لرزهای آنها در گستره ایران از نیازهای پایه و بنیادین دیگر در اجرای پژوهشهای زمینشناختی زمینلرزههاست.
شناسایی پارامترهای عددی گسلههای لرزهزای کشور بهویژه گسلههای جنبای پیرامون کلانشهرهایی چون تهران، کرج، تبریز، مشهد و کرمان و شناخت هرچه بیشتر سرچشمههای لرزهای، جستوجوگر اهداف بلندی خواهد بود، مانند:
۱- برآورد مکان رخداد زمینلرزه احتمالی
۲- زمان رخداد لرزهها برای هریک از سامانههای پویا
۳- بزرگای زمینلرزه احتمالی آتی حاصل از جنبش دوباره یک گسل جنبا.
در بررسی رخدادهای لرزهای آینده، در نگاه راهبردی کوتاهمدت و میانمدت، پژوهشهایی از این دست با رویکرد کوتاهمدت با استفاده از ابزارهای اندازهگیری و پیشنشانگرهایی همچون شبکههای لرزهنگار و سنجندههای ژئودینامیکی، امواج رادار، پیشنشانگرهای شیمیایی و الکترومغناطیسی صورت میگیرد و در پیشبینیهای میان و درازمدت، به زمینشناسی زمینلرزه پرداخته میشود.
تا پیش از دهه ۱۹۷۰ میلادی (دهه۵۰ خورشیدی)، ارزیابی زمان و مکان خطر زمینلرزه در کشورهای پیشرو صنعتی چون ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی و اتحاد جماهیر شوروی سابق تنها بر پایه دادههای بهجامانده از زمینلرزههای تاریخی انجام میشد. در بیشتر کشورها، دادههای لرزهخیزی مورد استفاده در ارزیابی خطر زمینلرزه مشتمل بر دادههای دستگاهی و تاریخی زمینلرزه تنها به چند سده گذشته بازمیگردد، بنابراین بسیاری از پهنههای گسلی جنبا بهدور از مراکز تمدنی گذشته و ناشناخته در پهنههای کوهستانی یا گسترههای بیابانی و کویری، فاقد شواهد گزارششده و شناختهشده از رخدادهای کهنلرزههای بزرگ تاریخی هستند.
از این میان، حتی در کشورهای با پیشینه تمدنی بسیار و تاریخی طولانی مانند سرزمینهای دنیای کهن همچون ایران (که در آن زمینلرزههای تاریخی با قدمت حتی دوهزارسال یا بیشتر نیز ثبت شده است)، مشاهدات تاریخی برای شناسایی تمام گسلهای لرزهزا، بههیچ روی کافی نیست. از دیگر سو، از نگاه زمینشناختی زمینلرزهها، روی گسلی که جنبشهای لرزهای هر از گاه آن (که با لغزشی پیوسته و گسیخت گاهبهگاه در گذر میلیون ساله همراه است)، حتی یک ثبت چندهزارساله از پیشینه لرزهخیزی آن، تنها نشانگر بخش کوچکی از تاریخ لرزهخیزی منسوب به آن گسل را در بر میگیرد.
بنابراین امروزه افزون بر تلفیق دادههای دستگاهی برآمده از شبکههای لرزهنگاری و ژئودینامیکی، بخش بزرگی از تاریخ لرزهخیزی گسلها فقط از روشهایی چون پارینهلرزهشناسی و بهعبارتی دیگر زمینشناسی زمینلرزه قابل دستیابی است. در دورههای گوناگون مدیریت کلان بحرانهای طبیعی رخ داده در کشور بهویژه در دو دهه گذشته، با تجربه ناگوار برآمده از زمینلرزههایی چون زلزله ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ رودبار یا زمینلرزه پنج دیماه ۱۳۸۲ بم (که از آن به نام نخستین زمینلرزه شهری شناختهشده در دوران معاصر ایرانزمین نام میبرند)، با تدوین و بهروزرسانی آییننامههای ملی ساختمان، طراحی سازوکار ساختارهای مدیریت بحران استانی و ملی و بومیسازی علوم جدید در کشور، گامهای بزرگی برای بهبود عملکرد مدیریتی و قانونگذاری برداشته شده است.
