ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
تحلیل دکتر موسی اکرمی از علت سکوت دانشگاهیان

الزام های شکست سکوت دانشگاهیان

شهروندان:
رئیس جمهوری اخیراً در اجلاس رؤسای دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی، خطاب به دانشگاهیان گفت: «می‌خواهم یک نقد نسبت به دانشگاه بکنم؛ می‌خواهم بگویم چرا دانشگاه خاموش است؟ چرا وارد میدان نمی‌شوید؟ ما روحیه سقراط‌وار می‌خواهیم.»

 موسی اکرمی اساس صحبت‌های رئیس‌جمهوری در این نشست بر شکسته شدن سکوت دانشگاهیان و نخبگان علمی و حضور فعال آن‌ها در متن مسائل کشور استوار بود.

حقیقت این است که اعتبار و سربلندی جوامع را نیروهای فکری آن جوامع رقم خواهند زد، چرا که جامعه و سیاستگذاران خواه‌ناخواه برای رسیدن به اهداف توسعه به دیدگاه‌های کارشناسانه این قشر نیازمندند، بنابراین مادامی که جو کشور را به محیطی امن برای اظهارنظر این قشر از افراد تبدیل نکنیم، گروه‌هایی که از قدرت کارشناسی بالایی برخوردار نیستند، عرصه اظهارنظر را به دست می‌گیرند و دیگر نمی‌توانیم قله‌های پیشرفت را نشانه رویم.

نادیده گرفته شدن این قشر در دوره‌های پیشین باعث شده تا خواست رئیس‌جمهوری برای خیل عظیمی از استادان ناباورانه جلوه کند. از این رو بر آن شدیم تا چرایی فاصله بین دانشگاهیان و مدیریت اجتماعی را با یکی از استادان فلسفه علم در میان بگذاریم. دکتر موسی اکرمی، مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ضمن تأکید بر درستی انتظار رئیس‌جمهوری و لزوم مشارکت جدی دانشگاهیان پیرامون مسائل گوناگون ملی در مراحل گوناگون، معتقد است از یک سو به غیاب نخبگان علمی در جریان سیاستگذاری‌ها طی سال‌های گذشته و از سوی دیگر نداشتن احساس امنیت قضایی و شغلی برمی‌گردد و این عوامل می‌توانند از دلایل عمده این کناره‌گیری‌ها باشند. آنچه در ادامه می‌آید مشروح این گفت‌و گو است.

  •  جناب دکتر اکرمی چه می‌شود که دانشگاهیان و استادان یک جامعه سکوت می‌کنند؟ و چه شد که حاشیه‌نشینی اصحاب دانشگاه موجب نگرانی سیاستگذاران شد؟

این مسأله سابقه طولانی دارد. ما علی‌رغم داشتن شمار زیادی از استادان در حوزه‌ها و رشته‌های مختلف، اغلب موضع‌گیری خاصی را از سوی آن‌ها در حوزه‌های عمومی شاهد نیستیم. رئیس‌جمهوری انتظار درستی را مطرح کرده‌اند. سال‌های سال است که استادان تصور می‌کنند جدی گرفته نشده‌اند. لذا به اعتقاد من بسیار طبیعی جلوه می‌کند که درخواست رئیس‌جمهوری مبنی بر ورود نخبگان و دانشگاهیان به مسائل اجتماع از سوی این قشر از جامعه با ناباوری روبه‌رو شود. پذیرش این خواست از سوی جامعه دانشگاهی به زمان نیاز دارد تا اعتماد از دست رفته دوباره احیا شود یا اعتمادی که وجود نداشته، پدید آید. جامعه دانشگاهی و استادان باید هم به لحاظ فردی به صورت اظهارنظرهای شخصی و هم به لحاظ گروهی از طریق تشکیل انجمن‌ها و تشکل‌های علمی به بازی گرفته شوند و نظراتشان به کار گرفته شود. این امکان علی‌رغم این که ممکن است به تأیید نظریات استادان و دانشگاهیان نینجامد، اما طرح و به نقد کشیده شدن‌شان حس احترام را در آن‌ها برخواهد انگیخت.

