ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با جواد اطاعت به بهانه انتشار كتابش:

دولت باید کوچک شود

شهروندان:
دکتر جواد اطاعت در سال 92 دو کتاب منتشر کرد؛ یکی کتاب «مبانی توسعه پایدار در ایران» و دیگری کتاب «ایران و نظام بین‌الملل» که هر دو به روند توسعه ایران اشاره دارد و راه‌های توسعه یافتگی کشور را بررسی می‌کند. از این رو به بهانه انتشار این دو کتاب با این استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت‌وگو کردیم.

جواد اطاعتوی معتقد است که دولت باید خود را کوچک و خصوصی‌سازی واقعی را در کنار مبارزه با فساد به صورت جدی آغاز کند. در این صورت است که دولت می‌تواند در توسعه یافتگی کشور نقش داشته باشد.

  •  همان‌طور که در مقدمه کتاب مبانی توسعه پایدار نوشتید « توسعه» موضوعی بین رشته‌یی است و عالمان علم سیاست، اقتصاددانان، جغرافیدانان و… هر کدام از منظری به این مساله پرداخته‌اند آیا در بین دولتمردان نیز این هماهنگی وجود دارد؟ یعنی توسعه در همه امور ایران به موازات یکدیگر در حال رشد است؟

اجماع نظر شرط اول برای رشد و توسعه پایدار است ودولت‌ها نیز باید در مورد چگونگی فرآیند توسعه نسبت به یک اجماع ملی تلاش کنند؛ اما از آنجا که در کشورها به دلیل دیدگاه‌های مختلف امکان توافق کامل به وجود نمی‌آید هر حزب و جریان فکری و سیاسی رویکردی را انتخاب و سعی می‌کند تا اگر بتواند اجماع نخبگان فکری و اجرایی را فراهم آورد؛ اما چون این اجماع شدنی نیست اکثریت را با خود همراه کند وبا حفظ حقوق اقلیت و در عین حال با پذیرش نظارت وی فرآیند توسعه را به پیش ببرد. این رویکردها ممکن است مبتنی بر سوسیال دموکراسی، لیبرال دموکراسی و اقتصاد کنترل شده وغیره باشد.

  •  در مورد ایران چطور؟

در ایران به جای اتخاذ یک مکتب علمی یا سیاسی متاسفانه سلایق شخصی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرندگان نقش بالایی ایفا می‌کند. درایران احزاب و جریان‌های سیاسی نسبت به مقوله کشورداری باور علمی ندارند. اگر هم می‌بینید اقتصاد خوانده‌ها وزیر اقتصاد می‌شوند این به معنای باور علمی در عرصه کشورداری نیست چراکه آنان بیش از آنکه متاثراز آموزه‌های علم اقتصاد باشند از سلایق سیاستمداران و به ویژه روسای جمهور متاثرند. برای مثال اگر شما از صاحبنظران سوال کنید که اقتصاد ایران از کدام مکتب فکری متاثر است یا خود مبدع چه مکتب فکری واقتصادی است پاسخ مناسبی برای شما پیدا نخواهند کرد.

  •  در قسمت دیگر مقدمه کتاب نوشتید «شاید در ایران برای نخستین‌بار باشد که اساتید و پژوهشگران علوم اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی با تشریک مساعی نسبت به تدوین یک کتاب در باب توسعه اهتمام ورزیده باشند». آیا روشنفکران و اندیشمندان ایرانی به مفهوم واحدی از توسعه دست یافته‌اند؟

اگر چه در مورد اینکه کشور باید پیشرفت کند، فقر ریشه‌کن شود و اشتغال جای بیکاری را بگیرد وغیره همه متفق‌القول باشند؛ اماهمان‌گونه که اشاره کردم نیازی نیست الزاما به مفهوم واحدی از توسعه برسند. مهم این است که رویکردها مبتنی بر داده‌های علمی باشد. چه بسا فردی به اقتصادآزاد معتقد باشد ودیگری به اقتصاد دولت رفاهی. فراموش نکنیم که در دنیای کنونی رویکردهای علمی جای رویکردهای ایدئولوژیک را گرفته است واحزاب سیاسی چندان تفاوت ایدئولوژیکی مثل احزاب لیبرال با احزاب کمونیست ندارند. الان در ایالات متحده امریکا بحث‌ها بر میزان درصد مالیات است.

