کشتزارهای خشکیده و فراموشی بادگیرها
شهروندان – محمد درویش*:
می خواهم به مهمترین تهدیدی که طبیعت ایران را در سالهای اخیر دولتهای نهم و دهم، مورد چالش قرار داده بپردازم. تهدید اصلی که مد نظر من درباره قطع درختان و تبدیل پارکها و فضاهای سبز شهرهاست که امروزه میبینیم در کشورهای مختلف دنیا و همینطور در کشور خودمان با عکسالعملهای به جای مردم روبهرو شده است.
در این زمینه مثالهایی میزنم که خود شاهد آن بودهام:
تبدیل مراتع منطقه به کشتزارهای مرتعی در محور بجنورد به اسفراین و میاندشت. این مراتع در حال نابودی هستند زیرا بالای شیب ۱۰درصد نباید زمین کشاورزی باشد. اما ما تا شیب ۸۵درصد نیز شخم میزنیم و چون عمق خاک کم است زمین تبدیل به دیمزارهای متروکه میشود و نرخ فرسایش خاک را بالا میبرد و نکته اینجاست که هیچ نوع حساسیتی از طرف جوامع محلی به چنین اقداماتی دیده نمیشود.
یکی دیگر از این مثالها خبری است که در اواخر سال گذشته شاهد آن بودیم، انتقال آب اصفهان به یزد که کشاورزان ورزنه نسبت به آن عکسالعمل نشان دادند و خط انتقال را منهدم کردند. چون فکر میکردند کمآبی به دلیل این است که آب منطقه به یزد منتقل میشود. ثبت جهانی بادگیر به نام دوبی توسط یونسکو. چیزی که جزو مفاخر ما و پتانسیل گردشگری ماست از دست رفت زیرا ما در یزد کشت یونجه در تبخیر چهار هزار میلیمتر را جزو افتخارات خود میدانیم که باعث تشدید بیابانزایی میشود! و در حالی که باید پتانسیلهای بوم گردی تقویت شود که نیازی به آب هم ندارد، پرمصرفترین صنایعمان مانند لاستیکسازی و کاشی و سرامیک را در یزد تولید میکنیم و ارزشمندترین جذابیتهای استان را رها کردهایم تا نابود شوند.
سد باستانی کریت ۷۰۰ سال پیش ساخته شده و افتخار مهندسی ایرانی و مرتفعترین سد باستانی جهان است و هزاران نفر برای بازدید از آن به ایران میآمدند. اما در سال ۸۴ (در زمان اصلاحات) روی این سد، سد دیگری احداث شده و چشمانداز آن کور شده است و از سال ۸۴ تاکنون یک قطره آب هم پشت آن جمع نشده و اینچنین سرمایه هنگفتی از دست رفته و یک پتانسیل گردشگری دیگر را نیز از دست دادهایم.
