ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

اعتماد معلمان باید برگردد

شهروندان:
به نظر من باید یک مدیر اجرایی قوی که با تئوری های مدیریتی آموزش و پرورش بیگانه نیست، وزیر باشد. همچنین وزیر باید سعه صدر داشته باشد که صاحبنظران و کارشناسان ارشد رغبت کنند با آن کار کنند.

مرتضی حاجیاصلی ترین موضوع در آموزش و پرورش نیروی انسانی است. باید به فکر آنها بود تا آموزش و پرورش روند موفقی در تحقق هدف ها داشته باشد. از جمله اقداماتی که در دوران من انجام شد، تلفیق آموزش و پرورش بود. در آن دوران دیدیم خیلی ها نقد کردند، نظر داشتند و نظرات شان را ابراز کردند و خیلی هم از موضع سیاسی، با این موضوع برخورد کردند، قشون کشی و لشکرکشی کردند، تظاهرات راه انداختند و به جای استدلال و منطق به اعمال قدرت و زور متوسل شدند

از بعد از پایان دوره اصلاحات در سال ۸۴ تا همین چندی پیش کمتر اسم مرتضی حاجی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی شنیده شده بود. آخرین حضور او به عنوان نامزد چهارمین دوره انتخابات شورای شهر با رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان رو به رو شد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و تا قبل از نهایی شدن محمدعلی نجفی به عنوان گزینه قطعی آموزش و پرورش، از او به عنوان یکی از گزینه های احتمالی این حوزه نام برده می شد. حاجی اما بیش از آنکه چهره یی آموزش و پرورشی باشد و سوابق اجرایی در این حوزه داشته باشد، چهره یی سیاسی است. او در سال ۷۶ ریاست ستاد انتخاباتی محمد خاتمی را برعهده داشت و بعد از آن در دوره اول دولت، عهده دار سمت وزارت تعاون شد.

سابقه حضور مرتضی حاجی در آموزش و پرورش به دولت دوم سید محمد خاتمی برمی گردد: زمانی که او ترجیح داد در صورت حضور در دولت، عهده دار وزارتخانه آموزش و پرورش باشد و نه وزارتخانه دیگری. پررنگ ترین و حاشیه برانگیزترین اقدام حاجی در آموزش و پرورش، طرح تلفیق آموزش و پرورش بود که به گفته خودش در آن زمان با برخورد سیاسی که در مجلس شد، به سرانجام نرسید. مرتضی حاجی در این گفت وگو به بررسی اولویت های آموزش و پرروش در دولت بعدی و همچنین مرور عملکرد این حوزه در دوره قبل می پردازد.

  • گزینه فعلی مطرح شده برای وزارت آموزش و پرورش و اساس سازوکار انتخاب وزیر از سوی آقای روحانی را چطور تحلیل می کنید؟

ساز و کار انتخاب وزیر از سوی دکتر روحانی منطقی بود. بیشتر اعضای کمیته معرفی شده از سوی ایشان افرادی با تجربه و با شناختی نسبت به آموزش و پرورش بودند. در هر صورت کسی که انتخاب شده و باید جوابگو باشد، رییس جمهور است: بنابراین نباید در کارش زیاد دخالت کرد.

  • شما در دوره دوم اصلاحات از وزارت تعاون به وزارت آموزش و پرورش آمدید. در حالی که محتوای کار در این دو وزارتخانه کاملامتفاوت بود. چه شد که بدون داشتن سابقه چندانی در آموزش و پرورش عهده دار این مسوولیت شدید؟ فکر نمی کنید این انتخاب بیشتر سیاسی بود تا متکی به سوابق اجرایی شما؟