با اینهمه با توجه به گستردگی و جایگاه حساس لرزه زمینساختی کشور از دیدگاه احتمال رخدادهای آتی لرزهای سترگ چون زمینلرزه آتی در کلانشهرهایی چون تهران و تبریز و همینطور با توجه به میزان جمعیت روزافزون در خطر زمینلرزه، بیگمان گام نهادن در راستای چنین اهداف بلندی، جز با اراده ملی، تدوین راهبردهای کلان و بهدور از تغییرات آنی مدیریتی، همگرایی عملی مجموعههای سازمانی مرتبط، به همراه بهکارگیری و تربیت پیوسته و روزافزون نیروی کارشناسی کارآمد و روزآمد، تامین اعتبارات متناسب با خواسته و البته بهنگام و بهروزرسانی و بهسامان آوردن ساختارهای سازمانی مراکز پژوهشی و دانشگاهی کشور در همکاری هدفمند، پیوسته و روزافزون بینالمللی با همتایان بنام جهانی خود در حوزه مطالعات لرزهخیزی و زمینشناسی زمین لرزه ممکن نخواهد شد. بهدرستی گفتهاند: آنان که تاریخ را به یاد نمیآورند، سزاوار تکرار آنند!
لزوم حفظ تنها پایگاه حفاظتشده مطالعات پارینهلرزهشناسی کشور
همچنانکه گفته شد با توجه به رشد روزافزون جمعیت، پیشرفتهای صنعتی و گسترش شهرها بهویژه در مناطق در حال توسعه، نیاز به تعیین هندسه و سازوکار گسلهای جنبا و فراهم ساختن نقشه آنها در گستره ایران، آشکار میشود که باید برای تکمیل پژوهشهای پیشین با هدف تعیین سه پارامتر لرزهای مکان احتمالی رخداد، بزرگا و زمان احتمالی رخداد لرزهای، اهتمام بیش از پیش داشت.
از تاریخ اولین مطالعات علمی در گستره تهران نزدیک به ۵۰سال سپری میشود که با استمرار مطالعات نوزمینساختی در گستره تهران، سازمان زمینشناسی کشور پس از ۳۰سال برای نخستینبار در سال ۱۳۶۹ با ارایه گزارشی به تحلیل بزرگای این فاجعه و توصیف ویژگیهای ناامیدکننده مهندسی این کلانشهر در حال گسترش و ساختارهای زمینشناختی ناحیه یادشده پرداخت. با پیشرفت روزافزون دانش زمینلرزه، بهویژه در سهدهه گذشته در جهان شاخهای نو از این علم با نام «پارینهلرزهشناسی» به خدمت گرفته شده است. در ایران نیز بهکارگیری این شاخه از علوم بهعنوان روشی نوین و کارآمد در بازنگری و بهروزسازی دادههای پیشین جهت بازخوانی دوباره و برآورد خطر زمینلرزه پیش روی کلانشهری چون تهران، در قالب پژوهشهای بینالمللی در همکاری گسترده بین سازمان زمینشناسی و مراکز پژوهشی و دانشگاهی اروپایی در دستور کار قرار گرفت.
مطالعات مربوط به بررسی زمینلرزه در گستره تهران طی ۱۰سال گذشته با انجام حفاریهای پارینهلرزهشناسی در منطقه وردآورد (شمال بزرگراه تهران- کرج) در منطقهای نظامی به انجام رسیده است. بر پایه دستاوردها و اهمیت بسیار اینگونه پژوهشها، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، در سال ۱۳۸۳ پس از حفاری ترانشه پارینهلرزهشناسی به تجهیز و نگهداری آن بهعنوان یک موزه پژوهشی ملی اقدام کرد. بر پایه استانداردهای علمی و بینالمللی، چنین سایت پژوهشیای در شمار موزههای طبیعی و میراث زمینشناختی ملل به شمار آمده و از جمله بهترین نمونه و الگو در رفتارشناسی گسلههای لرزهزای منطقه قابل ارزیابی هستند.
