ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با عباس دیلمی‌زاده، مدیرعامل انجمن خیریه تولد دوباره

اعتیاد هم پست‌مدرن می‌شود

شهروندان:
وقتی می‌گویم شما یکی از بزرگترین سازمان‌های مردم‌نهاد در زمینه مبارزه با اعتیاد هستید، لبخند پررنگی می‌زند و با اعتماد به نفس می‌گوید؛ ما بزرگترین هستیم زیرا فاصله سمن بعدی با ما بسیار زیاد است. هرچند ضعف‌هایش را هم می‌پذیرد، ولی مهم‌ترین مساله در موفق نبودن مبارزه با اعتیاد را نبود همکاری همه سازمان‌ها در کنار هم می‌داند.

عباس دیلمی‌زاده مدیر عامل انجمن تولد دوبارهاو معتقد است، سال‌ها پیش نصیحت‌ها و پیشنهادهایش را کسی نشنید و همین سبب شد تا شاهد رشد روزافزون اعتیاد باشیم. دیلمی‌زاده پیش‌بینی‌اش از آینده اعتیاد، حضور موادمخدر سنتی و صنعتی در کنار یکدیگر است. می‌گویم پس اعتیاد هم پست‌مدرن خواهد شد! گفت‌و‌گوی ما با مدیرعامل خیریه‌ای که در‌ سال ۲۰۰۵ توانست به‌عنوان بهترین ‌‌NGO در جهان شناخته شود از مراکز ترک اعتیاد آغاز و به پیش‌بینی او از وضع آینده اعتیاد ختم شد.

بر اساس گزارش ستاد مبارزه با موادمخدر، بیش از یک‌هزار کمپ ترک اعتیاد در سراسر کشور وجود دارد که از این تعداد حدود ۴۰۰ کمپ غیرمجاز است. هرچند موسسه خیریه تولد دوباره از پیشگامان سمن‌هایی بوده است که برای اولین‌بار برای مراکز درمانی ترک اعتیاد اقدام کرد، اما با حضور مراکز ترک اعتیاد غیرمجاز، هم بیماران و هم سمن‌ها دچار مشکلات جدی شدند. دیلمی‌زاده، هم متولیان سلامت و درمان کشور و هم خود سمن‌ها را مقصر می‌داند.

جمعیت ایران رو به پیری می‌رود و در سال‌های پیش رو شکل هرم سنی کشور در بخش میان‌سالان و جمعیت سالخورده عریض‌تر می‌شود. از آن جا که مصرف‌کنندگان سالمند مواد مخدر به مواد مخدر سنتی تمایل بیشتری دارند و جوان‌ها به دنبال مصرف مواد مخدر صنعتی محرک می‌روند. بنابراین در سال‌های آینده ما از نظر مصرف مواد مخدر با پدیده بازگشت به گذشته و رواج بیشتر مواد مخدر سنتی روبه‌رو خواهیم بود.

  • شما به‌عنوان مدیر بزرگترین موسسه‌ای که در زمینه ترک اعتیاد و مراکز اقامتی فعالیت می‌کند، دلیل این همه کمپ غیرمجاز و رشد روزافزون آنها را در چه می‌بینید. چرا همچنان این کمپ‌ها به فعالیت خود ادامه می‌دهند و تبلیغات آنها هم در همه جا دیده می‌شود؟

موضوع کمپ، موضوعی پیچیده است که متاسفانه سیستم‌های دولتی نه به درستی آن را شناختند و نه از مشورت سیستم‌های غیردولتی استفاده کردند. در اصل، نگاه موضوعی به کمپ‌ها، از طرف هر دو بخش‌ تخصصی دولتی و غیردولتی که متولی امور درمان کشور هستند، متعصبانه بوده است. به تاریخچه‌ای اشاره می‌کنم که شاید برای دهه آینده به کارمان بیاید.

