جایگاه مفهوم «مسئولیت اجتماعی شرکتها» در ایران
شهروندان – میثم هاشمخانی:
آیا شرکت های تجاری می توانند برنامه هایی طراحی کنند که هم سوددهی خود را افزایش دهند و هم به بخشی از فقرا یاری رسانند؟
چگونه می توان اثربخشی، بهره وری و نیز پایداری نتایج حاصل از برنامه های فقرزدایی اجرا شده توسط شرکت های خصوصی را افزایش داد؟ شرکت های دارای دغدغه های اجتماعی، چگونه می توانند برنامه هایی خلاقانه با هدف فقرزدایی پایدار را به اجرا در آورند؟
مسؤولیت پذیری صاحبان کسب و کار در قبال دغدغه های اجتماعی و نوع دوستانه، خوشبختانه از قرنها پیش در قالب هایی مانند وقف بخشی از اموال به منظور امور خیریه، در ایران رواج داشته است. به عنوان مثالی دیگر، برخی از تاجران خود را متعهد میساخته اند که درصد معینی از سود حاصل از کسب و کار خود را به امور خیریه اختصاص دهند. همچنین در حال حاضر شاهد اجرای برنامه های انسان دوستانه ی زیادی از سوی شرکت های کوچک و بزرگ ایرانی هستیم که از جمله مشهورترین آن ها میتوان به سرمایه گذاری یکی از شرکت های تولید کنندهی آب معدنی برای آموزش ۴۵۰۰ کودک در مناطق محروم کشور، سرمایه گذاری یکی از تولید کنندگان فولاد برای ایجاد ۵۰ طرح عمرانی در مناطق محروم کشور و نیز سرمایه گذاری یکی از شرکت های ایرانی تولید کننده ی خودرو برای کمک به بیماران سرطانی اشاره نمود. با این وجود، به نظر میرسد که در یک اقتصاد مدرن، تمامی پدیده ها از جمله مسؤولیت پذیری صاحبان کسب و کار در قبال دغدغه های اجتماعی نیز، وجوه پیچیده ای پیدا میکند که تجزیه و تحلیل دقیق علمی و منطقی را میطلبد.
به این ترتیب از حدود ۲۰ سال پیش، شاهد طرح مفهومی با عنوان «مسؤولیت پذیری اجتماعی شرکتها» (Corporate Social Responsibility) با علامت اختصاری (CSR)هستیم که در چارچوب آن، بسیاری از اندیشمندان برجستهی حوزه ی مدیریت و اقتصاد، کوشیده اند تا چارچوبهایی با هدف افزایش کارآمدی برنامه های اجتماعی و نوع دوستانهی شرکتها و نیز هم راستا نمودن این برنامه ها با استراتژی های کلان شرکت ها طراحی کنند. همچنین در حال حاضر در بخش عمدهی دانشکده های مدیریت معتبر دنیا، دروسی در زمینهی «مسؤولیتپذیری اجتماعی شرکتها» (CSR) ارایه می شود. همچنین در حال حاضر در برخی از کشورها، شاهد هستیم که سازمانهای خیریهی مردم نهاد، تلاشهای زیادی را با هدف ترغیب شرکت ها به اجرای برنامه هایی با هدف کمک به فقرا و نیز کمک به سایر اهداف اجتماعی، انجام میدهند. به این ترتیب با توجه به آن که در اکثریت قسمت های پیشین این سلسله یادداشت ها، مصادیقی از جهاد اقتصادی مورد توجه قرار گرفت که بار آنها بر دوش دولت قرار داشت، در این قسمت نگارنده میکوشد تا مطالبی را در زمینهی نقش آفرینی بخش غیردولتی در دستیابی به اهداف اجتماعی مورد اشاره قرار دهد:
تحلیل علمی برنامه های دارای دغدغه ی اجتماعی شرکت ها
در سالهای اخیر، اندیشمندان برجسته ای همچون «سی.کی.پراهالاد»، «محمد یونس» و «فیلیپ کاتلر» کوشیده اند تا علاوه بر گردآوری تجربیات متنوع و ارزیابی نقاط قوت و ضعف پروژه های نوع دوستانه و خیریهی اجرا شده توسط شرکتهای مختلف در سراسر جهان، پرسش هایی کلیدی در زمینهی مسؤولیت پذیری اجتماعی شرکت ها را مورد بررسی قرار دهند؛ سؤالهایی همچون:
آیا سازگارسازی انگیزه ی شرکت ها برای کسب سود و انگیزهی کمک به فقرا امکان پذیر است؟ با رعایت کدام اصول کلی، میتوان بهره وری برنامه های دارای دغدغه های نوع دوستانهی اجرا شده توسط شرکت های مختلف را ارتقا بخشید؟ چگونه میتوان ایده هایی خلاقانه طراحی نمود که از یک طرف کارایی بالایی در کمک رسانی به گروه های محروم جامعه داشته باشد و از طرف دیگر بتواند دست کم سرمایه ی اولیه ی خود را بازگردانند؟ آیا افزایش اجرای برنامه های متنوع دارای اهداف بشر دوستانه از سوی یک شرکت، میتواند منافع غیرمستقیمی در رونق کسب و کار خود آن شرکت داشته باشد؟
به عنوان مثال در پاسخ به پرسش آخر، میتوان به پژوهش هایی اشاره نمود که بر مبنای آن ها، توسعهی برنامه های خیریه و نوع دوستانه از سوی هر شرکت، در صورتی که با موفقیت همراه بوده و اطلاع رسانی مناسبی در مورد آنها صورت گیرد، میتواند منافع اقتصادی بلند مدتی را برای خود شرکت به دنبال داشته باشد؛ منافعی که از کانال هایی همچون افزایش اعتبار و خوش نامی شرکت در نزد مشتریان بالفعل و بالقوه و نیز افزایش انگیزه ی متخصصین مختلف برای همکاری با شرکت مورد نظر حاصل خواهند شد. هم چنین در نظرسنجی گسترده ی مؤسسهی معتبر «مک کنزی» در سال ۲۰۰۹م. از میان ۲۲۴۵ مدیر ارشد شرکت های موفق سراسر جهان، حدود ۷۵ درصد آنها معتقد بودند که سرمایه گذاری برای اجرای برنامه های قوی و موفق در حوزه های مختلف اجتماعی و خیریه، میتواند در بلند مدت از طریق ایجاد خوشنامی و اعتبار فراگیر برای شرکت اجرا کننده، ارزش سهام شرکت را بالا ببرد.
