ترسیم نقشه راه برای اقتصاد مقاومتی
شهروندان:
نزدیک به یک ماه است که سیاستهای اقتصاد مقاومتی توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده است. در این سیاست ابلاغی، اعلام شد که پیروی از الگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، عامل شکست و عقبنشینی دشمن در جنگ تحمیلی اقتصادی علیه ملت ایران خواهد شد، همچنین اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحرانهای رو به افزایش جهانی، الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقشآفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.
سیاست ابلاغی، الزامات اجرایی شدن آن، چالشهای احتمالی فراروی اقتصاد مقاومتی و از همه مهمتر مسکوت نماندن این سیاستها همچون سیاست اصل ۴۴ قانون اساسی را در گفتوگویی با محمد خوشچهره، نماینده مردم تهران در دور هفتم مجلس شورای اسلامی بررسی کردهایم.
دکتر خوشچهره که جدای از اقتصاد، مدیریت استراتژیک و آیندهپژوهی را در مقطع دکترای تدریس میکند، معتقد است که چنین مباحثی در اقتصاد یک بینش و نگرش است نه تاکتیک مقطعی. حرف اقتصاد مقاومتی این است که میخواهیم به صورت پویا در اقتصاد جهانی باقی بمانیم و وابستگیهای تهدیدزا را تشخیص داده و در کاهش آنها تلاش کنیم. مشروح این گفتوگو در پی میآید.
- معنا و مفهوم اقتصاد مقاومتی و فرق آن با اقتصاد ریاضتی چیست؟
متاسفانه واژه اقتصاد مقاومتی از سوی برخی تا اندازه اقتصاد ریاضتی و جنگی پایین آورده میشود. اقتصاد مقاومتی یک تاکتیک نیست که مقطعی انجام شود بلکه نگرش و تلقی کلان است که مبنای تصمیمگیریها و سیاستگذاریها محسوب میشود و میتواند الگوی رفتاری در بین آحاد مردم و مسوولان باشد. در فضای تقابلی میان دنیای سلطه برخی تصمیمگیریها و سیاستگذاریها با نوعی غفلت همراه شد و ما فرصتهایی را از دست دادیم. اما نکته اینجاست که در بحث اقتصاد مقاومتی قصد داریم در عرصه جهانی بهخصوص در حوزه اقتصاد فعال باشیم. در واقع ما نمیخواهیم الگوی انزوایی کشورهایی مانند کره شمالی را اتخاذ کنیم، بلکه عقیده داریم به دلیل قابلیتهای اقتصادی کشور که دنیا به آن نیازمند است باید مسائلی را مدنظر قرار داد. اقتصاد مقاومتی تاکتیک مقطعی نیست بلکه نگرش و بینش است و در حقیقت مبنای کار برای الگوسازی در نظام تصمیمگیری، در رفتار اقتصادی در سطح مردم و در عین حال فعالان اقتصادی است.
حرف اقتصاد مقاومتی این است که میخواهیم به صورت پویا در اقتصاد جهانی باقی بمانیم. منتها بهشدت وابستگیهای تهدیدزای خود را تشخیص دهیم. پس اقتصاد مقاومتی یعنی وابستگیهای تهدیدزا مخصوصا در حوزه درآمدهای ملی ازجمله نفت که متاسفانه بخش عمدهیی از درآمد کشور است را کاهش دهیم.
- الزامات اجرایی شدن سیاستهای اقتصاد مقاومتی را چه میدانید؟
قطعا مقدرات کشور و به اصطلاح عامیانه سکاندار کشور قوه مجریه است. در ادبیات و قانون اساسی هم گفته شده که دومین مقام برجسته کشور به خاطر سکانداری اجرای امور، همان قوه مجریه است و مهمترین انحرافی هم که میتواند در راستای سیاستهای اقتصاد مقاومتی رهبر معظم انقلاب صورت گیرد، تصمیمات خلقالساعه دولت است. این در حالی است که اقتصاد مقاومتی باید با یک عقبه کارشناسی شده و به دور از سلایق و علایق شخصی رییسجمهور پیش رود و از این رو قوه مجریه یک ضرورت در این زمینه محسوب میشود.