نخستین مرکز اقامتی ترک اعتیاد ایران در‌ سال ۱۳۸۰ راه‌اندازی شد. یعنی با قدمتی ۱۲ ساله و توسط جمعیت خیریه تولد دوباره پایه‌گذاری شد. همه می‌دانند طی سال‌های ۸۰ تا ۸۵ هیچ سمن و موسسه‌ای در کشور در این زمینه فعالیت نمی‌کرد. جمعیت خیریه تولد دوباره در این ۵ سال، در همه استان‌ها مرکز اقامتی داشت. آن زمان هیچ آیین‌نامه و دستورالعملی نبود. ‌سال ۸۵ تولد دوباره به‌عنوان تنها سازمان مردم نهاد دارای کمپ بود. البته آن زمان اعتماد عمومی و مردمی به کمپ‌ها هم بالا بود. وقتی می‌خواستند بیماری را درمان کنند، همه می‌گفتند به این مرکز برود تا درمان شود. آن زمان تنها جمعیت تولد دوباره بود که فعالیت می‌کرد و ما روی این سیستم هم به‌طور کامل نظارت داشتیم و حرکت‌مان هم به صورت خودجوش و داوطلبانه بود. اما ‌سال ۸۵ اتفاقی که افتاد این بود که افراد دیگری – افرادی که در مجموعه‌های ما پاک شده بودند، یا خدمتگزارانی که در مراکز دیگر کار می‌کردند – مراکزی را به‌نام « خانه‌های بهبودی» و با رویکرد اقتصادی و درآمدزایی راه‌اندازی کردند.

  • این مراکز هم زیرنظر شما بودند؟

خیر، هرچند که علاقه‌مند بودند زیرنظر ما باشند.

  • اقدام شما چه بود؟

ما دیدیم که تعداد زیادی از این خانه‌ها راه‌اندازی شده است و افرادی که در این خانه‌ها کار می‌کنند، درآمدهای خوبی هم دارند. این مراکز یک شکاف بزرگ را به وجود آوردند، این‌که افرادی داوطلبانه و بدون چشمداشت مادی در مراکز ما کار می‌کردند، اما عده‌ای مراکزی را با انگیزه اقتصادی راه انداختند. این در شکل خود اشکالی نداشت ولی یک شکاف به وجود آورد. این مساله اتفاقی بود که هم برای ما مشکل‌ساز شد و هم متوجه شدیم که جریانی جدید در حال شکل گرفتن است. دردسرش این بود؛ کسانی که مراکز ما را مدیریت می‌کردند در آن برهه می‌دیدند تعدادی از شاگردان خودشان رفتند و مرکزی زدند و درآمد خوبی نیز دارند. دقیقا گمان می‌کردند که چرا ما نباید درآمدزایی داشته باشیم، وقتی که سال‌ها در این زمینه فعالیت داشتیم. بنابراین یک جریان جدید شکل گرفت که قابل کنترل نبود.

  • اقدام شما برای مقابله با این مشکلات چه بود؟

دیدیم که این نوع مراکز تا حالا به صورت داوطلبانه و غیرحرفه‌ای اداره می‌شد. اما اکنون که افراد انگیزه دارند مراکزی را راه‌اندازی و از آن کسب درآمد کنند، باید حرفه‌ای شوند. حرفه‌ای شدن چند ابزار داشت، اول این‌که حرفه‌ای باید شکل می‌گرفت و قانونی برای شکل گرفتن این حرفه باید به وجود می‌آمد. باید این مراکز از مراجع قانونی و دولتی مجوزی برای راه‌اندازی می‌گرفتند. سراغ سازمان‌های مختلفی رفتیم که به این مراکز مجوز بدهید که در آن زمان به شدت گارد گرفتند، دقیقا همه سازمان‌ها اعلام کردند حاضر نیستیم مجوزی بدهیم. ما با فشارهای مختلفی که توانستیم ایجاد کنیم، سرانجام راضی شدند و گفتند، قبول ولی ابتدا باید پروتکل درمانی مشخص شود.

