سازماندهی و اهداف جنبش دانشجویی
شهروندان – نصرتالله تاجیک:
اگرچه سابقه جنبش دانشجویی به اوایل دهه 30 برمیگردد ولی جریانات مبارزات چریکی در سالهای 50- 49 و آشکار شدن فعالیت مبارزه مسلحانه دو سازمان چریکهای فدایی و مجاهدین خلق که از گروههای عمده مبارز غیرمذهبی و مذهبی آن زمان محسوب میشدند تاثیر بسزایی در تقویت جنبش دانشجویی سالهای بعد گذاشت.
در این سالها مبارزات دانشجویی علیه رژیم شاه بسیار صریحتر شده و میزان و شدت آن نیز بالا رفته بود. فعالیتهای دانشجویی و مبارزات چریکی مسلحانه دارای تاثیر متقابل روی هم بودند. بهدلیل جذب تعدادی از دانشجویان یا فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور به این سازمانها، از نظر کادرسازی و رهبری جریانهای چریکی، دانشگاههای به نوعی حالت مرکزیت تامین نیروهای مبارزاتی اعم از فکری و عملیاتی سازمانهای مبارز را داشت ولی بهدلیل سازماندهی خاصی که در میان مبارزین وجود داشت، همکاری تشکیلاتی نیروهای مبارز دانشگاهها بیشتر عرضی بود تا طولی.
بهدلیل فراگیرنبودن خطوط ارتباطی تلفن و خطرات استفاده از آن عمدتا نیروهای مبارز دانشگاهها برای هماهنگی برنامههای مبارزاتی نظیر اعتصابات و تظاهرات از دو فرصت استفاده میکردند. اول شرکت در برنامههای مشترک و گروهی مانند برنامههای کوهنوردی، نمایش تئاتر یا فیلم و راه دوم نیز برای تبادل پیامها و اخذ نظرات معمولا یکی از دانشجویان یک یا دوشب از هفته یا ماه را مهمان دوستان خود در دانشگاه دیگر میشد و مطالب تبادل میگردید. حتی در بعضی موارد اعلامیهها نیز در این دیدارها تهیه، رونویسی و به دانشگاهها منتقل میگردید. تا سال ۵۴ که صفوف نیروهای مذهبی و غیرمذهبی دانشگاهها به هم نزدیک بود این همکاریها هم بین دانشجویان هر دو گروه مذهبی و غیرمذهبی وجود داشت.
بنابراین نوع سازماندهی فعالیتهای دانشجویی بهصورت غیررسمی، خوشهای و غیرمتمرکز بود که در صورت دستگیر هر نفر نهایتا همان تعداد افرادی که احتمالا با هم در ارتباط بودند یا لو رفته بودند به دام ساواک میافتادند نه سایر دانشجویان فعال در دانشگاه. سازماندهی مبارزات سیاسی دانشجویی به نوعی ادامه سازماندهی امور صنفی- رفاهی دانشجویی که علنی بود نیز محسوب میشد. لذا در بسیاری از موارد افرادی که دستگیر میشدند سعی میکردند در ابتدا اگر بازجو اطلاعات زیادی از فعالیتشان نداشت مساله را متوجه همان فعالیت صنفی کنند.
