ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

امنیت ملی، زلزله و بحران آب

شهروندان – میلاد شاهی اردکانی:
به خودم که آمدم یافتم که عمر دانشجویی بنده در رشته شهرسازی از نیمه گذشته! اما این روز‌ها درگیر این مساله شده‌ام که چه بوده ماحصل این دو سال و نیم از در پنجاه تومنی ورود و خروج کردن!

میلاد شاهی اردکانیمنصفانه که مرور می‌کنم بیش از رصد کردن اوضاع شهر و درگیر بودن با مسائلی که فردا روزی قرار است یقه بنده را به عنوان یک شهرساز بگیرد، سرگرم بوده‌ام با هیاهوهای سیاسی این سال‌ها. دو سال پایانی دولت دهم اگر چه از دید من مجالی برای آزادانه نفس کشیدن در دانشگاه وجود نداشت اما درگیری‌ها و دغدغه‌های ما بودند ولو پررنگ‌تر از این روز‌های دولت تدبیر و امید.

تا امسال که ذهنم به شدت درگیر مسائلی چون موضوع مذکور شده است، دیدن مستندی از تهرانی زلزله زده و تجربه پروژه درسی در خصوص بحران آب کافی بود تا این سوال پیش بیاید که به راستی چه باید کرد. احتمالا در خصوص هر یک از موارد فوق بسیار گفته‌اند و ضرورت در نظر گرفتن آن‌ها نیز بر کسی پوشیده نیست. ولی چرا در عمل اتفاقی رخ نمی‌دهد؟ تهران هر روز بلندتر می‌شود و وسیع‌تر. فکر چندانی هم برای حل بحران آب نمی‌شود اگر هم می‌شود در همین حد که آب فلان جا را منتقل کنند جای دیگر. شگفتا صحبت از افزایش جمعیت هم هست، خنده‌دار است جمعیتی که لابد در باور دوستان نیازی به منابع آبی ندارند.

نمی‌دانم مسئولان کشورم را چه می‌شود، منِ دانشجوی کمترین با درگیر شدن با چنین مسائلی ولو این چنین سطحی بر‌آشفته می‌شوم، به هم می‌ریزم و از خواندن پیش‌بینی‌های”دومینوی تهران فرو ریخت” تنم به لرزه می‌افتد و هر سطری که می‌خوانم آرزو می‌کنم در صورت زلزله تهران جزو افراد خوش‌شانسی باشم که در دم جان به جان آفرین تسلیم می‌کنند، چرا که تحقق یافتن حتی بندی از این متن برای به تصویر کشاندن تهران زلزله‌زده رعب‌آور و وحشتناک است.

در خصوص آب نیز، همین گونه است، بررسی منابع فعلی آب در کشور و پیش‌بینی‌های آینده در خصوص وقوع خشکسالی آدمی را به شدت نگران می‌کند. هر چند این خاک و سرزمین از دیرباز با این پدیده مواجه بوده ولی در این میان بسیاری از شهرها و سرزمین‌ها بوده‌اند که رونق و اعتبار خود را از دست داده‌اند.

حداقل اتفاقی که بعد از اندکی تامل در مسائل فوق در بنده ایجاد شد، این بود که این روز‌ها کمتر ذهن و انرژی خود را درگیر هیاهوها و جنجالهای سیاسی می‌کنم. اما سوالی در ذهنم کماکان باقی است، چرا این مسائل آن‌طور که شایسته اهمیت آنان است از جانب سیاستمداران و مسئولان مورد اشاره قرار نمی‌گیرند؟ چرا با وجود این‌که مسائل تا این اندازه بر سرنوشت این سرزمین موثر خواهند بود در مورد آن‌ها اقدامات فوری و ضروری اتخاذ نمی‌گردد؟ و شاید مهم‌تر از همه، چرا این ترجیح وجود دارد که اصلی‌ترین مخاطرات امنیت ملی را سیاسی بدانیم و بر این مسائل تا حدی چشم بپوشانیم.

شاید پاسخ این پرسش‌ها آن‌چنان سخت و دست‌نیافتنی نباشد، چرا نگوییم جذابیت و ماهیت مسائل سیاسی می‌تواند چون حجاب و سرپوشی بر ناکارآمدی سیاست‌های اتخاذ شده توسط مسئولان امر باشد. قطعا حواشی که به دنبال مسائل سیاسی رخ می‌دهد توان و امکان این را دارد که ذهن بسیاری را گمراه کند و بپذیریم که در میان مردم هم صحبت از زلزله و امثال آن پذیرش چندانی ندارد. این موضوعات به هیچ عنوان جذابیتی ندارند و شهروندان ترجیح می‌دهند در قبال آن‌ها سر در برف فرو‌کرده و با دغدغه‌های بی‌شمار زندگی روزمره خود مشغول باشند.

پس در این خصوص چه باید کرد؟ شاید تنها نکته‌ای که به ذهن بنده می‌رسد این است که بیاییم و در چگونگی اولویت دادن به مسائل، با توجه به اهمیت آن‌ها بازنگری کنیم، ببینیم که انتقادات دلسوزان هر چند که تلخ باشد آسیب بیشتری به امنیت ملی‌مان می‌زند یا زبانم لال از دست دادن بخشی از مدیران ساکن پایتخت زلزله‌زده و از بین رفتن بخشی از زیرساخت‌های اداری و سیاسی کشور و بحران‌های اجتماعی-اقتصادی فراوان پس از زلزله. اشاره‌ای هم در این زمینه بکنم، اخیرا رییس سازمان مدیریت بحران شهر تهران گفته است به دلیل فرسودگی لوله های آب، با وقوع زلزله ۶ ریشتری، ۴ میلیون تهرانی نزدیک به سه ماه آب نخواهند داشت. بعید می‌دانم وضعیت خطوط گاز و برق و تلفن هم از این بهتر باشد.

به عقیده من، ما نه تنها در اولویت دادن به مسائل آن‌چنان رویه صحیحی را در پیش نگرفته‌ایم بلکه خود را از بسیاری از افراد دلسوز و با تجربه که می‌توانند یاری‌گر ما باشند محروم کرده‌ایم، به نوعی خودزنی مضاعف.ای کاش این روز‌ها که حداقل این امید وجود دارد که قفل‌های سال‌های اخیر با کلید تدبیر و امید گشوده شود، قفلی به این بزرگی حداقل دیده شود، گشایش آن پیشکش…