بهتر است سوال به این شکل مطرح شود، «چه شد که به وزارت تعاون رفتید.» من در دانشگاه تربیت معلم تحصیل کردم. اگرچه مستقیما در وزارتخانه نبودم اما سال ها معلم بودم و با مسائل آموزش و پرورش آشنایی داشتم، علاقه و انگیزه ام برای کار در آموزش و پرورش هم، به مراتب بیشتر از حوزه های دیگر بود و هست. به همین دلیل در دور دوم دولت آقای خاتمی وقتی از من خواستند به وزارت کار بروم، این پیام را رساندم که اگر قبول دارید وزیر باشم، جای من وزارت آموزش و پرورش است نه وزارت کار. آقای خاتمی آن زمان مرحوم مهندس علاقه مندان را برای این کار در نظر گرفته بودند. ایشان اما، به اصرار انصراف دادند و گفتند نمی توانند این کار را بپذیرند. نهایتا از سوی آقای خاتمی احضار شدم و ایشان خواستند، برای آموزش و پرورش برنامه دهم. در آن زمان با اینکه برنامه ام را برای وزارت کار نوشته بودم و در واقع آخرین روزهای کار و روز پنجشنبه یی بود که شنبه آن باید وزرا اعلام می شد، کمتر از ۴۸ ساعت فرصت داشتم برنامه تهیه کنم. به همین دلیل برنامه من در آموزش و پرورش دومرحله یی شد. برنامه اول عنوان و رئوس برنامه ها را شامل می شد، که تیتروار نکاتی را که مد نظرم بود، آورده بودم و بعد از مدتی در فاصله بین روز معرفی وزرا تا روز رای اعتماد در مجلس، برنامه تفصیلی ام را آماده کردم و ارائه دادم. بنابراین من سوال شما را این طور جواب می دهم یا درست تر این بود که من از ابتدای دولت آقای خاتمی، البته به تشخیص خودم، به وزارت آموزش و پرورش می رفتم و برادر دیگری عهده دار وزارت تعاون می شد. اگر چه از نظر روحیه یی با کار در بخش تعاون خیلی مانوسم. ولی خب آموزش و پرورش کجا و وزارت تعاون کجا؟!

  • به نظر شما اولویت های وزیر بعدی آموزش و پرورش چه مواردی باید باشد؟

سند ملی آموزش و پرورش که به نظرم به نقطه یی رسیده که باید به درستی اجرا شود و جاهایی که به دستور مدیریتی و غیر نظر کارشناسی در سند اعمال نظری شده است با نظر کارشناسی اصلاح شود. آقای مهرمحمدی که یکی از پنج گزینه کارگروه آموزش و پرورش است، در راس گروه کارشناسی تهیه سند بودند و از زیر و بم دقیق کارها اطلاع کافی دارند و می دانند کجاها نظر گروه کارشناسی چیز دیگری بوده و در این دوره با تصمیم مدیریتی چیز دیگری اعمال شده است. در دوره آینده در اجرای این سند از هرگونه دخل و تصرف غیرعلمی و غیرکارشناسانه باید اجتناب شود. این سند مسیری را در آموزش و پرورش باز کرده که مدیریت جدید این دستگاه مستقل از اظهارنظرهای بیرونی باید کارش را ادامه دهد. اجرای یکپارچه سراسری و تغییر در آموزش و پرروش بدون اینکه قبلادر مناطق محدودی به صورت پایلوت اجرا شده باشد، روند درستی نبود که در این دوره اجرا شد. همچنین در اجرا، گاه با موانعی روبه رو می شویم که در مباحث تئوریک نیست و بعد از اجرای کار، خودش را نشان می دهد. اقدامات در آموزش و پرورش قبلاهم به این صورت بوده که به صورت آزمایشی در یک منطقه اجرا و بعد در کشور پیاده و عملیاتی شده است. تغییرات ساختار آموزشی، تعطیلی پنجشنبه ها، در نظر نگرفتن امکانات و… محل اشکال است. اجرای این موارد مزیتی هم نداشت که توجیه کننده آن باشد. اینها مواردی است که هم آقای نجفی و هم آقای مهرمحمدی که به عنوان گزینه های این وزارتخانه مطرحند، متوجه آن هستند و امیدواریم قبل از اینکه کار به جاهای باریک برسد، اصلاحات را انجام دهند.

  • به نظر شما بهتر است یک مدیر اجرایی وزیر آموزش و پرورش شود یا نظریه پرداز آموزشی؟

به نظر من باید یک مدیر اجرایی قوی که با تئوری های مدیریتی آموزش و پرورش بیگانه نیست، وزیر باشد. همچنین وزیر باید سعه صدر داشته باشد که صاحبنظران و کارشناسان ارشد رغبت کنند با آن کار کنند.