اتحاد رمز پیروزی جنبش دانشجویی
به هر صورت بهرغم اختلافات ایدئولوژیک دو گروه دانشجویان مذهبی و غیرمذهبی، همکاریهای صنفی و سیاسی آنها در محیط دانشگاه تا سال ۱۳۵۴ نسبتا خوب بود و اثرات مثبتی روی حرکت دانشجویی داشت. اگرچه بیشتر امور اجرایی و نقشهای مدیریتی قبلا دست نیروهای غیرمذهبی بود و عموما هم سعی میشد از این امکانات برای جذب دانشجویان جدید استفاده و تفوق تشکیلاتی خود را حفظ کنند. البته این وضعیت تا این سال در دانشگاههای مختلف مقداری تفاوت داشت و تا حدی به افراد و نیروهای گرداننده فعالیتهای دانشجویی بستگی داشت و با تلاش همه دستاندرکاران حتی در صورت پیش آمدن مشکلاتی بین نیروهای مذهبی و غیرمذهبی مسائل رفع و رجوع میشد. البته به دلیل ارتباط تشکیلاتی عناصر دستاندرکار و یا حضور در برنامههای مشترک مسائل اصولی در هر دو گروه تا حدی هماهنگ میشد. این هماهنگی و رعایت مسائل تشکیلاتی در میان نیروهای غیرمذهبی تا حدی بیشتر بود ولی از سال ۵۴ این وضعیت تغییر کرد و نیروهای مذهبی و مبارز دانشگاهها جایگاه مناسبی در امور تشکیلاتی صنفی و مبارزاتی پیدا کردند که به تدریج اوج گرفت. مرکزیت دانشگاه تهران هم از موقعیت جغرافیایی و هم شدت مبارزات دانشجویی و انعکاس سریع آن بین مردم پایتخت و در مرحله بعدی در سایر شهرها، طبیعی بود که دانشکده فنی هم در بین سایر دانشکدههایی که در محوطه دانشگاه قرار داشتند و هم کلا در بین سایر دانشگاهها دارای محوریت بود. ولی در جو سالم مبارزات دانشجویی علیه رژیم در آن شرایط اصلا این بحث که محوریت تحرکات با کدام دانشگاه باشد مطرح نبود و همه فقط به فکر شعلهور ساختن این مبارزه بودند. مرکزیت دانشکده فنی و ارتباط دانشجویان فنی سایر دانشگاهها و کثرت آنها نسبت به دانشجویان سایر رشتهها عامل دیگری برای محوریت دانشجویان فنی دانشگاههای کشور بود. راهبرد دانشجویان در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی تکرار تجمعات و کشاندن مردم به دانشگاه و خیابان بود تا پیوند دانشجویان و مردم قویتر شده و اتحاد و همبستگی بیشتری نیز بین مردم برای مبارزه با رژیم شکل بگیرد. این راهبرد مخالف سیاست رژیم بود که سعی میکرد هر قشر و گروهی را منفک از سایرین گردانیده و به مشکلات خودشان گرفتار و رهایشان کند تا وقت و قدرتی برای فکر کردن و اعتراض کردن دسته جمعی پیدا نکنند.
اعتراضات دانشجویی که منجر به پیروزی شد
معمولا دانشجویان دانشگاههای مختلف مناسبتهای دانشجویی یا مراسم تظاهرات و اعتصابات را با یکدیگر هماهنگ میکردند و هر یک نیز به مجموعه دانشجویان فعال دانشگاه خود منتقل و به این صورت حرکتی آغاز میشد. معمولا دانشجویان فعال و مبارز دانشگاههای موجود در تهران مناطق مختلف این شهر را بین خود برای آغاز چنین تحرکاتی تقسیم میکردند تا حرکاتشان فقط در چارچوب دانشگاه نماند. امکانات ارتباطی در آن زمان فقط تلفن زمینی بود که هم کمتر دانشجویی از این امکانات داشت و هم روش مطمئنی نبود لذا بیشتر حرکتها حضوری در محل اسکان افراد یا در برنامههای کوه هماهنگ میشد.