  • اولین پروتکل درمانی چه زمانی به وجود آمد؟

۸ ماه زحمت کشیدیم تا سرانجام سازمان بهزیستی در ‌سال ۸۵ رسما اعلام کرد که این پروتکل و شیوه درمانی مورد قبول ما است. از دل آن پروتکل یک آیین‌نامه تحت‌عنوان «آیین‌نامه مراکز اقامتی تیپ B » درآمد و گفتند طبق این آیین‌نامه به استان‌ها اعلام می‌کنیم، مراکز مجوز بگیرند. این اولین اقدام بود.

  • قدم بعدی چه بود؟

همزمان با نوشتن پروتکل و تدوین آیین‌نامه، برنامه‌ای را با عنوان «برنامه‌های آموزشی یک‌ساله» آغاز کردیم. به سیستم بهزیستی هم اعلام کردیم، افرادی که می‌خواهند مجوز مرکز بگیرند، باید یک‌سال زیرنظر ما که متولی این طرح بودیم، آموزش ببینند. این آموزش‌ها علمی‌- تخصصی بود و ما این دوره‌های آموزشی را در دو جا مصوب کردیم؛ سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای به‌عنوان متولی حرفه‌آموزی به شغل‌های مختلف غیردولتی در ایران که از نظر قانونی مرجع هستند. ما از آنها خواستیم آموزشگاه‌هایی در کشور راه‌اندازی شود و افراد بیایند و آموزش ببینند. شرط دومی هم که گذاشتیم این بود؛ افرادی که برای دریافت مجوز مراجعه می‌کنند، ۲ تا ۳ سال سابقه فعالیت در این حوزه داشته باشند. بنابراین تجربه و علم، مخلوط می‌شد و افراد مجوز دریافت می‌کردند.

  • برخورد بهزیستی، به ویژه در شهرستان‌ها چگونه بود؟

سال ۸۶ مجوز دادن‌ها آغاز شد، اما در مقابل این تفکر گارد گرفته شد. بسیاری از بهزیستی استان‌ها حاضر نبودند به مراکز اقامتی استان‌ها و کمپ‌ها مجوز دهند، باوجود این‌که آیین‌نامه به آنها ابلاغ شده بود و قانونا موظف بودند در صورتی که مرکزی دارای این شرایط است، این کار را انجام دهند. در آن زمان ۲،۳ سمن هم بیشتر وجود نداشت که بخواهند برای گرفتن مجوز اقدام کنند.

  • باتوجه به این‌که این کمپ‌ها مجوز دریافت می‌کردند، پس مشکل کجا بود؟

به این دلیل که نصیحت ما را گوش نکردند و اجازه ندادند مراکز به سمت حرفه‌ای شدن بروند. بعد از یک ‌سال دعوا و درگیری با سازمان بهزیستی توسط سازمان‌های مردم نهاد، سرانجام نخستین مجوز در ‌سال ۸۷ صادر شد. بعد از آن تعداد دیگری مجوز داده شد. همه ۱۰۰ مرکز جمعیت تولد دوباره هم ظرف مدت یک‌سال از سازمان بهزیستی مجوز گرفتند و تمام مراکز ما قانونی شد. ما به‌عنوان یک NGO مشکلی نداشتیم. در همان زمان سمن‌های دیگری شروع به شکل‌گیری کردند و از مراکز بهزیستی مجوز گرفتند. اما یک‌سری مراکز هم راه‌اندازی شده بودند که هرگز برای گرفتن مجوز وارد گود نشدند و هنوز هم نگرفتند. وقتی ‌سال ۹۰ و ۹۱ دیدیم این وضع بغرنج به وجود آمده است و همه جریان مراکز اقامتی را دچار آسیب می‌کند، به‌عنوان سمنی که متولی این کار بودیم، گفتیم؛ «از سمن گشتن پشیمان گشته‌ایم! مرحمت فرموده ما را …» نمی‌خواهیم دیگر کمپ داری کنیم. به همین دلیل مراکز خودمان را واگذار کردیم، در یک‌سال گذشته ۸۰ مرکز تولد دوباره را واگذار کردیم و به عهده خود افراد گذاشتیم و خواستیم خودشان مجوز بگیرند و NGO تشکیل دهند.