مجلس شورای اسلامی نیز یک نقش نظارتی، کنترلی و هدایتی خیلی قوی میتواند در این زمینه ایفا کند، قطعا قوه قضاییه هم به خاطر اینکه ابزارهای قوی از قبیل سازمان بازرسی کل و ابزارهای هدایتی، پیشگیرانه و مقابلهگرانه را دارد، میتواند در این راستا تاثیرگذار باشد. اجماع این سه نهاد و این سه بزرگواری که مسوولیت این سه قوا را بر عهده دارند از ضروریتهای عملیاتی شدن و تحقق سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. اما به اعتقاد من این باورهای قوا نباید تنها در سطح سران باقی بماند؛ بلکه باید به بدنه جاری و ساری شود و بنابراین یک کار کوتاهمدت و پر تلاشی را لازم دارد که سران قوا مفهوم اقتصاد مقاومتی را به زیرمجموعههای کلیدی و استراتژیک خود تفهیم کنند.
- مشکلات و موانع احتمالی پیش رو در اجرای سیاستهای ابلاغی رهبری چه میتواند باشد؟
تجربه نشان داده است که خیلی از مسوولان نسبت به بعضی از مسائل درک صحیح نداشتهاند. بهطور مثال در بحث نامگذاری سال جهاد اقتصادی، دولت و مجلس به صورت تشریفاتی با این موضوع برخورد کردند و از یک طرف دولت هم اعلام کرد ما که از اول کارمان جهادی بوده است و از طرفی هم با بیتدبیریهای فراوان در زمینه اقتصادی در دولت نهم و دهم، خلاف جهت شعارهای سال پیش رفتند؛ این نشاندهنده این است که یکی از چالشهای اساسی در این زمینه عدم درک و فهم صحیح از موضوع است. چالش دوم علاوه بر عدم درک، عدم باور و اعتقاد مسوولان است که متاسفانه امروز در برخی از افراد وجود دارد. اما اگر خوشبینانه این دو عامل چالشزا را کنار بگذاریم، سومین عامل چالشزا این است که اصلا این افرادکننده این کاره نیستند و مسائلی از قبیل جهاد اقتصادی میطلبد که «کننده کار» و «توان کار» وجود داشته باشد.
امروز اگر مسوولان به این درک برسند که در این زمینه ناتوانند پس باید ملزومات را فراهم کنند که در این زمینه باید با مشورت از اهالی فن و اتصال عقل منفصل به خودشان راه اجرای این سیاستها را پیش بگیرند. ابلاغ این سیاستها توسط رهبری که تمام جوانب اقتصاد مقاومتی را تشریح و تمام حوزههای دربرگیرنده را تعریف و تفسیر کردهاند، به مثابه اتمام حجت با تمام مسوولان امر است تا منبعد در صورت عدم اجرا شدن این سیاستها عذری پذیرا نباشد.
- ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی توسط مقام معظم رهبری در شرایط فعلی اقتصادی حاکم بر کشور چه ضرورتی میتواند داشته باشد؟
قطعا شرایط اقتصادی ایران، یک شرایط خاصی است. اگرچه اقتصاد مقاومتی یک تاکتیک نیست که خاص این شرایط بخواهد باشد ولی وضعیت کنونی کشور، اهمیت تسریع در این بینش و نگرش که باید مبنای الگوهای رفتاری وسیاستگذاری باشد را بیشتر میکند. اما چالشهای اساسی فراروی این سیاستها وجود دارد. مثل خیلی از صحبتهای دیگری که مقام رهبری داشتهاند و به عنوان استراتژیست نظام جهتگیریها و اولویتها را اعلام کردند ولی این جهتگیریها و اولویتبندیها به شکل عملیاتی خود را نشان نداد. ازجمله این مباحث، فساد است که بیش از ۱۰ سال است مطرح میشود و برعکس شاهد فسادهای گسترده و عمیقی هستیم. این نشان میدهد که حتما باید چنین جهتگیریهایی در قالب یک سیاست منسجم، برای تحقق و اجرا ابلاغ شود. تقریبا برجستهترین موضوعی که با این مختصات وجود دارد، سیاست اقتصاد مقاومتی است.
