سینما، زندگی و سیاست، تفریح من است
شهروندان:
«بهروز افخمی» پیشتر با ساخت «گاوخونی» علاقه خود را به اقتباس ادبی نشان داده بود. او پس از تجربه موفق «سنپترزبورگ»، در جشنواره سیودوم فجر با فیلم سینمایی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» که اقتباسی از رمانی با همین عنوان به قلم همسرش «مرجان شیرمحمدی» است، حضور داشت.
این فیلم یک روز مانده به آخر جشنواره در برجمیلاد نمایش داده شد، به همین دلیل گفتوگو پیش از تماشای فیلم صورت گرفت.
- چرا اینقدر به اقتباس ادبی علاقهمند هستید؟ پیشتر «گاوخونی» و حالا هم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»؟
به خاطر اینکه خودم نمیتوانم داستانهای به این خوبی بنویسم و اصولا خیلی اهل خواندن داستانم. سعی میکنم همه داستانهای خوب را بخوانم. داستانهای «مرجان شیرمحمدی» را هم قبل از انتشار میخوانم. «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را هم به محض اتمام، تصمیم گرفتم تبدیل به فیلمنامه کنم. بنا بود فیلمنامهام را مرجان کارگردانی کند اما یکسالی طول کشید تا رمانش اجازه چاپ گرفت و پس از طی این مدت شش، هفتماه از اتمام فیلمنامه گذشته بود. برای همین مرجان تردید و فکر کرد فیلمنامه شلوغ و پرپرسوناژ است و گفت ترجیح میدهد فیلم اولش فیلم خلوتتری باشد. بنابراین فکر کارگردانیکردن این فیلمنامه همانجا به واسطه من در بهار امسال مطرح شد.
- وقفهای که در طول این کار بهخاطر آسیبدیدن خانم «خیراندیش» بر سر صحنه ایجاد شد به کار ضربهای نزد؟
حدود ۱۰روز عقب افتادیم. تصادف شدیدی نبود و درواقع من در لحظه تصادف بیشتر نگران جوانی بودم که با سرعت زیاد میآمد و با ما تصادف کرد. سرعت ما کم بود اما گوهر بهدلیل اینکه در صندلی عقب بدون کمربند نشسته بود، با ستون برخورد کرد و بهدلیل اینکه قبلا هم شکستگی داشت بسیار آسیب دید.
ضربهای که خورد، اول باعث ایجاد زخم سرش شد و بعد در انتقال از دو بیمارستان به دلیل بیدقتی پرستار از تختش ۱۵،۱۰سانت به پایین پرت شد و شکستگیهایش بیشتر شد و ترکهایش به نوعی تبدیل به شکستگی شدند. اما مجموعا بیش از ۱۰روز عقب نیفتادیم. بعد از این وقفه هم چون خودش واقعا دوست داشت در این نقش بازی کند، باوجود درد و دستبسته به گردن، برای فیلمبرداری آمد و در نماهای لازم که دستش دیده میشد، دستش را باز میکرد. مجموعا لطمهای به کار وارد نشد.
- ویژگی این داستان چه بود که تصمیم گرفتید آن را بسازید؟ آیا چون نویسندهاش خانم شیرمحمدی بود، این کار را کردید؟
من همه داستانهای مرجان را دوست دارم و خیلی از داستانهایش را دوست دارم به فیلم تبدیل کنم منتها از توی رمانهایش «این یکفصل دیگر است» را میخواستم فیلم کنم اما شک ندارم که پرخرج است بنابراین برای بعد گذاشتم. درباره این داستان هم موضوع اینطور اتفاق افتاد که وقتی مرجان از کارگردانی منصرف شد دلم خواست خودم آن را بسازم. داستان قشنگی است. با همه فیلمهایم فرق دارد. دوست دارم ژانرهای مختلف را تجربه کنم و از اینکه از از یک نوع خاص فقط فیلم بسازم خسته میشوم. کسانی که مرا میشناسند هم انتظار همین تفاوت را دارند.
- اقتباس شما از رمان خانم «شیرمحمدی»، اقتباسی آزاد بوده یا وفادارانه؟
اقتباسم وفادارانه است. حدود ۸۰درصد دیالوگ فیلم از خود رمان درآمده. اما اقتباس بیش از حد وفادارانه مثل اقتباس «گاوخونی» نیست. آنجا ۹۵درصد فضاها نزدیک به داستان اصلی بود اما اینجا ۸۰درصد. تغییراتی در شخصیت «دیوان بیگی» ایجاد کردم باتوجه به اینکه فکر میکردم شخصیت مرد باید تقویت شود.