اما تهدید اصلی
شعار امسال روز جهانی محیطزیست شعار جالبی است که با توجه به آن دیگر نیازی به احداث چنین سدهایی نخواهیم داشت. شعار امسال این بود: فکر کنید، مصرف کنید تا بتوانید ذخیره کنید. آمارهایی که در سال ۲۰۱۱ توسط سازمان غذا و کشاورزی منتشر شد حاکی از این بود که چیزی در حدود یک سوم از مجموع تولید محصولات غذایی در جهان از دست میرود. این رقم در سال ۲۰۱۳ به ۵۰درصد رسیده است. یعنی محصول با هزینههای گزاف (طرحهای انتقال آب و سدسازیها، نابودی مراتع و جنگلها برای توسعه اراضی کشاورزی) تولید میشود و به هدر میرود. ۳۵درصد موادغذایی پیش از رسیدن به مصرفکننده نابود میشود و اینها بسیار تکاندهنده است. ما به جای اینکه به سمت بهرهبرداری آب بیشتر برویم باید به سمت ارتقای نرمافزاری بخش کشاورزی و حمایت علمی صنایع بستهبندی و حملونقل برویم. این چنین دیگر نیازی به احداث سد بیشتر نداریم و با نیمی از بودجهای که صرف آن میکنیم میتوانیم مشکلات بسیاری را حل کنیم و جلوی خشک شدن تالابها و رودخانهها را بگیریم. از سال گذشته تعداد چاههای حفر شده تقریبا دوبرابر شده ولی متوسط آبدهی سالانه از چاههای ما از ۱۴۷هزار مترمکعب به ۷۷هزار رسیده یعنی پول بیشتری هزینه کردهایم، ارز بیشتری هزینه کردهایم برای وارد کردن موتور پمپهای مختلف ولی به درآمد متناسب با آن نرسیدهایم و حتی ارزش و عملکرد هر حلقه چاه هم تقریبا به نصف کاهش یافته است. اگر مدیریت بخردانهای در وزارت نیرو که متولی آب کشور است وجود داشت در همان سه، چهار سال اول باید هشدار لازم داده میشد تا این روند حفر چاه متوقف شود و همان کشاورزی که با وام چاه حفر کرده بازهم فقیرتر نشود. پرسش این است آیا بهتر نبود به جای اینکه ما به سمت احداث سدهای بیشتر و انتقال آب بین حوزهای بیشتر برویم نخست بخش کشاورزی را تقویت کنیم؟ بخش کشاورزی مابین ۱۸۷ کشور مورد بررسی از نظر سرمایهگذاری دولتی رتبه ۱۷۸ دارد. یعنی فقط داریم از این بخش میگیریم بدون آنکه چیزی به آن بدهیم. همه مصیبتهای ما ناشی از این رویکرد غلط به کشاورزی ناپایدار و سنتی است و اینکه ما فکر میکنیم که خودکفایی در بخش کشاورزی آنهم به هر قیمتی میتواند ضریب امنیت را در کشور بالا ببرد.
شاید اینکه بگوییم تولید ما از ۲۴میلیون تن در سال ۵۷ به ۱۰۳میلیون تن در سال ۸۸ رسیده افتخارآمیز به نظر برسد اما این تولید به چه بهایی به دست آمده؟ به بهای اینکه نرخ فرسایش در ایران رتبه اول جهان و سه برابر آسیا را کسب کرده یعنی هر سانتی مترمکعب این خاک که ۸۰۰ سال تشکیل آن طول میکشد چنین دارد از دست میرود و این بزرگترین تهدید محیطزیست ماست. چیزی را از دست میدهیم که ۸۰۰ سال زمان برای ایجاد یک سانتی متر آن لازم است و این از دست دادن ناشی از یک حساب دودوتا چهار تای غلط بوده است.
مقصر افت سطح آب زیر زمینی فقط یک یا دو دولت نیست از سال۱۳۴۳ تاکنون این روند ادامه دارد. کارشناسان ما باید این هشدار را بدهند. دستگاه متولی این حوزه آیا اقدام لازم را کرده است؟ آیا رسانه این ظرفیتسازی را انجام داده است؟ آیا تشکلهای مردم نهاد توانستهاند به موقع این خطر را گوشزد کنند؟ نخلستانهای ما تنها به دلیل خمپارههای جنگ از بین نرفتهاند بلکه تعداد بیش از حد سدها و طرحهای انتقال آبی که همچنان در حال اجرا هستند موجب کاهش دبی آب کارون و ایجاد شیب معکوس آب خلیجفارس شده در نتیجه آب شور دریا به کارون وارد شده و نخلستانها خشک شدهاند. کدام یک از این دو دلیل شرمآورتر است؟ پس انتخاب با ماست. نباید انتظار داشته باشیم کسی به نام دولت کاری انجام دهد. ما هستیم که میتوانیم با انتخاب درست و آشنایی با مطالبات بحقمان به مرحلهای از دانش برسیم که دیگر هیچ محدودیتی نتواند خطرساز باشد. یادگیری تنها اندوختهای است که چپاولگران نمیتوانند آن را غارت کنند.
*عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سازمان جنگلها و مراتع