حزب اوباما که حزب حاکم در امریکا است با رویکردی سوسیال دموکرات برای حمایت از اقشار پایین دست اجتماعی بر اخذ مالیات بیشتری تاکید دارد و حزب محافظه‌کار یا جمهوریخواه برای تشویق سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری بیشتر در امریکا و رشد ورونق فزون‌تر در اقصاد این کشور با اخذ مالیات بیشتر در کنگره مخالفت می‌ورزد. هرکدام از این احزاب هم رویکردهای خاص ودلایل خاص خود را دارند. در ایران رابطه محافل آکادمیک با سیاست عملی واجرایی زیاد است. دانشگاه‌ها نتوانسته‌اند ارتباط خوبی با حوزه اجرا پیدا کنند تا دانشگاهیان واقع‌بینانه‌تر شوند و دولتمردان عالمانه‌تر عمل کنند.

  •  جای جای این کتاب به بحث فرهنگی در زمینه توسعه اشاره شده است؟ آیا جامعه ایرانی، یک جامعه توسعه‌یافته از لحاظ فرهنگی است؟

نقش بحث فرهنگ در توسعه مثل نقش اکسیژن برای موجودات زنده است. توسعه هم به فرهنگ خاص خودش نیاز دارد. حال ممکن است از فرهنگ نخبگان حرف بزنیم که به جای اعمال سلیقه‌های شخصی از داده‌های علمی استفاده کنند تا خسارات و زیان‌های توسعه کاهش پیدا کند یا از فرهنگ مردم که از امکانات استفاده بهینه کنند. برای مثال ایران کنونی در مصرف گاز از پرجمعیت‌ترین ویکی از صنعتی‌ترین کشور‌های دنیا یعنی چین پیشی گرفته است. این موضوع جز از طریق فرهنگ مصرف قابل توضیح نیست.

  •  با این وجود آیا جامعه ایرانی آمادگی پذیرش توسعه و دموکراسی را دارد یا گرفتار در چنبره سنت‌ها و موانع فرهنگی خود است؟

فرهنگ متناسب با توسعه را باید آموزش داد و آموخت. برای مثال سال‌های قبل ایرانی‌ها کمتر از کمربند ایمنی در اتومبیل‌های خود استفاده می‌کردند ولی با فرهنگ‌سازی و البته با چاشنی اجبار از طریق جریمه الان استفاده از کمربند ایمنی فزونی یافته است. قبل از انقلاب زمانی رییس‌جمهور فرانسه به ایران می‌آید. در ملاقاتی که وی با شاه داشته است محمد رضا پهلوی عنوان می‌کند ما در آینده نزدیک تبدیل به پنجمین قدرت جهانی خواهیم شد. میتران پاسخ جالبی می‌دهد. وی می‌گوید زمانی که شما نرده‌های وسط بلوارهایتان را برداشتید و مردم بدون هیچ مانعی از مسیرهای تعیین شده از جمله از پل‌های عابر پیاده عبور کردند بدانید که حتما از قدرت‌های جهانی هستید. این پاسخ گویای همه‌چیز هست.

  •  در فصل سوم این کتاب به سیاست خارجه پرداخته شده و شما هم در کتاب جداگانه‌یی به نام «ایران و نظام بین‌الملل» به این بحث پرداخته‌اید. سیاست خارجه در چه صورتی می‌تواند به توسعه یافتگی کشور کمک کند؟ آیا نمونه‌هایی در تاریخ ایران یا در بین کشورهای دیگر دنیا برای روشن‌تر کردن این بحث دارید؟

دنیای کنونی به دلیل پیشرفت تکنولوژی وتنوع نیازها همان‌گونه که انسان‌ها نمی‌توانند جدا از جامعه زندگی کنند کشورها نیز به‌شدت به هم وابسته‌اند. ما در دنیای وابستگی متقابل زندگی می‌کنیم. به ویژه در بحث توسعه اصل مزیت نسبی بسیار حایز اهمیت وتوجه است. لذا در دنیای کنونی اصل خودکفایی تحت تاثیر اصل مزیت نسبی واقع شده است. مهم این است که متناسب با پتانسیل‌های داخلی کالایی تولید کنیم که در بازارهای جهانی در رقابت با کالاهای خارجی به قیمت مناسبی به فروش برسد.