به عنوان یک فرد آکادمیک و دانشگاهی نگرانیهایی دارم و معتقدم که با نشستهای مکرر اولا باید درک درستی از این موضوع در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری ایجاد شود. البته این درک باید خود را به صورت یک باور برساند که یکی از چالشهای دیگر همین عدم باور است. یعنی خیلی از افراد ممکن است به مقتضای جایگاه خود چنین مطالبی یا واژههای مترادفی همچون جهاد اقتصادی و… را بشنوند ولی چون باور ندارند، عملکرد دیگری انجام میدهند.
مانند آنچه در دولت دهم شاهد بودهایم. یعنی در سالی که به عنوان جهاد اقتصادی نامگذاری شد که اولویت آن حوزههای تصمیمگیری نظام اقتصادی باید میبود و مفهوم جهاد نیز یعنی عدم رضایت از وضع موجود و ایجاد یک تغییر آهنگ حرکت که مفهوم آن وجه الهی دادن به حرکت و خستگیناپذیری و سختکوشی و امثالهم بود. اما متاسفانه در سال جهاد اقتصادی دیدیم که به جای توجه به اقتصاد که محوریت آن تولید است، اقداماتی صورت گرفته که برعکس اهداف پیشبینی شده آن بود.
به گونهیی که دلالی و سوداگری و واسطهگری مخصوصا در سکه و طلا و ارز که مروج و مشوق آن نیز متاسفانه خود دولت و بانک مرکزی بود به یک انحراف جدی کشیده شد. بنابراین در چنین فضای تحلیلی باید دقت کنیم که اولا اطلاق چنین بحثهایی یک بینش است نه تاکتیک اما ضرورت آن در وضعیت کنونی بیش از حد است. یعنی اگر ما در این مقطع یک نوع نگرش عالمانه مبتنی بر درک صحیح از اقتصاد مقاومتی نداشته باشیم قطعا آن به چالش کشیده خواهد شد. متاسفانه عدم درک باعث شده دچار افراط و تفریط در این موضوع بشویم.
- اما خیلیها بحث اقتصاد مقاومتی را به نوعی استقلال اقتصادی به مفهوم مطلق یا خودکفایی گسترده و عام میدانند.
خودکفایی امروزه باتوجه به وابستگیهایی که همه دنیا نسبت به هم دارند در انرژی، مواد اولیه، تکنولوژی و مباحث دیگر از این قبیل یک امر شدنی نیست اما در منطق اقتصاد مقاومتی این واژه یعنی کاهش وابستگیهای تهدیدزا و خودکفایی در اقلام استراتژیک تهدیدزا. مثلا وابستگی به نفت، اقتصاد ایران را با چالشی مواجه کرده است. قطعا نفت باید باعث رونق و توسعه ملی شود ولی این امر در صورتی شکل میگیرد که مدیریت فهیمی در مورد عدم خامفروشی نفت و عدم وابستگی مطلق اقتصاد ملی به این ماده صنعتی وجود داشته باشد. در کنار آن نیز اقلام استراتژیک، نسبی یعنی متناسب با هر کشور یا حوزه اقتصادی و سیاسی میتواند معنا داشته باشد. مثلا کالای استراتژیک در حوزه غذا گندم است.
