ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
ابتکار غول‌های ICT در زمینه مسئولیت‌پذیری اجتماعی

آیا ابتکار در «تکنولوژی» کافیست؟

شهروندان:
طی پنجاه سالِ گذشته، جهان شاهد نیرویی انقلابی تحت عنوانِ فرایند “جهانی شدن اقتصاد” بوده است. با وجودِ تمامی جوانبِ مثبت این انقلابِ جهانی، در عین حال این فرآیند برای تمامی افرادِ جامعه بشری سودمند نبوده است.

تکنولوژیکماکان کسر عظیمی از جمعیت جهان زیر خط فرضی ولیکن واقعی فقر زندگی می‌کنند و گذر زمان و رشد اقتصادیِ ملت‌ها نیز باعث مرتفع گشتن مشکلات جوامع بشری نشده است. از سوی دیگر این روند باعث گسترش و افزایش چشمگیر قدرت و قابلیت دنیای کسب و کار شده است و این قدرت و قابلیتِ روز افزون، مسئولیتی بیش از پیش را برای دنیای کسب و کار در قبال جامعه به همراه داشته است.

در چنین فضایی، گروهی از صاحب‌نظران مدیریت کسب و کار، در آغازِ بحث و جدل‌ها پیرامون مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها، اعتقاد داشتند که این مقوله می‌بایست فارغ از هرگونه توجه به سود و زیان توسط مدیران و صاحبان صنایع مورد توجه قرار گیرد. اما با در نظر گرفتن این نکته که گسترش تجارت و کسب و کار جهانی از جانب کشورهای توسعه‌یافته و در سایهً قوانین و باورهای سرمایه‌داری صورت پذیرفت، توجیه این امر کاری بس دشوار می نمود. به زبان ساده، هزینه کردنِ سرمایهً سهامداران به قصد و منظوری به غیر از کسب سود هیچگونه توجیه مدیریتی نداشت و مدیران که نمایندگان منتخب سهامداران بودند هرگز خود را در خطر توجیه این مقوله قرار نمی‌دادند.

شاید بتوان تا حدودی شرایط کنونی کشورمان را در این زمینه (به عنوان کشوری در حالِ توسعه) مشابه این مرحله گذار در کشورهای توسعه یافته ارزیابی نمود. اما تفکر بزرگان علوم مدیریت و کسب و کار در این وادی، در نهایت راهی بسیار ساده، ظریف و تأثیرگذار را پیش روی مدیران و صاحبان صنایع قرار داد و آن چیزی نبود جز کسب منفعت از طریق رسیدگی به امور اجتماعی. مطرح شدن مفاهیم جدیدی همچون “ذینفعانِ” کسب و کار در کنارِ “سهامداران”، باعث شد که تلاش برای کسب منفعت طولانی‌مدت، جایگزین نگاه معطوف به کسب سوددهی کوتاه‌مدت شود. به این ترتیب، امروزه می‌بینیم که شرکت‌های دارای رویکرد مدرن در عرصه کسب و کار، در جستجوی تفکرات راهبردی جهت تبدیل مسائل و مشکلات اجتماعی به فرصت‌های اقتصادی هستند.

نوآوری؛ رکن کلیدی کسب و کار مدرن

گرچه سال‌های دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی به عنوان سال‌هایی مطرح می‌شوند که “تکنولوژی” و “نوآوری” کلیدِ اصلی ماندگاری در بازارهای داخلی و جهانی بود، ولی اکنون در دهۀ دوم قرن بیست و یکِ میلادی، “تکنولوژی” تنها و تنها یکی از ملزومات موفقیت کسب و کار در سطح جهانی محسوب می‌شود. در دنیای مدرن کسب و کار، تنها کسب و کاری نجات می‌یابد و بیش از پیش رشد می‌کند که تفکرِ نوآوری را در تمامی جوانب سازمان خود در نظر گرفته باشد. علیرغم سادگی بیان این واقعیت روی کاغذ، مدیریت چنین مفاهیم سازمانی و گسترش شرکت‌هایی که حتی فقیرترین اقشار جوامع بشری در دورافتاده‌ترین نقاط این جهان نیز به آنها وابسته و دلبسته شوند امری بسیار پیچیده، ظریف و دشوار است.