برخی مفاهیم کلیدی در تحلیل علمی مسؤولیت اجتماعی شرکت ها
در سال های اخیر، شاهد طرحریزی مفاهیمی در زمینه ی مسؤولیت اجتماعی شرکتها بودهایم که بررسی آنها، بدون تردید می تواند نقش محسوسی در ارتقای بهرهوری و موفقیت برنامه های نوع دوستانهی اجرا شده از سوی شرکت های ایرانی داشته باشد.
کسب و کار اجتماع محور: برای مثال «محمد یونس»، اقتصاددان برجسته ی بنگلادشی و برنده ی جایزهی نوبل صلح در سال ۲۰۰۶م. کوشیده است تا مفهوم «کسب و کار اجتماع محور» (Social Business) را تشریح کند. این مفهوم، به کسب و کاری اشاره میکند که با هدف ارایه ی خدماتی ویژه به خانوارهای کمدرآمد ایجاد میشود و در عین حال چارچوب کلی آن به گونه ای طراحی میشود که دست کم بتواند اصل سرمایهی صرف شده را برگرداند. به عنوان مثالی موفق در این زمینه، میتوان به دو شرکت موفق «گرامین بانک» (Grameen bank) و «گرامین تلکام» (Grameen Telecom)اشاره نمود که اولی به طور اختصاصی به ارایه ی وامهای کوچک به خانوارهای روستایی فقیر در بنگلادش میپردازد و دومی ارایهی خدمات تلفن همراه در مناطق دور افتادهی این کشور را به عنوان هدف خود در نظر گرفته است. دو شرکت یاد شده که هر دو توسط خود محمد یونس تأسیس شدهاند، هم اکنون توانستهاند از یک طرف به کاهش فقر در میان صدها هزار خانوادهی فقیر بنگلادشی کمک کنند و از طرف دیگر به لحاظ مالی خودکفا بوده و نیازی به کمک مالی بلاعوض خیرین نداشته باشند.
بازار قعر هرم: مفهوم مهم دیگر در این حوزه، «بازار قعر هرم» (Bottom Of Pyramid) است که از سوی «سی.کی.پراهالاد» (استراتژیست مشهور هندی تبار) مطرح شده است. شهرت اصلی «پراهالاد» که علاوه بر سالها تدریس در دانشکده ی مدیریت دانشگاه میشیگان آمریکا، سابقه ی فعالیت به عنوان مشاور تجاری تعداد زیادی از شرکتهای بزرگ فراملیتی را نیز در کارنامه ی خود دارد، به خاطر ایده های خلاقانهای است که با هدف سازگارسازی فعالیت های کارآفرینانه و سودآورانه ی شرکتهای خصوصی با سیاست های کمک به فقرا ارایه نموده است.
ایدهیاصلی «پراهالاد» آن است که صاحبان کسب و کارهای مختلف، میتوانند با اختصاص بخشی از کسب و کار خود به طراحی کالاها و خدمات مورد نیاز فقرا، طراحی شیوه های توزیع مناسب برای رساندن کالاها به مناطق فقیرنشین و نیز به کارگیری ایده هایی به منظور ایجاد موقعیتهای شغلی ویژه ی فقرا در شرکت خود، بدون آن که از سود خود بکاهند، به فقرا کمک کنند.
بازاریابی اجتماعی: سرانجام میتوان به «فیلیپ کاتلر» اشاره نمود که در شرح و بسط ایده ی خود با عنوان «بازاریابی اجتماعی» (Social Marketing)، کوشیده است تابا تأکید بر مشابهت های برخی از اصول کلی موفقیت یک پروژه ی تجاری و یک پروژهی خیریه و با الگوگیری از استراتژی های رایج برای ارتقای بهره وری و کارایی بازاریابی تجاری، چارچوبی علمی به منظور ارتقای کارایی فعالیت های خیریه و نوعدوستانه ارایه دهد.
جمع بندی
تمامی شرکت های خصوصی ایرانی که برنامههای کوچک و بزرگی در راستای دغدغه های ارزشمند اجتماعی و کمک به گروه های محروم جامعه دارند، لازم است ضمن بهرهگیری از تجربیات موفقیت ها و شکست های برنامه های مشابه در نقاط مختلف جهان، بکوشند تا آشنایی بیشتری با ادبیات تئوریک مربوط به ارتقای بهرهوری فعالیتهای خیریه به دست آورند. در این راستا، برخی از مفاهیم علمی مربوط به این حوزه، به طور تیتروار در این یادداشت مورد اشاره قرار گرفت و در قسمت بعد این یادداشتهای سلسلهوار، برخی مصادیق عینیتر مربوط به این مفاهیم، به طور اجمالی بررسی خواهد شد.