در سبد غذایی مردم ایران و خاورمیانه، نان حرف اول را میزند. بنابراین این کشورها به دلیل وابستگی به واردات گندم میتوانند از بعد اقتصادی آسیبپذیر باشند اگرچه از همین بعد ممکن است گفته شود مزیت برای تولید این است که واردات گندم ارزان صورت بگیرد اما اگر همین وابستگی در شرایط تقابل یا تخاصم به تحریم گندم بینجامد، به چالشهای امنیتی و اجتماعی هم تبدیل خواهد شد. بنابراین ضروت زمانی ابلاغ این سیاستها ضرورت مدیریت زمان را نشان میدهد. ما دیگر نمیتوانیم در مورد وابستگیهای اقتصاد ملی به این شدت مثلا در درآمد نفت و… اشتباه کنیم. متعاقبا بحث مهم دیگر این است که اجرای این سیاستها باید در قالب یک پکیجی باشد که اهداف آرمانی کلان و مشخص، زمینههای اجرایی و جزییات مربوط به آن بیان شود که یکی از آنها مشارکت آحاد مردم و فعالان اقتصادی است. شرط موفقیت هر طرح یا برنامهیی در دنیا قبول مشارکت است.
اگر عدم باور و مشارکت وجود داشته باشد شاید بهترین ایدهها و نظریهها و برنامهها هم اجرایی نشود. بنابراین معتقدم هنوز اقتصاد مقاومتی تا تحقق آن حتی تحقق نقاط کلیدی با چالشهای جدی مواجه است. درک صحیح، باور و در نهایت قدرت و توان اجرایی است که میتواند ما را به آن اهداف نزدیکتر کند. عدم همه این موارد میتواند چالشهای فراروی اقتصاد مقاومتی باشد.
- باتوجه به این سیاستها، رویکرد اقتصادی ایران در تقابل با کشورهایی مانند امریکا و انگلیس چه سمت و سویی باید داشته باشد؟
خودم فراتر از اقتصاد، بیش از ۱۸ سال است که دکترای مدیریت استراتژیک تدریس میکنم و پس از تاسیس رشته آیندهپژوهی در ایران نیز به تدریس این رشته در مقطع دکترا مشغول هستم. بنابراین دیدگاههای آکادمیک و علمی خود را دارم یعنی ضمن اینکه معتقدم باید یک پویایی و حضور گسترده در اقتصاد جهان داشته باشیم، ولی باید به این نکته هم قایل باشیم که در یک تقابل با اقتصادهایی همچون امریکا و انگلیس قرار داریم.
اصل تقابل یک اصل قابل درکی است که این اصل در سالهای اخیر غلیظتر شده و به تعارض و تهاجم رسیده است. و به اعتقاد مقام معظم رهبری جنگ اقتصادی است یعنی به ته خط رسیده است. اگر قایل شویم به اینکه به ته خط رسیده و جنگ اقتصادی روی داده است، پس باید در حوزههایی، اقتصاد دفاعی داشته باشیم. اعتقادم این است که اقتصاد ما مانند یک ورزشکاری است که در عرصه جهانی میخواهد حضور داشته باشد. اما باتوجه به نگرانی از آسیبهای خود و در حقیقت شگردها و روشهایی که ممکن است برخود وارد شود با گارد بسته برای پیروزی به صحنه رود. ولی اگر این را قایل نباشد با گارد باز حاضر میشود. دولت نهم و دهم اینگونه بوده است. یعنی در عرصه حضور پیدا کرد و خیلی هم رجز خواند اما با گارد باز. خیلی از این تحریمها نیز ناشی از همین امر است. در حالی که وضعیت اقتصاد ملی ما بنیه قوی داشت اما چون گاردش باز بود، ضربه محکمی خورد.
