تلاش برای تبدیل فرهنگ شفاهی به نوشتاری
شهروندان:
ساعت ادبیات که میشد، دلم غنج میرفت که معلم بگوید من از روی کتاب بخوانم، چون عاشق روخوانی بودم و همان ابتدای سال که کتابهایم را تهیه میکردم، اول از همه، کتاب فارسی را تندتند تا آخر ورق میزدم و بیشتر مطالبش را میخواندم و آخرین کتابی هم بود که بر زمین میگذاشتم، تا جلد نایلونی بر صورتش بکشم!
زنگ انشاء نیز دست من بالا بود تا معلم بداند داوطلب هستم و دوست دارم انشایم را با صدای بلند، برای همه بخوانم. تمامی کودکی و نوجوانی من با کتابها و قصهها گذشت و وقتی دانش آموز دوره راهنمایی بودم، بسیاری از برترینهای ادبیات کلاسیک جهان را با افتخار خوانده بودم و یک نسخه از هرکدام را در کتابخانهام داشتم.
در تمامی این سالها، هیچ معلمی و هیچ مدیری تشویقم نکرد و جز پدرم که مردی ادیب و کتابخوان است، حامی دیگری نداشته ام. اکنون هم خوب مینویسم و هم خوب حرف میزنم، اما به راستی در مدرسه، پشت هیچ نیمکتی برای خلاقیت و قلم من، وقت نبود و اگر هم در کلاس انشاء مطلبی را میخواندم، برای این بود که کلاس ساکت شود و معلم بیخودی با بچهها سر و کله نزند و اگر کتابهایی که پدرم برایم میخرید، نبود، شاید تا امروز در هیچ کلاسی، حتی یک جلد رمان یا کتاب تاریخ به دستم نمیدادند و تکلیفی برای خواندن آنها نداشتم.
***
این حرفهای معلمی است که وقتی درس میخوانده، عاشق انشاء نوشتن بوده، ولی در هیچ کلاس درسی اغناء نشده است. وی با گلایه از سیستم نادرست برخورد با زبان فارسی و کلاسهای انشاء در آموزش و پرورش، میگوید: امروز اگر کسی درست نوشتن، درست گفتن و حتی درست شنیدن را به خوبی نمیداند، برای این است که در نظام آموزش و پرورش ما، آموزش خشک و اجباری یک سری قواعد و اصول، ۱۲ سال به طول میانجامد، اما پرورش خلاقیت و مهارتهای ذهنی و زبانی و روانی دانشآموزان، حتی به اندازه یک زنگ یک و نیم ساعته در هر هفته هم وقت نمیگیرد و کسی به آن توجهی ندارد!
احیای زنگ انشاء
مهرماه ۱۳۹۲، دکتر حسن روحانی- رئیسجمهوری، زنگ آغاز سال تحصیلی را با شعار احیاء و ایجاد زنگهای گفتگو، کتاب و انشاء به صدا درآورد و آموزش و پرورش را به برنامهریزی در این راستا، موظف کرد.
فاطمه قربان- معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش دراینباره گفتهاست: بر این باور هستیم که کتاب باید به عنوان یک وسیله مطمئن و کارآمد، در بهینهسازی فضای فرهنگی جامعه مورد استفاده قرار گیرد و برای به وجود آوردن این فرهنگ، نیازمند تدوین و اجرای برنامههایی هستیم که عادت به مطالعه را ترویج دهد.
برای رسیدن به این وضعیت مطلوب، چارهای نداریم جز آن که عادت به کتابخوانی را از دوران کودکی و دوره ابتدایی در دانشآموزان ایجاد کنیم، تا این فرهنگ در جامعه گسترش یابد و هر چه سریعتر نسبت به ایجاد زنگ کتاب در دوره ابتدایی اقدام شود.
