مرگ ۹ پلنگ در ۹ ماه
شهروندان:
هنوز تولههای پلنگی که در جاده خرمآباد طی یک تصادف کشته شد، پیدا نشدهاند که خبر مرگ دو پلنگ دیگر در بافق و تایباد در ماه آذر به رسانهها میرسد. پیش از پلنگ خرمآباد، پلنگی هم در استهبان فارس میمیرد تا شمار پلنگهایی که در ماه جاری مرگشان رقم میخورد به چهار قلاده برسد.
این آمار را به پلنگهایی که از ابتدای سال ۹۲ کشته شدهاند اضافه کنید میشود ۹ پلنگ در ۹ ماه. پلنگ بزرگترین گربهسان باقیمانده پس از انقراض شیر و ببر مازندران در طبیعت ایران است.
شیر ایران صد سال پیش منقرض شد. آخرین غرش ببر مازندران هم ۵۰ سال پیش در جنگلهای شمال شنیده شد. از یوزپلنگهای آسیایی تنها ۵۰ تا ۷۰ قلاده باقی مانده است. عددی که خیلی هم نمیتوان روی آن حساب کرد. یوزپلنگها در معرض انقراض قرار دارند و پلنگها در مرز تهدید به انقراض. پلنگهایی که مرگ آنها مدام تیتر روزنامهها میشود تا این سؤال پیش بیاید که پلنگهای ایران در چه وضعیتی هستند؟
«اسماعیل کهرم» مشاور سازمان حفاظت از محیطزیست کشور میگوید که هیچ کس نمیتواند تعداد واقعی پلنگها را تخمین بزند. اما به گفته او هر سال بیش از ۱۵ قلاده پلنگ کشته میشود. گزارش دیگری هم وجود دارد که میگوید در ایران هر هفته یک پلنگ میمیرد. مرگ پلنگها در سال گذشته هم آنقدر دردناک بود که مسأله به مجلس کشیده شد تا بهارستانیها از سازمان محیطزیست بخواهند درباره این اتفاق توضیح بدهد. کهرم بیش از هرچیزی فرهنگسازی را کلید نجات پلنگهایی میداند که زیستگاه آنها توسط انسانها تخریب شده است.
به دنبال دو توله پلنگ
مرگهای پائیزی پلنگهای ایران از «استهبان» فارس شروع شد. پلنگی که زیستگاهش تخریب شده بود به گله گوسفندها نزدیک میشود برای طعمه اما خود طعمه یک چوپان میشود. به گفته «رسول حاجیباقری»، فعال محیطزیست استهبان لاشه این پلنگ در نزدیکی فلکه ورودی شهر «فلکه انجیر» و در باغهای انجیر پیدا شد. نکتهای که نشان میدهد شهر استهبان و زیستگاه پلنگهایی که اتفاقاً به گفته اسماعیل کهرم اصلاً علاقهای به نزدیک شدن به انسان ندارند، یکی شده است.
به گفته «بهادر دربندانی»، یکی از مأموران اداره محیطزیست این شهر، هیچ اثری از زخم و خراش در بدن حیوان دیده نمیشود. این مسأله گزینه مسمومیت پلنگ توسط چوپانان را پررنگ میکند. وقتی مأموران به چند آغل گوسفند نزدیکی محل حادثه میرسد این گزینه قوت بیشتری مییابد.
مرگ استهبان به خرم آباد که میرسد مرگ پلنگ مادر را رقم میزند و آه از نهاد همگان برمیآورد. بین مرگ در استبهان تا تصادف در خرمآباد تنها ۱۱ روز فاصله است. ماده پلنگی ۴ساله که میخواسته از جاده به دل منطقه حفاظت شده «سفیدکوه» خرمآباد برود اما چرخهای مرگ او را از رفتن باز میدارد. این دومین پلنگی بود که لرستان در سال ۹۲ از دست میداد. پیش از پلنگ مادر، پلنگی دیگر در منطقه «هشتادپهلو» گرفتار تیر صیاد میشود. تلخی ماجرا به اینجا ختم نمیشود.
به گفته «شهرام امیری شریفی» مدیر دیدهبان حقوق حیوانات، بررسیها روی لاشه پلنگ مادر نشان میدهد که در پستانهای این حیوان شیر مشاهده شدهاست. کارشناسان با توجه به این مسأله احتمال میدهند که پلنگ بچه شیرخوار داشته باشد. همین مسأله محیطبانان را راهی منطقه میکند تا بچههای بیمادر را پیدا کنند. بچههایی که محیطبانان احتمال میدهند راه و روش زندگی در طبیعت را نیاموختهاند و مرگ، پیش از آموزشهای مادر آنها را در طبیعت رها کرده باشد. آنطور که امیری شریفی هم میگوید علاوه بر محیطبانان ۱۵ نفر از دوستداران حیوانات هم برای یافتن تولههای مادر مرده اعلام آمادگی میکنند اما تا به امروز و براساس گفتههای بازگیر – مدیرکل محیط زیست استان لرستان- میگوید هنوز تولهها پیدا نشدهاند.