اعتصابات و تظاهرات در سالهای ۱۳۵۰ به بعد از دانشگاه خارج و به میان مردم نیز کشیده میشد و از جهت تشویق و تهییج مردم و نقل در محیطهای خانوادگی و شکستن ابهت رژیم خوب بود ولی مردم مشارکت فعالی تا سال ۱۳۵۶ در تداوم و شعلهور ساختن این تظاهرات در محیطهای اجتماعی نداشتند. در این سالها بود که مردم زمینه بیشتری پیدا کردند و با رهبری امام خمینی(ره) حرکت دانشجویی تبدیل به حرکت عمومی شد. در سابقه مبارزاتی دانشجویی دیده میشود که تعدادی از نیروهای کیفی در سالهای اولیه مبارزات به دلیل یک مطلب بسیار ساده گرفتار ساواک شده بودند و علت دستگیر آنان یک امر اتفاقی بوده تا فعالیت اصلی مبارزاتی آنان. با علم به این امر بود که در سالهای بعد از ۱۳۵۳ دانشجویان سعی میکردند اصول تشکیلاتی و مخفیکاری را بیشتر رعایت کنند. کلا بهدلیل خصلت کارهای تشکیلاتی و نیز رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی در مقابل ساواک دانشجویان سعی میکردند اصول مبارزه را رعایت کنند.
البته جزوات چاپ شده و دستنویس نیز در این زمینه وجود داشت که کمک خوبی برای راهنمایی دانشجویان جدید بود که تازه به مبارزات دانشجویی پیوسته بودند. بنابراین عموما وقتی از بیرون به مجموعههای دانشجویی مبارز نگاه میشد امکان شناخت عناصر دخیل و یا موثر کم بود. حتی در بسیاری از موارد بهدلیل سازماندهی ظریف و خوشهای مبارزات دانشجویی افراد از یکدیگر هم خبر نداشتند که در کدام بخش و چه قسمتی از مبارزه دخیل هستند. تا آنجا که بعضا دانشجویان دستگیرشده بهطور اتفاقی و ناگهانی در بندهای زندان با تعجب با یکدیگر روبهرو میشدند. کار آنجا بالا میگرفت که فردی که اصلا کسی فکر نمیکرد که درگیر مبارزه باشد در زندان دیده میشد و بدتر آنکه هر دو نیز سعی داشتند که به هم بقبولانند که اشتباها دستگیر شدهاند و بیگناه هستند! درون جنبش دانشجویی از سالهای ۵۲-۵۱ در اوایل دهه ۵۰ حسب تجربیاتی که از سالیان قبل کسب کرده بود یک تقسیم کار طبیعی صف و ستاد بین دانشجویان مبارز نیز صورت گرفته بود. عدهای از دانشجویان بیشتر به کارهای ستادی و ارتباطاتی با سایر دانشجویان دانشگاهها و تامین لوازم مبارزاتی میپرداختند. عده دیگر بیشتر وقت خود را به امور مبارزاتی و همکاریهای صنفی دانشجویی، تعطیل کردن کلاسها، شروع تظاهرات اختصاص میدادند.
نیروهای غیرمذهبی با توجه به سابقه مبارزاتی گروههای چپ در ایران در این امور تشکیلاتی تا حدی جلوتر بودند. با علنی شدن فعالیت سازمان مجاهدین خلق از سال ۱۳۴۹ دانشجویان مذهبی نیز به فعالیت تشکیلاتیشان افزودند و از سال ۱۳۵۱ این فعالیت مبارزاتی تشکیلاتی نیز بین دانشجویان مذهبی نمود بیشتری پیدا کرد. سعی میشد برای جلوگیری از ایجاد حساسیت یا لو رفتن افراد مبارز آن دسته از افراد که با سازمانها یا گروههای مذهبی رابطه داشتند ترجیحا کمتر در فعالیتهای علنی و صنفی شرکت کنند. البته این دسته از افراد حضور با معنی و تاثیرگذاری در محافل دانشجویی مانند گروه کوه یا تشکیلات مسجد داشتند. این عده اگرچه فعالیت مستقیم علنی را عهدهدار نمیشدند ولی هم با تجربیات خود و نیز ارتباطاتشان با دیگر دانشگاهها منبع خوبی برای هدایت مبارزات بودند. ضمن آنکه به تدارکات مخفیانه مبارزات دانشجویی نیز که خیلی در آن شرایط برای اطلاعرسانی لازم بود کمک میکردند.