وی احیای «زنگ انشاء» را بخشی از برنامه معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش برشمرده و عنوان کرده است: با اهمیت دادن به زنگ انشاء، خلاقیت و استعداد دانشآموزان شکوفا میشود و آنان با تفکر و فهم بهتری به بررسی مسائل موجود در محیط پیرامون خود خواهند پرداخت که این امر موجبات یادگیری را برای آنان فراهم و استعدادشان را شکوفا میکند.
با در نظر گرفتن زنگ انشاء، در حقیقت دانشآموزان را به کتاب و کتابخوانی تشویق میکنیم و آنان را به ارتباط بیشتر با عوامل موجود در محیط خارج از مدرسه رهنمون میسازیم و این فرصت را به معلمان میدهیم تا از نیروی ابتکار و خلاقیت دانشآموزان، به خوبی استفاده کنند و استعدادهای آنان را در زمینههای مختلف بشناسند و به پرورش آنها بپردازند؛ در ضمن با منظم شدن افکار و به رشته تحریر درآوردن آنها، موجبات تحقیق و پژوهش نیز فراهم میآید و فرهنگ شفاهی به سوی فرهنگ کتبی هدایت میشود.
تبدیل فرهنگ شفاهی به فرهنگ کتبی
حسین هژبری- معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش با اشاره به ضرورت احیای زنگ انشا برای تبدیل شدن فرهنگ شفاهی به فرهنگ کتبی گفته است: در حال حاضر در بیشتر کتابهای درسی، صفحاتی برای نگارش تفکر و عقاید دانشآموزان در مورد یک موضوع مشخص وجود دارد، اما باید کوشید تا روال نوشتن دانشآموزان به یک عادت تبدیل و فرهنگ نوشتاری آنان، تقویت شود.
وی همچنین بیان داشته است: در بسیاری مواقع دیده شده است که دانش آموز تفکر خود را به صورت شفاهی خوب بیان میکند، اما در مرحله نوشتن از کار باز میماند و از اینرو رئیسجمهوری به خوبی با درک این موضوع خواهان احیای زنگ انشا در مدارس کشور شده است.
به گفته هژبری، باید اهمیت زنگ انشا را برای دانش آموز روشن کنیم و بگوییم که اهمیت آن از درسهای ریاضی و علوم کمتر نیست. زمانی که بتوانیم این فضا را ایجاد کنیم، دانش آموز هر چه سریعتر به رشد و بلوغ فکری خواهد رسید. باید بتوانیم دامنه لغات دانش آموزان را توسعه دهیم و تمامی این موارد در زنگ انشا اتفاق میافتد. چرا که دانشآموز اگر به این مهارت دست یابد، در درسهای دیگر مانند ریاضی هم موفق خواهد بود.
منیره موحدی- معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش مازندران نیز در این خصوص گفته است: انشاء، یعنى آفریدن، نوشتن و توان تحلیلى، تفکر و برداشت از محیط اطراف و پرسشهاى ساده و عینى یا فکرى گوناگون. داشتن چنین توانایى، بیش از پیش به گنجینه لغات و از سویى انبان پربار دانش نیازمند است و از اینرو انشاءنویسی برای دانش آموزان به نوعی آموزش زبان فارسى و تمرین درست نوشتن است.
وی بر این باور است: همانگونه که برای توانمندی در هر امری باید آموزش ببینیم، برای نوشتن یک متن ادبی و هنری خوب هم به آموزش از سوی معلمان، نیاز داریم.
همچنین برای افزایش گنجینه لغات ذهنی دانش آموزان، باید خواندن و مطالعه را در کلاس نهادینه سازیم و کتاب به عنوان یک وسیله مطمئن و کارآمد در بهینهسازی فضای فرهنگی جامعه مورد استفاده قرار گیرد و مطالعه به عنوان راهی کارا و اثر بخش در جهت نوشتن انشاء، مورد توجه همکاران باشد و معلمان عزیز تلاش کنند در زنگ انشاء از دانش آموزان، انسانهایى مشاهده گر، منتقد و نکته سنج بسازند.