به گفته او تولههای پلنگ جفتی هستند و احتمال میدهیم از این پلنگ ماده حداقل یک جفت توله بهجا مانده باشد. با توجه به اینکه فصل جفتگیری پلنگها زمستان است او احتمال میدهد که تولهها ۸ماهه باشند. البته دکتر «حسین محمدی» مدیر کل دفتر حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست توله پلنگها را ۵ ماهه اعلام میکند. یک مسأله دیگر هم ذهن کارشناسان را به خود مشغول میکند. چون به اعتقاد بسیاری از آنها داشتن بچه شیرخوار در این فصل از سال برای گربهسانان ممکن نیست.
به گفته امیری اگر هم بچهای وجود داشته باشد به احتمال زیاد بین ۶تا ۸ ماه سن دارد و در این سن میتواند از غذاهای جامد تغذیه کند، معمولاً بچه پلنگها در ۵/۱ تا ۳ ماهگی شیر را ترک میکنند از این رو احتمال اینکه اگر بچهای هم وجود داشته است شیرخوار باشد فعلاً منتفی است. همین مسأله باعث میشود تا کارشناسان دوباره به بررسی وضعیت پلنگ تلفشده بپردازند. اما حرفهای امیری پایان ماجرا نیست چون گزارشهایی وجود دارد که زایمان گونهها در فصل غیر از زادآوری را تأیید میکند. بنابراین باید منتظر پایان جستوجوها شد. در کنار این پلنگ، گرگی نیز گرفتار خودروها شده و جان خود را از دست داد تا همچنان جادهها در ردیف نخست متهمان مرگ حیاتوحش قرار داشته باشند. مرگ بعد از خرمآباد به بافق میرسد تا طبیعت ایران برای هشتمین بار در ۹ماه از سالجاری به سوگ بنشیند، آن هم تنها به فاصله چند روز.
همانطور که وضعیت توله پلنگهای خرمآبادی مشخص نشد، وضعیت پلنگ کشته شده در یزد هم در هالهای از ابهام قرار دارد. مردم روستای «قطرم» در حوالی کوه بافق به لاشه پلنگی میرسند. مثل بسیاری از ایرانیها با تلفن همراه از آن عکس میگیرند و بعد هم زنگ میزنند به محیطزیست. آنطور که سید جلال موسوی – رئیس حفاظت محیط زیست بافق – میگوید مأمور محیطزیست به محض دریافت پیام به محل حادثه اعزام میشود اما وقتی به محل میرسد که خبری از لاشه پلنگ نیست. هرچند عکسها و فیلمهای تهیه شده و همچنین مشاهدات مردمی وجود پلنگ کشته شده را در این منطقه تأیید میکند. پلنگی که به گفته موسوی دو قلاده از آن در این منطقه شناسایی شده است. کارشناسان احتمال میدهند که این پلنگ هم به سرنوشت پلنگ استهبان دچار شده و براثر مسمومیت از بین رفته باشد.
مرگ اما به بافق ختم نمیشود و همچنان سرگردان به دنبال پلنگها میگردد تا غمانگیزترین مرگ را برای ماده پلنگ « تایباد» رقم بزند. آنطور که محمد مظلوم پناه – رئیس اداره محیط زیست شهرستان تایباد – میگوید پلنگ با سگهای گله درگیر میشود، چوپانها به محل درگیری میرسند و با هرچیز که دم دست دارند به جان حیوان میافتند. به گفته مظلومپناه شکستگی جمجمه و برخی اندام دیگر حیوان در اثر برخورد با اجسام سخت به وضوح مشخص و خون زیادی از پلنگ رفته است. مأموران چهار فردی که مسبب مرگ دردناک پلنگ شدهاند را دستگیر میکنند.
وضعیت پلنگ ایرانی
پلنگ بر اثر مطالعات جهانی در مرز تهدید به انقراض قرار دارد. آمارهای مؤسسه تخصصی مطالعات پلنگ آسیایی میگوید در سالهای ۸۷ تا ۹۰ بیش از ۷۱ قلاده پلنگ ایرانی از بین رفتهاند. ۷۰ درصد این پلنگها یا به تیر شکارچی گرفتار شدند یا به دام چوپانی افتادند که با لاشه گوشت مسموم بر سر راه آنها نشسته بود. ۱۸ درصد آنها هم قربانی جادههایی شدند که دل مناطق حفاظت شده و زیستگاهها را شکافتهاند.
اتحادیه جهانى حفاظت از طبیعت و منابع طبیعى (IUCN) گاهی در فهرست سرخ خویش برای بعضی زیرگونهها رتبهای بالاتر از گونه مربوطه در نظر میگیرد، برای مثال گونه پلنگ را آسیبپذیر و زیرگونه پلنگ ایرانی را در خطر انقراض طبقهبندی میکند. با این وجود کهرم اعتقاد دارد که هیچ کس نمیتواند وضعیت واقعی پلنگ را ترسیم کند. او اطمینان میدهد که هرگز کسی نمیتواند به این سؤال که چند پلنگ در کوهها و صخرهها زندگی میکند؟ پاسخ درستی بدهد. کهرم بیش از هرچیزی این وضعیت را نتیجه مخفیکاری پلنگها میداند. حیوانی که به چشم نمیآید و دوست هم ندارد به چشم بیاید. از انسان دوری میکند.
