ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

پدیده فقر؛ علت‌ها و راهکارها

شهروندان:
فقر از پدیده های شوم اجتماعی است که نه تنها مانع پیشرفت مادی و معنوی فرد و جامعه می شود که در سیه روزی فرد و جامعه، انحطاط ارزش های انسانی و دینی و نیز بی ثبات کردن نظام سیاسی یک کشور تاثیر بسزایی دارد.

فقراز دیدگاه صاحبنظران، حکمرانان و دولتمردان یک جامعه نمی توانند به خوبی مردم و کشور را اداره کنند مگر این که فقر و تفاوت ژرف (عمیق) میان افراد جامعه از لحاظ دارایی و امکانات مادی را از میان ببرند و به توزیع نامساوی ثروت پایان دهند.

در جامعه ای که میان شهروندانش فاصله ی قابل ملاحظه ای از نظر ثروت وجود داشته باشد، افراد و گروه های توانمندتر، قادر خواهند بود در همه ی زمینه ها بر ضعیفان مسلط شوند و با به دست گرفتن اهرم های قدرت به راحتی به خواست های خود دست یابند و منش خویش را ترویج دهند.

این امر، کم کم بی اعتمادی نسبت به نظام سیاسی حاکم و تضاد میان اکثریت فقیر جامعه با دولت به معنای فراگیر آن را پدید می آورد و در وضعیت مناسب باعث بروز عصیان و آشوب های اجتماعی می شود. بدین سبب، «ارسطو» اندیشمند و فیلسوف یونانی عقیده داشت که در اصل « فقر، مادر انقلاب و آشوب است».

از سوی دیگر، فقر، استعمار، استثمار و وابستگی اقتصادی و به دنبال آن، وابستگی سیاسی را در پی دارد. امروز بیشتر ِ جامعه ها و نظام های حکومتی که به لحاظ اقتصادی در سطح پایینی هستند وابسته و واپسمانده اند و بی شک، وابستگی سیاسی و واپسماندگی اقتصادی نوعی اسارت و بلای جان دولت است.

علت های فقر

باید پرسید چرا همواره اکثریت جمعیت جامعه ی انسانی را فقیران تشکیل داده اند؟ در گذشته چنین بوده و در زمان حاضر نیز این گونه است. گزارش سازمان ملل متحد نشان می دهد «هر سال حدود بیست میلیون تن در جهان بر اثر گرسنگی و انواع بیماری ها که به طور عمده ناشی از فقر است، می میرند. دست کم بیست درصد مردم کشورهای درحال توسعه به دلیل فقر، به غذای کامل دسترسی ندارند و بیش از ۷۰۰ میلیون تن در سراسر جهان از سوء تغذیه رنج می برند».

به یقین، درسطح دنیا غذا به اندازه ی کافی برای همه هست اما مشکل و مساله این جا است که همه ی مردم به طور یکسان به غذا و امکانات مادی دسترسی ندارند. این که دیده می شود اقلیتی در ناز و نعمت اند و اکثریتی با فقر و فاقه دست به گریبان، از دیدگاه اندیشه ی سیاسی اسلام چندین علت دارد؛

الف-ثروتمندان مرتکب ستم شده اند. یعنی اینان با زیر پا گذاشتن حقوق مردم به ویژه محرومان و مستمندان، روز به روز میزان ثروت و دارایی خود را افزایش داده اند. امام علی (ع) در این ارتباط تاکید می کند که « انسانی گرسنه نماند جز آن که توانگری (ثروتمندی) از حق او خود را به نوایی رساند و کردگار، توانگران را بازخواست کند از این کار».

از این رو می توان گفت که وجود ثروت انبوه در دست عده ای اندک در جامعه، ناشی از ضایع شدن حقوق اکثریت فقیران است و امام علی (ع) این واقعیت را آشکارا یاد آور شده و گفته است که « هرگز ثروت انباشته ای ندیدم مگر این که در کنار آن، حقی ضایع شده بود».

ب-افراد در به دست آوردن یک زندگی آبرومندانه سستی کرده اند. وقتی که افراد یک جامعه سستی و تنبلی پیشه کنند و فکر و نوآوری (ابتکار) به خرج ندهند و برای فراهم آوردن نیازهای زندگانی خود کوشش نکنند، طبیعی است که آن جامعه بتدریج به آفت فقر مبتلا می شود.

برخی اشخاص بی انگیزه و مایوس جامعه باید جدی بودن مورچگان را در تحصیل رزق و روزی مد نظر خویش قرار دهند. امام علی خطاب به این افراد می گوید: « آیا شایسته است که شما از مورچه هم کم تر و ناتوان تر باشید. بدانید که این حیوان کوچک در کمال جدیت، آذوقه ی خود را به طرف لانه اش می کشاند و روزی ِ خود را از فعالیت به دست می آورد».

کار و فعالیت، جوهر زندگی است، هویت و شناسنامه ی انسان است. در اصل، کار همان زندگی است و ملت ها به ویژه مسلمانان اگر چنان در به دست آوردن روزی خود و توسعه ی اقتصادی کشورشان بکوشند که گویی برای همیشه می خواهند بمانند و زندگی کنند، آن گاه سیاهی فقر تا حد زیادی از چهره ی جامعه زدوده می شود.

ج-دولت ها در اجرای عدالت اقتصادی ناتوان بوده اند. از مهم ترین وظیفه ها و مسوولیت های دولت ها، تامین زندگی افراد، تنظیم روابط اقتصادی و تلاش در جهت فقرزدایی است. حال اگر کارگزاران حکومتی، افراد شایسته ای نباشند یا باشند اما از مشورت صاحب نظران اقتصادی بهره نگیرند و سیاست های درست (علمی) اقتصادی را تدوین و اجرا نکنند نه تنها این وظیفه ی مهم (عدالت اقتصادی ) را انجام نمی دهند بلکه ممکن است با جمع آوری مال برای خود یا بستگان یا طبقه ای خاص، از راه چنگ انداختن به اموال عمومی، پدیده ی فقر را در جامعه گسترش داده و زمینه های تضعیف پایه های اقتصاد جامعه و ویرانی کشور را فراهم کنند.

راهکارها

هرچند ریشه کن کردن آفت فقر در جامعه آسان نیست اما اسلام با واجب نمودن زکات و خمس، تحریم احتکار و ربا و اختلاس، وضع مالیات ها، منع اسراف و بهره کشی از دیگران، تشویق به کار و صرفه جویی در اموال عمومی، انجام دادن کارهای نیکو (خیرات و صدقات)، دستگیری مستمندان و … با فقر به مبارزه برخاسته است.

اسلام هم چنین دولت های اسلامی را مامور کرده است تا با به کاربستن ِ دستورهای یاد شده برای محو یا کم رنگ کردن پدیده ی خطرناک فقر بکوشند. افزون بر این، اسلام و صاحبان آموزه های دینی، دولتمردان و حکومتگران را موظف کرده است با تدوین برنامه ی جامع و نظارت بر عملکرد ثروتمندان، اموال مردم را از دستبرد سودجویان و صرف شدن در موارد ناشایست حفظ کنند.

به بیان دیگر، آنان باید با ایجاد زمینه های اشتغال، مشکل یا معضل بیکاری را رفع کنند و از «تکاثر» و ۲ قطبی شدن جامعه جلوگیری نمایند. در صورتی که تصمیم ها، قوانین و عملکرد مسوولان در مسایل اقتصادی به گونه ای باشد که نتیجه ی آن تقسیم مردم به ۲ گروه فقیر و ثروتمند باشد، این مساله در نهایت دولت و کشور را بی ثبات می کند.