ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

اقشار و مطالبات‌شان در جنبش‌های اجتماعی معاصر

شهروندان- محمد بسته‌نگار*:
اقتصاد و دموکراسی رابطه‌یی تنگانگ با یکدیگر دارند. چون توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی باید پا به پای همدیگر محقق شوند تا توسعه پایدار حاصل شود، چه آنکه توسعه پایدار بدون رشد یکی از مولفه‌های سیاسی و اقتصادی‌اش محقق نمی‌شود.

محمد بسته‌نگاراز طرفی توسعه سیاسی باعث تشویق نیروهای مولد به کار اقتصادی می‌شود و در نتیجه توسعه اقتصادی به وجود می‌آید و از طرفی دیگر وقتی توسعه اقتصادی در کشوری شکل بگیرد، روابط گسترده می‌شود و سبک زندگی تغییر می‌یابد و فرهنگ جامعه رشد می‌کند و در نتیجه توسعه سیاسی را به دنبال خود می‌آورد.

پس توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی معادل هم هستند و نمی‌توان اقتصاد را از دموکراسی جدا ساخت یا بالعکس. در دنیا و مخصوصا خاورمیانه کشورهایی داشتیم مانند سوریه و مصر که توسعه اقتصادی را تجربه کردند اما چون توسعه سیاسی در آن کشورها شکل نگرفت و آزادی احزاب و مطبوعات به وجود نیامد کارشان به بن‌بست کشیده شد.

توسعه اقتصادی بدون دموکراسی به فساد انجامید و رشد فساد، موجی اعتراضی در جامعه برانگیخت. اما اگر دموکراسی در این کشورها حاکم بود فرصتی برای ابراز اعتراضات به شیوه دموکراتیک به وجود می‌آمد و می‌شد جلوی رفتارهای خشونت‌آمیز را گرفت. بنابراین نمی‌توان گفت اقتصاد مقدم بر دموکراسی است یا دموکراسی بر اقتصاد ارجحیت دارد. چون ملتی که گرفتار مشکلات معیشتی است برای بیان مشکلاتش نیاز به میزانی از آزادی بیان دارد.

شاید مردم فقیر دغدغه توسعه سیاسی نداشته باشند اما برای بیان مشکلاتشان و دسترسی به زندگی بهتر به توسعه سیاسی نیاز دارند تا بتوانند صدایشان را توسط نهادهای دموکراتیکی چون رسانه‌ها به گوش دولتمردان برسانند. بنابراین توسعه سیاسی خواست قشر پایین جامعه نیز هست. حال با این مقدمه، گریزی کوتاه می‌زنیم به تاریخ معاصر ایران و جنبش‌های اجتماعی و اقشار شرکت‌کننده در آن و مطالبات و خواست‌هایشان: نخستین جنبش اجتماعی در تاریخ معاصر جنبش مشروطه بود.

قبل از تحلیل این بخش باید به این نکته اشاره کنم که شرایط اجتماعی آن دوره تاریخی با اکنون تفاوت‌های زیادی دارد. آن روزها مردم، آرام بودند و با حقوق‌شان آشنایی نداشتند. حکومت فردی بود و هرگونه که تمایل داشت اقتصاد کشور را پیش می‌برد اما اکنون در شرایط جهانی شدن قرار گرفته‌ایم و مردم به دنبال نتیجه آرای‌شان و خواهان مشارکت در حاکمیت هستند و مسائل اقتصادی نیز در پرتو حاکمیت مردم حل می‌شود و نه حکمران خوب. به هرحال در دوران جنبش مشروطه طبقه بازرگانی رشد پیدا کرده بود که تاثیر زیادی روی این جنبش اجتماعی داشت. این طبقه بود که در کنار روشنفکران و تحصیلکردگان فرنگ رفته و روحانیون و علمای دینی مردم را به سمت مشروطه سوق داد. در ابتدا هدف این معترضین تحقق عدالت بود اما در مسیر این پروسه اعتراضی هدف‌شان تبدیل به برقراری مشروطه شد و خواستار آن شدند که حکومت باید مشروطه باشد و قدرت پادشاه یکه‌تاز و مستبد محدود شود؛ محدودیتی که حدودش نیز می‌بایست در چارچوب قانون مشخص می‌شد.

