دانشگاه محل برخورد افکار است
شهروندان – امان الله قرایی مقدم*:
بیان اندیشه، بیان طرز تفکر، نقد سازنده و آشنایی با طرز تفکرهای مختلف، یکی از ویژگیهای هر محفل آموزشی است.
دانشجو نیروی پیشرو، متفکر، اندیشمند و جوانی است که از لحاظ علمی در سطح بالای جامعه قرار دارد و زیر نظر استادان متعدد و مختلف که دارای تحصیلات عالی هستند، مشغول به تحصیل است. دانشجو دروس مختلف و بخصوص دروس مختلف علوم انسانی که اندیشه انسان را باز میکند و تفکرات او را وسعت میبخشد، میآموزد؛ آموختهای که باعث میشود دانشجو درباره مسائل و مشکلات مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، روانی، فلسفی و ادبی تفکر کند و بیندیشد. استادان عالی مقام و برجسته درباره مباحث مختلف صحبت میکنند و وقتی دانشجو در باره آنها به تفکر و تبادل نظر و اظهار نظر میپردازد اصل و اساس دانشگاه تشکیل میشود.
در اساس دانشگاه برای همین به وجود آمده است. دانشگاه به این خاطر به وجود نیامده که یک القای فکری شود یا یک طرز تفکر ترویج شود، به فرض اینکه ترویج و القا شود، این طرز تفکر پایدار نخواهد ماند، چنانکه جامعه سوسیالیستی روسیه بعد از سال ۱۹۱۷ که میخواست یک جامعه سوسیالیستی تک بعدی و تک فکری را با یک نگرش و ایدئولوژی بار بیاورد، به موفقیت نرسید. «آنتوان سیمونویچ ماکارنکو» مربی معروف روسی که میخواست جوانان را از ۱۹۱۷ تا ۱۹۳۸ با تفکرات سوسیالیستی بار بیاورد و برای خدمت به جامعه سوسیالیستی پرورش دهد به موفقیت نرسید و مجبور شد از ترس کودکانی که در پرورشگاه به دوران جوانی رسیده بودند و زیر نظر او رشد کرده بودند، همواره کلت به کمر داشته باشد. بنابراین دانشگاه را نمیشود اینگونه اداره کرد، دانشگاه عرصه برخورد و التقات افراد و افکار متعدد است، دانشگاه محفل دانش است و ما به این جهت به آن دانشگاه میگوییم.
ایران ما قدیمیترین کشوری است که دانشگاه داشته است، دانشگاه جندی شاپور در سال ۲۰۱ میلادی تا ۲۷۱ بنا شده است و حدود ۴۰ رشته تحصیلی در آن تدریس میشده است و به تعلیم و تربیت در این رشتهها میپرداختهاند. از فلسفه، حقوق، انشاء، تب، نجوم، هیات و… در این دانشگاه تدریس میشده است و علاوه بر این دانشگاهها به صورت نظامیههای مختلف مثل مرو، خردگرد خاف و نظامیه بغداد مرکز پژوهشهای علمی بوده است. به طور مثال سعدی در آنجا شاگرد بوده است یا متفکران بزرگی مثل فارابی در فلسفه، یا کسانی در تاریخ و اندیشمندان دیگری مثل حنین ابن اسحاق، ابن مقفع و… که حرفهایشان در دانشگاهها بحث میشده است. از همه مهمتر در زمینه جامعهشناسی سیاسی، اندیشمند بزرگی چون ابن خلدون تونسی مورد بحث قرار میگرفته است.
بنابراین دانشگاه عرصه برخورد افکار، عرصه برخورد اندیشهها و عرصه به وجود آمدن تفکرات تازه است، عرصه برخورد تفکرات اندیشمندانه و نقادیهاست اما شرط و شروطی دارد؛ دانشگاه نباید به محلی تبدیل شود که به جای تفکر و مطالعه تفکرات و برخورد افکار شروع به پارتیزان بازی کند، گروهکهایی مثل گروه چپ و راست و… تشکیل دهد. دانشگاه محل برخورد افکار است، محل برخورداندیشههاست، محل آموزش سیاسی است، محل آموزش اقتصادی است، محل آموزش تربیتی و اصول اجتماعی است، اما اینکه دانشگاه را ما به عرصه تاخت و تاز تبدیل کنیم، دانشگاه را به عرصهای تبدیل کنیم که دانشجوها شروع به برهم زدن کلاسها کنند، تشنج ایجاد کنند و کلاس را از جریان بیندازند، خوب اینجا دیگر دانشگاه نیست.
دانشگاه در تمام دنیا محل برخورد افکار جدید و تازه است، شما در لندن نمیبینید دانشجو در دانشگاه کلاس را تعطیل کند، در آمریکا نمیبینید، در کشوری مثل فرانسه نمیبینید، تظاهرات وجود دارد اما بیرون از محیط دانشگاه است. دانشگاه محفل علم و دانش است، از ریاضی، فیزیک، شیمی و علوم محض بگیرید که در آن تفکرات اجتماعی کمتر مورد توجه قرار میگیرد تا علوم انسانی که فکر و اندیشه را باز میکند.
دانشگاه تفکرات اندیشمندانهای در باره مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به دانشجو میدهد و طبعا از دانشجو هم انتظار برخورد علمی، مسالمت جویانه و منطقی میرود. همانطور که در ایران هم از قدیمالایام بوده و ما هم افتخار میکنیم که جزو اولین کشورهایی بودهایم که دانشگاه داشتهایم. حتی انقلاب اسلامی ایران هم از دانشگاه آغاز شد. از سال ۴۱ و بعد از آن که حکومت پهلوی دانشجویانی را که در تظاهرات حضور داشتند به شهادت رساند، جریان انقلاب آغاز شد. پس انقلاب از دانشگاه آغاز شد، چون دانشگاه پیشرو جامعه است، این دانشگاه است که جامعه را به تحرک وا میدارد، این دانشگاه است که به جامعه پیام میدهد، این دانشگاه است که مردم عادی و معمولی را به حرکت وا میدارد اما خود دانشگاه نباید محل برخورد و تظاهرات و شلوغ کردن شود و دانشگاه را از جریان عادی خود بیندازد.
دانشجو باید طوری تربیت شود که حرف مخالف و حرف ضد خود را بشنود، آن نوع برخورد را میتوان دموکراسی نامید، دموکراسی این نیست که ادعا کنیم اما تحمل حرف دیگران را نداشته باشیم، دانشگاه جایی است که ما باید حرف یکدیگر را بشنویم و آنچه را که خوب است انتخاب کنیم، چنانچه دین اسلام هم همین را میگوید که افکار مختلف را بشنوید و آنکه بهتر است را انتخاب کنید.
اما متاسفانه در کشورهای جهان سوم اجانب و کسانی که دشمن ملک و مملکت هستند دانشجوها را تحریک میکنند که بروید تظاهرات کنید، بروید فریاد بزنید، شعار مرگ بر فلانی سر بدهید، اینجا دیگر دانشگاه نیست. بزرگان دنیا تحصیلات دانشگاهی دارند، بنا بر این برخورد افکار، برخورد عقاید، شنیدن عقاید مختلف، آشنایی با امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور در دانشگاه شکل میگیرد و بعد دانشجوها به صورت اندیشمندان وارد نظام اجتماعی میشوند و نظام اجتماعی را اداره میکنند.
* جامعهشناس و استاد دانشگاه