نوآوری در مقوله مسئولیت اجتماعی سازمان‌ها (Corporate Social Responsibility) نیز از این قاعده مستثنی نیست. این امر را می‌توان طی مثالی از نوآوری‌ها و تفکرات مسئولیت اجتماعیِ شرکت‌های تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات بررسی کرد؛ به طور خاص شرکت‌های بین‌المللی عظیمی همچون مایکروسافت، IBM و سیسکو، که اکثرِ ما به صورت روزمره الزاماً از هنگام صبح تا شبانگاه با محصولات و خدمات آنها در ارتباط هستیم و به یقین می‌توان گفت که زندگیِ اکنون ما با چشم پوشی از این محصولات و خدمات دشوار و حتی ناممکن می‌شود.

بنابر طبیعتِ کسب و کار این شرکت‌ها و سطح تماسِ گسترده آنها با جوامع انسانی، بررسیِ استراتژی مسئولیت اجتماعی آنها خالی از لطف نیست و می‌تواند جرقه‌ای باشد از تفکرات نوین سازمانی برای شرکت‌ها و مؤسساتی که قصد و داعیه ورود به بازارهای جهانی را دارند.

مسئولیت‌پذیری اجتماعی؛ مقوله‌ای استراتژیک برای غول‌های IT

بسیاری می‌پندارند که مسئولیت اجتماعی هر سازمان تنها در جامعه و کشوری مطرح می‌شود که سازمان از آن برخاسته است. مثلاً مایکروسافت می‌بایست مسائل اجتماعی ایالات متحده را مد نظر قرار داده و بر مبنای آن عمل کند و تنها به مردمان کشور خود سود برساند. ولی همان‌طور که اشاره شد مقوله مسئولیت اجتماعی در عالم کسب و کار هم اکنون بیشتر مقوله‌ای استراتژیک برشمرده می‌شود تا مقوله‌ای اخلاقی و کسب و کارهای حرفه‌ای از آن جهت نیل به اهداف راهبردی خود و وسیله‌ای جهت کسب منفعت (و نه سود مالی مستقیم) استفاده می‌کنند. براساس اصول مدیریت راهبردی هر عملیاتی که سازمان را جهت رسیدن به اهدافِ از پیش تعیین شده و در چارچوب قوانین کشوری و سازمانی یاری رساند، راهبردی و استراتژیک شمرده می شود و نتیجه عدم رسیدگی و توجه به آن فرصت‌سوزی و در نتیجه منفعتِ کمتر است و در سطحِ رقابت جهانی شرکت‌هایی موفق شمرده می‌شوند که هیچ فرصتی را در هیچ سطحی از دست ندهند.

دو تن از تأثیرگذارترین صاحب‌نظران علوم مدیریت راهبردی، یعنی «مایکل پورتر» و «مارک کرامر» موفق شدند رابطه منفعت‌رسانی پروسه مسئولیت اجتماعی را با استراتژی کلی سازمان به دو صورت خارج_سازمانی و داخل_سازمانی تعریف کنند. بر اساس این مدلهای ارائه شده فعالیتهای اجتماعی یا باید تأثیری مثبت بر «زنجیره ارزش سازمان» (Business Value Chain) داشته باشد و یا باید یاری‌دهنده سازمان در محیط رقابتی‌اش باشد و این دو تنها مواردی هستند که تفاوت بین امور خیریه و مسئولیت اجتماعی سازمان (CSR) را مشخص می‌کنند. در این میان شرکت‌های تکنولوژی اطلاعات نیز بر همین منوال مبنای تلاش و نوآوری خود را ایجاد تأثیرات مثبت و مزیتهای رقابتی از برنامه مسئولیت اجتماعی خود قرار داده‌اند.