  • با توجه به بحثی که درباره مشارکت ندادن استادان داشتید، به نظر می‌رسد که نظارت حاکم بر فعالیت دانشگاهیان، بیش از پیش زمینه ساز این سکوت شده است، قضاوت جنابعالی در این رابطه چیست؟

بله، به نظر می‌رسد در دوره‌هایی افراد و جریان‌هایی بیرون از دانشگاه، نظراتشان را به اعضای دانشگاه تحمیل می‌کردند یا استادان را به اشکال مختلف وادار به سکوت یا بی‌تفاوتی می‌کردند.شاید این افراد یا جریان‌ها حسن نیت هم داشتند و منافع ملی را مدنظر قرار داده بودند، اما به هرحال این مسائل را با دانشگاهیان، هم در مقام متخصص هم در مقام شهروند فرهیخته و مسئول مطرح نکرده و دغدغه‌های آنان را لحاظ نکردند. لذا طبیعی به نظر می‌رسد که جامعه آکادمیک احساس کند نه تنها از بیرون برایش تعیین تکلیف شده، بلکه در مسائل کشور هم هیچ حق جدی‌ای برای اظهارنظر او در نظر گرفته نشده است و او را که چه بسا بیشترین تخصص را در مسائل موردنظر داشته، بیگانه و نامحرم یا شهروند درجه دوم تلقی می‌کنند. طبعاً چنین نگرش‌هایی به تدریج امکان و فضای گفت‌وگو را با مشکل مواجه خواهد کرد و این درست عکس آن چیزی است که مسئولان کشور در رابطه با مشارکت در بحث و آزاداندیشی توصیه کرده‌اند.

بنابراین مادامی که اراده جدی و تضمین‌های لازم برای پذیرفتن عقاید دانشگاهیان وجود نداشته باشد نمی‌توان شاهد حضور آنان در عرصه عمومی برای مشارکت در نقد و نظر پیرامون مسائل ملی بود و این یک شبه اتفاق نمی‌افتد. همچنین حضور نهادینه دانشگاهیان در عرصه ملی به صورت یک قشر تأثیرگذار نیازمند تشکیل و استقرار پایدار انجمن‌های صنفی انتخابی استادان و حق آنان در تعیین نمایندگان واقعی خود در سطح دانشکده تا سطح دانشگاه و حتی تا سطح وزارتخانه است.

سیاستگذاری و مدیریت در بخش‌های گوناگون دانشگاه‌ها باید به افرادی برخاسته از جامعه آکادمیک، به صورت دموکراتیک، سپرده شود تا انگیزه فعالیت در میان دانشگاهیان پدید آید. تا چنین نشود ما نمی‌توانیم از نظرات کارشناسی و تأثیرگذار آن‌ها در مسائل مختلف اجتماعی بهره بگیریم.

  • فاصله ایجاد شده بین جامعه دانشگاهی و متن زندگی مردم در مقاله‌های ISI نمود عینی می‌یابد و این شبهه را ایجاد می‌کند که گویا دانشگاهیان ما دغدغه نیازهای بومی را ندارند و با سکوت نسبت به مسائل بومی زمینه را برای اقدامات کارشناسی نشده افرادی که تخصص ندارند، فراهم می‌کنند، جنابعالی پیامدهای غفلت جامعه دانشگاهی از متن زندگی مردم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

قطعاً چنین چیزی پیامد منفی به دنبال خواهد داشت. اگر قرار باشد اعضای هیأت علمی و استادان که از نخبگان کشور هستند، در مسائل جامعه دخالت نکنند، ما یک منبع غنی را در طرح، نقد و بهسازی برنامه‌ها از دست خواهیم داد و کار به دست افرادی می‌افتد که کاردان نیستند و به صورت غیرکارشناسی برنامه‌ها را پیش خواهند برد و چه بسا این افراد یا برنامه خوبی تدوین نکنند یا برنامه خوب را به بن‌بست بکشانند و موجب از بین رفتن منابع و بالا رفتن هزینه‌های مالی، سیاسی و فرهنگی در جامعه شوند که خود تبعات بسیار منفی را در جامعه به دنبال خواهد داشت. ما واقعاً توقع داریم افرادی که در نوک پیکان پژوهش و آموزش در کشور هستند آزادانه و با امنیت کامل بتوانند در رابطه با مسائل عمومی و تخصصی صحبت کنند، چرا که تنها در این صورت جامعه دانشگاهی با دقت و احساس مسئولیت سکوتش را خواهد شکست.