- چه شد که به انتخاب «مهدی فخیمزاده» رسیدید؟ ایشان اولین انتخابتان بودند؟
بله، اولین انتخاب. به محض اینکه بنا شد فیلم را کارگردانی کنم با او برای نقش اول تماس گرفتم. جواب رد داد و گفت میخواهد سریالی برای تلویزیون شروع کند. سراغ بازیگران دیگری مثل علیرضا خمسه و محسن تنابنده رفتم که فقط در حد مذاکرات بود و به قرارداد نرسیدند و در کمال ناامیدی دوباره به فخیمزاده تلفن کردم. میخواستم ببینم چرا سریالش هنوز شروع نشده که او گفت منتفی است و بعد گفت علاقهمند است فیلمنامه را بخواند. مطمئن بودم بهترین انتخاب است. اگر او بازی نمیکرد، نمیدانم فیلم به خوبی امروز میشد یا نه.
- چرا در ابتدا اصرار داشتید «گوهر خیراندیش» در دونقش بازی کند؟
فکر میکردم جالب است و زمینهای بهوجود میآورد برای اینکه یک کارهایی با کامپیوتر روی چهرهاش انجام دهیم که جالب میشد. البته الان مطمئن نیستم اگر برای گوهر آن تصادف پیش نمیآمد و من خانم «تسلیمی» را برای نقش دیگر انتخاب نمیکردم، باز هم هر دو نقش را به گوهر میدادم یا نه. خانم تسلیمی بهقدری خوب بودند که اگر قرار بود الان تصمیم بگیرم تصمیمم بازی گوهر در دونقش نبود.
- ارزیابیتان از جشنواره امسال چیست؟
کمتر از نصف فیلمها را دیدم. «طبقه حساس» آقای تبریزی فیلم خوبی بود. کمدی خوبی بود. سبک نبود. یکی از فیلمهایی که دوست داشتم «چندمترمکعب عشق» بود. در بین فیلمهایی که دیدم بهترین فیلم است. نیمهدوم فیلم «قصهها»ی خانم بنیاعتماد را خیلی دوست داشتم. نیمه اول پراکنده و گیج بود اما نیمهدومش یعنی ۴۰دقیقه آخر عالی است. فیلم «چ» فیلم خوبی است. فقط به نظرم طولانی است و تدوینش مشکل دارد. اگر دوباره تدوین شود و ۲۰دقیقه کوتاه شود، فیلم خوبی خواهد شد. تکسکانسهایی هم از بعضی فیلمها دوست دارم. یک سکانس از «سیزده» هومن سیدی و سکانسهایی هم از «کلاشینکف» سعید سهیلی.
- با توجه به مشاجراتی که با مانی حقیقی داشتید، چطور شد برای بازی در فیلمتان انتخابش کردید؟
من با «مانی حقیقی» پسر «نعمت حقیقی» دوستی قدیمی دارم. حرفهایش را به دل نگرفتم و البته جوابی هم که من دادم را مانی به دل نگرفت. بهطورکلی علاقهمند بود در فیلمی که میسازم بازی کند و از قبل به من گفته بود. رامبد جوان هم همینطور، قبلا برای بازی در فیلم من ابراز اشتیاق کرده بود. مانی، درستگو و تندخوست. حرفی که میزند باید در حد حرفی که میزند جدی گرفته شود. حرفهایش خیلی جدی نیست. بنابراین کدورت جدیای اصلا در میان نبود.
- شما قبلا نماینده مجلس بودید. جایگاه سیاست و سینما در زندگیتان به چه نسبت است؟
با سیاست، کاری ندارم و معمولا همیشه سیاست با من کار داشته. به سمت سیاست کشیده شدم. اینطور بوده که یا در رودربایستی افتادم یا یک ماجرای بزرگ سیاسی در حال رخدادن بوده و من فکر میکردم اگر خودم را پس بکشم، عافیتطلبی کردهام. شاید کمی هم دنبال دردسر میگردم ولی بهطورکلی سیاست، علاقه من نیست. سینما و فیلمسازی داستانی علاقه اصلی من هستند. سیاست تفریح اجباری من است و سینما زندگیام.
- پس گاهی برای هواخوری به سمتش میروید؟
قبلا شاید، اما دیگر نمیخواهم بروم. دیگر هیچ علاقهای به سیاست ندارم.
عسل عباسیان
شرق