در این راستا پژوهشی که بر روی ابتکارات مسئولیت اجتماعی این شرکت‌ها در کشورهایی نه چندان دور در حوزه خلیج همیشه فارس انجام شد نکات جالب و قابل تأملی را دربرداشت. پژوهش صورت گرفته شامل مصاحبه هایی دقیق و عمیق با مدیران بلند پایهَ این شرکتها در کشورهایی نظیر امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین و عمان و نیز بررسی دقیق فعالیت‌های اجتماعی این شرکت‌ها در این کشورها می باشد. از میان تمامی فعالیتها و ابتکارات مسئولیت اجتماعیِ شناسایی‌شده، در این مقام تنها به موردی اشاره می‌کنیم که تمامی آنها به صورت بسیار گسترده و جدی مورد توجه و پیگیری قرار داده‌اند و آن چیزی نیست جز آموزش نیروی انسانی دراین کشورها. شاید در وهله اول اهمیت این موضوع چندان روشن نباشد و یا حتی کسی از خود بپرسد این چگونه ابتکاری است که با اهمیت شمرده می‌شود؟

شاید دو پرسشی را که مدیران ارشد شرکتهای مایکروسافت و سیسکو در هنگام مصاحبه مطرح کردند قدرت درک اهمیت این موضوع را در اختیار ما قرار دهد. مدیر توسعه سیسکو در ابتدا مطرح کرد که در حدود ۸۰ درصد خطوط ارتباطاتی و اطلاعاتی در کشورهای حوزه خلیج فارس از محصولات و تکنولوژیهای این شرکت استفاده می کنند و این شرکت تصمیم دارد ضمن گسترش بیشتر این نسبت ، طی حداقل بیست سال آینده به عنوان برنده و پیشتاز این صنعت باقی بماند. وی پرسید که “حال اگر کسی در این سوی دنیا نتواند راه اندازی، تعمیرات و نگهداری سیستم‌های ما را طی این سالها انجام دهد، آیا شرکت ما می تواند به این هدف با هزینه ای معقول دست یابد؟ به طور قطع و یقین خیر.” این اظهارات در حالی صورت می‌گیرد که این شرکت طی برنامه‌ای گسترده اقدام به آموزشِ رایگان نیروی کار و تکنسین‌های حرفه‌ای سیستم‌های «سیسکو» در این کشورها می‌کند. از سوی دیگر مدیر ارشد مسئولیت اجتماعیِ کشورهای خلیج فارسِ مایکروسافت که شرکت او نیز اقدام به آموزش رایگان نیروی کار جهت کاربری سیستم‌های مرتبط با ویندوز می نماید میپرسد: “من چگونه می‌توانم مطمئن باشم که طی دهه آینده کماکان محصولات ما با صرفه‌ترین در صنعت باقی می‌ماند؟ تنها اگر کاربران آموزش دیده در بازار فراوان باشند.”

حال به تمامی ابعاد این ابتکارات توجه کنید. از جمله مشکلات و دغدغه های دولتی و اجتماعی در کشورهای حوزه خلیج فارس بحث آموزش قشر جوان، ایجاد شغل و بازار کار می باشد. بنابر سیاستهای دولتی در این کشورها اگر شرکت‌های خارجی در این موارد قابلیت‌ها و منابع خود را در جهت کمک و یاری جامعه بکار گیرند از مزایایِ عدیده‌ای نظیر حمایت‌های مالیاتی و سیاسی بهره‌مند می‌گردند. در عین حال بیرون راندن شرکتی که در حال آموزش و کارآفرینی برای هزاران نفر از افراد جامعه می‌باشد و به واسطه آن جایگاه و احترامی اجتماعی برای خود ساخته عواقب گزاف اجتماعی در پی خواهد داشت. از سوی دیگر رقبایی را تصور کنید که می خواهند سهمی از بازار این کشورها کسب کنند. هر سرمایه‌دار و صاحب صنعتی بر حسب طبیعتِ اصلیِ کسب و کاردر تمامی زوایایِ کاری خود به صرفه بودن را در نظر می‌گیرد. اگر کاربران و تکنسین‌های این شرکت‌ها در هر شهری حضور داشته باشند، آیا از لحاظ زمان و هزینه برای رقبا (حتی رقبایی با تکنولوژی‌های برتر) مجالی جهت رقابت وجود خواهد داشت؟

این ابتکار شرکت‌های تکنولوژی اطلاعات، در عین سودرسانی به مردم و جامعه، منفعت کسب و کار را نیز به گونه ای زیبا تامین نموده است و می‌تواند به عنوان مصداقی کامل از مفهوم مسئولیت اجتماعی سازمان‌ها مورد توجه قرار گیرد.

امیرحسین قاضی نوری

دانشجوی دکترای مدیریت _ دانشگاه موناش

 مرکز ترویج حاکمیت و مسئولیت شرکتی