صلح دوستی و خشونت ستیزی پیامبر اسلام(ص)
شهروندان – محمد فاضل میبدی*:
میان نوابغ بشری و مصلحان اجتماعی و رهبران الهی کمتر کسی چون پیامبر اسلام، تاریخی شفاف و روشن دارد. مورخان بزرگ اسلام، مستشرقان و پژوهشگرانی که پیرامون اسلام تحقیق کردهاند، تمام زوایای زندگی پیامبر را، هر چند با روایتهای مختلف، به بحث گذاشتهاند.
قرآن کریم که نخستین و مهمترین منبع شناخت اسلام است، بخشی از آیات آن در ارتباط با سیره و سلوک پیامبر نازل شده است. بهگونهای که زندگی شخصی پیامبر و نحوه ارتباط با همسران تا برخوردهای اجتماعی و گونه ارتباطش با خداوند را در بردارد.
این نوشتار موضوعی درباره صلحدوستی و خشونتستیزی پیامبر اسلام است. هر چند این موضوع وسیع و پهناور در این مقاله و مجال نمیگنجد، ولی تلاش این است که سرفصلهای مهم صلح و دوستی پیامبر را یادآور شوم.
اصول مشترک انبیاء
پیامبران بزرگ الهی دارای اصول مشترکی هستند که در قرآن به آن اصول اشاره شده است: از صفات مشترک همه انبیا رحمت بودن برای همه بشریت است، آنان برای زدودن رنج و عذاب و دفع بلاهای فردی و اجتماعی، تا آنجا که ممکن است، فرستاده شدهاند. «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین؛ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. (قرآن کریم، سوره انبیا، آیه۱۰۶» تحقق عدالت. اصل دوم مشترک انبیا، ایجاد عدالت در جامعه است. روشن است که عدالت اساس صلح اجتماعی میان انسانهاست. «انا ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما پیامبران را برای تحقق عدالت فرستادیم. (قرآن کریم، سوره حدید، آیه ۲۵)» دو اصل رحمت و عدالت از اصولی است که پیامبران برآن پی فشردهاند.
نخست: شخصیت پیامبر (ص)
طبعا کسی که بخواهد بین خدا و مردم واسطه رحمت و تحقق عدالت باشد و همگان را به زندگی رحیمانه و عادلانه دعوت کند، خود باید سرشار از رحمت و محبت باشد. لهذا در میان اوصاف بزرگ و ستودهای که پیامبر اسلام داشت، خداوند او را به اخلاقش تعریف میکند. «و انک لعلی خلق عظیم ؛تو دارای اخلاقی بزرگ هستی(سوره قلم، آیه ۴)» در روایات از برخورد شخص پیامبر با مردم چنین تعریف شده است:
[پیامبر] همواره گشادهرو، خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و درشتخو.۱
اصل تساهل
از اصول شخصیت پیامبر اسلام مدارای (تلورانس) با مردم بود بهگونهای که با این صفت توانست در مردم تحول ایجاد کند. قرآن کریم به این اصل اخلاقی پیامبر چنین اشاره میکند:
«فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر ۲؛ به برکت رحمت الهی در برابر آنان نرم و مهربان شدی. اگرخشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده میشدند پس آنان را ببخش و برای آنان طلب عفو کن. و در کارها با آنان مشورت کن.»
در اینجا نخست به شخصیت اخلاقی پیامبر اشاره میکند که: انسان نرمخویی هستی و اگر درشتخو بودی همه اطرافت پراکنده میشدند. بعدا میگوید: بنابراین نسبت به مخالفان خود گذشت کن و از خداوند برای آنان طلب مغفرت نما. از آن مهمتر دستور میدهد با مخالفان خود مشورت نما.
پیامبری در اینجا از طرف خداوند مأمور است که با مخالفان خود مشورت کند. پیامبر بارها فرمود: من از طرف خداوند مأمورم تا با مردم مدارا کنم.
«ان الله تعالی امرنی بمداراه الناس.۳ خداوندمرامامور کرده تا با مردم مداراکنم.»
اخلاق پیامبر از قرآن جدا نبود و نمیشود قرآن چیزی بگوید و پیامبر جور دیگری عمل کند. از امالمومنین، عایشه سوال شد اخلاق پیامبر چگونه بود، پاسخ داد: کان خلقه القرآن۴ ( اخلاق پیامبر قرآن بود) اخلاق قرآن یعنی: خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عنالجاهلین۵. باآنان {مخالفان}مداراکن و عذرشان را بپذیر و به نبکبیها دعوت نما وازجاهلان روی بگردان {و با آنان ستیز مکن}
اضافه میکنم که رحمت، مغفرت و مدارایی تنها سیره شخصی پیامبر نبود؛ بلکه سیره سیاسی پیامبر نیز چنین بود. علی(ع) که در مکتب پیامبر تربیت یافته است میفرماید: «رأس السیاسه الرفق. اصل سیاست به کار بردن رفق و مدارا است.» انس بن مالک درباره برخورد پیامبر با مردم میگوید: «کان رسول الله (ص) من اشد الناس لطفاً بالناس، رسول خدا(ص) بیشترین لطف را به مردم داشت.» شاید مهمترین سخن درباره رفق و مدارایی (تلرانس) را خود پیامبر فرموده باشد: «من یحرم الرفق یحرم الخیر کلّه؛ هرکس از رفق و مدارا بیبهره باشد، از هرگونه خیری بیبهره است.»
