برنامه نداشتیم؛ جوانها خشن شدند
شهروندان – رئوف پیشدار*:
«آسیبهای جوانانمان زیاد شده، در تهران 35درصد ازدواجها در 5 سال اول به طلاق منجر میشود، 70 درصد مطلقهها زیر 30 سال هستند و حدود 11 میلیون جوان مجرد داریم. بیمیلی به ازدواج افزایش یافته، خشونت یکی از مسائل اصلی جوانان است و بسیارشان کمشکیبا شدهاند».
گفته بالا عینا از یک مقام رسمی، آقای «محمود گلزاری»، معاون وزیر ورزش و جوانان و از یک منبع آشکار، روزنامه «همشهری» ۱۵شهریورماه ۱۳۹۳ نقل شد که چون ۴۸ ساعت بعد از انتشار تکذیب نشده است! قاعدتا میشود به آن استناد کرد.
در ابتدای امر باید تاکید کنم که یقینا هشدارهای آقای معاون وزیر نه برای تشویش اذهان، که برای آن قطعا بیان شده است که نظرها را بیشتر به جوانان معطوف کند تا تدابیری فوریتر و جدیتر برای رفع معضلات آنها بیندیشند. معاون وزیر توضیحی نمیدهد یا اینکه در روزنامه نیامده که به چه علت و در سایه کدامین اقدامات صورت گرفته و بایدهای انجام نشده، «جوانها خشن شدهاند!» که متاسفانه آمارها میگوید و تاکید دارد که باید آن را نهتنها باور کرد که بسیار هم باید جدی گرفت که از مرز خطر هم گذشته است.
به علاوه باید باور کرد که طبق آمار وزارت بهداشت که همین هفته به نقل از معاون آن در روزنامهها منتشر شد، بیماریهای روحی و روانی درجامعه به بیش از ۲۳ درصد رسیده است. به آماری تازه از سازمان پزشکی قانونی توجه کنید. آمار روی سایت این سازمان در دسترس است. روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی میگوید که در چهار ماه از ابتدای امسال ۲۲۴ هزار پرونده «نزاع» به سازمان پزشکی قانونی ارجاع شده است.
یعنی ماهی ۵۶ هزار، و روزی یک هزار و ۸۶۶ پرونده! این آمار صرفا به تعداد پروندهها اشاره دارد. اگر قبول کنیم که هر پروندهیی حداقل دو طرف شاکی و متشاکی دارد، و بسیاری از درگیرها به دلایلی چندبه پزشکی قانونی ارجاع نمیشود، آن وقت درمییابیم که چقدر و چه تعداد از مردم درگیر مسائلی شدهاند و میشوند که از آنها انتظار داریم آن را «مدیریت» کنند.
گزارش سازمان پزشکی قانونی میگوید که آستانه تحمل مردم و به خصوص جوانها پایین آمده و آنها خیلی زود سرهر مسالهیی مانند جای پارک ماشین، بوق زدن و اتفاقاتی که به سادگی میشود با یک لبخند و حتی یک عذرخواهی ساده آن را ختم به خیر کرد، به درگیری و نزاع میپردازند.
من روانشناس یا جامعهشناس نیستم، مدیریت را هم علمی نخواندهام، یک معلم دانشگاهم و یک روزنامهنگار، که با جوانان بسیاری سروکار دارد و آنچه با عدد و ارقام گفته شد را به عینه شاهد هستم. من فقط اعلان خطر میکنم، فکر میکنم تا این حد صلاحیت دارم. بحث درباره موضوع را به کارشناسان و صاحبنظران میسپارم و امید دارم روزنامه محترم «اعتماد» موضوع را به طور جدی و با قصد یافتن راهحل، با صاحبنظران مطرح کند و مسوولان گذشته و کنونی را به پاسخگویی کردهها و ناکردهها بکشاند، و به دور از شعار و جوزدگی، صرفا به عنوان یک وظیفه و رسالت رسانهیی، به کالبدشکافی مسالهیی بپردازد که روز به روز حادتر میشود.
اامروزه بیکاری مشکل اول درصد زیادی از جوانان است؛ موضوعی که سالها گفته و شنیده و خیلیها درگیر آن بودند و هستند و رییس محترم مجلس شورای اسلامی اخیرا گفت که هر جا و هر خانهیی میرویم صحبت از بیکاری است.
واقعیتهای آماری نشان میدهد با وجود تلاشهای صورت گرفته، هنوز بخش بزرگی از جمعیت جوان کشور کاری که بتواند آینده خود را در گروی آن بنهد و بر آن پایه زندگانی تشکیل دهد، ندارد. فرصتهای شغلی محدود و درکنار آن فرهنگ کار در سطحی پایین است.
مساله اصلیتر در میان جوانان بیکار، بیکاری شمار زیادی جوان تحصیلکرده است که امیدوار بوده بعد از سالها تحصیل بتواند شغل مناسبی برای خود پیدا کند و اغلب آنها برای آینده خود حتی فکری نکردهاند و به واسطه شرایط نمیتوانند فکری بکنند. اینها عموما محصول بیبرنامگی در تربیت نیروی متخصص هستند.
این موضوع را باز میگذارم و از همه دستاندرکاران امور جامعه خواهش میکنم به بحث درباره مسائل مطرح شده بپردازند تا شاید راهی منطقی و معقول برای حل آنها یافت شود.
*روزنامهنگار و معلم دانشگاه
اعتماد