  • اصلی ترین چالش فعلی آموزش و پرورش از نظر شما چیست؟

اصلی ترین موضوع در آموزش و پرورش نیروی انسانی است. باید به فکر آنها بود تا آموزش و پرروش روند موفقی در تحقق هدف ها داشته باشد. ممکن است صدها کتاب، آیین نامه و قانون باشد اما معلم دلش به کار نیاید. آنجا که تعلیم و تربیت اتفاق می افتد، دل معلم است، کلاس درس است. اگر معلم دلش و همه وجودش در کلاس بود تعلیم و تربیت خوب اتفاق می افتد. به همین دلیل وزیر آموزش و پرورش باید شب و روز به فکر معلم باشد اگر معلم راضی و باانگیزه باشد، آموزش و پرورش خوبی خواهیم داشت و برنامه ها و کتاب های درسی مثمرثمر خواهد بود: اما اگر انگیزه برای معلم نباشد و چشمش به ساعت باشد که کی به شغل دومش برسد، اینها هیچ کدام دردی را از تعلیم و تربیت کشور دوا نمی کند.

  • به نظر شما شتابزدگی که در دوره گذشته آموزش و پرورش با آن روبه رو بودیم، به چه دلیل بود؟

به نظرم خواستند کارنامه موفقی نشان دهند و بگویند در این دوره این اقدامات انجام شد وگرنه منطق این بود که بسیاری طرح ها به صورت پایلوت اجرا شود.

  • آقای حاجی اگر بخواهید عملکرد خودتان را در آموزش و پرورش نقد کنید، چه برنامه هایی به نظرتان جای کار داشت که به هر دلیلی اجرایی نشد یا شما به اجرای آن نرسیدید؟

ابتدا باید بگویم کار در آموزش و پرورش و نوآوری در این وزارتخانه، چالش زیادی دارد. انجام کار جدید در آموزش و پرورش مشکل است. همه جا در برابر نوآوری و تغییر مقاومت می شود و در آموزش و پرورش خیلی بیشتر. آموزش و پرورش، دستگاهی است که تقریبا همه مردم به دلیل داشتن دانش آموز در مدرسه با آن سروکار دارند و خودشان را در مسائل آموزش و پرورش به نوعی صاحبنظر می دانند. به همین دلیل این طور نیست که سیاستی در آموزش و پرورش اعمال شود و با سکوت در جامعه مواجه شود و کسی راجع به آن نقد و نظری نداشته باشد. نقد و نظر در این زمینه بسیار است. البته صاحبنظران و متخصصان به طور خاص و مردم عادی و پدر و مادرها به طور عام حق اظهارنظر دارند. بنابراین باید این فرض را در نظر بگیریم که کار در آموزش و پرورش پیچیده است و نوآوری با سختی همراه است. نکته دیگر اینکه، وسعت و عمق کار در آموزش و پرورش بسیار زیاد است. این بزرگی آموزش و پرورش را هم در طول و عرض و هم در عمق باید در نظر بگیریم. به این دلیل مردم و به ویژه صاحبنظران و دلسوزان اگر نوآوری در این وزارتخانه اتفاق بیفتد، خیلی باوسواس و بادقت تعقیب و نقد می کنند و گویی همواره نسبت به اتفاقات این دستگاه عظیم که عظمت آن هم به دلیل کمیت و هم به علت کیفیت و اثرگذاری است، با نگرانی برخورد می کنند. لذا عبور از مرزهای سنتی و عادت شده در این دستگاه شجاعت می خواهد. نکته دیگری که باید در نظر گرفت مدت زمان استقرار یک برنامه جدید در آموزش و پرورش است. لااقل یک دوره ده، دوازده ساله برای نهادینه شدن برنامه های نو لازم است. در یک دوره چهارساله وزارت نمی‎شود کاری را به اتمام رساند و نتیجه اش را هم گرفت. دوره تحصیلی دوازده ساله است و آثار تصمیم گیری ها را پس از ده، دوازده سال می شود، مشاهده کرد. می خواهم بگویم خیلی از کارهایی که در آن زمان انجام شد، باید در طول سنوات مختلف ادامه پیدا می کرد تا کاملانهادینه شود. اما وزرای بعدی با دیدگاه های متناقضی که با وزرای دوران اصلاحات داشتند، این اقدامات را متوقف کردند.