البته این امر مطلق نبود و در بعضی شرایط نیروهای ستادی به کمک دانشجویان صف میآمدند. در آن سالها، بهدلیل فضای مبارزاتی و اعتصابها و تظاهرات اعتراضی دانشجویان به مناسبتهای مختلف، کمتر سالی بود که ترمهای تحصیلی منظمی وجود داشته باشد. البته دو نمونه متفاوت هم وجود داشت بعضی از دانشگاهها مانند دانشکده فنی تهران و یا صنعتی شریف سریع با شروع مبارزات دانشجویی کلاسها را تعطیل یا حتی ترم را منحل میکردند. این امر احتمالا به دلیل مرکزیت آنان در داخل شهر و احتمال ادامه تظاهرات باعث اطلاع بیشتری از مردم یا حتی کشیده شدن تظاهرات بین آنان میشد. در طرف دیگر دانشگاههایی همچون علم و صنعت در این سالها هرگز ترم تحصیلی را منحل نکردند که دلیل عمده آن هم دوربودن محل دانشگاه از مرکز شهر و حتی مناطق مسکونی بود که کمتر تظاهراتی موفق میشد به میان جمعیت مردمی کشیده شود. یکی از فعالیتهایی که در آن زمان دانشجویان در قالب کار گروهی و درک محیط اجتماعی و پیرامونی خود انجام میدادند سفر تکی، گروهی دو یا چند نفره به مناطق مختلف کشور بود. این دانشجویان در قالب تیمهای تحقیقاتی برای بررسی محیطهای شهری یا روستایی به کارخانهها و مزارع میرفتند و تحلیلهای حاصل از تحقیقاتشان را دراختیار دانشجویان دیگر قرار میدادند.
این تحلیلها اگر حجم کمی داشت در قالب اعلامیه به دیوار نصب میشد. چنانچه مفصل بود به شکل جزوههایی دستنویس بهدلیل رعایت مسائل حفاظتی و در دسترس نبودن دستگاه پلیکپی و فتوکپی، تکثیر و بین دانشجویان یا بهصورت وسیعتری توزیع عمومیتر میشد. نحوه توزیع عمومی و مخفیانه این جزوهها همانند پخش اعلامیهها در میان دانشجویان مستعد دیگر به این صورت بود که وقتی آنها برای استراحتی کوتاه از کتابخانه خارج میشدند جزوهای میان کتابهای درسی آنها گذاشته میشد و در آن قید شده بود که بعد از مطالعه به افراد مطمئن علاقهمند داده شود و یا به همین روش بین افراد مستعد دیگر قرار داده شود. این جزوات هم عموما در چارچوب همان محل اولیه نمانده و به سایر دانشگاهها راه مییافت.
نقش چندوجهی دانشجویان و تاثیرات جنبش دانشجویی
دانشجویان همواره در این سالها یک نقش چندوجهی داشته و به عنوان یکی از مهمترین گروههای مرجع اجتماع تلقی میشدند. هر دانشجو نیز با انتقال فضای سیاسی اجتماعی دانشگاه به محیط خانواده و فامیل و اطرافیان خود و نیز فعالیت سیاسی- اجتماعی اثرات سازندهای بر جای میگذاشت و به عبارتی ایجاد انگیزه سیاسی مبارزاتی میکرد. دانشجویان علاوه بر شرکت در مبارزات سیاسی اجتماعی با تدریس در مدارس و ارتباط با دانشآموزان، افراد مستعد این قشر را نیز جذب کرده و تاثیراتی نیز بر خانواده آنان بر جای میگذاردند. حتی دانشجویانی که تدریس خصوصی داشتند از فرصت بهوجود آمده برای انتقال فضای سیاسی دانشگاه به دانشآموز و خانواده او استفاده میکردند. لذا یکی از پایگاههای تاثیرگذاری دانشجویان خانواده و بستگان آنان بود که پیامهای مبارزاتی به آنان منتقل و به نوعی آنان را نیز به مبارزه سیاسی اجتماعی گره میزد.