این پایگاه مطالعاتی با قرارداشتن در گستره جمعیتی ۱۵میلیونی کلانشهرهای تهران و کرج، بهعنوان یکی از موفقترین و بزرگترین ترانشههای مطالعاتی زمینلرزه در مقیاس جهانی شناخته شده است که نشانگر رخداد ۹زمینلرزه کهن، در پیشینه فعالیت۳۰هزارساله حاصل از جنبش گسله شمال تهران است.
تاکنون دادههای برآمده از این پژوهش، دستمایه انتشارات بینالمللی گوناگونی شده است که آن را در ردیف یکی از سایتهای نامآشنای جهانی بهشمار آورده، بهگونهای که بسیاری از سیاستمداران و پژوهشگران داخل و خارج کشور بارها از آن بازدید کردهاند.
کاربری پیوسته چنین پایگاه مطالعاتی توسط دانشجویان و پژوهشگران علم زمینلرزه بهعنوان یک کارگاه آموزشی فعال (با توجه به نزدیکی به تهران و قرارگیری در حاشیه جنوبی بزرگراه شهید خرازی که دسترسی غیرنظامی آن را به آسانی فراهم کرده است)، نهتنها سبب ارتقای دانش عمومی جامعه در برابر حوادث طبیعی چون زمینلرزه خواهد بود که نظر به رشد روزافزون و فزاینده دانش امکان بازخوانی و بهروزرسانی دادههایی از این دست را نیز توسط آیندگان مهیا میکند.
اجرای بیش از پنجکیلومتر ترانشه مطالعاتی از این دست (که طی دهه گذشته و با هدف پیشبینی میانمدت زمان زمینلرزه روی گسلهای فعال در جایجای میهن و کشورهایی چون تاجیکستان و ارمنستان با هزینهکرد مبالغ بسیار از اعتبارات پژوهشی و مشارکت پژوهشگران نامآشنا در عرصه بینالمللی صورت گرفته است)، جایگاه درخور و بلندی را در پژوهشهای زمینشناسی زمینلرزه برای سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور و ایران در نگاه جهانیان فراهم آورده است.
متاسفانه نبود تمرکز و راهبردی روشن در روابط جاری میان دستگاههای اجرایی و پژوهشی کشور، چون زخمی شوم با بیمهری بسیار بر چهره ارزندهترین سایت مطالعاتی زمینلرزه در پایتخت نشسته و اینک این یگانه موزه پارینهلرزهشناسی سرپوشیده کشور که ناباورانه چون سازهای تنها به دست یغماگران و سودجویان برای ویرانی و چپاول روزافزون سپرده شده است، نیازمند کمترین توجه و اراده مسوولان است.
پرواضح آنکه بر پایه دادهها و مستندات نهچندان گوارا و خوشایند برآمده از انجام اینگونه مطالعات روی گسله شمال تهران و دیگر گسلهای پیرامونی این سترگترین گستره جمعیتی کشور، در مورد واقعیت زمینلرزه پیشروی پایتخت، ناگزیر به انتخاب مسیری نو و راهبردی روشن در برخورد با رویدادهای طبیعی از این دست هستیم.
اگرچه با نگاهی گذرا به پیرامون سایت پژوهشی وردآورد در فاصلهای نهچندان دور روی گسل لرزهزای مشاهدهشده در دیواره ترانشه، انبوهی ناهمگن از ساختوسازهای دولتی و غیردولتی در حال انجام، بیگمان یادآوری تلخ از بیتوجهی تاریخی و نادیدهانگاشتن یافتههایی از ایندست و نشنیدن هرگونه هشداری در ترسیم سمت و سوی مدیریت کلان شهری در این کهنبوم بلاخیز است، به بیانی دیگر چه تکرار بیفرجامی که برای گریز از حل مساله، به پاککردن دوباره و دوباره آن تن سپاریم!
*استادیار پژوهشکده علوم زمین و مجری پروژه
شرق