ذهن شاگردان را توجیه کنید
دکترای زبان و ادبیات فارسی و استادیار دانشگاه، با حفظ نام، در گفتگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات اظهار میدارد: دانش آموزان در دوران تحصیل، توجیه نمیشوند که درس املاء و انشاء و روخوانی متون یا درس فارسی چه اهمیتی دارد و اگر ضریب ادبیات فارسی در کنکور بالا نبود، شاید دانش آموزان رشتههای غیر ادبی یک صفحه از آن را هم نمیخواندند! همینها وقتی به دانشگاه میآیند، با درس فارسی عمومی همین مشکل را دارند و در تمامی مدت میگویند برای چه باید اینها را بخوانیم؟
وی ادامه میدهد: این سؤالها در حالی در اذهان دانشجویان وجود دارد که عموما در پاسخنامههای تشریحی دروس مختلف، از نوشتن جملات ساده و صریح عاجزند، از بیان صحیح شفاهی و حتی طرح مسأله درست درکلاس در میمانند و به طور یقین در ادای منظور و نیت ذهنی خود در گفتگوهای روزمره نیز ناتوان هستند. فرزندان ما نمیدانند که برای چه باید فارسی بخوانند، چرا باید متون عمومی و ادبی را مطالعه کنند و چرا باید نوشتن را تمرین کنند؟ درد بزرگتر آنجاست که معلمان و استادان نیز به این سؤالهای آنان جوابی قانعکننده نمیدهند و اصراری ندارند که همان جلسه اول کلاس، دانشآموزان را توجیه کنند که فایده مطالعه متون مختلف ادبیات فارسی و تمرین درست نوشتن و درست خواندن آن، چیست!
طرح موضوع کافی نیست
استادیار زبان و ادبیات فارسی با اشاره به فرمان دولتی برای احیای زنگ انشاء و گفتگو و کتابخوانی، میگوید: این ایده زیباست، ولی اجرا شدن درست آن هم مهم است. اصولاً وقتی نظری در سطح عمومی و ملی مطرح میشود، خوب است که زمینه اجرای آن در همه شهرها و روستاها و مدرسهها و برای همه دانش آموزان از قبل فراهم آمده و راههای اجرای صحیح آن نیز، بررسی شده باشد و این امور به طور آزمایشی و برای چند منطقه خاص در پایتخت نباشد. چرا که آموزش مهارتهای نوشتن و درست حرف زدن و آشنایی با کتاب و کتابخوانی، حق همه دانش آموزانی است که در تک تک کلاسهای مدارس ایران درس میخوانند و آیا همه معلمان، مربیان و استادانی که به کلاس میروند، از این لحاظ توجیه شدهاند و دورههای آن را دیده اند؟
وی ادامه میدهد: این اتفاق در زنگهای ورزش و هنر، «طرحکاد» دورههای قدیمتر، زنگهای آزمایشگاه و آمادگی دفاعی پسران و امثالهم هم افتاد. حالا آیا اگر قرار است در درس انشاء در مدرسهای در بالاشهر پایتخت، بچهها تمرین خلاقیت کنند و در شهرستانی دور افتاده معلم بیاید سر کلاس و مثل همیشه فقط بگوید «دفترها روی میز» و به جای موضوع همیشگی «علم بهتر است یا ثروت» در یک جلسه، انشایی هم در وصف این که دوست دارید «در آینده چه کاره شوید» را بنویسید و این گونه کلاسها پربار شود که اتفاقی نمیافتد!
لازمه این کار این است که کتابهای خوب و ارزشمند در دسترس بچهها باشند، معلم دوره دیده با آنها تمرین بحث و نقادی کند، نویسندگی را با اصول تمرین کنند و علاوه بر بیان کتبی، بیان شفاهی را هم بیاموزند.