چه لاییک‌هایی مانند آخوندزاده و میرزا ملکم‌خان و چه مذهبیونی مانند نایینی دنبال این بودند که حکومت را از حالت استبدادی به مشروطه دربیاورند. بنابراین جنبش مشروطه توسط طبقه مرفه و سپس متوسط جامعه شکل گرفت برای عدالت‌خواهی که بعد آزادیخواهی نیز به آن اضافه شد. دومین جنبش اجتماعی، ملی کردن صنعت نفت بود. آنچه که دکتر مصدق از نهضت ملی شدن صنعت نفت به دنبالش بود استقرار حاکمیت ملی در جامعه بود. اگر به شاهدان و نوشته‌های آن دوره رجوع کنیم می‌بینیم که اگرچه ایران، کشوری به صورت مستقیم استعماری نبود اما تحت سیطره استعمار قرار گرفته بود و خارجی‌ها و مخصوصا سفارت انگلیس بر شرکت نفت ایران سایه انداخته بودند و در مسائل حکومتی ایران دخالت می‌کردند.

این خارجی‌ها بودند که می‌گفتند چه کسی وزیر شود و چه کسی وکیل. این دخالت‌ها احساس حقارتی در بین جامعه ایرانی به وجود آورده بود که ظهور دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت بهانه‌یی شد برای تلافی رفتار استعمارگران. در نتیجه مهم‌ترین حامیان دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت نیز قشر متوسط جامعه بود و مهم‌ترین خواسته‌شان نیز استقرار اصل حاکمیت ملی در کشور. انقلاب اسلامی سال ۵۷ سومین جنبش اجتماعی مردم ایران بود. شعار مردم ایران نیز استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. آزادی‌های اجتماعی که در دوره پهلوی وجود داشت پس منظور از طرح شعار آزادی در انقلاب، آزادی‌های سیاسی بود.

شعار استقلال نیز به خاطر وابستگی شاه به بیگانگان سر داده شد. بنابراین مردم در انقلاب به دنبال استقلال کشور و آزادی سیاسی بودند. در این انقلاب ابتدا قشر روشنفکر آغازگر بود که تفکراتشان در آثار مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان نمود داشت و بعد در اندیشه‌های دکتر شریعتی تبلور یافت و دانشجویان را وارد جریان انقلاب کرد. بعد این موج توسط روحانیت ایجاد شد و به لایه‌های مختلف جامعه ازجمله کارگران و اقشار پایین دست جامعه نیز کشیده شد. بنابراین در انقلاب ۵۷ تقریبا تمام اقشار اجتماعی شرکت داشتند و به دنبال آزادی‌های سیاسی و استقلال کشور بودند. چهارمین جنبش اجتماعی، جنبش اصلاحی دوم خرداد ۷۶ بود.

جنبشی که توسط قشر متوسط جامعه ایجاد شد و به دنبال دموکراسی بود؛ قشری که قبل از سال ۷۶ گشایش‌هایی را در حوزه اقتصاد دیده بود و در سال ۷۶ تحقق جامعه مدنی و آزادی مطبوعات و تقویت نهادهای مدنی را دنبال می‌کرد. حال اکنون به دوران پس از احمدی‌نژاد رسیده‌ایم. دورانی که حسن روحانی با شعار اعتدال بر سر کار آمد. روحانی اما برخلاف خاتمی رییس‌جمهوری است که بیشترین آرایش را از روستاها و شهرستان‌های کوچک یا در مناطق جنوبی شهرهای بزرگ کسب کرد و این‌بار شهرهای بزرگ‌تر آرای کمتری به کاندیدای مورد تایید اصلاح‌طلبان دادند. قشر پایین جامعه نیز که به آقای روحانی رای دادند به دنبال عدالت و آزادی و رفع مشکلات معیشتی خود و گذار از وضعیت نامطلوب به وضعیت مطلوب بودند.

*فعال سیاسی

اعتماد

برچسب‌ها : , ,