  • به چه دلیلی این مراکز را واگذار کردید؟

چون متوجه شدیم طی این دوره زمانی، حرفه‌ای‌شدن بهترین و مهم‌ترین اسباب این کار خواهد بود. اگر مراکز اقامتی حرفه‌ای نمی‌شدند و نمی‌توانستند برنامه اقامتی را به صورت تخصصی یاد بگیرند و مراکزشان را با استانداردهای روز دنیا مطابقت دهند، مثل همان مراکز غیرمجازی خواهند بود که فعالیت می‌کنند.

  • به نظر شما چرا کمپ‌های غیرمجاز هم پابه‌پای مجازها رشد کردند؟

اگر بخواهیم نقد کنیم، تقصیر را تا جایی که مسئولیت با من است، به عهده می‌گیرم. به هرحال ما هم کوتاهی کردیم ولی نقش سازمان‌های غیردولتی، بهزیستی و سیستم دولتی را هم نباید دست کم بگیرید. تفکر نهادینه شده در بهزیستی با تفکری که ما داشتیم با هم تقارب نداشت و گارد شدیدی نسبت به دیدگاه‌های ما وجود داشت. نصیحت‌های ما را هم نمی‌شنیدند. وقتی بهزیستی به مرکزی مجوز می‌دهد و لزومی نمی‌بیند تا آن مرکز آموزش‌های یک ساله را گذرانده و تخصص لازم را کسب کرده باشد، چگونه می‌توانم به مرکز خودم فشار بیاورم که شما باید این آموزش‌ها را ببینید؟ طبیعی است که مراکز ما هم خودشان را با مرکزی همجوار خود مقایسه می‌کردند که به راحتی از بهزیستی مجوز گرفتند و می‌گویند چرا باید آموزش ببینیم؟ این نکته را هم باید درنظر داشت که یک سازمان مردمی هستیم که همه افراد در تصمیم‌گیری دخیل هستند، من به ‌عنوان مدیرعامل نمی‌توانم بگویم همه براساس تصمیم و تفکر من عمل کنند. آنها هم سوالشان این بود که چرا باید زیربار این فشار تخصصی شدن باشیم و هزینه کنیم. این بود که تصمیم گرفتیم وضع را به جایی برسانیم که حدود ۸۰ مرکز را واگذار کنیم و ۱۰ مرکز کاملا استاندارد تخصصی را برای خود نگهداریم.

  • یعنی کمپ‌های مجاز هیچ مزیت و امتیازی را دریافت نمی‌کنند؟

در حال حاضر تعدادی کمپ‌های مجاز و غیرمجاز وجود دارند که مراکز مجاز هم قطعا خودشان را با مراکز غیرمجاز مقایسه می‌کنند. سوال این است که دولت، بهزیستی و دیگر متولیان امر، چه مزیتی را برای مراکز مجاز ایجاد کردند که مراکز غیرمجاز به‌دلیل به دست آوردن آن مزیت بخواهند تلاش کنند که مجوز بگیرند. یا این مزیت‌ها چه سودی را برای مراکز مجاز ایجاد می‌کرد که نخواهند پروانه‌اش را باطل کنند و غیرمجاز شوند. سوال اینجاست که وقتی مرکزی از سازمان بهزیستی مجوز می‌گیرد، تحت نظارت آن قرار گرفته و هر روز کارشناس بهزیستی می‌رود در آن مرکز و ایراد می‌گیرد، چه منافعی برایش ایجاد می‌شود؟ هیچ منفعتی ایجاد نشده است، چرا؟ چون مراکز غیرمجاز همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند، بدون این‌که کسی به آنها کاری داشته باشد و تعطیل شوند. هر تعرفه‌ای که بخواهند را به کار می‌برند و کسی بر آنها نظارتی نمی‌کند.