لهذا همواره برای قوم خود دعا میکرد و میفرمود: «اللهم اغفر لقومی فانهم لایعلمون. خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمیفهمند. »۶
اضافه کنم که برخورد رفق و مدارای پیامبر تنها با یاران نبود، بلکه با مخالفان خود که سالها او را مورد اذیت قرار داده بودند، چنین برخوردی داشت. ابن اسحاق (نخستین مورخ اسلامی) نقل میکند: روز فتح مکه سعد بن عباده خزرجی، در حالیکه پرچمدار بود، چنین میگفت: «الیوم یوم الملحمه، الیوم تستحل الحرمه، امروز روز کشتار و جنگ و انتقام است، امروز روز شکسته شدن حرمتها است.» پیامبر تا فهمید که سعد چنین میگوید، فرمود تا پرچم را از سعد گرفتند و آن را به علی داد و گفت: تو آن را وارد شهر کن.۷
بعدا پیامبر فرمود: «الیوم یوم الرحمه. امروز روز رحمت و مهربانی است.»۸ در این هنگام مردم مکه در انتظار بودند که رسول خدا (ص) جواب نامهربانیهای آنان را چه خواهد داد. پیامبر سوال کرد: یا معشر قریش ما نزون انّی فاعل فیکم، ای جمعیت قریش تصور میکنید من با شما چه رفتاری خواهم داشت. گفتند: خیراً، اخ کریم و ابن اخ کریم، ما جز نیکی از تو نمیشناسیم، تو برادر کریم و بزرگوار و برادرزاده بزرگوار ما هستی. آنگاه پیامبر فرمود: اذهبوا انتم الطلقا، بروید که شما آزادگانید.۹ پیامبر پس از فتح مکه اصل بزرگ اخلاقی را بنیان نهاد و فرمود: الاسلام یجّب ماکان قبله، اسلام گناهان گذشته را میپوشاند.۱۰
بنا به روایت مورخان، پیامبر اسلام هیچگاه از این اصول اخلاقی عدول نکرد و همیشه و همواره مردم را به حسن خلق، مدارایی با مردم و از بین بردن خشونت دعوت میکرد و میفرمود: الیسر یمن و الخرق مشئوم، آسانگیری و ملایمت میمنت دارد و درشتی و خشونت نحوست میآورد. ۱۱
مولوی، عارف بزرگ اسلام در وصف پیامبر میگوید:۱۲
او به تیغ حلم چندین حلق را . واخرید از تیغ و چندین خلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر . بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
با این اصولی که ذکر شد یعنی:
۱- رحمت بودن پیامبر اسلام برای جهانیان
۲- مدارای با دشمنان خود پس از فتح مکه
۳- دعوت مردم به دارالسلام
۴- مبارزه با خشونت
۵- بنیان گذاشتن اصل تلرانس یا رواداری
۶-این که میتوان در هر آیین، معتقد به خدا و روز قیامت بود و عمل صالح انجام داد و اهل نجات بود.
۷-عفو، استغفار برای مخالفان و مشورت با آنان در امور اجتماعی و سایر صفاتی که ذکر شد نشاندهنده این است که پیامبر اسلام همواره اصل را بر صلح میگذاشته و جنگ را محکوم میدانسته است. گذشته از تمام اینها، پیامبر همواره رنج میبرد که چرا برخی هدایت نمیشوند، به تعبیر دیگر گمراهی مردم پیامبر را رنج میداد. قرآن کریم در چند آیه به این اصل اشاره میکند:
۱- لعلک با خع نفسک الّا یکونو مؤمنین؛ میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست بدهی به خاطر این که اینها ایمان نمیآورند.۱۳
۲-فلعلک با خع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا، گویی میخواهی خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنان هلاک کنی اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند.۱۴
این آیات نشاندهنده این است که پیامبر دلسوزی و غمخواری خود را برای کفار و مشرکان اظهار میداشته و سخت با جان و دل به دنبال هدایت آنان بوده است، به بیان دیگر پیامبر برای کاهش رنج همه آدمیان در تلاش بوده است.
لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم؛ هر آینه پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما برای او سخت است و برای هدایت شما اصرار دارد.۱۵
شرح صدر
اصل اخلاقی دیگر که در سیره پیامبر اسلام وجود داشته، شرح صدر است. این اصل میان پیامبران الهی مشترک است. شرح صدر یعنی این که انسان بتواند گفتار مخالف خود را تحمل کند، ممکن است خیلیها تحمل مخالف خود را داشته باشند ولی این اصل ناشی از سعه و ظرفیت وجودی آنان نباشد، بنابراین چنین تحملی محدودیت دارد.
موسای پیامبر برای اینکه بتواند در برابر مخالفی چون فرعون تحمل کند، پس از اینکه خداوند میفرماید: اذهب الی فرعون انه طغی. از خدا چنین میخواهد: رب اشرح لی صدری و یسرلی امری؛ پروردگارا سینه مرا گشاده دار و کار مرا آسان گردان.۱۶
شاید کار پیامبر اسلام سختتر از موسی بود؛ چون پیش از این که دعا کند، خدا فرمود: الم نشرح لک صدرک؛ آیا قلبی گشاده و لبریز از بردباری و محبت به تو ندادیم.۱۷
بهخاطر این سیره صلحجویانه، خداوند به پیامبر دستور میدهد در برابر مخالفان و گفتههای آنان استقامت کن. و اصبر علی ما یقولون، آنچه میگویند صبر کن.۱۸ از این مهمتر اگر پیامبر با سخن مخالف روبهرو میشد، مأمور بود تا با بهترین وجه پاسخ دهد. ادفع بالتی هی احسن. به نیکوترین وجه پاسخ ده.۱۹ و اگر کار به مجادله میکشید، مأمور بود تا به وجه احسن با آنها روبهرو شود. و جادلهم بالتی هی احسن؛ در تاریخ آمده است که پیامبر در یک مورد طاقت خود را از دست داد و تصمیم گرفت تا با خشونت برخورد کند و آن اتفاق تلخی بود که در جنگ احد افتاد.
در جنگ احد هنگامی که رسول خدا وضع اسفناک عمویش حمزه را مشاهده کرد که چگونه با قساوت تمام سینه و پهلوی او را دریده و قلبش را بیرون آورده و بدن او را مثله کرده بودند از شدت ناراحتی فرمود: اللهم لک الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان علی ما اری؛ خدایا ستایش ویژه توست و شکایت هم به سوی توست و در آنچه میبینم تو یار و مددکاری. آنگاه حضرت فرمود: لئن ظفرت لامثلنّ و لامثلنّ؛ اگر به آنان پیروز شوم آنان را مثله میکنم، آنان را مثله میکنم.
در این هنگام آیه شریفه نازل شد و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین؛ و هرگاه خواستید مجازات کنید، تنها به مقداری که به شما تعدی شده است، کیفر دهید و اگر صبر پیشه کنید بهتر است.۲۰ پس از نزول آیه، پیامبر فرمود: اصبر، اصبر، خدایا شکیبایی میورزم. پس از فتح مکه درباره قاتلان حمزه شکیبایی کرد و تنها فرمود: هیچگاه قاتل او را نبینم.۲۱
آیا چنین پیامبری میتواند جنگجو و خشونتپذیر باشد؟ حتما کسانی که تهمت جنگجویی را بر پیامبر وارد میکنند، از غالب آیات قرآن بیاطلاعاند و تاریخ اسلام را درست از نظر نگذراندهاند.
پیامبر در فتح مکه تمام مخالفان شخصی خود و کسانی که او را آزار دادهاند و قاتل حمزه را بخشید؟
پینوشتها:
۱- الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۴.
۲ – آل عمران. ۱۵۹.
۳- الخصائص الکبری، ج۲، ص۲۳۰.
۴- مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۱۶۳.
۵ – اعراف. ۱۹۹.
۶ – التفاء بتعریف الحقوق المصطفی، ج۱، ص۱۳۷.
۷ – تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶ و ابن هشام ج۴، ص۲۶.
۸ -المقازی، ج۲، ص۸۲۲.
۹- سیره ابن هشام، ج۴ع ص۲۸.
۱۰ – المقازی، ج۲، ص۸۵۷.
۱۱ – کنز العمال، ج۳، ص۳۳.
۱۲ – مثنوی معنوی، دفتر اول.
۱۳ – سوره شعرا. آیه ۳.
۱۴ – سوره کهف. آیه ۶.
۱۵ – سوره توبه. آیه ۱۲۸.
۱۶ – سوره طه. آیه ۲۴.
۱۷ – سوره شرح، آیه ۱.
۱۸ – سوره مزمل، آیه ۱۰.
۱۹ – سوره فصلت. آیه ۳۴.
۲۰- سوره نحل. آیه ۱۲۶.
۲۱ – الدر المنثور. ج۴، ص۱۳۵.
*فعال سیاسی
شهروند