- الگوهای ابلاغ شده در سیاست اقتصاد مقاومتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرمایشات مقام رهبری تبیین نقشه جامع و نقشه راهی است که سعی شده در جزییاتش نیز وارد شود. این سیاستها از این نظر که تمام زوایا را دیده است جامعیت دارد. اما یکی از چالشها این است که خواستن همهجانبهها در یک برنامه ضریب موفقیت آن را پایین میآورد. معمولا برنامهها را باتوجه به توان و ظرفیت مینویسند. اگر یک نقشه راه بلند و استراتژیک است که باید هم اینگونه باشد، قطعا زمانبر است. اما نیاز به اقدامات عاجل و تاکتیکی خیلی سریع داریم. مخصوصا در کاهش وابستگیهای تهدیدزا مثلا در اقلام غذایی و نیازهای روزمره.
اگر احیانا تلاشهای دولت برای عادیسازی مناسبات بیرون که خیلی برای آن بها گذاشته است، ضمن اینکه تلاشهای دولت برای بازسازی روابطی که به نفع منافع و مصالح کشور است را قبول دارم اما خیلی نگران همین موضوع هستم، اینکه همه توجه و ظرفیت اصلی را برای بازسازی مناسبات بهکار گرفته است، اگر تحقق پیدا نکند نهتنها دولت نخستین فشارها را متحمل خواهد شد بلکه بهتبع آن نظام نیز متحمل فشار خواهد شد.
بنابراین باید به سمت نوعی از سطوح تصمیمگیری در اقتصاد مقاومتی یعنی کاهش وابستگیهای شدید به درآمد نفتی و خام فروشی، متعاقبا وابستگی استراتژیک به کالاهای دیگر رفت. بنابراین باید موانع را از جلوی تولیدات ملی رفع کنیم. در صحبتهایی نیز که با خبرنگاران واشنگتنپست و نیویورکتایمز داشتم آنجا نیز در پاسخ به سوال آنها مبنی بر اینکه شما میتوانید به رشد اقتصادی سهدرصد مدنظر دولت با توجه به رشد منفی اقتصادی کشور دست یابید، اشاره کردم که هر نوع نرخ رشد اقتصادی بالا را استقبال میکنیم اما اگر درراستای منافع و مصالح ملی باشد. معتقدم اگر همین الان در اقتصاد ایران تغییر نگرشی صورت بگیرد و موانع را تشخیص دهیم، متوجه خواهیم شد که خیلی از آنها قابل رفع است و ناشی از عدم مدیریتها و عدم حمایتهاست و با اصلاح آنها میتوانیم به نرخ رشد بالای سه درصد نیز برسیم.
- این امر چگونه میتواند صورت بگیرد؟
توجه به بخش مسکن، کشاورزی، صنعت و غیره این نرخ رشد را میتواند محقق سازد. اینها مواردی است که معتقدم برای تحقق آن لازم است ولی درعین حال همین زمان آفتی است برای رفع مشکلات و شدت تهدیدهای بالقوه. ما باید روی مباحث مشخص کوتاهمدت متمرکز شویم. سیاستهای پولی و ارزی و تجاری، بازسازی قدرت خرید مردم، رفع موانع از سر راه تولید ملی و جایگزینی تولید ملی با همه نظارتهای عالمانه و استانداردها برای مقابله با واردات بهشدت مهم و لازم هستند. اما تا مقداری نگران چالشهایی هستم که فراروی چنین هدفی وجود دارد و معتقدم باید بحثهای عالمانه در نفی یا اثبات آن وجود داشته باشد.
باید اجازه دهیم نقدهای عالمانه و اظهارنظرها و دیدگاههایی که الان بر اقتصاد مقاومتی حاکم است را داشته باشیم منتها در چارچوبی مصلحانه و با نگاهی دلسوزانه و در راستای منافع ملی باشد. خیلی از اساتید دغدغههای جدی و نقطه نظراتی دارند و تا این آگاهسازی و تبدیل این ایدهها به باور نخبگان و فعالان اقتصادی صورت نگیرد، قطعا چالشهایی جدی فراروی چنین بحثی خواهد بود.
