ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گزارشی از زندگی پناهجویان ایرانی که با قایق سالم به استرالیا رسیده‌اند

۲۰ روز زندگی جان‌برکفان بی‌گذرنامه روی آب

شهروندان:
«آموزش زبان انگلیسی، برای ارتباط بیشتر، می‌توانید با «لیندا» به شماره تلفن… تماس بگیرید.» لیندا معلم یکی از کلاس‌های رایگان آموزش زبان در استرالیاست، گوشی را که برمی‌دارد خیلی جدی و سخت پاسخ می‌دهد، در مورد محل کلاس هیچ نمی‌گوید تا آنکه بالاخره می‌پرسد«شما پناهجو هستید؟»

پناهجویان ایرانی

جواب «نه» را که می‌شنود تازه در مورد کلاسش، آنکه کجا برگزار می‌شود، چند ساعت است و… شروع به صحبت می‌کند. او باز در آخر مکالمه لحنش جدی می‌شود و تاکید می‌کند: «این کلاس برای پناهجویان نیست.»

اگرچه برای پناهجویان در استرالیا کلاس‌های مخصوص در نظر گرفته‌شده و دولت اجازه می‌دهد آنان به صورت رایگان در این کلاس‌های آموزشی شرکت کنند اما همچنان بسیاری از موسسه‌های آموزشی یا معلمان، مانند لیندا، از پذیرفتن پناهجویان در کلاس‌های زبان سر باز می‌زنند یا برایشان کلاس‌های جداگانه‌ای از دیگر دانشجویان خود برگزار می‌کنند. پناهجویان استرالیا پس از گذراندن مدت زمانی در کمپ‌های مخصوص، با گرفتن اقامت این کشور بعد از حدود شش ماه صاحب تمامی امکانات دولتی برای داشتن مسکن و خدمات درمانی و آموزشی می‌شوند. آنان که عمدتا از کشورهای ایران، پاکستان افغانستان و سوریه هستند، می‌دانند چندان محبوبیتی بین مردم و دیگر مهاجران این کشور ندارند، اما باز حتی نیمی از امکاناتی که دولت استرالیا برای آنان در نظر گرفته، می‌تواند انگیزه مهمی برای آن باشد که همچنان افرادی جانشان را در کف دست‌هایشان بگیرند و خود را به مرزهای آبی استرالیا بیندازند.

می‌گوید: «یا مرگ است یا زندگی». مهین، زنی حدودا ۳۵ساله‌ است که سه‌سال پیش همراه کودک دوساله و شوهرش راه اقیانوس را پیش گرفتند و وارد استرالیا شدند. شوهرش به تازگی کار پیدا کرده و زندگی‌شان تا حدودی به یک زندگی عادی بازگشته است. اما با گذشت سه‌سال، هنوز دردی از مهاجرت بر پاهایش به یادگار باقی‌مانده و معتقد است که اگر سختی راه را می‌دانست، شاید هیچ‌وقت پا بر آن قایق ماهیگیری نمی‌گذاشت. هنوز نمی‌داند چه حشره‌ای پایش را گزیده است اما در تمام این سه‌سال هنوز موفق نشده پاهای زخمی و قاچ‌خورده‌اش را درمان کند.

جان را در کف دست می‌گیرند

راه سخت است؛ حتی بیشتر از آنچه شنیده و تصاویرش را دیده‌اند. همه مسافران از مدتی قبل به اندونزی آمده‌اند تا از راه اقیانوس به استرالیا بروند. چمدان‌ها را می‌گیرند تا با قایق دیگری حمل شوند. هیچ اطلاعات خاصی به مسافران داده نمی‌شود جز آنکه حتما باید پیش از رسیدن به مرز، پاسپورت‌های کشور خود را در آب بیندازند و هیچ‌کس حق داشتن «جی‌پی‌اس» را ندارد حتی ناخدا، وگرنه عاقبت بدی برای همه خواهد داشت. آدم باید رها باشد؛ با یک‌دست لباس که نشان دهد همه‌چیز خود را گذاشته و ناگهان از راه قایق به مرز این کشور رسیده‌ است. بعد، استرالیایی‌ها مسافران را از آب می‌گیرند. زمان سفر، نیمه‌های شب است، در تاریکی مطلق به طوری‌که گشت‌ها و نیروهای حفاظتی نباید متوجه هیچ حرکت، نور یا حتی کوچک‌ترین صدا شوند. سکوت شب از چشم‌های وحشت‌زده و صدای نفس‌هایی که انگار راهشان از گلو بسته شده سنگین‌تر می‌شود.

