فریاد بلند آب را بشنویم
شهروندان:
همه ما به دفعات بسیار که شمارش آن از دستمان خارج شده است، در گوشه و کنار شهر و محله زندگیمان دیدهایم که کسی شلنگ آببهدست، درحال شستوشوی پیادهروی جلوی خانه و مغازه، در و دیوار و خودرو خود است و بیتوجه به اینکه آب شهری با هزینه بسیار به مغازهها و منازل میرسد، بدون هیچ امساکی با آرامش و تمأنینه کار خود را و البته با کمی افتخار به پایان میرساند.
تقریبا همیشه به انحای گوناگون به این رفتار معترض بودهام. برخی پذیرفتهاند و برخی بیتوجه به کار خود ادامه دادهاند، برخی درشتی کردهاند و برخی نیز به توجیه کار خود پرداختهاند و «ای بابا حالا با خودرو شستن ما آب کم میشود» یا «پولش را میدهیم». راستی خود ما تا چه حد با اینگونه توجیهها، چنین رفتارهایی داریم.
همه ما در دوران تحصیل عمومیمان خواندهایم که ایران کشوری کمآب است و در منطقه خشک جهان قرار دارد. میدانیم حدود یکسوم این کشور کویر است و این کویر درحال پیشروی است. میدانیم میانگین بارندگی در آن کمتر از یکسوم میانگین بارندگی در جهان است و خودمان نیز خشکسالیها و کمآبیهای پیاپی آن را تجربه کردهایم. اما این اطلاعات تقریبا تأثیری در رفتار ما و اصلاح الگوی مصرفمان نداشته است و همچنان به آب بهعنوان چیزی کمارزش و در دسترس مینگریم.
از اینرو، در مصرف آن نیز امساک نمیکنیم و مصرف سرانه آب آشامیدنی (لولهکشی) ما حدود ۲ برابر میانگین جهانی است که بیشتر ناشی از مصرف نادرست و استفاده نابجا از آن است. به عبارتی دیگر، فریاد بلند کمآبی را نمیشنویم و گوش و هوش خود را بر آن بستهایم. درباره چرایی این وضعیت، دلایل بسیاری میتوان برشمرد که در این جا به چند نکته اشاره میشود.
۱- ما در مجموع انواع اطلاعرسانیها و تبلیغات رسانهای را در زمینه کمبود آب جدی نمیگیریم. از اینرو، این تبلیغات رسانهای، تغییری در مصرفمان ایجاد نکرده است چراکه از یکسو، رسانه نتوانسته است، اعتماد قابل قبول ما را به خود جلب کند و از سوی دیگر به لحاظ واقعی و قابل لمس در جریان زندگی عادی و روزمرهمان با مشکل بیآبی و کمآبی مواجه نبودهایم. مدیریت آبی نیز به هزار ترفند آب لولههای شهری را تأمین کرده است و در ما این تصور را تقویت کرده که گویی همه آن تبلیغات و درخواستها، ادعایی بیش نبوده است.
۲- احساس و ادراک عمومی ما شکاف و فاصله نسبتا عمیقی را بین دولت و ملت نشان میدهد. در پرکردن این شکاف راه پرسنگلاخی را پیش رو داریم و هر روز بر دشواریهای آن افزوده میشود. میزان اعتماد عمومی به نهادهای دولتی نسبتا پایین است، از این رو به آنچه از سوی آنان بیان میشود، اعتماد نمیکنیم و راه خود را فارغ از برنامهها و راه سازمانهای دولتی میپیماییم. برای همین است که بسیاری از مشکلات ازجمله کمآبی را مشکل دولت میدانیم نه مشکل جامعه و خودمان و بنابراین دولت را تنها و تنها مسئول رفع کمآبی میشماریم برای خود هیچ جایگاه و نقشی قایل نیستیم.