- مقام معظم رهبری اشاره کردند که باید از ظرفیتهای مردم استفاده کرد و در مقدمه سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی تاکید کردند که باید به سمت استفاده از استعدادها و پتانسیلهای انسانی حرکت کرد، این امر چگونه میتواند تحقق یابد؟
آنچه در شکلگیری نقش مردم در اجرای سیاست اقتصاد مقاومتی مهم است، فهم اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی مفهومی شبیه اقتصاد ریاضتی ندارد و یک تاکتیک نیست. بلکه یک نگرش و بینش است؛ به این معنا که یک حضور پررنگ و تمام عیار و فعال در عرصه اقتصاد جهانی داشته باشیم؛ ولی چون بخشی از اقتصاد جهانی در یک فضای تقابلی با ما قرار دارد، باید هوشمندانه جلو برویم. قطعا مکمل بودن نقش دولت و مردم درخصوص اجرای سیاستهای اقتصادی از طریق مشارکت مردم در عرصههای تولید، نوع مصرف و الگوهای مصرف بسیار موثر است.
از طرف دیگر دولت هم باید در قسمتهایی که فرصت برای ایجاد یک اقتصاد با گارد باز فراهم میشود را کاهش دهد و از ظرفیتهای داخلی به نحو احسن استفاده کند و به سمت تولید با کیفیت داخلی پیش رود. مردم نیز با دیدن چنین اقداماتی الگوهای مصرفی خود را تغییر میدهند؛ بنابراین هم باور و اعتماد مردم به چنین بینشی و هم عقلانیت نظام تصمیمگیر و سیاستگذار در اتخاذ تصمیمهای مناسب رافع موانع از سر راه تولید ملی میشود.
- همانطور که رهبری فرمودند حق اصل ۴۴ ادا نشد، چه اقداماتی باید انجام شود تا این سیاستها نیز مانند اصل ۴۴ مسکوت نماند؟
یکی از راهکارها، مشارکت نخبگان و فعالان اقتصادی است. مشارکت نظام اجرایی و قانونگذاری هم از موارد دیگری است که مستلزم یک درک و باور صحیح است. ابتدا باید درک صحیح باشد، تا به باور برسد و اگر این درک و باور وجود نداشته باشد یا عدم توان حوزههای اجرایی کشور را شاهد باشیم، این سیاستها نیز مانند اصل ۴۴ میشود. یا همانند جهاد اقتصادی همانطور که اشاره شد، بهجای اینکه حرکت اقتصادی صورت بگیرد و تمرکز روی اقتصاد باشد متاسفانه سوداگری و کاهش ارزش پول ملی و.. که سردمدارش نیز مدیریت کلان اقتصادی بود.
- آینده اقتصادی کشور را با توجه به ابلاغ این سیاستها و با اجرایی شدن آن چگونه پیشبینی میکنید؟
تمام منویات و هدفهای مورد نظر قطعا در کوتاهمدت و حتی در میان مدت نیز شاید قابل تحقق نباشد اما «مقاومسازی» اقتصاد در سطحی که کاهش وابستگیهای تهدیدزا را بتواند فراهم کند، شدنی است. بنابراین سطحی از مقاومسازی مهم است و در کنار آن اگر اراده را در خودمان نشان دهیم و بتوانیم انسجام ملی را در کنار برنامهریزی، سیاستگذاری و تصمیمگیری داشته باشیم نخستین دستاوردش این است که خیلی از کشورها و در راس آنها امریکا که در حوزه اقتصاد بهشدت به فشار به ایران امیدوارند را کاملا ناامید میکنیم. اشکال اقتصاد ایران تاکنون فشار تحریمها نبوده بلکه بیمدیریتی و سادهانگاری و خام خیالی و خوش باوری و… در مورد تهدیدات بوده که اجازه داده که اثربخش شود و شدت یابد. بنابراین برای کاهش نگاه طمعآمیز و فشار آور باید اقداماتی در کوتاهمدت صورت بگیرد.
رضوانه رضاییپور
اعتماد