ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با مجید صفاری‌نیا درباره تأثیرات اجتماعی فقر یک جامعه بر زندگی مردم

فقر عمر را کوتاه‌تر می‌کند

شهروندان:
مردم با جیب خالی نمی‌توانند میهمانی بگیرند، برای همین هم کم‌کم رفت و آمدها را به حداقل می‌رسانند و از هم فاصله می‌گیرند. هزینه‌های حفظ سلامتی آن‌قدر سرسام‌آور است که هر کسی از عهده‌اش بر نمی‌آید. برای همین هم مراجعه کردن به پزشک و چکاپ‌های سالیانه جای خودشان را می‌دهند به ویزیت‌های هر ۱۰‌سال یکبار. وقتی پول نداشته باشی اوقات فراغت و سفر رفتن معنایی ندارد.

مجید صفاری‌نیابا جیب خالی خوب زندگی کردن اتفاق نمی‌افتد و همه چیز می‌شود تلاش کردن تنها برای گذران زندگی. همین چیزهای کوچک که مجید صفاری‌نیا، روانشناس اجتماعی در طول مصاحبه از آن یاد می‌کند شاید نیازهای اولیه افراد نباشد اما به شدت کیفیت زندگی‌ها را پایین آورده و جامعه را با بحران روبه‌رو کرده است.

صفاری‌نیا معتقد است فقر عمرها را کوتاه می‌کند و تأثیر مستقیمی روی روح و روان انسان‌ها دارد و فقر یک کشور به صورت کلی می‌تواند روی زندگی اجتماعی تمام شهروندان تأثیر داشته باشد.

  • اصولا مسأله فقر تا چه اندازه با مسائل اجتماعی و توسعه دموکراتیک یک جامعه در ارتباط است؟

تولید ناخالص ملی ما طی سال‌های گذشته دستخوش تغییرات زیادی شده است. تحریم‌ها باعث شده تا منابع مالی ما محدود شود و سرانه ملی که به ۷۵‌میلیون نفر جمعیت کشورمان تعلق پیدا می‌کند، به شدت کاهش پیدا کند. متاسفانه اقتصاد ما وابسته به نفت و مالیات است. این منابع محدود بالطبع می‌تواند خیلی از نیازهای افراد را از سبد خانوار حذف کند و باعث می‌شود تا در بسیاری از شاخص‌های جهانی ما وضع نامطلوبی داشته باشیم.

شما کشوری مثل امارات را در نظر بگیرید. این کشور تنها با ۳‌میلیون جمعیت و با تولید ناخالص ملی چند برابری نسبت به ایران توانسته سرانه ملی بیشتری داشته باشد. متاسفانه کم شدن سرانه ملی باعث شد تا در مورد زیرساخت‌های توسعه‌ای مثل اوقات فراغت، آموزش و… کم بگذاریم چرا که توسعه تمام این زیرساخت‌ها نیاز به سرمایه دارد و کشور ما به لحاظ سرمایه در این چند‌سال اخیر افت شدید پیدا کرده است. به همین دلیل هم نمی‌تواند آنطور که باید به سمت توسعه پیش برود.

  • فقر در این چند سال بیشترین تأثیر را در کدام بخش از زندگی مردم گذاشته است؟

اگر صادرات نفت ما مثل‌ سال ۸۳ بود و تحریم‌ها تا این اندازه شدت نگرفته بود ما تا این اندازه به سمت فقر پیش نمی‌رفتیم. اگر وضع ‌سال ۸۳ را داشتیم خیلی بیشتر از این می‌توانستیم روی بحث سلامت و فرهنگ سرمایه‌گذاری کنیم. اما متاسفانه مشکلات اقتصادی تأثیر خود را بر زندگی مردم و خانواده‌ها گذاشته است. فقر به معنای کلی و به معنای کمتر شدن سرانه ملی باعث شده تا دید و بازدیدها کم شود و تعاملات مثل گذشته نباشد.