به گفته کهرم برخی از حیاتوحش به انسانها وابسته هستند مثل خرگوشها، شغالها و روباهها. برخی از حیوانات در مناطق بینابینی زندگی میکنند. برای مثال میتوان آهو و جبیرها را خارج از زمینهای کشاورزی و در دشتها دید. اما پلنگ از آن دست حیوانات است که هیچ علاقهای به دیدن انسان ندارد. به گفته او پلنگ حیوانی منزوی است برای همین است که خیلی به ندرت میتوان دو پلنگ را در کنار هم دید مگر در فصل جفتگیری.
به گفته کهرم پلنگها کمینگر هستند، در جایی پنهان میشوند تا قوچ و میش یا کل و بز شکار کنند. پلنگ معمولاً در خم صخرهای قایم میشود، بعد پشت پا به حیوان میزند، گلوی او را میگیرد و خفهاش میکند. او یک زندگی کاملاً مخفی دارد. برای همین هم تخمین تعداد واقعی پلنگها ممکن نیست. حرفهای او یک سؤال را در ذهن افکارعمومی میکارد. آیا میتوان با این وضعیت آژیر قرمز انقراض پلنگها را به صدا درآورد؟ کهرم خود میگوید که سالانه ۱۵ قلاده پلنگ از بین میرود. پلنگهایی که یا شکار میشوند، یا توسط دامدارها مسموم میشوند یا به چنگ چند سگ گله میافتند. اما پاسخ این سؤال هم چندان راحت نیست.
باز هم خرمآباد
برعکس آنچه که همگان میپندارند این پلنگها و خرسها نیستند که به روستاها و مناطق مسکونی حمله میکنند. بلکه این مناطق مسکونی و زمینهای کشاورزی هستند که هر روز بخش بیشتری از زیستگاهها و مناطق حفاظت شده را تصاحب میکنند.
کهرم تنها راه برون رفت از این بحران را فرهنگسازی جوامع محلی میداند. انسانها باید قبول کنند که وارد قلمرو آنها شده، طعمههای آنان را فراری داده و آنها را مجبور کردهاند علیرغم میل خود، به انسانها نزدیک شوند. او با اشاره به چوپان لرستانی که بیش از ۴۰بز خود را فدای دیدن یک پلنگ در ستیغ کوه کرد، میگوید: «رسانهها آنقدر باید روی این مسأله تأکید کنند تا همه چوپانها و کشاورزان به ارزش نگاه یک پلنگ و یوزپلنگ پی ببرد.»
دکتر «حسین محمدی» مدیر کل دفتر حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست هم با اشاره به تصادف پلنگ در جاده خرمآباد – الشتر میگوید:«اینکه رانندهای که با این حیوان تصادف کرده ابتدا به سازمان حفاظت محیط زیست اطلاع میدهد نشان دهنده افزایش آگاهی مردم است و جا دارد از این فرد تشکر کنیم چرا که در این مواقع اگر حیوان آسیب دیده باشد با اطلاع بموقع میتوانیم او را نجات دهیم.»
کهرم همچنین در اعتراض به کسانی که مدعی هستند آنچه چوپان لر دیده «گرگ» است نه پلنگ میگوید: «این افراد شناختی از رفتار گلهها و پلنگها وقتی تهدید میشوند، ندارند.» سازمان محیط زیست با تقدیر از این چوپان قدم خوبی برداشت. به نظر میرسد در کنار فرهنگسازی رسانهها، دستگاهها هم باید به وظایف خود در قبال روستائیان و کسانی که مزارع و دام هایشان از سوی حیاتوحش تهدید میشود عمل کنند. آنها باید به دامداران این قول را بدهند که در صورتی که دامها یا زمینهای کشاورزی آنها دچار صدمهای شد، جبران میکنند تا بزرگترین گربهسان کشور از این مرگ پی در پی نجات پیدا کند.
گربهسانانی که روسها در تبادل با دو ببر آموری، دو قلاده ماده آن را از ایران به روسیه بردند تا به عنوان نماد بازیهای المپیک ۲۰۱۴ «سوچی» به نمایش درآورند. آنها پیشتر دو قلاده پلنگ نر از قفقاز هم به مسکو برده بودند. یکی از پلنگهای ماده ایرانی در سوچی مادر شده و روسها قرار است این توله پلنگ را به عنوان «پلنگ قفقاز» در بازیهای سوچی به همگان معرفی کنند. در حالی که پلنگهای ایران در زیستگاه اصلی خود هر روز با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
زهرا کشوری
ایران