ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

در ستایش نقد

شهروندان – دکتر بهمن نامورمطلق:
نقد تعریف و جایگاه یکسانی در جوامع و فرهنگ های گوناگون ندارد. نقد و منتقد در برخی فرهنگ ها یا برخی دوره ها از ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به فرهنگ ها و دوره های دیگر برخوردارند.

طرحبنابر این برخی جوامع و فرهنگ ها نقدگریز و برخی دیگر نقدگرا هستند. این دو گونه از فرهنگ و جامعه سرشت و سرنوشت یکسانی نخواهند داشت. وضعیت و شرایط خلق و تولید آثار و متن هایشان یکنواخت نیست. سهمی که هر یک در متن سازی دارند متفاوت است. به همین رو برخی متن ساز و تولید کننده هستند و برخی مصرف کننده متن و آثار دیگران.

در حقیقت، نقد، سرشت و سرنوشت یک فرهنگ و جامعه را دچار دگرگونی های اساسی و بنیادین می کند. جوامع و حوزه هایی که نقد در آنها نهادینه شده است فرآیندی متفاوت را سپری می کنند زیرا نقد عنصری ساده نیست بلکه پدیده یی بنیادین است که بنیادها را دگرگون و اصلاح می کند و موجب حرکت و پویایی می شود. به همین رو نقد را باید جدی گرفت چون از موثرترین عناصر در جامعه انسانی است. نقد عنصری تزیینی نیست چنان که باور داشتن نقد و باور نداشتن آن نوع نگاه به همه چیز را تغییر می دهد. در این مختصر به دو ویژگی نقد و ضرورت آن توجه شده است. ویژگی هایی که ما را به سوی اهمیت و ستایش نقد رهنمون می شوند.

نقد سازنده متن: نقد موجب متن سازی می شود. جامعه یی که در آن نقد وجود نداشته باشد متن سازی نیز شکل نمی گیرد. زیرا متن ها هنگامی تولید یا دگرگون می شوند که نقدی بر آنها مترتب باشد. اگر نسبت به متن های خلق شده نقدی وجود نداشته باشد قصد و اراده یی نیز برای تغییر و اصلاح آنها وجود نخواهد داشت. از سوی دیگر به جز تغییر متن نمی توان توسعه و پیشرفتی را متصور شد. ایستایی متنی، ایستایی فرهنگی و ایستایی انسانی است. به بیان دیگر تحرک و پویایی اصیل و اصلی فرهنگی و انسانی همانا تحرک و پویایی متنی نزد انسان هاست. این به آن معنا نیست که هر متن تازه یی موجب رشد و پیشرفت می شود اما می توان با قاطعیت گفت که هرگاه فرهنگی از نقد و متن سازی دست بکشد حتما جامعه راکد و ایستایی خواهد بود و هیچ امیدی به پیشرفت و رشد در آن جامعه وجود ندارد. البته ناگفته پیداست که همه نقدها نیز موجب شکوفایی و رشد نمی شوند همان طوری که همه متن سازی ها و آثار فرهنگی گامی به جلو محسوب نمی شوند. حتی می توان گفت برخی از نقدها خود موجب سکون و ارتجاع هستند اما باز تاکید می شود راه پیشرفت نیز میسر نیست مگر از مسیر نقد و نقادی.

هر تغییر و هر تحولی بر پایه نقد بنا می شود. نگاهی گذرا به تاریخ بشریت مشخص می کند که هر گاه تحولی بزرگ رخ داده، نقدی جدی و بزرگ نیز در کار بوده است. تمام انقلابات محصول نقدهای اساسی به وضعیت موجود بوده اند. در نتیجه تغییرات و تحولات فرهنگی و سیاسی به اندازه نقدهایشان بزرگ یا کوچک، بنیادین یا سطحی می شوند. برای مثال و با ارجاع به اروپا می توان گفت در نقد جهان باستانی بود که دوره میانی شکل گرفت و در نقد دوره میانی بود که رنسانس پدید آمد و در نقد مدرنیته بود که پست مدرنیته محقق شد. اگر نقدی جدی و فراگیر وجود نداشت چنین تحولات بزرگی نیز رخ نمی داد. در شرق و در کشور ما نیز به همین منوال است.

نقد اصلاحگر متن: نقدها فقط موجب زایش متن ها نمی شوند بلکه همواره با متن ها هستند به ویژه پس از تکوین آنها. به همین رو نقدها موجب ارزیابی و اصلاح متن ها نیز می شوند. در حقیقت، نقد پالایشگاه متن هاست. جامعه نیز متن است همان طور که رمان یا فیلم متن هستند. جامعه به ویژه مدیریت جامعه با نقدها مصون از اشتباه و خطا می شوند. دست کم نقدها موجب کاهش آسیب ها می شوند. زیرا نقد باورها، نظریه ها، رفتارها و شخصیت ها را تصفیه می کند. بدون نقد، جامعه مجموعه یی از عناصر و پدیده های خالص و ناخالص خواهد بود و از جهات گوناگون آسیب پذیر. نقد این ویژگی را دارد تا نقص را به کمال، زشتی را به زیبایی تبدیل کند.

بنابر این، نقد مخالف محافظه کاری و سکون است زیرا همواره در خلق انسانی شکاف ها و نواقصی وجود دارند که نقد آنها را مورد توجه قرار می دهد و آنها را برجسته می کند تا آسیب شناسی و اصلاح شوند. نقد هیچگاه به وضع موجود راضی نمی شود و همواره برای رسیدن به آرمانی که هیچگاه رسیدنی نیست تلاش می کند و متن های گذشته را اصلاح می کند و خواهان متن های تازه است. نقد کمال جو است و بی تفاوتی یا رضایت کامل موجب مرگ نقد می شود. مرگ نقد نیز به نوبه خود موجب مرگ متنی جامعه می شود. از نقطه نظر متنی و بینامتنی مرگ متنی، مرگ معنوی و فرهنگی جامعه تلقی می شود.

در نتیجه: نقدها موتور و نیروی به حرکت درآمدن متن ها هستند و این حرکت متن هاست که می تواند جامعه و فرهنگ را پویا و فعال کند. فعال واقعی فعال متنی است. اگر خواسته باشند یک جامعه را راکد و ایستا نگه دارند باید نقد و نقادی را از آن جامعه طرد کنند. نقد را به حاشیه برانند و منتقدان را مجازات کنند اما چون طبیعت انسان کمال جو است این طرد کردن و به حاشیه راندن همیشگی نخواهد بود بلکه پس از مدتی با شدت و حدت بیشتری خودنمایی خواهد کرد. برعکس اگر خواسته باشند جامعه یی رشد کند و بالنده شود مناسب است تا شرایط متناسبی برای نقد و نقادی فراهم آید و از منتقدان راستین تجلیل شود. ادبیات، هنر و به طور کلی در جامعه یی که نقد نباشد، متنی ساخته نمی شود و سرنوشت آن جامعه عبرت انگیز خواهد بود.

برچسب‌ها : ,