  • از اقدامات مهم دوران وزارت تان که با سختی هایی در اجرای آن روبه رو بودید و در دوره های بعد یا همان دوره متوقف شد، چه بود؟

از این جمله اقدامات و کار بزرگی که در دوران من انجام شد، تلفیق آموزش و پرورش بود. در آن دوران دیدیم خیلی ها نقد کردند، نظر داشتند و نظرات شان را ابراز کردند و خیلی هم از موضع سیاسی، با این موضوع برخورد کردند، قشون کشی و لشکرکشی کردند، تظاهرات راه انداختند و به جای استدلال و منطق به اعمال قدرت و زور متوسل شدند. در اینکه حق دارند، نظر دهند و استدلال کنند، تردیدی ندارم. اما اینکه به هر قیمتی جلوی یک کار علمی و پذیرفته شده در محافل تربیتی را به هر شکلی شده بگیرند، نارواست و برای آموزش و پرورش سم می دانم.

  • تلفیق آموزش و پرورش در دوران شما با حاشیه های زیادی همراه بود: مخالفت ها در آن دوره از کجا نشات می گرفت؟

بله: یکسری از کارهایی که آن دوره آغاز شده بود، اواسط نهادینه شدن در آموزش و پرورش با برخوردهای سلیقه یی یا تشخیص وزرای بعدی متوقف شد و ادامه پیدا نکرد. طرح مربوط به تلفیق آموزش و پرورش هم با برخورد سیاسی که مجلس در آن زمان انجام داد، از حوزه اختیار وزیر خارج شد. در حالی که من همان زمان، به رییس مجلس نامه نوشتم، که شما کمی حوصله کنید و موضوع را به مرکز پژوهش ها یا یکی از دانشگاه ها یا مراکز تحقیقاتی مثل دانشگاه تهران یا دانشگاه تربیت معلم بدهید تا به صورت تخصصی مطالعه و بررسی کنند و بر اساس جواب آنها تصمیم بگیرند و مجلس احساساتی تصمیم نگیرد. اما متاسفانه پذیرفته نشد و با یک رای گیری آموزش و پرورش را مجددا دوشقه کردند، یک شقه آموزش و یک شقه پرورش.

  • تدوین سند ملی آموزش و پرورش که در این دوره ابلاغ شد، از دوران شما شروع شده بود؟

بله: یک نمونه دیگر تدوین سند ملی آموزش و پرورش بود که در زمان من طرحش تهیه و مقدماتش فراهم شد و به تصویب دولت رسید و بودجه اجرای آن پیش بینی شد. هیات راهبری مطالعات طرح هم از برجسته ترین شخصیت های علمی و فرهنگی کشور از جمله مرحوم دکتر حبیبی تشکیل و پروژه هایی که باید مورد مطالعه و تحقیق قرار می گرفت، تعریف شد. اما چون کار زمانبر بود و در سال آخر دولت آقای خاتمی آغاز شد، در دوران مسوولیت من نمی توانست تمام شود. وقتی این طرح به دولت بعدی و دوران آقای فرشیدی انتقال پیدا کرد، بدون اینکه اصلافکر کنند این قضیه چی هست؟ چی بوده؟ و چی می خواسته، آن را متوقف کردند و کسانی که روی این طرح کار می کردند، دچار مشکل شدند. همین آقای دکتر مهرمحمدی مسوول تهیه سند بود. البته وقتی آقای دکتر علی احمدی به وزارتخانه آمدند، منطقی تر برخورد کردند و راه را برای ادامه تحقیقات گشودند. ایشان حمایت کردند و کار طرح ادامه پیدا کرد تا دوره اخیر که به اجرا گذاشتند. هر چند با چیزی که از اول پایه گذاری شده بود، تفاوت داشت.