دکترای زبان و ادبیات فارسی تأکید میکند: آیا این امکان برای همه فرزندان ایران فراهم است؟ آیا نباید همزمان با شعار احیای زنگ انشاء و گفتگو، کتابهای خوب و ارزان و معلمان باسواد را هم در اختیار بچهها قرار دهیم و انگیزه مطالعه را در آنان ایجاد کنیم؟
ناشرانی که دغدغه کتابهای خوب دارند
اخیراً مجموعه کتابهای «یکی بود، یکی نبود»، بازنویسی منتخبی از متون نظم و نثر کهن پارسی به زبان روایی امروز و برای مخاطبان کودک و نوجوان، رونمایی شده است. این اولین باری نیست که چنین کتابهایی تولید میشود، اما متولیان این مجموعه از نویسندگان معاصر خواستهاند تا این متون را از نو روایت کنند و همین امر شاید مخاطبان امروز را راحتتر و سریعتر به متون ارزشمند دیروز پیوند دهد که در باب این گونه آثار در مجال دیگری باید نوشت، ولی با توجه به تأمین منابع خوب برای تشویق کودکان و نوجوانان به مطالعه و به ویژه آشنایی با متون ارزشمند پارسی، تأثیر روخوانی این متون در گسترش ذخایر واژگانی و کلامی خوانندگان و تقویت تواناییهای نوشتاری آنان، با اسماعیل حسن زاده- مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به عنوان ناشر مجموعه کتابهای «یکی بود، یکی نبود»، درباره اهمیت کتاب خواندن و زنگ انشاء به گفتگو نشستهایم.
وی در پاسخ به این که خواندن کتاب، چه تأثیری بر مهارتهای نوشتن دارد، میگوید: شاید از هر استاد داستاننویسی که سؤال کنید، اولین شرط خوب نوشتن را مطالعه بسیار بداند. متأسفانه خیلیها این روزها تصور میکنند احتیاجی به مطالعه و دانستن ندارند و علامه دهر شدهاند و از اینرو بدون ذخایر کافی فکری و مطالعاتی، در صدد نوشتن و تاثیرگذاری بر خوانندگان برمیآیند! حال آن که من اولین شرط نوشتن و خوب نوشتن را مطالعه میدانم؛ مطالعه آزاد در حوزههای گوناگون!وی انشاء نویسی را به نوعی تمرین نوشتن، درست نوشتن و منظم کردن افکار و خلاقیتهای فردی میداند و میگوید: انشاء، مرحله پس از مطالعه و راهی برای نوشتن مطالب جدیتر است،کما این که بیشتر نویسندگان و اساتید ادبیات فارسی، انشاءنویسهای قهاری بوده اند. البته هر انشاءنویس خوب، لزوما به نویسنده خوب تبدیل نمیشود و این کار به ممارست و مطالعه منظم احتیاج دارد.
تلویزیونها خاموش!
برای این که مهارت درست نوشتن، درست حرف زدن و درست خواندن، در نسل امروز تقویت شود، راه اول خاموش کردن تلویزیون تا جای ممکن و جایگزین کردن اوقات تماشای آن، با مطالعه کتاب است. راه دوم، جلوگیری از اعتیاد به ابزاری مانند تلفن همراه، تبلت و اینترنت است. استفاده از این ابزار بدون شک مایه تسهیل در انجام امور زندگی و سرعت بخشیدن به کارهاست اما اعتیاد و استفاده بی رویه از آنها، بسیاری از استعدادها و نیروهای بالقوه کودکان و نوجوانان ما را هدر میدهد.
حسن زاده، با بیان این راه کارها ادامه میدهد: نمیخواهم در مقام یک نصیحت کننده ظاهر شوم و خواندن متون کهن را به نسل امروز توصیه کنم، چراکه هر کس بر طبق علاقه و سلیقهای که دارد، به سراغ منابعی برای مطالعه میرود. اما ما ایرانیان همیشه با اشعار و ادبیات کهن خودمان بزرگ شدهایم و نه تنها ما، بلکه ملل دیگری که ترجمه متون ادبی ما را خواندهاند نیز از آنها لذت و بهره برده اند. نخواندن شعر و نثر سعدی، شعرهای رندانه حافظ، شاهنامه بزرگ فردوسی و اشعار تمثیلی عطار نیشابوری،آن هم در حالی که این کتابها با تصحیح و تفسیرهای استادان فن در دسترس ما قرار دارند، نوعی نابخردی و فرصتسوزی است.