۳- مدیریت آب برای تأمین کمبود آب شهری و آشامیدنی عمدتا به جایگزینهای منابع آبی اندیشیده است و کمتر در جهت جلوگیری از هدررفت آب، صرفهجویی و تغییر الگوی مصرف گام برداشته است. لولههای فرسوده و پوسیده انتقال آب در داخل شهر موجب نشت و هدر رفت آب میشود. در برخی گزارشها میزان این نشست آب تا ۳۰درصد عنوان شده است. اما کمتر اقدامی برای تعویض لولههای پوسیده انجام شده است و همچنان بخش قابل توجهی از آب شرب شهری پیش از رسیدن به منازل شهروندان از بین میرود. علاوه بر این که در تغییر مصرف الگوی آب، عمدتا به تبلیغات بسنده شده است و کمتر راهکارهای عملی و موثر را به اجرا درآوردهاند. بهعنوان مثال، هر چند قیمت مصرف آب به صورت پلکانی تنظیم شده است، ولی ظاهرا چندان منطبق با مصرف و توان پرداخت اقشار مختلف اجتماعی نیست.
۴- در کنار بیتوجهی مدیران در جهت انجام اقدامات اساسی برای کنترل مصرف آب آشامیدنی، با توجه به نکات پیشگفته، بیمسئولیتی ما نیز مزید بر علت است. ما به ندرت خود را در مقابل کمآبی و بحران آب مسئول میدانیم. از این رو، تلاشی هم برای تغییر رفتار خود نمیکنیم. ما اصولا رفتار مسرفانه خود را نادرست نمیدانیم؛ هر چند اگر بخواهیم دراینباره اظهارنظر کنیم، ساعتها در لزوم صرفهجویی و راهها و روشهای آن سخن میگوییم، ولی در عمل برای مصارف بیرویه و نادرست خود به انواع توجیه تمسک میجوییم.
۵- تغییر نگرش و رفتار مردم، تنها با تبلیغات و اطلاعرسانی صرف صورت نمیگیرد چراکه محرک تغییر باید قویتر از تقویتکنندههای حفظ وضع موجود باشد. به عبارتی دیگر با توجه به مجموعه عوامل موجود که به برخی از آنها در این نوشته اشاره شد، پیامهای صرفهجویی آب، نمیتواند مصرفکنندگان را برای کاهش مصرف آب متقاعد کند؛ چرا که تمام ابعاد و عناصر دخیل در این حوزه با مساله و مشکل مواجه است: پیامرسان از مقبولیت و اعتماد کافی برخوردار نیست.
پیامهای این حوزه نیز عمدتا پیامهای ترسبرانگیز و انزاردهنده هستند. اما به جهت آن که تمام ویژگیهای این نوع پیامها را با خود به همراه ندارند، نمیتوانند اثربخش باشند. این قبیل پیامها علاوه بر این که ناگواری رویداد محتمل را به تصویر میکشند، باید بتوانند احتمال بروز رویداد را در صورت ادامه روند موجود در ذهن شنوندگان بازتولید کنند و آنها را به پذیرش تأثیر تغییر رفتارشان بر بهبود شرایط هدایت کنند. علاوه بر این که زمینه انتشار پیام برای به بار نشستن، چندان مساعد نیست.
شکاف دولت- ملت، پایین بودن اعتماد به نهادها، عدم مشاهده کمبود آب در زندگی روزمره، بیتوجهی مدیریت آب به برخی از نقشهای خود برای جلوگیری از هدر رفتن آب و عدم تناسب قیمت آب با میان مصرف آن ازجمله عوامل زمینهای است که بر فضای ترغیبکنندگی پیامهای صرفهجویی آب تأثیر منفی میگذارد و آنها را خنثی میکند. از اینرو، فریاد بلند آب در چنبرهای از مشکلات اجتماعی و مدیریتی میماند و به گوش کسی نمیرسد و هر روز که میگذرد، بر دامنه این بحران افزوده میشود.
فصل گرما در راه است. ما چارهای نداریم جز این که در سطوح مختلف این فریاد را بشنویم و کمبود آب را مساله دولت و یک سازمان و نهادی خاص ندانیم. کمبود آب مسألهای ملی است و کل جامعه ایرانی را تهدید میکند. از اینرو، هر تلاشی حتی در سطح خُرد میتواند تأثیری مثبت در این زمینه داشته باشد. هر یک از ما چه بهعنوان یک شهروند، یک سازمان و یک نهاد، باید اصلاح و تغییر را از خود شروع کنیم، نه از دیگران.
حسین نورینیا
شهروند