  • طرح مجلس دانش آموزی هم در دوران شما اجرایی شد، مشکلات اجرای این طرح در آن زمان چه بود؟

بله: در آن دوره مجلس دانش آموزی در آموزش و پرورش تاسیس شد که بسیار کار مدرن و به لحاظ تربیتی موثری در شکل دهی شخصیت دانش آموزان بود. مشابه این اقدام، باید پارلمان گونه یی هم برای معلمان می داشتیم که اعضای آن با رای معلمان در سرتاسر کشور انتخاب شوند و بالابیایند و موضوعات آموزش و پرورش در جمعی مشترک از مدیران آموزش و پرورش و منتخبان معلمان مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. داشتن پارلمان گونه یی از معلمان منتخب سراسر کشور که در موضوعات آموزش و پرورش مشارکت معلمان و حتی خواسته های صنفی معلمان را نهادینه و قانونمند کنند و با آگاهی از شرایط و رشته ها آنها را منطقی کند، لازم بود. یعنی این طور نباشد که فقط اعضای ستادی و سازمان بنشینند تصمیم بگیرند و ابلاغ کنند و در مدرسه اجرا شود. بدون اینکه معلمان در تصمیم سازی نقش نهادینه داشته باشند، بازخورد دقیق و مناسبی از آنها دریافت شود. به نظرم جای این اقدام خالی بود. در خلامجلس معلمان، فاصله صف و ستاد آموزش و پرورش زیاد است. معلم ها تصور می کنند هرچه هست و نیست، دست ستادی هاست و آن را برای خودشان برمی دارند و اگر چیزی زیاد آمد به آنها می رسد. در حالی که اگر در محیطی که اعتماد معلمان را برمی انگیزد و معلمان باور می کنند از سر صدق و درستی و کارشناسانه دارد با مسائل برخورد می شود، مسائل معلمان را مورد نقد و تحلیل قرار دهند، قطعا به تحکیم و اعتماد متقابل خواهد انجامید. بنابراین فکر می کنم جای تشکیلاتی اینچنینی در آموزش و پرورش خالی است و من از این جهت از خودم انتقاد می کنم.

  • در برخی از دوره های آموزش و پرورش برخوردهای تقریبا تندی با تشکل های معلمان صورت گرفته است تا حدی که این تشکل ها در سال های اخیر بسیار محدود شده اند، به نظر شما چرا اساسا وجود تشکل ها و نهادهای فعال در راستای دفاع از مطالبات و حقوق معلمان از سوی وزرای آموزش و پرورش پذیرفته نیست؟

این برخوردها از دو دیدگاه متفاوت برمی خیزد. یک دیدگاه وجود تشکل ها را برای کشور فرصت می داند و تشکل های معلمان را بازوی توانایی می داند که می تواند به تحقق هدف ها کمک کند. تفکر دیگر می گوید این تشکل ها باعث ناامنی می شود و ممکن است ذهن ها را خراب کند، تبلیغات منفی داشته باشند و توقعات را بالاببرند.

  • در دوره خودتان چرا طرح هایی همچون «مجلس معلمان» اجرایی نشد؟

در واقع آن چیزی که مانع اقدام ما در این زمینه در آن دوره بود، این نگاه بود که تشکل ها اگر باشند و مورد حمایت قرار بگیرند، سطح توقعات و انتظارات را بالامی برند و چون دولت توان پاسخگویی به این انتظارات را ندارد، ممکن است دردسر درست شود. برای مجلس دانش آموزی هم شبیه همین تفکر وجود داشت. ولی مجلس تشکیل شد و کارش را هم انجام داد. هیچ مشکلی هم درست نکرد نه انحراف فکری نه انحراف اعتقادی و نه مشکل. برای معلم ها هم همین روند باید دنبال می شد.