اتفاقی که افتاده این است. یک؛ مراکز کمپ‌ها تخصصی و حرفه‌ای نشدند و این جریان حرفه‌ای نشدن سبب شد که با این وضع حاضر روبه‌رو باشیم. دوم این‌که دولت به تعهدات خودش درست عمل نکرد. ما پیشنهادات بسیاری دادیم که هیچ‌کدام از آنها عملی نشد.

  • پس نقش سمن‌هایی مانند شما که در زمینه ایجاد مراکز درمانی اعتیاد موفق عمل کردند، چه می‌شود؟

تولد دوباره، رسالتش این است که مراکز اقامتی را در ایران به بهترین شکل و با بهترین کیفیت به وجود آورده است. اکنون هم مراکزی که وجود دارد، بالاترین و بهترین کیفیت را دارا هستند و مردم هم کاملا به این مراکز اعتماد دارند. معتقدیم که قرار نیست همیشه ما ادامه بدهیم. موفق نبودن بقیه هم به ما ربطی ندارد. اگر اجازه داشتیم و اگر برای تولد دوباره این فرصت پدید می‌آمد که به‌جای این‌که برود و مراکزش را اداره کند، می‌توانست برنامه‌های آموزشی را که بر آن تمرکز کرده بود، به دیگر سمن‌ها آموزش دهد، کافی بود. اما این فرصت که فراهم نشد، در نهایت ترجیح دادیم به ۱۰ مرکز تخصصی و استاندارد تا پایان امسال برسیم.

  • ۱۰ مرکز را گزینش کردید، ۹۰ مرکز باقیمانده به نظر شما مشکلی داشتند که آنها را تخصصی نمی‌کنید؟

نه. همان ۹۰ مرکزی که وجود دارند، از کلیه مراکز دیگر به نوعی سر هستند اما ما هدفی تازه را برای جمعیت ایجاد کردیم. فکر کردیم که باید استانداردهایمان بالاتر از بقیه باشد و تبدیل به مرجع شویم و چیزی حدود ۴۰۰ دانش‌آموخته حوزه مددیاری داریم. درحال حاضر ۱۱۸ نفر در مراکز ما یک‌سال آموزش می‌بینند که بتوانند استانداردهای برنامه‌های اقامتی را در ایران پیدا کنند.

  • سوال دیگری که مطرح می‌شود، این است که شما ادعا دارید بزرگترین مرکزی هستید که در زمینه مراکز درمانی فعالیت می‌کنید، اما طبق بازدیدی که من از یکی از مراکز درمانی شما داشتم، تعداد افرادی که اقامت داشتند حدود ۲۰ نفر بود. یعنی بقیه یا قصد ترک ندارند یا به مراکز دیگر مراجعه می‌کنند؟

در مراکز اقامتی واقعا بیشتر از ۴۰ نفر نباید باشند. از نظر علمی هم یک مدل اجتماعی حداکثر ۴۰ تا ۵۰ نفر است و بهترین کیفیت آن نیز مدل ۲۵ نفری است که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست. اما واقعا ببینید موضوع این است که کمپ‌های اجباری، براساس یک ضرورت به وجود آمده‌اند. بنابراین تقاضایی برای وجود چنین مراکزی وجود داشته و ای کاش مسئولان و متولیان امر درمان کشور این ضرورت را تشخیص داده بودند و به جای انکار آن برای این تقاضا چاره‌ای اندیشیده بودند. ضمن این‌که یکی از وظایف سیستم دولت و کمیته درمان مبارزه با موادمخدر هم همین است که ببینند تقاضا برای درمان چیست و چه نیازی دارند و به نیاز آنها پاسخ داده شود. وقتی به آن پاسخ داده نشد، مراکز غیرمجازی با رفتارهای کاملا غیرانسانی شکل گرفت که به شکل غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردند و مسائل بغرنجی را برای افراد به وجود آوردند.

