کدام جوانان؟!
شهروندان – شهابالدین طباطبایی*:
دیگر نمیخواهم انتقاد کنم که چرا متوسط سن کابینه بالای 50 است، یا چرا در میان اعضای شورایعالی یک بنیاد غیردولتی اصلاحطلب یکنفر زیر 40سال نیست، یا سوال کنم که چطور مسوولانی که وقتی مسوولیت گرفتند کمتر از 25سال داشتهاند و حالا یک نیروی 35ساله خوشفکر باسابقه را جوان و بیتجربه میدانند یا که مرثیه بخوانم که در 10سال آینده بحران مدیریت خواهیم داشت.
دیگر کمتر دلواپس به کار نگیری و جدینگرفتن جوانان هستم، راستش کمی امیدوار شدهام که مشکل جوانگرایی در کشور تا حدودی در حال برطرفشدن است. بههرحال مقامات و مسوولان کشور که در آغاز انقلاب بین ۲۰ تا ۲۵سال داشتهاند و در همان سالها ازدواج کردهاند حالا فرزندانی با سنین بین ۲۵تا ۳۵سال دارند، که حتما به فکر اشتغال و کارشان هستند.
به این ترتیب همراه با ورود این بخش از جمعیت سنی به ردههای مدیریتی کشور شاید روزنهای هم برای ورود تعدادی دیگر که اصطلاحا آقازاده نیستند اما با آقازادهها در ارتباطند باز شود! تا اینجای کار نگرانی من و امثال من از بابت ورود جوانان، جوانهایی که میشناسیم و ارتباطشان به هرحال با بخشی از سیاسیون و مقامات تا حدودی برقرار است، حل میشود.
نگرانی و دلواپسی اما از اینجا شروع میشود که متاسفانه نگاهمان به موضوعات و پدیدههای مختلف نگاه دوروبری است، یعنی اگر مشکل بهکارگیری و جدیگرفتن طیف جوان دوروبر خودمان حل شد، بحران عدم جوانگرایی در لایههای مدیریت کشور حل شده و تا زمانی که چنین نشود بساط انتقاد و مطالبهگریمان به راه است.
ضمن آنکه متاسفانه نگاهی بین اغلب فعالان سیاسی وجود دارد که جوانگرایی را -البته اگر در موارد معدودی اتفاق بیفتد- انتخاب مدیران از میان فعالان جوان سیاسی یا اجتماعی هم طیف و جریان خود میدانند. نگاهی که در دولتهای مختلف کم و بیش بروز و ظهور داشته است.
و مهمتر از همه اینها، جوانان شایستهای نیز هستند که اصلا سیاسی نیستند، درگیر حاشیههای سیاست هم نشدهاند، در حوزهای تخصصی درس خواندهاند، نگاهشان به مسایل نگاهی علمی و بعد اجرایی است، به قول یکی از دوستان دانشمندم نگاه مهندسی دارند و نه عملیاتی، یعنی آزمون و خطا نمیکنند، منطقی تصمیم میگیرند و نه احساسی. در مورد همهچیز و همهکس نظر نمیدهند، پشتوانه علمی و تخصصی قوی دارند و مشکلشان تنها این است که دسترسی و ارتباطی با مقامات و حتی بدنه دولت نیز ندارند.
کسی هم سنگ آنها را به سینه نمیزند، رسانهها به سراغشان نمیروند، برای مسوولیتی از جانب مدیری به مدیر دیگر معرفی نمیشوند. اینها جوانهای بیرسانه و بیآشنایی هستند که تنها عمر و جوانی و تخصصشان تلف نمیشود و کشور و مردم از وجودشان محروم میشوند.
بیآنکه از کسی صدایی بلند شود، بیآنکه ما نگران آن تلفشدن و این محرومیت شویم. به دوستان جوان خودم که در شایستگی و توانمندیشان شک ندارم میگویم در کنار دغدغههای درست و اصولیمان در مورد جوانگرایی به فکر متخصصان جوان غیرسیاسی و بیخط و گروهی باشیم که باید پایه و اساس سیستم اداری را به دوش بکشند. پایهای که با آمدن و رفتن دولتها گزندی نبیند. اگر بهدنبال جوانگرایی هستیم که هستیم، فقط دور و بر خودمان را نبینیم.
در دو دوره گذشته اتفاقا به اسم جوانگرایی، کشور از حضور و وجود کارشناسان زیادی محروم شد و البته بخشی از حلقه بسته مدیران سنوسالدار نیز شکست. حداقل وزارتخانههایی مثل نفت، نیرو، راهوشهرسازی با حضور جوانهای متخصص غیرسیاسی میتوانند و باید تخصصی شوند. میتوان وزارت ورزش و جوانان را از حالت خلسه درآورد و طرح شناسایی و معرفی متخصصان جوان را به این وزارتخانه سپرد. کار دیگری هم میتوان کرد که سادهتر است، به دولت کمتر فشار میآید، دغدغه جوانترها هم رفع میشود، آستانه سن جوانی در ایران را ۴۵سالگی تعریف کرد و خیال همه را راحت کرد.
*فعال سیاسی
شرق