  • رابطه تان با مجلس در آن دوران چطور بود؟

با مجلس مشکل خاصی نداشتیم تنها سر بودجه و اعتبارات حرف داشتیم. بحث اصلی مان با دولت و سازمان مدیریت بود. منتها چون مصوبات به مجلس می رفت و قانون می شد. ما بیشتر دنبال این بودیم که از مجلس کمک بخواهیم تا بنیه مالی آموزش و پرورش تقویت شود. از جهات دیگر هم معمولابا طرح ها و لوایح مربوط به آموزش و پرورش برخورد می شد. از جمله سازمان مدارس غیردولتی با این انگیزه که مدارس غیردولتی یک نظم و نسق و وضعیت بهتری پیدا کند تا صاحبان این مدارس انگیزه بیشتری برای کار پیدا کنند. اعتقادم این است که موسسان مدارس غیردولتی شخصیت های خدومی هستند که به تعلیم و تربیت و فرهنگ کمک می کنند پس باید قوانین طوری باشد که کسی که سرمایه گذاری می‎کند حاصل مادی کار به خودش تعلق بگیرد نه اینکه به بهانه غیرانتفاعی بودن از حقوقش محروم شود. مجلس هم از این طرح استقبال کرد. البته بعد از دوره ما آن را تصویب کرد و تا آنجا که به خاطر دارم به لحاظ تصویب مقررات با مجلس مشکلی نداشتیم. تنها چیزی که بود آقای حاجی بابایی در آن زمان خیلی دل سوخته معلمان بود و خیلی تمایل داشتند معلمان را هر روز به خیابان ها بکشند. به همین دلیل صحبت ها و تحریکاتی می کرد که برای معلمان باید چنین و چنان کرد. اما بعدها که وزیر شد تقریبا آن موارد یادش رفت.

  • آقای حاجی فکر نمی کنید بخشی از اعتراضات در دوران شما مربوط به نظام پرداخت هماهنگ حقوق معلمان بود؟

از نظام پرداخت هماهنگ یک برداشت اشتباه می شود. کارمندهای دولت همه تابع نظام هماهنگ هستند. منتها دستگاه های مختلف به دلیل نوع کارشان یک مزایایی داشتند که این مزایا در آموزش و پرورش نبود. مثلاشما در نظر بگیرید یک نفر که لیسانس و ۱۰ سال سابقه کار داشت، اگر در آموزش و پرورش بود حقوقش از کسی که در وزارت مسکن بود کمتر نبود. یعنی حکم حقوقی اینها تقریبا مثل هم بود و لیکن آن کسی که در وزارت مسکن بود، ماموریت های اضافی مثل حق فنی یا اضافه کاری انجام نشده و نیز هر چند وقت یک بار به کارکنانش پاداش یا کمک های غیرنقدی پرداخت می کرد. این موارد در آموزش و پرورش نبود آن چیزی که معلم می خواست هماهنگی در دریافت و نه نظام هماهنگ بود. نظام هماهنگ همین بود. معلم ها می خواستند هماهنگی در دریافت باشد که حرف شان هم غیرمنطقی نبود. اما باید اتفاقات دیگری می افتاد که این خواسته تامین شود. آن موقع برای اینکه این فاصله جبران شود، در نظام جدیدی که برای خدمات کشوری تهیه شد، پیشنهاد دادیم مشاغل آموزشی ۱۰ یا ۲۰ درصد بیشتر از مشاغل دیگر دریافت کنند. یعنی اگر کسی مثلالیسانس و ۱۰ سال سابقه کار داشت، اگر در آموزش و پرورش معلمی می کرد، ده درصد بیشتر از کسی که در یک وزارتخانه دیگر یا حتی در خود آموزش و پرورش کار اداری می کرد، دریافت کند. این موضوع در لایحه جدید آمد و ما هم خیلی کار کردیم. در دولت هم به تصویب رسید و به مجلس رفت و تصویبش در مجلس به دولت بعدی رسید.

  • آقای حاجی شما با یک معاونت اقتصادی در آموزش و پرورش موافق هستید که بتواند فرصت های اقتصادی در بدنه آموزش و پرورش، مدرسه و معلم و فضا و تبلیغات و… را شناسایی کند، مسیر قانونی آن را طراحی کند و با اصل ۳۰ قانون اساسی هم تضاد نداشته باشد و آموزش و و پرورش بتواند با استفاده از ظرفیت های خود از درون از جهت اقتصادی قوی و پولدار شود، موافق هستید؟

