از مادرم یاد گرفتم کنار شهروندان بمانم
شهروندان:
چهره «باران کوثری» بعد از دوسال دوری اجباری از هنرهفتم، در جشنواره امسال با دو فیلم «قصهها» به کارگردانی مادرش، رخشان بنیاعتماد و «عصبانی نیستم!» ساخته رضا درمیشیان بر پرده سینماها نقش بست و البته برای بازی در فیلم رضا درمیشیان بخت خود را برای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره آزمود.
حضور او در اپیزودهایی از «قصهها» در امتداد نقش «سارا»ی فیلم «خونبازی» بود و به نوعی حالا و اکنون ؟آن کاراکتر را نشان میداد. این گفتوگو در روز پایانی جشنواره و پیش از اهدای جوایز سیمرغ انجام شد.
- زندگیکردن دوباره با نقش «سارا»ی «خونبازی»، این بار در «قصهها» بعد از هفتسال وقفه با فرازونشیبهایی که در این یکی،دوسال پشتسر گذاشتی، برای شما چه حالوهوایی داشت؟
حتی اگر پیشینه بازی در «خونبازی» را هم نداشتم، باز زندگیکردن با «سارا» در «قصهها» برایم جذاب بود. اما اینکه قبلا من با این نقش زندگی کرده بودم و آن پیشینه، این تجربه دوباره را برای من جذابتر کرده بود. مامان، به قدری تصویر درست و روشنی از همه شخصیتها داشت که واقعا فکر میکردم یک لحظه در همه این سالها، هیچکدامشان را فراموش نکرده و در همه این سالها با تکتکشان زندگی کرده. برای همین وقتی درباره «سارا» با این هفت، هشتسالی که بر او گذشته حرف میزدیم، به تصویر خیلی روشنی از او میرسیدیم. برای من مهمترین وجهش این بود که «سارا» با وجود مرض لاعلاجی که با آن دستوپنجه نرم میکند، اما هنوز ناامید نیست و میخواهد با همه سختیهایی که در پیش دارد، کار مثبتی کند.
- بعد از چندسال دوباره جلو دوربین خانم «بنیاعتماد» رفتید. این تجربه چطور بود؟
کارکردن با رخشان بنیاعتماد انگار برایم تبدیل به حسرت شده بود و انگار ما خودمان هم پذیرفته بودیم که او دیگر فیلم نمیسازد. و وقتی تصمیم به ساخت «قصهها» گرفت، واقعا با همه وجودم شاد و خوشحال بودم، چه به عنوان دخترش و چه به عنوان بازیگرش.
- نگاه خانم بنیاعتماد نسبت به سارا از هفتسال پیش و از زمان «خونبازی» تا زمانی که سکانسهای مربوط به این کاراکتر در «قصهها» جلو دوربین رفت، چه تغییراتی کرده بود؟
نگاه او بهنظر من تغییری نکرده بود. فکر میکنم چیزی که «رخشان بنیاعتماد» را متمایز میکند با سایر فیلمسازهایی که دغدغههای اجتماعی دارند، این است که بیقضاوت به شخصیتها نگاه میکند. اگر آدمهایی در فیلمهای او- به تعبیر برخی رسانهها- سیاه هستند به این دلیل است که سرنوشت آن آدمها در واقعیت هم سیاه بوده. بهنظرم «رخشان بنیاعتماد» همچنان به این شخصیتها بیواسطه نگاه میکند و مشکلات جامعه را جلو چشم ما میآورد.
- فکر میکنید دلیل هجمه برخی رسانهها به هر دو فیلمی که در آنها حضور داشتید، چیست؟ چرا «عصبانی نیستم» که سرگذشت جوانی در سالهای اخیر را روایت میکند، سیاسی تلقی میشود؟
نظر کارشناسها و منتقدان سینمایی برای من مهم است و آنها را میخوانم. اما بعضی سایتها و بعضی رسانهها و برخی آدمها وجود دارند که فیلم را ندیده، میدانند که دوستش نخواهند داشت. ما هم میدانیم که آنها فیلمی که ما بسازیم را دوست ندارند. همانطور که بعضی از همان آدمها در این سالها فیلمهایی ساختند که ما حتی حاضر به دیدنش هم نشدیم و اگر هم دیدیم، مسلما دوستش نداشتیم. بهنظرم فیلم اصلا سیاسی نیست و اتفاقا حرفهای این رسانهها، کاملا فضا را سیاسی میکند والا این فیلمها با مقاصد سیاسی ساخته نشدهاند، حتی اگر به فرض با این قصد هم ساخته شدهاند، با این منطق ساخته شدهاند که هرکسی حق دارد حرف خودش را بزند. وگرنه هم «قصهها» و هم «عصبانی نیستم» صرفا دارند نقد اجتماعی میکنند و این نقدی است که میبینیم حتی تلویزیون هم صریحانه به دولت قبل دارد. فیلمساز اجتماعی که اصلا دیگر وظیفهاش این است. فکر میکنم اگر ما باید در دولت «تدبیر و امید» با آسیبشناسی هشتسال گذشته از ادامه پیداکردن بعضی مشکلات، جلوگیری کنیم و اتفاقا «قصهها» و «عصبانی نیستم» خیلی متعهدانه این کار را میکنند.