  • اشاره کردید که برای همکاری جامعه آکادمیک در مسائل جامعه باید اعتمادسازی شود، چه اقداماتی برای احیای اعتماد در میان دانشگاهیان باید صورت بگیرد و چه بسترهایی فراهم شود تا دانشگاهیان به مدیریت جامعه وارد شوند؟

یکی از این روش‌ها استفاده از رسانه‌ها است، به این صورت که رسانه‌ها به سراغ استادان بروند و با رجوع پیوسته به آن‌ها، نشان دهند که دولت به نخبگان توجه کرده و از نظرات آن‌ها بهره می‌گیرد. برگزاری سمینارها و دعوت از استادان هم می‌تواند به گونه دیگری در این زمینه مثمر واقع شود. از طرفی شایسته است که با ایجاد تشکل‌های علمی و سالم، امکان تصمیم‌گیری در سطوح دانشگاهی را به خود دانشگاهیان واگذار کنیم. این خود به تدریج باعث می‌شود که استادان احساس امنیت و مسئولیت کرده و آزادانه به ابراز عقاید و دیدگاه‌هایشان بپردازند.

در غیر این صورت اگر از او اظهارنظری درخواست نشود، به تدریج احساس خواهد کرد یک کارمند است که در شغلش فروش کم یا زیاد محفوظات و اطلاعات نه چندان مهم است. بدینسان به رسالت خود که همانا عرضه دانش و روشنگری است تنها به دیده یک شغل برای گذران زندگی می‌نگرد و این دردی بزرگ برای جامعه امروز ما خواهد بود که نخبه و استاد خود را نسبت به جامعه بیگانه تلقی کرده و احساس تعلق جدی بدان نکند. برای اظهار نظر درباره مسائل مهم ملی، استادان باید کمابیش از آغاز و در همه مراحل در جریان قرار گیرند تا با اطلاع و آگاهی لازم از یک سو، و با علاقه و احساس مسئولیت ملی از سوی دیگر زمینه‌های موفقیت جامعه را پایه‌ریزی کنند.

چگونه می‌توان از دانشگاهی که از نظر عده‌ای نامحرم است، خواست تا یک شبه هم اعتماد کند هم با ناآگاهی حاصل از عدم اطلاع‌رسانی لازم به اظهارنظر صائب بپردازد؟ بنابراین مسأله دیگری که در این زمینه اهمیت دارد، کوشش همگانی، بویژه از سوی مسئولان و نهادهای ذیربط برای شایسته سالاری راستین در همه عرصه‌ها و همه سطوح اجرایی، تقنینی، قضایی و خدماتی، از جمله در سطح دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی است.

اگر ما بخواهیم این اعتماد ایجاد شود یا بازگردد باید در زمینه انتصاب‌ها بیش از پیش شایسته‌سالاری را مد نظر قرار دهیم و حتی انتخاب دموکراتیک راستین جای انتصاب را بگیرد. مادامی که انتخاب‌های شایسته نداشته باشیم و استادان احساس کنند که ارزش کارهایشان دانسته نمی‌شود و افرادی که قدرت کارشناسی پایینی دارند در جایگاه تصمیم‌گیری برای آن‌ها و حتی مسائل مهم کشور قرار می‌گیرند، سرخورده شده و نسبت به مسئولان جامعه بدبین می‌شوند، و چنین می‌شود که ترجیح می‌دهند به جای مشارکت جدی و مسئولانه سکوت کنند.

مهسا رمضانی

ایران

برچسب‌ها : , ,