در دوره من موضوع اقتصاد آموزش و پرورش به عنوان یک موضوعی که باید به طور جدی مورد توجه قرار بگیرد مطرح و در دو سمینار هم در این باره به تفصیل بررسی شد. یادم هست آن زمان به دوستان سپردم که اگر کسی تحصیلکرده رشته اقتصاد با گرایش آموزش و پرورش است، معرفی کنند که عملی نشد. اینکه آموزش و پرورش یک معاونت اقتصادی داشته باشد از این جهت که یک متولی پیدا می کند که این کار را دنبال بکند خوب است. ولی اینکه آیا وجود یک معاون می تواند مسائل را حل کند جای تردید دارم. آموزش و پرورش در اینکه برای خودش درآمد ایجاد کند، خیلی مشکل ندارد و می‎تواند این کار را بکند. منتها با یک موانعی برخورد می کند که این موانع را هم دوستان مجلسی و هم رقبای سیاسی دامن می زنند. تصورشان هم این است که رایگان بودن آموزش و پرورش مورد خدشه قرار می گیرد. همین مجلسی که قانون شوراها را تصویب کرد و اجازه داد مدرسه از کمک های اولیا بهره مند شود، وقتی عملااین اتفاق خواست بیفتد با یکی، دو تا سر وصدا که همین رقبای سیاسی ایجاد کردند، نگران می شد و حتی از قانونی که خودشان تصویب کرده بودند، عدول می کرد. بودن یک معاونت اقتصادی و کسی که مستقلاوظیفه اش این باشد که برای اقتصاد آموزش و پرورش چاره جویی کند، هم در صرفه جویی هزینه ها و هم درآمدهایی که می تواند از این امکانات وسیع موجود در آموزش و پرورش به دست آورد، کار مثبتی است.

  • معیشت معلمان هنگام انتخاب وزیر از شعارهای وزرا و از دغدغه های اصلی معلمان است. به نظرشما وزیر آینده آموزش و پرورش در این خصوص چه کار هایی می تواند انجام بدهد؟

معلم ها کاملاحق دارند، معلمی که باید همه انرژی اش را سر کلاس برای تعلیم و تربیت بچه ها صرف کند، ناچار است، چند جا کارکند تا بتواند زندگی اش را بچرخاند. معلم باید آنچنان تامین شود که با همان ساعات تدریس هفتگی که برایش در نظر گرفتند، چرخ زندگی اش بچرخد. معلم ها اصولااهل بریز و بپاش نیستند اما برای همین زندگی صرفه جویانه هم دچار مشکل می شوند. در دوره اصلاحات خوشبختانه میانگین افزایش حقوق معلمان در هشت سال دوره اصلاحات از تورم جلو زد یعنی تا حدودی در معیشت معلمان بهبود حاصل شد. الان اما نه تنها معلمان هرکس که حقوق بگیر ثابت باشد، از وضعیت معیشتش راضی نیست. به دلیل اینکه تورم به قدری وحشتناک است که افزایش حقوق به گردش هم نمی رسد. به نظرم وزیر آینده به طور ویژه باید یک تیم را مامور مطالعه کند. مطالعه هم باید به این سمت برود که اقتصاد آموزش و پرورش تعریف بشود، راه های درآمدی برای آموزش و پرورش با محوریت مدرسه و امکان تصمیم گیری برای مدرسه شناسایی شود. هیات امنایی و مشارکتی شدن مدارس می تواند به معلمان، و مدارس کمک کند. حتما باید یک راه حلی پیدا شود که هزینه ها در آموزش و پرورش منطقی شود و مدرسه محوریت پیدا کند. یعنی بودجه برای مدرسه بسته شود نه برای کل وزارتخانه. این می تواند هزینه ها را خیلی تعدیل کند. اما مطلب مهم تر به نظر من برگرداندن اعتماد به معلمان است. معلم باید احساس کند که مورد اعتماد نظام است و اوست که نسل آینده را تربیت می کند. برگرداندن وظایف تربیتی معلمان و مشارکت آنها در تصمیم سازی و رفتار احترام آمیز و غیرحراستی می تواند چنین پیام مثبتی داشته باشد و شرایط را برای اقدامات اصلاحی وزیر راحت تر کند.

منبع: اعتماد

برچسب‌ها : ,