تاخیر فرهنگی مردم یا فقر فرهنگی رویکرد مهندسی در توسعه شهری
شهروندان – جبار رحمانی*:
چند روزی که از افتتاح زیرگذر چهارراه ولیعصر گذشت، بیتوجهی مردم به نردهها و عدم استفاده از زیرگذر سبب شد که در فضای خبری در صدر قرار بگیرد. مساله این بود که چرا مردم از این زیرگذر استفاده نمیکنند.
مسوولان و متولیان از دو جانب به این رخداد اجتماعی واکنش نشان دادند: از یکسو نردهها را پر کردند، به گونهیی که آدمی نتواند از لابهلای آنها رد شود و از سوی دیگر از فضای خبری و به طور ضمنی صحبت از بیفرهنگی مردمی شد که قاعده را رعایت نکرده بودند. اما یک قاعده ضمنی در مواجهه جامعه و رسانه با این پدیده عمل میکرد: اتهام به مردم وارد بود که قدر زحمات مهندسان شهرداری و مسوولان مهندس را ندانسته بودند.
برخی هم در حاشیه از پیوست فرهنگی و مطالعات اجتماعی زمینه این نوع طرحها صحبت کرده بودند که باید برای این طرحها این پیوستها حتما انجام شود. برای فهم بهتر این مساله باید دید این واقعه چه مبنا و پیشینهیی دارد و زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن چیست. هر چند باید در وهله اول سهم مردم را در بیتوجهی به این امکانات مادی و مهندسیساز مدنظر قرار داد اما این خطای آنها محصول بیفرهنگی آنها نیست بلکه آنچه باید به آن توجه کرد این است که رخداد این رفتارهای ناهنجار مردم در مواجهه با امکانات شهری جدید، ریشه در مجموعهیی از عوامل اجتماعی و فرهنگی فراتر از خود مردم دارد.
شاید راهحل اول، همان پیوست فرهنگی است، یعنی مطالعهیی به ما بگوید مردم برای استفاده از این امکانات فرهنگی جدید، آمادگی دارند یا نه، اگر هم ندارند که چگونه باید به آنها آموزش داد. کلید فهم این مساله به نظر میرسد در خود نگاه مسوولان و متولیان باشد. غلبه رویکرد مهندسی در ساماندهی فضای شهری و سیطره ایدئولوژی مهندسی در جامعه ما سبب شده که همهچیز در یک مفروضه ناگفته، با مبنایی مادی و ماتریالیستی درک و تفسیر شود. به همین دلیل هم هست که راهحل ترافیک تهران بیش از همه در ساختن اتوبانهای جدید و در حالتهای تخیلیتر، اتوبانهای دو طبقه مثل اتوبان صدر است.
مفروض بنیادی این نگرش، این است که فراهم کردن امکانات مادی میتواند مشکل را حل و در مواردی هم رفتار مردم را اصلاح کند. مساله اصلی آن است که مشکل چهارراه ولیعصر، ظاهرا مشکل کوچکی است اما نباید آن را به همان چهارراه تقلیل داد بلکه این مساله نمادی است از یک ساختار کلان فرهنگی و ایدئولوژیک در متولیان شهری که تفکر مهندسی و ایدئولوژی مهندسی آنها سبب شده که همهچیز را به سازههایی تقلیل بدهند.
باید دقت کرد که توسعه در هر سطحی از آن (در سطح ملی یا در سطح شهری و روستایی) یک امر پیچیده و چندبعدی است که باید همه جوانب آن را با هم دید. توسعه قبل از هرچیز نیازمند انسان توسعه یافته است، انسانی که به او آموزش کافی داده شود، توسعه بیانگر شرایطی است که فقر فرهنگی و قابلیتی انسانها رفع شود نه فقر ظاهری و مادی آنها. به نظر میرسد تاخر فرهنگیای که در مردم برای تحول رفتارهایشان و پذیرش الگوهای هنجاری و رفتار جدید لازم داریم، ریشه در عدم آموزش برای کسب قابلیتهای یک شهروند فرهیخته بودن است.
قبل از آنکه همه تیرهای اتهام معطوف به مردم شود باید دقت کرد که همگام با آن و شاید مقدم بر آن، باید این ایدئولوژی مهندسی (یعنی ساختن بناها و سازههای مادی به عنوان مبنای هرنوع راهحل) را از ذهن و روح و روان مسوولان زدود. ساختن اگر راهحل آخر نباشد، راهحل اول هم نیست. مشکل چهارراه ولیعصر نشان داد مساله شهر تهران، قبل از همه مبتنی بر یک تاخر فرهنگی در مدیریت کلانشهر است؛ مدیریتی که همهچیز را در ساخت و ساز مادی تعریف کرده بیآنکه بداند توسعه فرآیندی تدریجی است، توسعه را باید در آموزش و مقدمات فرهنگی آن جستوجو کرد، نه سازههای مهندسی. مساله پیوست فرهنگی بیش از آنکه برای طرحهای مهندسی لازم باشد، برای کل رویکرد مهندسی در مدیریت کشوری لازم است.
میتوان گفت آنان که از لای نردههای چهارراه ولیعصر به شیوهیی ناهنجار استفاده کردهاند، قبل از آنکه تاخر فرهنگی خودشان را نشان دهند، تاخر فرهنگی و به عبارت دقیقتر، فقر فرهنگی رویکرد مهندسی را نشان دادهاند که انسان یا شهروند توسعهیافته با زیرگذر و نرده تربیت نمیشود. نظام آموزشی ما، نظام رسانهیی ما و نظامهای جامعهپذیری دیگری که در جامعه هستند، هرکدام باید نقش خودشان را ایفا کنند تا انسان و شهروند فرهیخته را تربیت کنند، در نهایت باید اجازه داد مهندسان آنچه را این شهروند فرهیخته نیاز دارد ،بسازند.
ناهنجاری چهارراه ولیعصر بیش از آنکه یک بیماری باشد، محصول یک بیماری و تاخر فرهنگی در نظامهای رسمی و غیررسمی مدیریت شهری و همچنین مکانیسمهای جامعهپذیری است، مکانیسمهایی که لازمههای تربیت شهروند فرهیخته را در مدرسه، رسانه، فضاهای عمومی شهری و خانوادهها و… فراموش کرده و امروز گلایه دارد که چرا مردم رعایت نمیکنند. هرچند این تربیت و جامعهپذیری از همه سطوح باید شروع شود، هم از مردم و هم از متولیان مهندس. ریشه این مساله در رویکرد مهندسی به توسعه شهری است، رویکردی که در نهایت همهچیز را به مثابه یک سازه میبیند که باید آن را ساخت. رفتار انسانی محصول تربیتی به طول عمر هر فرد است، به یک شب نمیتوان آن را تغییر داد.
*استادیار انسان شناسی- پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
اعتماد