٢٨ اردیبهشت؛ روز بزرگداشت «خیام نیشابوری»
خیام یکی از درخشانترین چهرههای علم نجوم و ریاضیات جهان است. فعالیتهای او در عرصههای مختلف علمی چنان شگفتانگیز است که حتی امروزه نیز برای دانشمندان این حوزهها جدید و بدیع است.
خیام؛ چهره پایمالشده
فریدون جنیدی . ایرانشناس
فعالیتهای او و گروهش در زمینه نجوم باعث شد که طول سال خورشیدی به صورت دقیق اندازهگیری شود که خطایی بسیار ناچیز دارد به طوری که هنوز منبع بسیاری از مطالعات در حوزه نجوم همان نتایج خیام در این عرصه است.
با وجود چنین چهره درخشانی در عرصههای مختلف علمی، به اعتقاد من شخصیت خیام، پایمال شده است. بسیاری از افرادی که تا به حال سعی در انتشار و بررسی افکار این چهره تاریخ ایران داشتهاند، در پایمال کردن شخصیت او نقش ایفا کردهاند. به عنوان مثال معرفی شخصیت خیام به عنوان مردی که همواره مست بوده از سوی چهرههای شناختهشدهای چون «فیتزجرالد» یا حتی در مواردی صادق هدایت و فروغی، نشان از عدمشناخت دقیق از این چهره علمی دارد.
دور نیست که خیام نیز در منش زندگی خود رفتارهایی خاص خود داشته، اما سوال اینجاست که چطور دانشمندی میتواند از سپیده تا شام بنوشد و چنین کشفیات بزرگی را در عرصه علوم دقیقی چون نجوم و ریاضیات برای نسل بشر به ارمغان بگذارد؟
اینجاست که باید اظهار تاسف کرد که چرا چنین چهره بزرگی، باید در پرده برود و نسلهای آینده از یادگیری دانش او بیبهره بمانند و حتی شخصیتش را نیز بهروشنی نشناسند.
شاید اصلیترین مانع بر سر این شناخت درست، اشعار این حکیم باشند. سالها پیش در مراسمی که «یونسکو» به مناسبت «بزرگداشت خیام» در نیشابور برگزار کرده بود، سعی کردم از دریچه زبانشناسی تاریخی به بررسی اشعار منتسب به او بپردازم و در همانجا نشان دادم که بسیاری از این اشعار که در وصف «می» هستند، بهلحاظ زبانی، سالها قبل از خیام سروده شدهاند و اصولا در شمار شعر خیام قرار ندارند. از سوی دیگر، ریاضی علم خلاصهگویی است و حالا سوال اینجاست که مردی که دانشمند ریاضی شناختهشدهای در تمام اعصار به حساب میآید، چگونه چندین و چند بیت در وصف «کوزه» دارد.
آیا تمام این اشعار که در مواردی سبکتر از وجهه فرهنگی خیام هستند، میتوانند همگی سروده او باشند؟! در مورد خیام، بهترین آرزویی که میتوان برای روز بزرگداشت وی داشت، آرزوی شناخت دقیق او از سوی فرزندان ایران است. باید با چشم روشن به این چهره درخشان دانش و ریاضیات ایران نگریسته شود تا چهره پایمالشده او، درست و بدون قضاوت در برابر ما قرار گیرد، آن زمان است که همراه با پی بردن به جایگاه والای اندیشه او، علم سرشار او در حوزه ریاضیات و نجوم نیز بیش از قبل شناخته میشود.
————————————————
هوای خاکستری جبر
ایرج زبردست
هرچه فکر نگاه میکند و ابتدا را در آغوش میگیرد جز برهوت بهت در او وسیع نمیشود، انگار جهان در این برهوت بیانتها مکث کرده است و حرفی از خواب و خاک نیست. حتی زمان جلوی آیینه ترکخورده، عمر موهایش را شانه نمیکند، چیزی جز – نیست – نفس نمیریزد و حسی دور و یکریز در حجم تعریف، بیتعریف میشود. احساس میکنم همهچیز از همان روز نخست روی پیشانی سرد بخت راه رفته و عنکبوت اختیار، بر چهره همه ثانیهها، تار جبر تنیده است.
یک روز از راه خواهد رسید، روزی که به زودی هرکسی با فکر جاری خیام، آب از چشمه زلال زمان خواهد نوشید. شاید این باور در کسی راه نرود: انگار هزارها هزاره است که ساقی نیشابور را میشناسم، حس میکنم: تکتک رباعیهایش با حوصلهای به وسعت ازل از میکده چشمهای مرگ نوشیدهاند (…) این پرانتز پر از حرفهای خیام با من است، همان که در پیاله اختیار عکس رخ جبر را میدید.
بیگمان حضور خیام نیشابوری در ادبیاتفارسی غنیمت و نعمتی است که شکر آن، چنان نفسکشیدن بر تکتک فارسیزبانان واجب است، بیتردید اگر خیام در ادبیات ما متولد نشده بود حضور و تاثیر شاعران بعد از او کمرنگتر از تصویری بود که امروز با ما حرف میزنند. با نظر من کلمات کوزه، جام، ساقی، میکده و… همه را در ادبیات فارسی با نام روشن خیام میشناسند، خواسته یا ناخواسته این کلمات بعد از وفات خیام در شعر فارسی نمودِ بسیاری پیدا کرده است، خیام با جاریکردن همین چند کلمه قسمت اعظمی از ادبیات فارسی را مشغول تفکر دمغنیمتی و نام بلند خویش کرده است.
کافی است از شعر حافظ بزرگ یا دیگر شاعران فارسیزبان این کلمات را با منها هم پیاله کنیم، خواهید دید آوار زاهدانه و موریانهواری بر ادبیات ما سایه خواهد ریخت. این نکته را نیز باید با انعکاس هم چهره کرد: پیش از خیام این کلمهها نزد اهالی- سرایش و نوشت- کاربرد داشتهاند، اما قاطعانه میتوان گفت: این خیام ازلنوش بوده است که آنها را در جان خمار ادبیات فارسی جرعهجرعه جاری کرده است. سایه هزارساله خیام بر ادبیات فارسی حتی زمان را به حیرت و مکث فرو برده است.
این نکته را همینجا راه میشوم: چشمهای من بیشتر با چشمهای صادق هدایت در جستوجوی خیام، جامهای ثانیهخیز مرگ را نوشیده است. نسخه محمدعلی فروغی و تحقیقات فیتز جرالد، ژیلبر لازار و کریستین سن نیز در این مسیر، فانوسهای بسیاری را در شبهای تاریک بیخبری من ریخته است.
خیام یعنی تماشای عقل تازیانهخورده، یعنی مینیاتور بغض، یعنی فریاد بیپاسخ اولین و آخرین آدم در پای حصار زمان، یعنی شگفت، یعنی حضوری به پهنای ابدیت، یعنی دیروز، امروز، فردا. و تا – هستی – نفس میکشد، خیام با لبخند معنا دارش در آسمان فکر خواهد درخشید. حرفهای بسیار زیادی داشتم و دارم، اما سایههای سیاهپوش با کمند طلسم، کلام معترف مرا در حصار – هیچ مگو – کشیدهاند، حرف دیگری در من نمیچرخد، امید به زودی خورشید سحرپوش حقیقت، با امضای آبی و آسمانیاش بر سایههای مهزده و این هوای مردد خاکستری بتابد، تا تاریخ، تکثیر بامداد را دوباره در ما لبخند بزند. چنین باد.
منبع: آرشیو روزنامه شرق