ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با ستاره‌اسکندری که جدیدترین نقشش را لابه‌لای کودکان کار بازی کرد

کمرنگ شدن فرهنگ انسان‌دوستی زیان‌آور است

شهروندان:
بعضی‌چیزها به توانایی یک نفر بستگی دارد. این‌که کسی می‌تواند هم در نقش ‌مادری مهربان باشد و هم در نقش زنی دائم‌الخمر از هر کسی برنمی‌آید. فکرش را بکنید هیچ‌کدام هیچ سنخیتی با هم ندارند اما در نوع خود کم‌نظیرند. در واقعیت شاید این امکان وجود نداشته باشد اما وقتی قرار است نقشی را بازی کنی، باید توان انجامش را داشته باشی.

ستاره اسکندری«ستاره اسکندری» توانست و همه این نقش‌ها را بازی کرد. اما یکی از نقش‌های متفاوتش بازی در سریال «همه بچه‌های ما» بود که او را ملزم کرد تا در کنار این بچه‌ها از زندگی و دغدغه‌هایشان بداند. مساله‌ای که این روزها دغدغه خودش هم شده؛ این‌که چرا او و همسن‌وسال‌هایش باید آخرین نسل دگرخواه‌ها باشند و چرا امروز برخلاف ۲۰سال پیش داشتن خودرو و لباس خوب یک امتیاز مثبت است.

  • شما از آدم‌هایی هستید که سر چهارراه‌ها به بچه‌هایی که شیشه خودرو‌تان را می‌کوبند، کمک می‌کنید؟

من و همه آدم‌هایی که صبح‌ها برای کار از خانه بیرون می‌رویم شاهد این هستیم که سر چهارراه‌ها یک عده می‌ریزند دوروبرمان و هرکدام به نوعی کمک می‌خواهند. ما هم یک‌وقت‌هایی کمک‌های ناچیزی انجام می‌دهیم ولی ممکن است به این منجر شود که آنها بیشتر در کارشان فرو بروند.

  • نکته همین ‌جاست! گاهی اوقات با کمک به این آدم‌ها، ممکن است آنها به شغلی که دارند بیشتر ترغیب شوند، چیزی که اصلا در ذهن کمک‌کننده وجود ندارد!

بله، شیوه‌ای که سریال «همه بچه‌های ما» بنا داشت آن را ترویج کند بحث فرهنگ‌سازی است، همین چیزی که شما می‌گویید.

  • اوه، باز هم کلمه جادویی فرهنگ‌سازی!

بله، باید نگاه کرد که این بچه‌ها از دل چه فرهنگ و شرایطی بیرون آمده‌اند که به قول شما یک کمک سطحی اولیه به آنها احساس موفقیت در امر تکدی‌گری ندهد. برای همین باید سراغ ریشه و خانواده آنها رفت تا زیربنایی کار کرد و به یک نتیجه درست رسید. منتها واقعیت این است که بنا به محدودیت‌های قانونی‌ای که داریم نمی‌توانیم به‌صورت فردی، کاری را که فرزانه قصه «همه‌بچه‌های ما» انجام داد، به راحتی انجام دهیم. این روند سلسله‌مراتبی دارد که آن‌قدر سخت و پیچیده است که بسیاری از خانواده‌ها نمی‌توانند موانعش را به جان بخرند مثل بحث فرزندخواندگی. اما کسانی هم هستند که به ندای دلشان گوش‌ می‌کنند و پای‌شان را فراتر می‌گذارند؛ مثل خانمی که من سراغ دارم. او مدرسه‌ای را بنا کرده که نسبت به این کودکان به جای دادن پول‌توجیبی که نیاز آنی را برطرف می‌کند، سعی دارد تا در ارتقای سطح فرهنگی آنها و خانواده‌هایشان کار کند و در این زمینه موفق هم بوده‌است.

  • شما خودتان تابه‌حال برای این کارهای انسان‌دوستانه قدمی برداشته‌اید؟

خیلی دوست ندارم در این مورد حرف بزنم. فکر می‌کنم همه آدم‌ها کمابیش اهل کمک به دیگران هستند، هرکس به اندازه خودش، من هم جزو همه.

  • اگر منظورتان این است که حرف‌زدن در این مورد ریا می‌‌شود، شاید درست باشد. اما کسانی که در یک جامعه، چهره شناخته شده هستند کارشان می‌تواند الگوی بقیه باشد و ما از این الگوها کم داریم. با این‌که نیت هنرمند خیر بین بعضی از مردم بد برداشت می‌شود.

خب، صورت خوبی ندارد که کسی درباره فعالیت‌های خیرخواهانه حرف بزند. چون آن وقت حکم تبلیغ و معرفی پیدا می‌کند. البته در خیلی از کشورها، هنرمندها و چهره‌های شناخته شده‌شان نه با این کارها مشکلی دارند و نه با تبلیغش اما من دوست ندارم تصویرم با این حرف‌ها در جایی چاپ شود.

  • یعنی کمک می‌کنید اما می‌خواهید مخفی بماند؟

من مجموعا در خیریه‌ها و جاهایی که به بچه‌های بیمار، بچه‌های کار و بچه‌های بی‌سرپرست یا بدسرپرست رسیدگی می‌شود، سعی کرده‌ام حضور داشته باشم. تا به حال این طور نبوده که خودم بروم و بچه‌های‌کار را کشف کنم یا در جامعه یک نفر را پیدا کنم که برای ادامه زندگی‌اش مشکل دارد و او را هدایت کنم اما در مراسم‌ و مکان‌های خیریه در حد امکان شرکت می‌کنم.