- شما هم در نقش «ستاره» عصبانی نیستم و هم در «سارا»ی قصهها به تعبیر منتقدان به یک پختگی رسیدید. این پختگی از کجا میآید؟
من همیشه فکر میکنم سنوسال در بازیگری تاثیر میگذارد. یعنی فکر میکنم یک بازیگر هرچقدر از سنش میگذرد، چون تجربه زندگیاش بیشتر میشود، به پختگی در بازیگریاش واقعا کمک میکند. جدا از این، فضایی که «عصبانی نیستم» در آن ساخته شد، فضایی بود که به من بازیگر این پختگی را میداد و چارهای نداشتی جز اینکه خوب بازی کنی. برای اینکه «رضا درمیشیان» اینقدر همهچیزهایی که میخواست جلو دوربین ببرد را از قبل دیده بود و به قدری میدانست که دقیقا چه میخواهد که امکان بازی خوب را به من بازیگر میداد.
درمیشیان کاملا طراوت و انرژی یک کارگردان جوان را دارد و در عین حال در بازیگرفتن از بازیگر به پختگی کارگردانهای بزرگی که من با آنها کارکردم عمل میکند. البته در فیلمی که درباره یک رابطه عاشقانه ساخته میشود، داشتن همبازیای مثل «نوید محمدزاده» برای من کلاس درس بازیگری است. او همانقدری که در تئاتر بینظیر است، در سینما هم پخته و درجهیک است.
- درباره تجربه همبازیشدنتان با «پیمان معادی» در «قصهها» هم بگویید.
«پیمان» برای من همبازی خیلی خوبی بود. در واقع ما برای آن سکانس سهماه تمرین مداوم داشتیم با مامان، پیمان و حبیب رضایی. جالب است که بعضیها که شیوه کار رخشان بنیاعتماد را نمیدانند از ما میپرسند که این بازیها بداهه بوده؟ سوال خیلی خوبی است چون نشان میدهد من و پیمان بهخوبی از پس کارمان برآمدیم و همه این سهماه تمرین میکردیم که این دیالوگها را زندگی کنیم و تلاشمان این بود که با کمترین تپق و حرکت اضافهای بازی کنیم و حتی کوچکترین حرکت چشم ما از قبل تعیین شده بود.
- با توجه به دوران خاصی که در سه،چهارسال اخیر گذراندید، چقدر امیدوارید که وضعیت سینما و جامعه در دولت «تدبیر و امید» بهبود پیدا کند؟
به قول شما، واقعا روزهای خاصی را گذراندم و حالا روزهای واقعا خوبی را میگذرانم و افتخارم این است که در جشنواره امسال با «قصهها» و «عصبانی نیستم» حضور دارم. فیلمهایی که اتفاقا در نظرسنجی مردمی آرای واقعا خوبی داشتند و مردم آنها را پسندیدند. آن چیزی که برای من مهم است، این است که در هر حال کنار مردم بودم. این را از مادرم یاد گرفتم. یادگرفتم که من بهعنوان هنرمند و یک چهره فرهنگی، باید کنار مردم بمانم و کنار آنها حرکت کنم.
برای همین چه وقتی که دو سال کار نکردم، چه حالا که در چنین فیلمهایی حضور داشتم، فکر نمیکنم کار مهمی کردهام، من فقط وظیفهام را انجام دادم. الان هم که مردم خوشحال و امیدوارند، من هم همانقدر خوشحالم و امیدوار. امیدوارم که فضا روزبهروز بازتر و بازتر شود. جشنواره امسال خیلی خوب بود ولی دلمان میخواست فیلم دوستداشتنی محسن امیریوسفی یعنی «آشغالهای دوستداشتنی» هم در آن حضور داشته باشد که متاسفانه نشد. بهطورکلی فکر میکنم شرایط رو به بهبود است اما هنوز خیلی با شرایط ایدهآل فاصله داریم. بازشدن «خانه سینما»، خیلی کمک بزرگی بود و حاصل زحمات آقای ایوبی و معاونت سینمایی بود اما اینها حق سینماییهاست. اگرچه باید تشکر کرد و قدردان همین بود.
عسل عباسیان
شرق