استفاده از تکنولوژی روز دنیا وهمچنین پتانسیل‌های مالی موجود در دنیا برای سرمایه‌گذاری، رونق صنعت گردشگری و مواردی از این دست ایجاب می‌کند با دنیا در تعامل باشیم. نگاه بدبینانه نگاه درستی نیست. اگرچه همان‌گونه که در نظام‌های داخلی عدالت اجتماعی کمرنگ است بی‌عدالتی بین‌المللی هم وجود دارد؛ اما این به معنای انزوا یا تقابل با نظام بین‌الملل نباید تعریف شود به ویژه که موقعیت جغرافیایی ایران به‌گونه‌یی است که ما در چهار راه جهانی واقع شده‌ایم و باید از طریق تعامل دائمی برای استفاده از امکانات جهانی تلاش کنیم.

  •  اما ایران با همه کشورها روابط دوستانه دارد؟

نظام بین‌الملل کنونی نظام سلسله مراتبی است. در نظام دو قطبی کشورهای مستقل از قطب‌های قدرت جهانی می‌توانستند از تعارض قطب‌ها استفاده کنند؛ اما در نظام سلسله مراتبی تنگناها به مراتب بیشتر است. فشارهای وارده بر ایران در سال‌های اخیر به خاطر بحث هسته‌یی نمونه‌یی از این شرایط است. از طرفی همان‌گونه که اشاره شد دنیای کنونی دنیای وابستگی متقابل است. در این وابستگی اقتصاد نقش تعیین‌کننده‌یی دارد و دوستی‌ها در نظام جهانی تا جایی مراعات می‌شود که به منافع اقتصادی کشورها لطمه نزند. در سال ۱۳۸۵ گردش مالی ایران وچین به بیست میلیارد دلار نمی‌رسید؛ اما در همان سال روابط مالی – بازرگانی امریکا وچین از سیصد میلیارد دلار تجاوز می‌کرد.

به‌طور طبیعی اگر چین مجبور باشد بین ایران وامریکا یکی را انتخاب کند سیصد میلیارد دلار را فدای بیست میلیارد دلار نخواهد کرد. در این گفتمان منظور ارتباط ایران با کشورهایی است که هم از تکنولوژی بالایی برخوردارند وهم امکان تاثیر‌گذاری بیشتری در دنیا دارند. منظور از ارتباط با دنیا کشورهایی که در فرآیند توسعه نتوانند کمکی به ایران بکنند نیست. بلکه کشورهایی که ایران بتواند در فرآیند توسعه خود از تکنولوژی وسرمایه مالی آنها استفاده کند یا حداقل مزاحمت‌های آنان را کاهش دهد، است.

  •  بسیاری از اندیشمندان نیروی انسانی را بالاترین پتانسیل ایران برای توسعه یافتگی می‌دانند و در کتاب شما هم در یک فصل به این موضوع اشاره شده است؟ چگونه می‌توان از پتانسیل عظیم نیروی انسانی یاری گرفت و چگونه می‌توان نیروهای انسانی را تربیت کرد یا از تربیت‌شدگان ایرانی خارج از کشور برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌یی در ایران استفاده کرد؟

سرمایه انسانی در کنار سرمایه مالی وسرمایه اجتماعی یک مثلث از هرم توسعه را تشکیل می‌دهند. اما اساس توسعه برعهده انسان‌هاست. اگر از سرمایه اجتماعی سخن به میان می‌آوریم سرمایه‌یی است که به افراد جامعه انسانی مربوط است. اگرنظام تدبیر وحکمروایی شایسته منظور نظر باشد موضوع آن انسان است و… خوشبختانه ایران به دلیل حجم کمی وکیفی تحصیلکرده‌ها در داخل و خارج از کشور از پتانسیل بالایی در سرمایه انسانی برخوردار است.