هدف مبارزات دانشجویی چه بود؟
هدف مبارزات دانشجویی در درجه اول مبارزه سیاسی روشنگرانه بود که به تعبیری به آن مردمی کردن مبارزات سیاسی اجتماعی گفته میشد. یعنی مبارزه را از بخش نخبه جامعه به درون مردم کشیدن و آنها را همراه کردن برای شروع یک حرکت اجتماعی. تمرکز فعالیتهای انقلابی در این سالها بیشتر در دانشگاهها بود و لذا قسمت اعظم زندانیان سیاسی را نیز قشر دانشجو تشکیل میدادند. البته اقشار دیگر نیز در مبارزه علیه رژیم شاه نقش داشتند ولی دانشگاهها در این امر پیشرو بودند. هرچه به سال ۱۳۵۷ و زمان پیروزی انقلاب نزدیک میشدیم این مبارزات فراگیر و علنیتر شده بود و همه اقشار همسویی بسیاری پیدا کردند. در سالهای اولیه دهه پنجاه شمسی در اینگونه فعالیتها دانشجویان فنی پیشروتر و پرشورتر از دانشجویان علوم انسانی بودند.
هدف دیگر دانشجویان در این سالها گسترش اعتصابات و تظاهرات دانشجویی به میان مردم بود. آنها در کنار فعالیتهای صنفی، فرهنگی و خودسازی فردی و گروهی، با مشارکت در فعالیتهای سیاسی اجتماعی که یکی از مهمترین فعالیتهای دانشجویان در این سالها بود سعی در حضور فعال در اعتصابات دانشگاه و نیز کشاندن آن به محیط خارج از دانشگاه مینمودند. اعتصابات یا موضوعی بود که بسته به مورد ممکن بود هر دانشگاه دست به اعتصاب بزند که بعضا صنفی یا امور مربوط به درس دانشجویان تلقی میشد یا زمانی و مناسبتی بود که عموما سراسری بود. از میان اعتصابات دسته دوم بزرگداشت سالروز ۱۶ آذر، همواره از اهمیت خاصی برخوردار بود و عموما تجمعات، تظاهرات و اعتراضها شدید بود. در آن سالها در تمام دانشگاهها گارد مخصوص حضور و استقرار داشت که وظیفه اصلیاش برقراری امنیت و آرامش و جلوگیری از فعالیت سیاسی در دانشگاه بود.
معمولاً دانشجویان در ایام نزدیک به ۱۶ آذر برنامههای فراوانی داشتند و تجمعهای دانشجویان بهدلیل حساسیت گارد و ساواک نسبت به این روز خشونتآمیزتر از سایر تظاهرات و اعتصابات دیگر میشد. معمولا مرکز شروع این تظاهرات و درگیریها در سلف سرویسهای دانشگاهها بود که هنگام غذا، پر از جمعیت بودند. دانشجویان ابتدا از زدن قاشق خود به بشقابشان شروع میکردند و بعد شیشهها را میشکستند، گارد وارد صحنه میشد و از هر دو طرف تعدادی مجروح و تعدادی دانشجو هم دستگیر میشدند. البته بعضی مواقع نیز اعتصاب و تظاهرات از داخل ساختمانها و در فاصله بین دو کلاس و با قرار قبلی آغاز و دانشجویان از رفتن به کلاس خودداری میکردند که تعدادی آنها را همراهی و تعدادی نیز علاقهمند به شرکت در کلاس و دور شدن از فعالیت سیاسی بودند ولی به درجاتی همراهی میکردند که اختلافی بین دانشجویان بوجود نیاید. دانشجویان سعی میکردند هر سال حربههای جدیدی برای شروع اعتصابات و تظاهرات بهکار گیرند تا ابتکارعمل دست دانشجویان باشد و گارد دانشگاه و پلیس نتواند زمینه عمل آنها را از بین ببرد. کمک دانشجویان یک دانشگاه که در اعتصاب به سر نمیبردند به دانشجویان دانشگاهی که در اعتصاب بود از جمله همکاریها محسوب میشد. در اعتصابات و تظاهرات ۱۶ آذر دانشجویان از مدتی قبل با نصب اعلامیهها در تابلوها و یا پخش مخفی آن در کتابخانه یا کلاسها و محیط بوفه و نهارخوری و طرح یکسری خواستهای صنفی و دانشجویی سعی در بسیج عمومی دانشجویان و مشارکت آنان در اعتصاب میکردند.
