ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

تکلیف‌ اجتماعی و اعتماد

شهروندان – بهمن کشاورز*:
تکلیف، عبارت است از آنچه که انجام آن موضوع تعهد فرد محسوب می‌شود. این تکلیف ممکن است در قبال افراد باشد یا حکومت یا اجتماع. تکلیف در مقابل افراد مانند تکالیفی که فرد در قبال همسر، پدر و مادر و خویشانش دارد. تکلیف در مقابل حکومت مثل انجام خدمت وظیفه، پرداخت مالیات و امثال اینها.

بهمن کشاورزتکلیفی که فرد در قبال اجتماع دارد، می‌تواند جنبه و صدقه قانونی نیز داشته باشد یا صرفا ناشی از الزام اخلاقی و عرف جاری باشد. حتی تکلیف فرد در قبال افراد دیگر نیز در بسیاری از موارد شکل قانونی دارد و به وسیله قوانین برای آن ضمانت اجرا برقرار شده است. بنابراین چیزی که با وضع قانون قابل ایجاد و توسعه نیست، همان تکلیف اجتماعی ناشی از وجدان خلقی و عرف جاری مستقر است. لذا در این‌گونه موارد است که باید سعی شود بدون ایجاد ضمانت اجرای قانونی و فشارهای خارجی افراد اجتماع خود را هرچه بیشتر در مقابل جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، متهعد بداند.

مثـلا شــرکت در انتخابات مختلف یک تکلیف اجتماعی است اما می‌بینیم که بسیاری در آن شرکت نمی‌کنند زیرا آن را فقط حق تلقی می‌کنند و به جهاتی عدم شرکت خود را نیز توجیه می‌کنند. یا کمک به فرد مجروح ایضا تکلیف اجتماعی است لیکن از آن‌جا که الزامات اخلاقی برای وادار کردن افراد به انجام این تکلیف کافی نبوده، کار به وضع قانون کشیده شده است.

یا کثیف نکردن خیابان‌ها تکلیفی است که چون با حقوق دیگران برخورد دارد، باید همه آن را رعایت کنند ولی نمی‌کنند. به هر حال به نظر می‌رسد ایجاد این تعهد در افراد جامعه از یک‌سو موکول به آن است که مردم، دولت و حاکمان خود را به‌طور جدی قبول داشته باشند و از دیگرسو بین آحاد مردم نیز اعتماد متقابل و احساس همبستگی وجود داشته باشد.

این هر دو علاوه بر کار فرهنگی محتاج اقدام عملی و ایجاد و ارایه نمونه‌هایی است که به شکل ملموس و عینی باعث جلب اعتماد شود. در این صورت می‌توان امیدوار بود که احساس وظیفه و تکلیف اجتماعی توسعه یابد. در غیراین صورت مقتضیات زمان چنان است که کاهش این تعهد را ایجاب می‌کند نه توسعه و افزایش آن.

در برخی از موارد اما افرادی برخی از تکالیف را در برهه‌ای خاص، تکلیف اجتماعی می‌دانند که به‌عنوان حرکتی جمعی رخ داده است. برای مثال در دوران سازندگی، سازندگی بدل به یک تکلیف شده بود. اما من درخصوص این‌که احساس تکلیف به سازندگی همه‌گیر و فراگیر بوده چندان مطمئن نیستم اما ناچار بایستی خرابی‌های جنگ ترمیم می‌شد اما این‌که همگان، سازندگی در کشور را فراتر از احساس نیاز، به ترمیم خرابی‌های جنگ تکلیفی برای خود می‌دانستند محل تأمل است و این برمی‌گردد به همان چیزی که درباره لزوم اعتماد عمیق مردم به دولت و حکومت ذکر شد.

ولی به هر حال زمانی‌که خرابی عمده‌ای در کشور است ناچار همگان به فکر ترمیم آن بوده‌اند. خواه به‌عنوان یک وظیفه فردی، خواه تکلیف اجتماعی و خواه صرفا اقدامی به منظور جلب منفعت و نمی‌توان عمل به این تکالیف را در برهه‌های گوناگون همه‌گیر دانست و البته در این راستا نیز آمار جامع و دقیقی وجود ندارد.

 *حقوقدان

شهروند