منتها زمانی نیروهای انسانی می‌توانند در فرآیند توسعه نقش‌آفرینی کنند که بسترهای لازم برای نقش‌آفرینی آنها توسط دولت فراهم شود. نیروی انسانی فرهیخته وکارآمد مثل سرمایه مالی فرار است واگر امکانات مناسب برای آن فراهم نشود به جایی خواهد رفت که عزت و احترام بیشتری برای آن قایل می‌شوند. به نظرم روند مهاجرت نخبگان و نیروهای تحصیلکرده از ایران در سال‌های اخیر هشدار‌دهنده بوده است و باید از طرف دولت این موضوع جدی تلقی شود و مهم‌تر از امکانات باید به آنان احترام گذاشت. حفظ شأن و جایگاه نخبگان اهمیت بسیاری دارد. زمانی که می‌بینند استاد دانشگاهی که دوره جوانی خود را در دانشگاه سپری کرده اخراج می‌شود، نمی‌توانیم جلوی مهاجرت نخبگان را بگیریم.

  •  شما در مثلث تمرکززدایی و توسعه به مساله خوبی اشاره کردید. سوالی که می‌خواهم درباره تمرکززدایی بپرسم این است که از کجا باید شروع کرد؟ آیا نباید در تخصیص بودجه‌ها تجدیدنظر کرد و براساس شایستگی و پتانسیل استان‌ها بودجه را اختصاص داد؟

تمرکز‌زدایی یک اصل است. دولت متورم ضمن آنکه بخش اعظم بودجه را می‌بلعد و منابع مورد نیاز سرمایه‌گذاری را مصرف می‌کند دولتی ناکارآمد هم هست. لذا صاحبنظران بر کوچک‌سازی و چابک‌سازی دولت تاکید دارند. در این مورد هم دو اصل باید مد نظر باشد؛ یکی واگذاری اختیارات به مدیران منطقه‌یی (استانی) و محلی (شهرستانی) و دیگری واگذاری امور به مردم یعنی بخش خصوصی. اجرای این دو اصل باعث کوچک‌سازی دولت خواهد شد.

فراموش نکنیم که نسبت هزینه‌های جاری دولت در مقایسه با هزینه‌های عمرانی شش به یک هم نیست. تنها راهکار این است که دولت، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را موظف کند در هر سازمان و وزارتخانه‌یی ببینند چه وظیفه‌یی را می‌توان به استان‌ها و شهرستان‌ها واگذار کرد و چه وظیفه‌یی را می‌توان به بخش خصوصی سپرد. در یک فرآیند چهار ساله حجم دولت و به تبع آن هزینه‌های دولت باید به نصف تقلیل یابد. سازمان‌های دولتی هم که می‌توانند از طریق فروش خدمات درآمد کسب کنند باید در یک برنامه میان مدت به‌گونه‌یی درآمد‌زدایی کنند که هزینه‌های خود را خود تامین کنند و از یک نهاد مصرفی به یک نهاد درآمدزا تبدیل شوند.

  •  در بحث رابطه توسعه و دموکراسی آیا نمی‌توان با توجه به تجربه چین ابتدا توسعه اقتصادی را محقق ساخت بدون توجه به توسعه دموکراسی؟ به عبارتی آیا این امکان وجود دارد که الگوی چین در ایران هم به نتیجه دست یابد؟ یا اینکه هر کشوری حتی چین هم برای داشتن توسعه پایدار ناگزیر از اجرای توسعه سیاسی است؟

توسعه نیازمند ثبات و امنیت است که هم این امنیت در نظام‌های دموکراتیک محقق می‌شود و هم در نظام‌های اقتدارگرا. علاوه بر امنیت، اراده رهبران و اجماع آنان نیزدر باب توسعه حایز اهمیت بسیاری است. همان‌گونه که در پاسخ به یکی از سوالات عنوان داشتیم، همکاری‌های بین‌المللی و استفاده از امکانات و پتانسیل‌های جهانی هم حایز ‌اهمیت و توجه است. بنابر این عوامل مختلفی باید دست در دست هم بدهند تا توسعه شکل بگیرد و بالنده شود.