  • حتما خبر دارید که افرادی بر اثر شرایط نگهداری در کمپ‌های غیرمجاز فوت شدند. شما آماری درباره مرگ‌و‌میر در کمپ‌های ترک اعتیاد در دست دارید؟

متاسفانه ما هم از این‌که افرادی در این کمپ‌ها فوت شدند یا برخورد غیرانسانی که با آنها می‌شود، اطلاع داریم ولی این‌که آمار دقیقی وجود داشته باشد، من اطلاعی ندارم. اگر آماری هم باشد، باید از سازمان پزشکی قانونی بپرسید.

  • شما چه کسی را مقصر می‌دانید؟

متاسفانه باید بگویم که اگر سیستم‌های درمانی توانسته بودند پاسخی برای نیازهای مردم که شرایط خاصی را داشتند به وجود بیاورند، شاهد چنین اتفاقی نبودیم. صد‌درصد سیستم درمانی کشور را مقصر می‌دانم.

  • شما از جایگاه یک متخصص، چه پیشنهاداتی برای بهتر شدن مراکز درمانی اعتیاد دارید؟

من توصیه‌ام به‌عنوان پدیدآورنده و موسس کمپ‌های اقامتی و کسی که اولین شیوه‌نامه درمانی علمی آن را تنظیم کرده است در مرکزی که اولین و بیشترین تعداد مراکز مجاز کشور و بیشترین تجربه و تخصص را در این زمینه داشته است، اگر بخواهم راه‌حلی داشته باشم، معتقدم ۳ راه بیشتر نداریم. ۱.کمپ‌های مجاز باید به سمت تخصصی شدن و حرفه‌ای شدن پیش روند. ۲. مراکز غیرمجاز را باید تعطیل کنیم و ۳. این‌که راه‌حل بینابینی برای مردم و کسانی که نیاز به نگهداری اجباری فرزندانشان دارند پیداکنیم. اگر این اقدامات انجام شود، می‌توانیم این پیچ یکی دو‌ سال آینده را با موفقیت رد کنیم.

  • اما در مورد وضع اعتیاد و مواد مصرفی آن اگر بخواهیم صحبت کنیم. باتوجه به این‌که درحال گذار از موادمخدر صنعتی هستیم و دوباره به سمت هرویین و مواد سنتی خواهیم رفت. پیش‌بینی شما از موادمخدر مصرفی در سال‌های آینده چیست؟

در مورد هرویین صحبت کردم، اما رسانه‌ها آن را طوری که من گفتم بازتاب ندادند. درصورتی که منظورم این بود که هرویین، درکنار دیگر مواد افزایش پیدا می‌کند و تنها آن نیست. باید این‌گونه به این موضوع نگاه شود که هرویین دوباره بازمی‌گردد. منظور این است که هرویین نسبت به گذشته افزایش چشمگیرتری خواهد داشت. این چشمگیری هم به‌حدی خواهد بود که بخشی از مصرف‌کنندگان به سمت آن می‌روند و اعتیاد تزریقی دوباره بازمی‌گردد. ما ۲ نوع ماده مخدر را در جهان داریم و خواهیم داشت؛ موادمخدر صنعتی و سنتی. هر۲ کنار هم و نزدیک به هم خواهند بود. اگر بخواهم پیش‌بینی کنم، شاید چندسال آینده به این آمار نزدیک شویم؛۳۰ ‌درصد تریاک، ۳۰ درصد هرویین، ۳۰ درصد شیشه و ۱۰‌ درصد دیگر مواد.