  • نقش«فرزانه» به‌عنوان زنی که بعد از، از دست دادن پسرش می‌خواهد همه بچه‌های نیازمند را در یک فضای امن نگه دارد، اتفاقی به شما پیشنهاد شد یا باتوجه به زمینه‌ای که داشتید علاقه‌مند بودید در آن بازی کنید؟

نه، کاملا اتقافی بود. کارگردان سریال، آقای فنائیان خودشان براساس شناخت بازیگری که نسبت به من داشتند این نقش را پیشنهاد دادند و من هم بدون پیش‌زمینه‌ آن را پذیرفتم. مضمون کلی این سریال برایم خیلی مهم بود چون هدف و پیام آن برایم اولویت داشت. به‌خصوص سکانسی که فرزانه به‌عنوان یک مادر از مرگ بچه‌اش می‌گوید. این سکانس خیلی برایم جذاب بود و سعی کردم با همه توان و احساسم آن را بازی کنم.

  • نمی‌خواهم در مورد خود سریال صحبت کنم بیشتر از هدف یا همان فرهنگی که بین بچه‌هایی که سر خیابان جلوی خودروتان را می‌گیرند، بگویید.

اینجا از ۲کلمه می‌خواهم کمک بگیرم؛ یکی خودخواهی و دیگری دگرخواهی. دگرخواهی واژه‌ای زیبا است که به‌درستی درگذشته در ایرانی‌ها وجود داشته. من هم به‌عنوان کسی که بچه زمان جنگم و شاهد حضور همه نوع طیفی در جنگ بودم این واژه را به معنای واقعی لمس کردم. آن زمان برای ما کمک کردن در مدرسه‌ برای جنگ‌زده‌ها اجباری بود. منظورم این است که عرف خانواده‌ها بود و کسی فکر نمی‌کرد این کاری اضافه است. اما این روزها به دلیل شرایطی مثل اقتصاد یا گام گذاشتن در بخش غیرواقعی مدرنیته اینها دارند حذف می‌شوند. در شتاب‌زدگی زندگی امروزی که نشانه موفقیت تو این است که بهترین خودرو را سوار شوی یا بهترین لباس را بپوشی روحیه دگرخواهی خیلی ضعیف شده. چون چیزهای دیگری امتیاز مثبت به حساب می‌آیند. من فکر می‌کنم نسل ما آخرین نسلی باشد که هنوز کمی درگیری‌های این‌گونه دارد و حاضر است دگرخواه باشد.

من در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که پدر و مادرم نگران نان شب همسایه بودند و من هم که فرزند آن خانواده‌ام یاد گرفتم نگران دوستی باشم که اوضاع مالی خوبی ندارد. اما این روزها که ارزش‌گذاری جامعه عوض شده خودخواهی جاری است. وقتی در امر ازدواج بیشتر از آن‌که دیدگاه خانواده، نجابت و قناعت مهم باشد مهریه، امکانات و میزان جهیزیه مهم است چه توقعی دارید. حالا آدم‌ها فقط و فقط به خودشان فکر کنند. یادم هست زمانی کسانی که نگاه مذهبی درستی داشتند، دل‌نگران اطرافیان بودند و اگر کسی پول اضافه‌ای داشت خانواده‌ یا خانواده‌هایی را تحت پوشش خودش قرار می‌داد. ‌سال ۸۲ وقتی پدربزرگم فوت کرد در مجلس ختمش تازه فهمیدیم که چند خانواده تحت پوشش او بودند بدون آن‌که حتی بچه‌هایش خبر داشته باشند. بدتر از آن داریم روزانه خودروهای مدل بالایی را در تهران می‌بینیم که در هیچ جای دنیا نیست مگر در کشورهایی که سطح اقتصادی مردمش خیلی بالاست. این نشان‌دهنده اختلاف فرهنگی شدید بین مردم یک شهر است.

  • می‌خواهید با این حرف‌ها فرهنگ را به اقتصاد ربط دهید؟

دقیقا، اقتصاد پدیده عجیبی است در بحث فرهنگ. اقتصاد می‌تواند فرهنگ را به زیر خط‌فقر ببرد یا بالا بیاورد. بحث ارزش‌گذاری‌های مالی و موقعیتی می‌تواند الگوهای غلط ایجاد کند. امروز جوان ما فکر می‌کند چرا باید برود دانشگاه و برای آینده‌اش زحمت بکشد در صورتی که می‌تواند با دلالی یا خریدن یک مقدر ارز و ‌هزار چیز دیگر به هر چه که می‌خواهد برسد. با این شغل‌های به ظاهر شریف همه‌چیز برایش در دسترس‌تر می‌شود. اینها، آدم‌ها را از فرهنگ تهی می‌کند.

  • مشکل کجاست؟

مشکل جوان‌ ما نیست. مشکل سیاست‌گذاری است که توان مقابله و ایجاد ندارد. بهتر است بگویم توان نگهداشتن فرهنگ‌مان را ندارد. فرهنگ انسان‌دوستی و دگرخواهی اگر کمرنگ شود خودمان هم ضرر می‌بینیم.

شهروند