ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

خردی فراموش کردی که درشتی می‌کنی؟

شهروندان – شیرین احمدنیا*:
شاید برخی از شما حکایت زیر از باب ششم گلستان سعدی را به یاد داشته باشید که فرموده است: «وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی‌گفت مگر خردی فراموش کردی که درشتی می‌کنی؟»

شیرین احمدنیااین حکایت، تذکاری است در باب خشونت ورزیدن نسبت به سالمندان. همان چیزی که دکتر موسوی چلک اخیرا (۱۹ بهمن ۱۳۹۲) در سخنرانی شان در باب وضع اجتماعی ایران در گروه جامعه‌شناسی پزشکی وسلامت انجمن جامعه شناسی ایران، به آن اشاره داشته و نسبت به افزایش قابل‌توجه آمار خشونت‌ورزی نسبت به سالمندان و معلولان در این کشور هشدار دادند.

سخن از این می‌رود که این‌گونه پندهای اخلاقی که زمانی در این مرز و بوم خریدار داشت به نظر می‌رسد دیرزمانی است در این جامعه به باد فراموشی سپرده شده است. شواهد تحقیقاتی حکایت از این دارد که در جامعه امروز ما انواع و اشکال متنوع اعمال خشونت به پدیده رو به رشدی تبدیل شده است.

برخی از انواع خشونت که بیشتر به چشم می‌آید و در نتیجه برای مردم آشناتر است، نظیر خشونت فیزیکی و کلامی در صحنه‌های درگیری افراد در سطح خیابان و معابر به ویژه در جریان برخوردها و تصادفات ترافیکی رخ می‌دهد، اما اشکال دیگری هم از اعمال خشونت وجود دارد که نامحسوس‌تر است مانند خشونت‌های روانی و عاطفی که در تحقیرها و تهدیدهای کلامی یا بی‌اعتنایی و طرد نمود پیدا می‌کند. برخی از افراد خشونت را متوجه خود می‌کنند زمانی که به‌عنوان مثال خودزنی یا خودکشی می‌کنند و در مقابل نسبت‌های بیشتری از افراد هم هستند که خشونت‌شان را متوجه اطرافیانشان می‌کنند که این خود ممکن است در محدوده خانه و خانواده بروز یابد، یا به صحنه‌های عمومی در ملأعام تسری پیدا کند.

اعمال خشونت از جانب افرادی که از لحاظ بدنی صاحب قدرت و زور بازوی بیشتری هستند، نسبت به ضعفا را در فرهنگ عامیانه به ضعیف کشی تعبیر می‌کنند، و به نظر می‌رسد می‌توان در کنار دلایل متنوع توسل افراد به خشونت‌ورزی، به‌وجود سلسله مراتبی برای اعمال خشونت قایل شد که هر کسی که خود از جانب فرد بالاست خود مورد خشونت واقع می‌شود، با اعمال خشونت بر افراد زیردست خود به نوعی به رفتاری جبرانی متوسل شده است، و به این ترتیب، خشونت خانگی در شرایطی بیشتر ظهور می‌کند و شدت می‌یابد، که میزان فقر و ناکامی‌های اجتماعی و اقتصادی در مورد افراد سرپرست خانواده افزایش یافته است.

وجود انواع فشارهای روانی، اجتماعی و اقتصادی در کنار رشد روزافزون آسیب‌های اجتماعی و احساس عدم امنیت و آرامش خاطر، در جریان زندگی شهرنشینی و «جامعه پرمخاطره» امروز به تعبیر اولریش بک، به سادگی شرایطی را فراهم می‌کند که ملایمت و ملاطفت‌ها به تدریج به بی‌طاقتی و رفتارهای دور از اخلاق و بی‌حرمتی و خشونت‌ورزی سوق پیدا می‌کند. در جامعه ایرانی، زمانی رعایت احترام والدین در ردیف فرایض دینی تلقی می‌شد و سربلندی و آبرومندی فرزندان بر اساس نحوه رفتار و کردار با والدین شان سنجیده و کسب می‌شد و سالمندان در سلسله مراتب ارزشی از جایگاه رفیعی برخوردار بودند.

مدت زمانی بعد، دعای خیر برای یکدیگر به این مبدل شد که«خدا عمر با عزت به شما بدهد» چرا که نه هر سالمندی، سال‌های پایانی عمرش را در شرایط احترام و ارجمندی سپری کرده و می‌کند. چه بسیار افراد سالمند که در شرایط اسفبار و توأم با انواع محرومیت‌ها، ناملایمات و حتی طعنه، بی‌اعتنایی و بی‌مهری اگر نه اعمال خشونت فیزیکی، و کمبودهای تغذیه‌ای و بهداشتی سال‌های پایانی عمر خود را سپری می‌کنند و تمام اینها را در کنج عزلت خویش در خانه فرزندان یا اقوام در سکوت به جان می‌خرند چرا که در شلوغی و پرمشغله‌گی زندگی و کار و فعالیت پرشتاب نسل امروز، گوش شنوایی دیگر به فریاد‌ها و ناله‌های ایشان بهایی نمی‌دهد.

در این جامعه، زمانی به نکوهش افراد جوامعِ غیرمی‌پرداختند که بیا و ببین و «سالمندان شان را به خانه‌های پیران می‌سپارند»، و امروز بسیاری از جوانان و میانسالان، در همین کشور، بالاجبار یا از روی اختیار، سالمندان خود را به انواع خانه‌های سالمندان که در سطح پایتخت و سایر نقاط کشور رو به فزونی دارد می‌سپارند و شاید حتی به ندرت فرصت این را نیز داشته باشند که با ایشان برای احوالپرسی تماسی تلفنی داشته باشند چه برسد که حضوری به دیدارشان بشتابند و به قلب تشنه محبت‌شان عطوفتی و لبخندی و نه حتی هدیه‌ای، نثار کنند.

نسبتی از صدها‌هزار افراد مهاجر ایرانی که به مناسب ادامه تحصیل یا کار در آن‌سوی آب‌ها، سال‌هاست جلای وطن کرده‌اند، نیز را نباید از قلم انداخت که سالمندان خود را در جریان پیگیری اولویت‌های دیگری، به حال خود رها کرده و به همین اکتفا می‌کنند که گاه به مناسبت‌هایی برای تبریک یا تسلیت تماس‌هایی را برقرار کنند و منت گذاشته و احوالپرسی تلفنی را دیگر، از والدین و پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌های خویش دریغ نکنند.

لازم به ذکر است که توجه و رسیدگی به نیازهای سالمندان و از کار افتادگان مسئولیتی اجتماعی است که هم بر دوش فرد و نهادهای اجتماعی و تخصصی قرار دارد، هم از منظر فردی و کارآیی نهادهای دولتی و غیردولتی می‌توان به آن نگریست و راهکارهای مناسبی را جست. در عین حال، برخی از کشورهای توسعه یافته‌تر تجارب ذیقیمتی را در ارتباط با رویکرد به این مساله اندوخته‌اند که می‌تواند برای مقابله با مشکلات و تامین انواع نیازهای سالمندان به نحو شایسته مورد توجه قرار گیرد.

* جامعه‌شناس

شهروند

برچسب‌ها : , ,