  • شما در گذشته هم مصرف روبه افزایش شیشه را پیش‌بینی کرده بودید؟

بله. یک اتفاق در مورد شیشه افتاده و خواهد افتاد. شیشه زمانی که وارد ایران شد، مصرف آن از همان سال‌های ۸۵ آغاز شد. ‌سال ۸۶ گفتم که سونامی شیشه در راه است و آن زمان گفتند که این چه حرفی است و از کجا پیش‌بینی می‌کنی. در دوره‌ای مصرف‌کننده‌های شیشه در طبقات سنی مختلف بود. یعنی هم افراد ۱۸-۱۷ ساله را می‌دیدیم و هم افراد ۵۰-۴۰ ساله را. درحالی‌که استاندارد دنیا این‌گونه نیست.

  • به نظر شما دلیل این اتفاق چه بود؟

باید بگویم کمبود هرویین در بازار سبب شده بود که خیلی از مصرف‌کنندگان تریاک و هرویین هم شیشه مصرف کنند. اما امروز باید به یک نکته توجه کنیم. ذایقه جوانان تغییر کرده است. این را در شبکه‌های‌اجتماعی به خوبی می‌توان مشاهده کرد. بیداری با محرک‌ها و خواب با مخدرها همراه است. طیف بالای ۳۰ ‌سال که مصرف‌کننده موادمخدر هستند، میل‌شان به خاموشی و فراموشی است. فراموشی یعنی چه، یعنی علاقه‌مندند از ماده‌مخدری استفاده کنند که به آنها کمک کند فراموش کنند. مثل هرویین و تریاک. بنابراین ذایقه و میل آنها رو‌به موادمخدر سنتی است. تولید‌کننده ماده‌مخدر هم از این مساله آگاه است که ۳۰ ‌سال به بالا درخواست فراموشی دارند و به آن خواب نمی‌دهد، بلکه آن را رو به هیجان می‌برد. بنابراین پیش‌بینی ما این است که نسل جوان‌تر موادمخدر صنعتی را همچنان ادامه خواهند داد و نسل میانسال‌ به سمت موادمخدر سنتی خواهد رفت. بنابراین اگر که آماری از سن معتادان به صورت دقیق‌تری داشتیم، می‌توانستیم پیش‌بینی کنیم. من هم یک آمار از نظر خودم دارم و آن این است که؛ ۲۵ تا ۲۷‌درصد موادمخدر صنعتی خواهیم داشت. حدود ۲۵ تا ۳۰درصد، موادمخدر تریاک و ۲۵ تا ۳۰ درصد هرویین.

  • پس مواد مخدر هم پست مدرن می‌شود؟!

بله. این دو گروه در کنار هم خواهند بود. مطابق آنچه در بالا گفتم، هم سنتی و هم صنعتی.

  • مساله دیگر این‌که افرادی که به مراکز درمانی شما مراجعه می‌کنند، تا چه اندازه موفق می‌شوند و دوباره به سمت اعتیاد باز نمی‌گردند؟ آیا آماری از آن در دست دارید؟

میزان موفقیت در این گونه سیستم‌های درمانی در دنیا حدود ۷‌ درصد است. یعنی کسانی که معمولا در سیستم‌های پرهیزمدار پاک می‌مانند، در ایران حدود ۱۲ تا ۳۰‌ درصد هستند. در سال‌های ۸۰ تا ۸۵ میزان موفقیت ما بسیار بالا بود حتی بالای ۳۰ درصد که این آمار در دنیا بی‌نظیر بود. این ۵‌ سال را هرگز نباید فراموش کنیم. موفقیت سیستم‌های درمانی در مدل‌های پرهیزمدار دنیا حدود ۱۰ تا ۱۲درصد است که این هم قابل قبول است.