کمتر کسی به این مسأله توجه کرده که فقر رفت و آمدها را کاهش داده و سنت‌های ما را از بین برده است. کم‌شدن توان مالی باعث شده تا کسی میهمانی برگزار نکند و کیفیت زندگی‌ها به دلیل کاهش تعاملات به شدت پایین بیاید. شما اگر نگاه کنید، می‌بینید مسافرت‌ها به شدت کم‌شده و اوقات فراغت برای مردم دیگر معنایی ندارد. یا حتی در مورد سلامت هم مردم به دلیل کم بودن درآمد هر ۱۰‌سال یکبار هم دیگر به دندانپزشکی مراجعه نمی‌کنند.

همه اینها در مجموع می‌تواند کشور را به عقب‌ماندگی دچار کند و باعث تهدید سلامت اجتماعی شود. فقر یکی از ارکان اصلی سلامت اجتماعی به حساب می‌آید و با تمام حوزه‌های روانشناسی در ارتباط است. اگر بخواهیم به بحث روانشناسی رشد نگاه کنیم، می‌بینیم که فقر نقش مهمی در این بخش از روانشناسی دارد. یا بین روانشناسی سلامت و فقر رابطه تنگاتنگی وجود دارد. در روانشناسی شهری هم یکی از مهم‌ترین موضوعات مورد مطالعه، به موضوع فقر برمی‌گردد. بدون‌شک آنچه که به‌عنوان فقر در جامعه یاد می‌شود یکی از مهم‌ترین علت‌ها در توسعه مسائل اجتماعی و اقتصادی است.

  • این‌طور به نظر می‌آید که فقر با کم شدن مشارکت اجتماعی و بی‌تفاوت شدن افراد نسبت به جامعه در ارتباط است…

این موضوع یک واقعیت در هر جامعه‌ای است. شما به مشارکت مردم برای ثبت‌نام یارانه دقت کنید. مردم آن‌قدر گرفتار هستند که فکر می‌کنند ۴۵‌هزار تومان هم می‌تواند برای آنها کاری کند. خیلی‌ها را دیدم که اتفاقا ثبت‌نام کردن برای یارانه را از شخصیت خودشان دور می‌دانند و به دروغ می‌گویند که انصراف دادند اما همه آنها به دلیل نیازی که داشتند این کار را انجام دادند. همین باعث می‌شود تا مشارک همگانی هم کمتر شود. فقر با کم‌هوشی ارتباط دارد. با آموزش کمتر و تهاجم فرهنگی بیشتر رابطه مستقیم دارد. وقتی فقر وجود داشته باشد، کیفیت زندگی‌ها پایین‌تر می‌آید و مردم تنها به این فکر می‌کنند که روزشان را شب کنند.

عمرها کوتاه‌تر می‌شود و در جامعه، ما با انواع آلودگی‌ها روبه‌رو خواهیم بود. برای همین است که می‌گویم فقر یکی از مهم‌ترین ارکان در سلامت اجتماعی افراد است. در طول تاریخ هم که نگاه کنید خواهید دید، تمام کشورهایی که به سمت توسعه پیش رفتند تلاش خود را معطوف به کاهش فقر در جامعه‌شان کردند و تا وقتی به این مرحله نرسیدند به‌عنوان یک کشور توسعه‌یافته شناخته نشدند.

  • نهادهای مدنی می‌توانند چه تاثیری بر مبارزه با فقر بگذارند؟

سطح رفاه اقتصادی در هر فردی متفاوت است. از طرفی احساس و ادراکی از عدالت وجود دارد که بر حس اغنا شدن تأثیر می‌گذارد. اگر شما به یک بیماری دچار شوید چقدر می‌توانید از دولت یا ارگان‌های دیگر توقع داشته باشید که هزینه درمان شما را بدهد؟ بدون تردید این اتفاق باید از طریق نهادهای مدنی میسر شود اما کشوری که دچار فقر است و تولید ناخالص ملی کمی دارد، قطعا نمی‌تواند از این سرمایه‌های اجتماعی حمایت کند. درنتیجه باید گفت همه این مسائل از توسعه فرهنگی و اجتماعی گرفته تا توسعه نهادهای مدنی و اهمیت دادن به سرمایه اجتماعی یک رابطه علت و معلولی با فقر دارد که همه چیز را تحت شعاع خود قرار می‌دهد و وقتی کشوری دچار فقر است حتی نمی‌توان از نهادهای مدنی هم توقع داشت.