از آنجا که گارد دانشگاهها هیچگونه حق فعالیت سیاسی دانشجویی را به رسمیت نمیشناخت و همواره سعی داشت به هر نحوی که شده جلوی حرکات دانشجویی را بگیرد لذا کار به خشونت میکشید که در ادامه اعتصاب عملاً شروع میشد و دانشکدهها به حال تعطیل درمیآمد. یک هفته به سالروز ۱۶ آذر معمولا دانشگاهها تق و لق میشد و اعتصاب عملا شکل میگرفت. زیرا اگر در روز ۱۶ آذر اعتصاب شروع میشد، گارد با قدرت خود میتوانست به سرعت دخالت کند و دانشجویان را پراکنده سازد. ولی دانشجویان هر سال ابتکار تازهای به خرج میدادند که آنها امکان پیشبینی آن را نداشتند. به عنوان مثال شروع تظاهرات همهساله از یک نقطه یا روز معین نبود و حتی حرکات ابتدایی شروع نیز یکنواخت نبود. از هر نقطهای که تظاهرات شروع میشد ابتدا به اطراف کلاسها و تعطیلی آنها میانجامید تا دانشجویان بیشتری به اعتصاب بپیوندند. ادامه تظاهرات در محیط دانشگاه و رویارویی با گارد و در صورت امکان کشاندن آن به محیط خیابانهای اطراف برای اطلاع مردم از اهداف تظاهرات در قدمهای بعدی قرار داشت.
در بعضی دانشگاهها که در محیطهای داخل شهر قرار داشتند خارج شدن از دانشگاه و پخش شدن در خیابانهای اطراف راحتتر بود. معمولا جنگ و گریز دانشجویان با گارد و پخش شدن آنها بین ساختمانهای دانشکدهها و انجام حرکت ایذایی برای گارد و تقسیم نیروی آنها و دوباره جمع شدن در نقطه دیگر چه در داخل یا خارج از دانشگاه از روشهایی بود که سعی میشد در تظاهرات دنبال شود. راهبرد مبارزاتی دانشجویان در تظاهرات در این سالها «حمله ـ ضربه ـ تفرق» در کنار شعار کلی «اتحاد، مبارزه، پیروزی» بود که کارساز بود. گارد در سالهای ۵۴ به بعد دانشگاه را از هفته قبل به کلی تعطیل میکرد تا دانشجویان ارتباطشان با یکدیگر قطع شود، اما دانشجویان که سابقه این امر مطلع بودند راههای تازهای همچون استفاده از سالن ورزش یا خوابگاهها یا کتابخانه پیدا کرده یا در برنامه مراسم کوهنوردی دور هم جمع میشدند و تصمیمات و فعالیتهای خود را هماهنگ میکردند. در این سالها چون محیط دانشگاه در این ایام، معمولاً در اشغال گارد بود لذا دانشجویان سالروز ۱۶ آذر را به داخل مناطق شهری میکشاندند و با شعار و توزیع اعلامیه هیبت رژیم در میان مردم را از بین برده و به آنها دل و جرات میبخشیدند. یعنی سالروز ۱۶ آذر روز آگاهیبخشی عمومی با ماهیت ضدمردمی رژیم شاه بود.
آرمان