  • دلیل افزایش اعتیاد، به ویژه بین زنان در سال‌های اخیر را چه می‌دانید؟

همان‌طور که آمار طلاق بالارفته، آسیب‌های همراه آن نیز افزایش پیدا کرده است و به همان میزان هم حتما آمار اعتیاد زنان رشد خواهد کرد. اعتیاد زنان، در حال حاضر حدود ۵ تا ۱۰‌درصد است که طبق پیش‌بینی من، حدود ۱۰ تا ۱۵‌ درصد جمعیت معتاد را زنان تشکیل خواهند داد.

این مساله خیلی دلایل ریشه‌ای دارد و باید ریشه‌ای درباره آن صحبت کنیم. نیاز به یک نگاه و رویکرد جدید داریم. باید با نگاه جدید اجتماعی به مردم و جامعه نگاه کنیم. اگر چنین نگاهی نداشته باشیم، آسیب‌هایمان همچنان فراگیر خواهد بود. فکر می‌کنم در دهه پنجم انقلاب باید نگاه جدید اجتماعی را عملیاتی کنیم.

  • مساله دیگر این‌که در سال‌های اخیر، تعریف ما از معتاد متفاوت شده است. یعنی حتی در شکل ظاهری هم دیگر شبیه گذشته نیست که فقط آدم‌های خمار و با ظاهری خاص را بتوان در زمره معتادان به حساب آورد. دلیل این تغییر سبک را چه می‌دانید؟

زمان آن گذشته است که تصویر ما از معتاد تصویر «آتقی» همان شخصیت معتادی باشد که همیشه خمار بود. این اشتباه بزرگی بود که در دهه اول صورت دادیم و هنوز برخی رسانه‌ها نیز این‌گونه عمل می‌کنند. تفکر جامعه نسبت به معتاد هنوز همان شخصیت معتاد «آتقی» است. در صورتی‌که این طرز تفکر اشتباه است. اعتیاد در همه جا حضور دارد؛ در ادارات، کارخانه‌ها، خانه‌ها، بالای شهر، پایین شهر و طبقات مختلف اجتماعی. اعتیاد همه جا هست. اعتیاد را باید باعنوان یک موضوع درکنار خود بپذیریم. اگر بخواهیم تمام تصویری که از معتاد می‌سازیم، همان شخصیت خمار فیلم‌ها باشد، آن وقت نمی‌دانیم چگونه باید با آن مواجه شویم.

  • به نظر شما، در مهار و کنترل اعتیاد موفق بودیم یا نه؟

به نظر من باید به ۲ داده توجه کنیم. در منطقه‌ای قرار داریم که کشت تریاک و مواد مخدر دیگر هر‌ سال نسبت به ‌سال‌قبل بیشتر می‌شود که کار ما را سخت‌تر می‌کند. اما اگر بخواهم بگویم که در دهه گذشته در کنترل موادمخدر موفق بودیم، باید بگویم که نه، موفق نبودیم. در‌ سال ۸۵ که سیاست‌های کلی ابلاغ شد و تاکید مقامات هم برآن بود که توجه ویژه‌ای به این حوزه شود، اما آن طور که باید، نشد. اگر آن سیاست‌ها در ۷ سال گذشته در کشور اجرا شده بود، می‌توانستم بگویم که موفق بودیم.

باید بگویم ما به‌عنوان یک سمن بزرگ نه متولی این کار هستیم و نه چنین وظیفه و امکاناتی را در اختیار داشته و داریم. کنترل کردن اعتیاد در ایران، وظیفه ذاتی ستاد مبارزه با موادمخدر است، با آن همه امکانات. جمعیت خیریه تولد دوباره تنها یک بخش کوچکی از آن سیستم کلی است.

به اعتقاد من جمعیت تولد دوباره یکی از موفق‌ترین و بهترین سمن‌های ایران بوده که خوب عمل کرده است و توانسته در ایران و جهان بدرخشد. ما در ‌سال ۲۰۰۵ به‌عنوان بهترین سمن جهان شناخته شدیم و حالا هم به‌عنوان یکی از مراجع سمن‌های مختلف منطقه شناخته می‌شویم.

 شفق محمدحسینی

شهروند