بنابراین برخلاف برخی نظرها اقتدارگرایی عامل یا از لوازم توسعه نیست وگرنه کره شمالی و کوبا هم باید توسعه‌یافته‌ترین کشورها باشند چون با رویکردی اقتدارگرا امنیت لازم را تامین کرده‌اند. تنها موضوعی که وجود دارد این است که در دموکراسی‌های نوپا چون فاقد تجربه دموکراسی هستند از طریق رویکردهای دموکراتیک امنیت مورد نیاز نه تنها تامین نمی‌شود بلکه ممکن است فضای باز سیاسی منجر به هرج ومرج شود. در این کشورها ممکن است امنیت موردنیاز سرمایه‌گذاری و ثبات سیاسی را بتوان از طریق رویکردی اقتدارگرا تامین کرد. از طرفی تجربه دنیا نشان می‌دهد ثبات و امنیت دموکراتیک به دلایل عدیده‌یی از ثبات و امنیت موجود در نظام‌های اقتدارگرا پایدارتر ومطمئن‌تر است.

مضافا اینکه رویکرد اقتدار گرا تنها ممکن است ثبات و امنیت را ایجاد کند؛ اما فراموش نکنیم که تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در یک پروسه رقابتی و فضای دموکراتیک منجر به کاهش خطاها واشتباهات احتمالی می‌شود و در جریان اجرا نیز احزاب رقیب با نقادی خود بر فرآیند اجرا نظارت می‌کنند و دولت حاکم چون می‌بیند توسط احزاب و جریان‌های رقیب عملکردش تحت نظارت است مراقبت می‌کند که بهتر عمل کند. مضافا اینکه در یک نظام دموکراتیک سازمان‌های مختلف جامعه مدنی به مثابه سلسله اعصاب، آسیب‌ها را به مرکز نظام تصمیم‌گیری انتقال می‌دهند و خواهان راه‌حل برای آنها می‌شوند. اصل رقابت و مشارکت فعالانه باعث نشاط و شادابی سیاسی شده و مانع از عقده‌های فرو خورده می‌شود که ممکن است به صورت شورش و طغیان سر باز کند و موارد زیادی از این دست به ما می‌آموزد که ثبات دموکراتیک کم‌هزینه‌تر، مطمئن‌تر و پایدارتر است.

  •  با این توصیف اصل بر این است که برای پیشبرد پروسه توسعه باید از رویکردهای دموکراتیک استفاده کنیم مگر اینکه فرهنگ سیاسی آن جامعه فضای باز سیاسی را دستاویزی برای هرج ومرج قرار دهد که در آن صورت به ناچار باید از طریق رویکردهای اقتدارگرایانه ثبات مورد نیاز توسعه را ایجاد کرد. حال سوال این است که کشورهای توسعه‌یافته عموما از کدام رویکرد به توسعه رسیده‌اند؟

تحقیقات و مطالعات پژوهشگران بیانگر این واقعیت است که هم دموکراسی در کشورهای توسعه‌یافته اقتصادی بهتر رشد می‌کند و با مانع کمتری روبه‌رو است و هم نظام بازار آزاد و رقابتی با دموکراسی همخوان‌تر است. مقایسه تطبیقی و تجربه عملی کشورها نیز همین نتیجه‌گیری را تایید می‌کند. آلمان شرقی و غربی هر دو با یک فرهنگ سیاسی بعد از تقسیم و کشیده شدن دیوار برلن تبدیل به دو کشور شدند که دو رویکرد متفاوت را در دستور کار خود قرار دادند. آلمان غربی با رویکردی دموکراتیک فرآیند توسعه را به پیش برد و آلمان شرقی متاثر حزب حاکم کمونیست رویکردی اقتدارگرا؛ اما بعد از چند دهه آلمان غربی تبدیل به کشوری  توسعه یافته شد و آلمان شرقی کشوری توسعه‌نیافته شد. به‌طور کلی مقایسه اروپای شرقی با اروپای غربی نیز برای توضیح این موضوع راهگشاست.

  •  به ایران برگردیم، به نظر شما ایران با کدام رویکرد بهتر می‌تواند فرآیند توسعه را مدیریت کند؟ الگوی آلمان شرقی و چین یا الگوی آلمان غربی؟

تجربه صد ساله اخیر نشان می‌دهد ایرانی‌ها رویکردهای اقتدارگرایانه را نمی‌پذیرند. نهضت مشروطه، جریانات نهضت ملی شدن نفت و مهم‌تر از آن انقلاب بهمن پنجاه و هفت خود دلیل آشکاری برای این موضوع است. در ثانی ایران کشوری مثل افغانستان یا عراق نیست که نیازمند آن باشیم که بخواهیم با رویکردی اقتدارگرایانه ثبات و امنیت مورد نیاز توسعه را فراهم آوریم. ایران از شرایط اولیه مورد نیاز برای تسریع فرآیند توسعه برخوردار است. در چنین شرایطی ابعاد مختلف توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی می‌توانند به موازات هم به پیش بروند، تا توسعه به شکل طبیعی آن محقق شود.

