ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

وزارت پوزش

شهروندان – محمد زرین*:
چند سال پیش در یکی از خودروهای تولیدی شرکت تویوتا، نقص فنی حادث شده بود که سبب می‌شد اتومبیل خودبه‌خود گاز بخورد و از این محل ده‌ها تصادف رخ داد و یکی، دو نفر هم کشته شدند. شرکت عظیم تویوتا فراخوان صادر کرد تا تمامی آن مدل ماشین را پس گرفته و جمع‌آوری کند.

عذرخواهیچون چند مورد از سوانح در خاک ایالات متحده رخ داده بود بنابراین کنگره آمریکا (مدافع حقوق شهروندان آن کشور) مدیر تویوتا را برای عذرخواهی رسمی در پیشگاه ملت به کنگره فراخواند.

مدیر شرکت (که خودش آقای تویوتا نام دارد) به کنگره آمد و رسما به‌خاطر این موضوع عذرخواهی کرد. ظاهرا قضیه فیصله پیدا کرده بود. اما فردای آن روز صدای روزنامه‌ها و مردم بلند شد که چه؟ که آقای تویوتا در زمان عذرخواهی حالت یک انسان شرمنده را نداشت و این کار باید تکرار شود. فشارها باعث شد تا بار دیگر آقای تویوتا به کنگره آمده با سرافکندگی و حتی عرق پیشانی و نوعی بغض رسما پوزش بخواهد.

فرهنگ پوزش و اعتذار یکی از بارزترین مظاهر جوامع توسعه‌یافته است که جلو بسیاری از عقده‌ها، کج‌روی‌ها و خشونت‌ها را می‌گیرد. در کشور ما هرچند در مجامع مردمی وضعیت بهتر است و دست‌کم در ظاهر عذرخواهی رواج دارد اما خلأ فرهنگ «ببخشید» در میان دولتمردان از مهم‌ترین علل و اسباب رنجش زیردستان محسوب می‌شود.

هرچند دولت جدید یکی دوبار در سطح ریاست و معاونت رییس‌جمهور بیشتر به‌خاطر معیشت از مردم عذرخواهی کرده و خود مابه‌التفاوت پسندیده‌ای در قیاس با دولت قبلی است که این همه کار کرد و هرگز عذر نخواست. اما اینکه چرا به زبان‌راندن این واژه دلنشین برای بعضی‌ها دشوار بلکه محال است قطعا ریشه در مسایل ریشه‌ای و بنیادینی دارد.

صرف این احساس که من کامل هستم. جناح من حق مطلق و باقی باطل و ذهوق هستند سبب می‌شود در شخص این یقین باطل ایجاد شود که هرکاری کرده‌ام حق و درست بوده و بقیه بیخود می‌کنند که از آنها عذر خواسته شود. القصه به اقتضای روزگارم که بیشتر در حرکت می‌گذرد دیروز پنج عصر از طهران به سمت جنوب راه افتادم. تا لحظه نوشتن این مقاله که ساعت ۱۲، روز ۲۵ اسفند است فقط تا نزدیک میمه اصفهان رسیده‌ایم.

در حالی که باید در عادی‌ترین حالت ممکن هشت ساعت پیش به مقصد رسیده بودم، من نه، من و صدها نفر دیگر در پشت سر و پیش‌رو. چرا؟ چون ظاهرا نزدیکی میمه یک دستگاه تریلی به اصطلاح راننده‌ها قیچی کرده و راه بسته شده است. ۱۲ساعت تمام در یک نقطه برفی ایستاده بودیم. بخش جالب قضیه اخبار رادیو بود که پس از گزارش تصادف با سربلندی اعلام کرد: کمک‌رسانی و دادن غذا به مسافران در راه‌مانده ادامه دارد.

ما که نه امداد دیدیم نه غذا. جز یک مشت لاف هم چیزی نشنیدیم. حداقل ما که وسط بودیم چیزی ندیدیم. اما آب و غذا و… پیش‌کش. آنچه من امروز و سال‌هاست منتظرش مانده‌ام یک عذرخواهی خشک و خالی است از یک مقام مسوول. گمشده‌ای که بارها در فرودگاه و راه‌آهن و امروز در رادیو منتظرش بودم و نرسید. آن هم نه در سطح میهمانداران صادق و خوش صورت و سیرت، بلکه در سطح یک مسوول. به‌نظر می‌رسد دیگر ضرورت تاسیس وزارتی به‌نام (وزارت پوزش و دلجویی) احساس می‌شود. تا اینک که نه اصل مساله حل می‌شود نه صورتش پاک می‌شود اقلا دل مردم به دست‌ آید. این وزارتخانه بودجه چندان هم نمی‌خواهد. فقط کافی است به نحو احسن از میلیون‌ها مورد نارضایتی و اشکال عذرخواهی کنند. ببخشید.

 *حقوقدان

شرق

برچسب‌ها : , ,