جمعیت کم نیست؛ بیشتر از صدنفر هستند. باید مقداری از راه آبی را پیاده بروند، یکی‌یکی در صفی طولانی وارد آب می‌شوند. آب کم‌کم تا نزدیکی‌های بینی بالا می‌آید اما نباید هیچ گفت، حتی نباید روی را برگرداند. بچه‌ها را روی سر پدرها می‌گذارند تا بالاتر از آب قرار گیرند و خفه نشوند؛ کودکان چندماهه‌ای که در اولین تجربه سفرشان هیچ‌چیز جز ترس، تاریکی، نگرانی و آب‌های تاریک اقیانوس نمی‌بینند. سپس همه مسافران سوار قایق می‌شوند؛ همان قایق‌های کوچک ماهیگیری‌ای که ظرفیت بیش از ۳۰نفر را ندارد و برای راه طولانی مناسب نیست.

اما تازه آغاز سفر است؛ مهاجران، مرگ را مقابل چشمانشان می‌بینند. ۱۴ تا ۲۰ روز سفر بر روی قایق ناایمن آغاز می‌شود. حرکت موج‌ها دل و روده مسافران را برهم می‌ریزد به طوری‌که هیچ‌کس حتی نمی‌تواند قطره‌ای آب بنوشد. در همین مسیر و بر اثر موج‌های بلند و محکم اقیانوس است که بسیاری کشته می‌شوند. یکی از مسافران این قایق‌ها تعریف می‌کند: «البته قایق ما جان سالم به‌در برد اما هنوز هم نمی‌توانم مرگ بهترین دوستانم را که در قایق بعدی بودند فراموش کنم. یکی از آشنایان نزدیک‌مان بودند. فکر کنید که در ایران ما همواره با هم بودیم و ارتباط خانوادگی زیادی داشتیم. برای همین بچه‌های آنها هم تصمیم گرفتند با ما مهاجرت کنند و در قایق بعدی ما بودند اما هر چه منتظر شدیم، دیدیم به ساحل نرسیدند.» او می‌گوید: «باورکردنی نبود؛ پدر و مادرش دایم به ما زنگ می‌زدند و خبر می‌خواستند. اصلا نمی‌دانستم باید چه به آنها بگویم. هم خودم ناراحت بودم و دایم گریه می‌کردم و هم باید به پدر و مادر نزدیک‌ترین دوستانم می‌گفتم که همه فرزندانشان را یکجا از دست داده‌اند. هنوز این خاطرات ناراحتم می‌کند.»

دعوا و درگیری از دریا تا خشکی

گرسنگی، خستگی و ترس از مرگ در سفر، چنان بر جان رخنه می‌کند که شاید بهترین لحظه، زمان دیدن ماموران استرالیا و گرفتن پناهجویان از آب است. قایق‌ها به سمت شمال استرالیا می‌روند و ماموران دولتی استرالیا آنان را از آب‌های نزدیکی شهر«داروین» می‌گیرند. تاکنون دولت، پناهجویان را یا در همین شهر نگه می‌داشت یا به شهر کوچک دیگری در جنوب استرالیا به نام «ادلید» منتقل می‌کرد. باید از این نقطه به بعد، مواظب همه رفتارها و حرف‌ها بود؛ پناهجویان را به کمپ‌های مخصوص می‌فرستند تا در مورد هویت آنان تحقیق شود و ثابت شود آنان در کشور خود مشغول به امر خلاف نبودند. عمدتا خانواده‌های دارای سه تا چهار بچه را با یک زوج جوان در یک خانه یا اتاق‌های مشترک قرار می‌دهند و سعی می‌کنند ترکیب افراد جوری باشد که دعوا و درگیری کمتر پیش بیاید. با این وجود، عمدتا در این کمپ‌ها دعواهایی که از درون قایق شروع شده بود، باز هم ادامه می‌یابد. اگر هم موج‌های آب جان مسافرانش را نگیرد گاه همین دعواها و درگیری‌های درون قایق و بین مسافران هر لحظه بر خطر غرق‌شدن می‌افزاید و باید کسی باشد تا دعوا را فرو بنشاند.