  •  در کتاب به کشورهای زیادی اشاره شد که در خصوصی‌سازی موفق بودند. آنها چطور توانستند با مافیای اقتصادی و رانت‌خواران مقابله کنند و در ایران چگونه می‌توان در این مقابله موفق بود؟

آنها به جای شبه خصوصی‌سازی، خصوصی‌سازی واقعی در یک فرآیند کاملا شفاف به اجرا گذاشته‌اند و ارباب جراید و احزاب رقیب و نهادهای مدنی بر این فرآیند نظارت می‌کنند. در کشورهایی چون چین که نهادهای مردمی و غیر‌حکومتی ضعیف هستند، دولت برای مبارزه با فساد عزم جدی دارد. در سفری که به دعوت مقامات چینی از آن کشور داشتیم یک نشست طولانی با مسوولان وزارت بازرسی و نظارت آنها برگزار کردیم که برای ما بسیار آموزنده بود. در این کشور مقامات نمی‌توانند حتی در عروسی فرزندان خویش از حد معینی بالاتر هدیه دریافت کنند. در این کشور مقامات متعددی در رابطه با فساد اعدام شده‌اند؛ اما در ایران نه فرآیندها شفاف بوده است ونه نظارت‌ها جدی است. مضافا اینکه به جای خصوصی‌سازی به تعبیری اختصاصی‌سازی صورت گرفته است.

  •  آیا عزمی در دولت جدید می‌بینید که فرآیند خصوصی‌سازی را به‌طور واقعی دنبال کند؟

شعارها که خوب است؛ اما باید دید در عمل نیز این عزم وجود دارد یا خیر. هنوز زمان زیادی از عمر دولت نگذشته است وقضاوت در این مورد بسیار زود است. خصوصی‌سازی وکوچک‌سازی نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت برای ایران است.

  •  آیا دولت جدید به توسعه سیاسی همپای توسعه اقتصادی توجه دارد یا اینکه به دنبال توسعه اقتصادی در وهله اول است و بلکه بعد از رسیدن به توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی را دنبال کند؟

همان‌گونه که گفته شد در ایران نمی‌توان به بهانه یک بخش از توسعه از بخش‌های دیگر غفلت کرد. شعارهای انتخاباتی آقای روحانی و وعده‌هایی که به مردم داده است نیز حکایت از توجه به همه بخش‌های توسعه است. مضافا اینکه تجربه دولت‌های قبل ومیزان محبوبیت آنها در بین مردم گویای آن است که اگر دولت کنونی همزمان در حوزه‌های فرهنگ، سیاست واقتصاد تمرکز‌زدایی کند نه تنها موفق‌تر خواهد بود بلکه نزد افکار عمومی از مقبولیت بیشتری برخوردار خواهد شد.

  •  آیا دولت جدید می‌تواند زمینه مناسبی برای تامین امنیت شرکت‌های خصوصی و سرمایه‌گذاران خارجی و داخلی فراهم کند؟

ایجاد امنیت برای بخش خصوصی وسرمایه‌گذاران داخلی و خارجی به ایجاد ثبات نیازمند است که از دو حوزه داخلی وخارجی متاثر است. در حوزه داخلی به یک عزم ملی نیاز است که همه نهادها از جمله قوه قضاییه و مقننه و سایر دستگاه‌ها باید در این خصوص به اجماع نظر برسند. برای مثال اگر دولت تلاش کند که صنعت گردشگری را رونق ببخشد؛ اما یک نهادی به بهانه بد حجابی مسافران خارجی را مورد بازخواست قرار دهد یا بازداشت کند این صنعت رونق نخواهد گرفت. نکته دیگر عادی‌سازی روابط در دنیای خارج است که می‌تواند تبلیغات مخرب خارجی را از بین ببرد یا بلا ‌اثر کند.

