بذرهایی که کاشتم، جوانه زد
شهروندان:
«بابک حمیدیان» پرکارترین بازیگر مرد جشنواره امسال بود که با فیلمهای «قدم آخر» (کیومرث پوراحمد)، «چ» (ابراهیم حاتمیکیا)، «رستاخیز» (احمدرضا درویش)، «بادیگران» (ناصر ضمیری) و «قصهها» (رخشان بنیاعتماد) روی پرده سینماها آمد. او پس از گذراندن یک دوره نقاهت طولانی به دلیل آسیبدیدگی ستون فقرات در سال گذشته، بالاخره امسال توانست حاصل تلاشهایش در سهسال اخیر را ببیند.
به عقیده بسیاری از منتقدان، او یکی از شانسهای مسلم دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگری مرد برای بازی در نقش «اصغر وصالی» در فیلم «چ» بود که بخت خود را نهایتا در بخش بهترین بازیگر مکمل مرد آزمود. با او پیش از اعلام کاندیداهای دریافت سیمرغ بلورین گپوگفتی کوتاه داشتیم.
- چه شد در فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش، همزمان در دو نقش حاضر شدید؟
از ابتدا قرار نبود من در دو نقش بازی کنم. نقش «ابنزیاد» به من محول شده بود که آن را بازی کرده بودم و پروندهام در فیلم آقای درویش بسته شده بود. یک روز برای تشکر از گروه به دفتر آقای درویش رفتم. گروه در آن دوره سفرهای شهرستانیاش تمام شده بود و در تهران منتظر بود تا دکورهای صحنههای یزید آماده شود که بعد در مسجد سپهسالار و در یک ورزشگاه فیلمبرداری از سر گرفته شود. اتفاقا همان روز یکی از همکارانم به دفتر آمده بود تا برای نقش یزید قرارداد ببندد. وقتی دیدمش به او تبریک گفتم. بعد از چند دقیقه آقای درویش بهطور خیلی ناگهانی از این همکارمان قدردانی کرد و وظیفه بازی در نقش یزید را به من موکول کرد. بعد هم تست گریم شدم و به دلیل اینکه احوالات آن فیلم هنوز در من جاری بود با اشتیاق در این نقش هم حاضر شدم.
- بازی در دو نقش یک فیلم خیلی سخت است؟
پیچیده است. پیچیدهبودن از سختبودن سختتر است. این تجربه برای من، نفسگیر و پیچیده بود.
- نقشتان در فیلم ابراهیم حاتمیکیا نقشی با حال و هوای عجیب بود؛ عجیب از این لحاظ که رسیدن به حال و هوای شهید «اصغر وصالی» با آن سطح از اعتقاد، ایمان و دلدادگی کار واقعا دشواری است… .
کاملا این گفته را تایید میکنم و واژه «باور» را جایگزین واژه «اعتقاد» میکنم. این روزها در اغلب مصاحبههایم، روی این نکته تاکید کردم و امیدوارم این تکرار شنیده شود. باور، از اعتقاد قویتر عمل میکند. «اصغر وصالی» عزیز یکی از شهدای مهجور ماست. کافی است اسمش را در اینترنت جستوجو کنید تا با نوع عملکرد او و شکل مبارزاتش آشنا شوید. درباره نقش، طبعا آقای حاتمیکیا مطالعاتی داشتند. خود من هم مطالعاتی داشتم. رسیدن به خصایص این شهید، بهعنوان انسانی که همعصر ما بودند به کمک آقای حاتمیکیا میسر شد. نقشهای «ابنزیاد» و «یزید» مطلقا از تخیل بیرون میآیند اما «وصالی» همعصر ما بوده برای همین رسیدن به حالوهوایش سختتر است. همانطور که گفتید تجربه این نقش، با حال عجیبی همراه بود.