«در قایق ما یک ایرانی با یک افغان دعوایشان شد باید می‌دیدی چه اوضاعی پیش آمد، قایق هر لحظه به یک‌سو می‌رفت و این دو و همراهانشان بی‌توجه به بقیه یقه هم را گرفته بودند فقط شانس آوردیم غرق نشدیم.» سارا و برادر بزرگترش با هم به مرز استرالیا آمدند و یک خواهر و برادر کوچکش چند ماه بعد از آنها از همین روش پناهنده شدند. همه اعضای این خانواده به سلامت قدم به خشکی استرالیا گذاشتند اما سارا که در ایران به آرایشگری مشغول بوده و در حال حاضر نیز به دنبال ادامه همین شغل در استرالیا می‌گردد، می‌گوید تا مدت‌ها و در زندگی چندماهه‌اش در کمپ شاهد چنین دعواهایی بوده است. «خیلی از افراد، سر همسرانشان با هم درگیر می‌شوند؛ حتی خیلی از زن و شوهرها هم بعد از ورود به خاک این کشور با هم درگیر می‌شوند. خیلی از زنان از شوهرانشان شکایت می‌کنند و سعی در جدایی دارند دایما در کمپ‌ها با درگیری‌های اینچنین مواجه هستیم.»

مهاجرت به هر قیمت

مهاجر، موهای جو گندمی، چهره تیره و ظاهر مرتبی دارد کت قهوه‌ای جیرش نشان می‌دهد که داشتن تیپ و ظاهر خوب برایش مهم است. به گفته خودش ۲۵سال رویای مهاجرت از ایران را داشت. برای همین دوبار از ایران خارج شد و در این سال‌ها گاه در کشورهای مختلف، مانند قطر، مالزی، اندونزی و ترکیه زندگی کرده و باز به دلیل شرایطی مجبور شده به ایران بازگردد و تاکنون یک‌بار هم بخش عمده دارایی خود را برای مهاجرت باخته و چندین و چند بار فریب قاچاقچیان را خورده است. اما اینها هیچ‌کدام مانع رویای او نبوده و بعد از ازدواج با همسرش نیز به همراه هم، راهی سفر می‌شود. او می‌گوید: «من خودم را تنها نمی‌بینم؛ راستش خاله‌هایم سال‌ها قبل به آلمان مهاجرت کردند و من می‌دیدم که زندگیشان چقدر تغییر کرده است، بچه‌هایشان زندگی و تحصیلات بهتری دارند و بسیار قوی‌تر از ما هستند. برای خودم این کار را نکردم؛ من دیگر سوخته‌ام اما می‌خواهم نسل بعد از من زندگی کند.»

البته او خوش‌شانس‌تر از خیلی دیگر از پناهجوها بوده و سفرشان در کمتر از یک هفته به پایان می‌رسد. اما می‌گوید: «اصلا فکر نمی‌کردم با چنین قایقی ما را بیاورند؛ فریبم دادند. شش‌هزاردلار پرداخت کردم، به من گفتند با کشتی می‌بریم و راحت است و هرکس برای خودش یک کابین دارد و اذیت نمی‌شوید. وقتی قایق کوچکی را مقابلمان دیدیم، متحیر شدیم. هیچ راهی هم نداشتیم. وسط دریا دیگر حتی نمی‌شد بازگشت. آن موقع پسرم فقط ۱۸ماه داشت. ما که هیچ؛ بچه‌ام سه روز کامل نه آب خورد نه غذا. تجربه بسیار سختی بود. من که دیگر به هر کدام از اقوامم که می‌خواهند بیایند، هشدار می‌دهم این کار را نکنید؛ از هر راهی که خواستید بیایید، من خودم اینجا هستم حمایت‌تان می‌کنم اما از راه آب نه.»

خیلی از مسافران این قایق‌ها فریب قاچاقچیان را می‌خورند. شبکه خبری استرالیا، در یکی از برنامه‌های خبری‌اش فیلمی را از قاچاقچی‌ای که به صورت پنهانی از او فیلم گرفته شده نشان می‌دهد. در فیلم، قاچاقچی زن و کودکی را نیز کنار خود نشانده تا نشان دهد خطر چقدر کم است. او که صورتش شطرنجی شده، پاکستانی است و با لهجه شرقی کلماتی را به انگلیسی تکرار می‌کند و با فریاد می‌گوید: «به من اعتماد کنید، امن است. جدی می‌گویم، فقط به من اعتماد کنید، امن است.»

استرالیا با توجه به امکانات و خدماتی که به پناهجویان می‌دهد، از جمله کشورهایی است که پناهجویان زیادی را در خودش جا داده است؛ به طوری که این مساله در شرایط اقتصادی فعلی این کشور مشکلاتی نیز به وجود آورده است. در حال حاضر، با تغییر نخست‌وزیر شرایط برای پناهجویان این کشور سخت و سخت‌تر می‌شود. کوین راد، نخست‌وزیر جدید این کشور، که در کمتر از چند ساعت و با توافق حزب بر کرسی خود نشست، از اولین روزهای حضورش اقدامات خود را برای کمترشدن پناهجویان این کشور آغاز کرد. یکی از مشکلات استرالیا، آن است که بعد از برگرداندن مهاجران به کشورشان، این کشورها حاضر به قبول دوباره آنان نیستند.