  • به نظر می‌رسد فقر و احساس فقر دو مسأله جدا از هم باشند. در کشور ما چقدر احساس فقر ریشه‌های روانی دارد و چرا کسانی که حتی در یک وضع عادی هم زندگی می‌کنند باز خود را زیر خط فقر می‌دانند و از زندگی راضی نیستند؟

شخصی به نام پروفسور زیمباردو که از پیشگامان علم روانشناسی اجتماعی است، سال‌ها پیش تحقیق مهمی انجام داد که ادراک افراد از زندگی را مشخص کرد. این تحقیق روی گروهی از خردسالان انجام شد و فرض از انجام این آزمایش این بود که مشخص کند چه تعدادی از بچه‌ها در گذشته سیر می‌کنند، چه گروهی به حال اهمیت می‌دهند و چه گروهی آینده را مهم می‌دانند.

آزمایش هم به این صورت بود که دکتر زیمباردو به بچه‌ها شیرینی می‌داد و از آنها می‌خواست که اگر تا برگشت دوباره او به اتاق تنها ۳دقیقه صبر کنند، یک شیرینی دیگر هم به آنها می‌دهد. طبیعتا بعضی از بچه‌ها اهمیت نمی‌دادند و به محض خارج شدن پروفسور شیرینی را می‌خوردند، برخی یک دقیقه صبر می‌کردند و بعضی‌ها تا برگشت دوباره پروفسور و گرفتن یک شیرینی دیگر صبر می‌کردند. ۱۴‌سال بعد دوباره همان بچه‌ها مورد مطالعه پروفسور زیمباردو قرار گرفتند و در آن زمان مشخص شد کسانی که توجه بیشتری به آینده داشتند (درواقع یک شیرینی اضافه‌تر را برای خوردن ترجیح دادند) از مولفه هوش بهره برده‌اند اما اکثر این افراد انسان‌های ناراضی از زندگی هستند.

درواقع تنها آن دسته از بچه‌هایی که به حال اهمیت می‌دادند از زندگی راضی بودند. تمام این مثال‌ها گفته شد تا به این‌جا برسیم که مردم ما گروهی هستند که در آینده سیر می‌کنند. آنها مدام درحال یک مقایسه اجتماعی هستند. به همین دلیل هم همان احساس فقری که شما می‌گویید در آنها وجود دارد. حتی اگر یک زندگی معمولی داشته باشند در مقایسه با یکی از نزدیکان‌شان که زندگی مجلل‌تری دارند خودشان را فقیر می‌بینند.

درواقع کمال‌طلب‌ها فقیر نیستند اما به لحاظ مقایسه اجتماعی که در ذهن دارند، همیشه ناراضی هستند. این افراد وقتی در یک فضای اجتماعی – سیاسی قرار بگیرند که نابرابری‌های اقتصادی در آن وجود داشته و رشوه دادن و رشوه گرفتن زیاد باشد و افراد بدون هیچ لیاقتی و بدون در نظرگرفتن شایسته‌سالاری به جایگاه‌های خاصی برسند، مسلم است که الگوی همه افراد مادی می‌شود و مقایسه پیش می‌آید. همین مقایسه‌ها هم باعث به‌وجود آمدن نوعی ناامنی در کشور می‌شود. متاسفانه شرایط جامعه ما به گونه‌ای مردم را پرورش داده است که در آینده زندگی کنند.

سارا شمیرانی

شهروند