  •  ولی این نهادها براساس تعریف خود و فشار اصولگرایان موظفند امنیت اخلاقی جامعه را تامین کنند و اگر کاری انجام می‌دهند به‌واسطه وظیفه‌یی است که برعهده آنان گذاشته شده است؟

درست است؛ اما باید مسائل را اولویت‌بندی کرد. برای مثال اگر دولت عزم جدی دارد که همانند کشوری مثل ترکیه از پتانسیل‌های گردشگری کشور استفاده کند باید برای کسانی که به درستی نگران امنیت اخلاقی جامعه هستند توضیح دهد که کشور ایران در بدترین برآوردها دهمین کشور از لحاظ جاذبه‌های گردشگری در دنیا است. صنعت گردشگری نیز بیش از هزار میلیارد دلار در دنیا درآمد دارد و عادلانه‌ترین صنعت نیز است چرا که درآمد گردشگری بین اقشار مختلف مردم از جمله شرکت‌های هواپیمایی، تاکسیرانی، هتل‌ها، شبکه‌های حمل و نقل داخلی، رستوران‌ها و مهم‌تر از اینها صنایع دستی و… توزیع می‌شود و مثل درآمد نفت نیست که در اختیار دولت است و به حسن تدبیر یا سوء‌تدبیر دولت بستگی دارد که چگونه از آن استفاده کند.

مضافا اینکه صنعت گردشگری در مقایسه با سایر صنایع اشتغالزایی بهتری دارد و برای کشوری که آمار بیکاری آن بالاست ضروری است. از این گذشته برای منتقدین وکسانی که نگران امنیت اخلاقی جامعه هستند باید توضیح داده شود بیکاری‌ای که در اثر تعطیلی این صنعت در ایران به وجود آمده است اخلاق جامعه را تهدید کرده است. بیکاری باعث سرخوردگی جوانان می‌شود. این سرخوردگی افسردگی‌های روحی و روانی را به دنبال دارد.

تعدادی از جوانان سرخورده به ناچار به دام اعتیاد پناه می‌برند. فرد معتاد نیازمند منابع مالی برای تهیه مواد افیونی است و چون درآمدی ندارد یا به سرقت روی می‌آورد یا به قاچاق مواد مخدر. سرقت نیز بستری برای ضرب و جرح و قتل فراهم می‌کند. جوان بیکار چون درآمدی ندارد و نمی‌تواند ازدواج کند باعث فساد اخلاقی می‌شود و… همان‌گونه که ملاحظه می‌کنیم بیکاری منشا ده‌ها فساد و تباهی و ناامنی در یک جامعه است. بنابر این عقل سلیم حکم می‌کند که برای جلوگیری از فساد و نا‌امنی بیشتر به فساد احتمالی کمتر رضایت دهیم. این مسائل باید در گفت‌وگوهای انتقادی مورد بحث قرار گیرند تا به یک راه‌حل و اجماع برسیم و زمانی که اجماع حاصل شد همه از این صنعت حمایت کنند.

  •  به نظر می‌رسد دولت جدید بیش از هر حوزه‌یی در حوزه سیاست خارجه موفق بوده است. نقاظ ضعف این دولت برای رسیدن به توسعه چیست؟

مسائل ایران در عرصه‌های داخلی وخارجی درهم تنیده است. تلاش برای حل مسائل خارجی برای رفع مشکلات داخلی صورت می‌گیرد. کما اینکه موفقیت در عرصه سیاست و روابط خارجی زمینه مناسبی برای رشد صنعت گردشگری فراهم می‌کند. درثانی اگر وزارت خارجه موفق عمل می‌کند، دلیلی برای عدم موفقیت دیگران نیست. وزارت ارشاد و سازمان گردشگری هم می‌توانند به موازات گفت‌وگوهای خارجی، گفت‌وگوهای داخلی را برای رونق صنعت گردشگری در نزد افراد ذی‌نفوذ، مراجع، حوزه‌های علمیه، احزاب و شخصیت‌های مختلف و نهادهای حکومت برای ایجاد اجماع در مورد رونق صنعت گردشگری آغاز کنند.

بابک مهدیزاده

اعتماد

برچسب‌ها : , ,