اکنون دولت استرالیا با همکاری دولت اندونزی درصدد شناسایی قاچاقچیان این قایق‌ها برآمده و از دولت اندونزی خواسته است تا شرایط را برای ورود برخی افراد به کشورشان سخت‌تر کند. استرالیا اعلام کرده است از این پس ایرانیان برای ورود به کشور اندونزی باید ویزا بگیرند. در اقدامی دیگر، محل کمپ‌های پناهجویان را از شهرهای داروین و ادلید منتقل کرده و پناهجویان جدید را به جزیره «پاپایا نیو گینه» می‌فرستد که طبیعت بسیار وحشی دارد و پناهجویان برای زندگی چند ماهه خود در این جزیره باید شرایط سخت‌تری را تحمل کنند. در ادامه نیز انتظار می‌رود برخی امکانات و شرایط مالی مانند حقوق‌های ماهانه یا مستمری که به کودکان تعلق می‌گرفت، برای پناهجویان کم شود. اگرچه این شرایط برای مهاجرانی که عمدتا سعی در پنهان‌کردن نحوه ورود خود به این کشور و گرفتن اقامت دارند، ناراحت‌کننده است اما مردم استرالیا و دیگر مهاجران این کشور از به وجود آمدن این محدودیت‌ها خوشحال‌تر هستند. ایمان یکی از این افراد است و می‌گوید: «من با ویزای دانشگاهی آمده‌ام و دو سال طول ‌کشید تا اقامت گرفتم؛ به اضافه آنکه باید همچنان پول و کلی مالیات کار از من کسر ‌شود و آن‌وقت از همین مالیات‌های ما، کلی امکانات به پناهجوها می‌دهند. این واقعا انصاف نیست. ولی با این وجود هم حاضر نیستم به صورت پناهندگی، وارد این کشور شوم و عزت نفس و موقعیتم را زیر سوال ببرم.»

مهاجری که دو سال از حضورش به خاک استرالیا می‌گذرد و دیگر اقامت خود را گرفته، خوشحال است که زودتر اقدام کرده و امید چندانی به شرایط جدید مهاجرت ندارد. او خانه‌ای مناسب در یکی از مناطق خوب شهر «بیریزین» با قیمت دولتی اجاره کرده و تا زمانی که کار جدید پیدا کند حقوقی نیز از دولت می‌گیرد که برای زندگی خانواده سه نفره‌شان کافی است. البته یک‌بار هم سر کار رفته است: «به یک کارخانه گوشت رفتم، آنجا بسیار سرد بود و من خب بچه جنوبم، طاقت سرما ندارم، دست‌هایم یخ می‌زد، دیگر گفتم نمی‌روم.»

استرالیا یکی از مهاجرپذیرترین کشورها

روزنامه گاردین گزارش داده که تا پایان سال ۲۰۱۲ بیش از ۳۰هزارنفر برای پناهندگی، خود را به مرزهای استرالیا رسانده‌اند و در سال‌های اخیر، بیشترین آمار پناهندگی مربوط به دولت استرالیاست که البته از این میان، پاکستان بیشترین سهم را دارد. همچنین پناهندگان بار مالی زیادی را برای دولت استرالیا دارند. با وجود آنکه تقریبا هر چند ماه خبری از غرق‌شدن یکی از این کشتی‌ها و غرق‌شدن حدود ۱۰۰نفر از مسافران آن منتشر می‌شود، باز پناهجویان همچنان رنج مهاجرت را به جان می‌خرند خود را به آب‌های این کشور می‌رسانند. تنها انتخاب«پاپایا نیو گینه» برای کمپ این افراد و تغییر شرایط فعلی و شاید کمی سخت‌گیری‌های نخست‌وزیر، برخی را به این فکر اندازد که کمی بیشتر در مورد مقصد خود تامل کنند. مانند سحر که حدود دوماه پیش به اندونزی رفته بود تا از طریق قایق به استرالیا مهاجرت کند اما با شنیدن خبرهای جدید ناگهان پشیمان ‌شد. او می‌گوید: «خیلی‌ها که با من بودند، رفتند. حدود دو هفته پیش یا بیشتر. اگر من هم رفته بودم الان در همان کشتی غرق شده بودم. می‌گویند قایق تاب موج‌ها را نیاورد.»

صبا صراف – شرق

برچسب‌ها : , , ,