وی، همچنین میگوید: متأسفانه فضای آموزش و پرورش و کتابهای درسی کشورمان در سالهای گذشته به گونهای بوده که کودکان و نوجوانان را از ادبیات ایرانی، دور و حتی در مواردی متنفر کرده است. برخوردهای خشک و غیرخلاقانه با ادبیاتی که سرشار از خلاقیت و رندی و فصاحت و بلاغت است، فرزندان ما را از آن فراری داده است. درست است که وجهی از ادبیات کهن ما جنبههای اخلاقی و تعلیمی دارد، اما با خواندن آنها درمییابیم که حتی این تعلیم و تربیت را به شیوهای غیرمستقیم و با قصه و تمثیل و حکایت، به مخاطبان انتقال دادهاند، نه به شیوهای خشک و مستقیم و تحمیلی.
از سوی دیگر، منابع ادبی کهن فارسی مملو از آرایههای ادبی و زبانی است و دایره واژگان خواننده و قدرت کلامی او را افزایش میدهد. دیگر این که برخی از این آثار دارای بار فلسفی و دینی است. در مجموع میتوان گفت، یکی از عوامل انقطاع نسلی میان بچههای امروز با بزرگترها ـ نسل قبل از خودشان ـ همین دور شدن از ادبیات و تاریخ گذشته مان است. بنابراین کارکرد مهم مطالعه این کتابها، حفظ انسجام فرهنگی و پیوستگی میان نسلها و اشراف بر تاریخ و سرگذشت خودمان است.
بایدتشویق کرد
«تشویق، واژه مناسبی است. باید بچهها به خواندن کتابها و آثار گذشتگان ترغیب و تشویق شوند. ما در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، هزینهها و زحمات فراوانی را متحمل شدیم و با کمک نویسندگان طراز اول کشورمان که داستان نویسان مطرحی هستند، متون ادبی کهن ایران را ساده و بازآفرینی کردیم. تولید این نوع کتابها مشقت فراوانی دارد، اما در عوض، آن جنبههای رسمی و خشک و چارچوببندی شده نظام دولتی را ندارد و بچهها میتوانند با آزادی و اختیار به سراغ آنها بروند و خیالشان بابت ساده بودن متنها نیز راحت باشد.»
مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه با بیان مطلب بالا، میافزاید: امیدوارم پدران و مادران این گزارش را بخوانند. ما والدین، اولین و بزرگترین مسؤول در آینده فرزندان مان هستیم و میتوانیم با معرفی کالاهای فرهنگی و کتابهای خوب به بچهها، در رشد علمی و پرورش فکری آنها سهم مهمی داشته باشیم. اکتفا کردن به نظام رسمی آموزش و پرورش، صداو سیما و امثالهم، نوعی فرار از مسؤولیت است. این روزها و سالها شمارگان کتابها در کشور ما به پایینترین سطح خود رسیده است. کتابی که در نیمههای دهه ۵۰ با ۱۰ یا ۲۰ هزار نسخه منتشر میشد، حالا به زحمت در یک هزار نسخه چاپ میشود و ناشر باید برای فروش این تعداد کتاب، کلاهش را به هوا بیندازد! امیدوارم کتابخوانی جایگاه فراموش شده خود در میان خانوادهها را پیدا کند و با کتابخوانی و کتاب خریدن بتوانیم کودکان، نوجوانان و جوانان خود را به سلاح علم و دانایی مجهز کنیم. چرا که جهل و بیسوادی همواره بدترین دشمن ملتها شمرده شده است.
وجیهه تیموری
اطلاعات