- تجربه همکاری با آقای «پوراحمد» چطور بود؟
آقای «پوراحمد» کارگردان دلپذیر و شاعری است که سالها فیلم نساخته و ششسال سخت را سپری کرده بود. اسم او جلوتر از فیلمنامه حرکت میکند برای همین وقتی او پیشنهاد کار میدهد، اول خود اوست که اهمیت دارد و بعد فیلمنامه. در «پنجاهقدم آخر» فیلمنامه فرازونشیبهایی را طی کرد که محصول نهاییاش آنچه بود که بر پرده دیده شد. بعد از مدتها با این فیلم در نقش یک ظاهر شدم. این تاسف مدام با من بود که چرا اینهمه دیر با کارگردان بزرگی مثل او آشنا شدم. اما همین قدر هم برایم غنیمت و لذتبخش است. همکاری سهباره با «حسین جعفریان» مدیر تصویربرداری این فیلم پس از تجربه «رستاخیز» و «چ» از لذایذ کار با آقای پوراحمد بود.
- بازی در این نقشهای متنوع، آن هم با فاصله زمانی بسیار کم، برایتان سخت نبود؟
کسی که ۱۵سال کار میکند و در بیشتر مواقع دیده نمیشود، ناگهان یک حال خوش و سرشاری به او روی میآورد که به من هم روی آورد که سعی کردم از آن به بهترین نحو استفاده کنم. نتیجه تلاشم را هم گرفتم. جایزه منتقدان برای بازی در فیلم «هیس» و همینطور جایزه مرد سال تئاتر نصیبم شد. چیزهایی که به عنوان بذر در این بیابان بیآب و علف کاشتم در این سالها الان کمی جوانه زده. امیدوارم جشنواره امسال به همه روی خوش نشان دهد.
- بهترین تجربهتان در کدامیک از این نقشها بود؟
بسیار غیرقابل قیاس هستند. در فیلم آقای «حاتمیکیا» نقش یک «شهید» را بازی کردم، و در فیلم آقای «درویش» بازی در دو نقش را. نقش اول فیلم آقای «پوراحمد» بودم و تجربه کار با یک کارگردان فیلم اولی را با آقای «ضمیری» پشتسر گذاشتم. کارکردن با خانم «بنیاعتماد» هم که برای هر بازیگری لازم است.
- شما در سال گذشته آسیبدیدگی شدید در ناحیه کمر داشتید. اما باز هم در تئاتر حضور فعال داشتید و امسال هم که پرکارترین بازیگر مرد جشنوارهاید. درباره سالی که با مصدومیت گذراندید، توضیح دهید…
شروع سال ۹۲ برای من با نمایش «خانه سربی» همراه بود. آن زمان کاملا در آتل بودم. با ابزار پزشکی وارد صحنه تئاتر میشدم. همان دوران خیلیها فکر کردند استفاده از این ابزار جزو نقش من است. یکسری هم اصلا متوجه نشدند یا به روی خودشان نیاوردند. با همه اینها خدا را شکر امسال را تا الان رساندم. در فیلم آقای «پوراحمد» در سکانس رقص در آب، زیر پایم بهدلیل موج انفجار خالی شد و مشکلم تشدید شد. نیمی از فیلمهایی که در جشنواره داشتم محصول پیش از دوران مصدومیت است. بعد از مصدومشدنم تنها دو فیلم بازی کردم؛ «بادیگران» ناصر ضمیری و فیلم آقای پوراحمد.
- جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
خوشبختانه امسال در فضای باصفای برجمیلاد فیلم دیدم. وعدههای مدیران عملی شد. تیم آقای «داروغهزاده» و «رضاداد» در اداره برجمیلاد و پذیرایی از مدعوین با احترام و حرفهای بود. به همه خسته نباشید میگویم و امیدوارم سال بعد هم این دو نفر برای مدیریت جشنواره حضور داشته باشند و همین فضای پرخروش از دل برجمیلاد به همه سینماها تزریق بشود.
- چطور شد قبولکردید در فیلم خانم «بنیاعتماد» نقشی کوتاه بازی کنید؟
من به یکسکانس بازیکردن عادت دارم. در «اسب حیوان نجیبی است» و در خیلی فیلمهای دیگر این اتفاق افتاده. وقتی «رخشان بنیاعتماد» به یادم هست و به من نقشی پیشنهاد میکند حتی اگر یک پلان هم باشد با او همکاری خواهم کرد. فیلم «قصهها» خاطرهای دور اما زیبا برای من بود.
شرق