فعالیتهای داوطلبانه و مسئولیت شهروندی
شهروندان:
بیشتر پژوهشگران حوزه جامعهشناسی بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهروندی امری است متعلق به دنیای مدرن که از روابط قومی و قبیلهای فراتر میرود و به ارتباط فرد با فرد و با جامعهاش میرسد. در ابعاد مختلف شهروندی یعنی بعد مدنی، سیاسی و اجتماعی تاکید بر جامعه فراتر از احساس تعلق به خانواده و گروه و قبیله قرار دارد و وقتی سخن از حقوق و مسئولیتهای یک شهروند میشود، رابطه او با اجتماع بزرگتر مدنظر است.
به این جهت است که عدهای از اساس وجود شهروندی را در جامعه ایران با تردید قبول میکنند.
هادی معتمد، جامعهشناس حقوق شهروندی را دارای دو تعریف میداند که اولی به نسبت شهروند و دولت برمیگردد و دیگری به نسبت شهروندان با یکدیگر و در بخش روابط دولت و شهروندان میگوید: «در این نگاه حقوق شهروندی به این معناست که دولت و شهروندان نسبت به همدیگر مسئولیتهایی دارند. حقوق شهروند در دولت با توجه به نحوه انتخاب دولت و قوانین و خواستههایی که مردم به واسطه آنها آن دولت را پذیرفتهاند مشخص میشود و مسئولیت مردم حرکت در راستای قوانین و کمک به دولت انتخابی خودشان برای رسیدن به چیزهایی است که خودشان خواستهاند.این یک امر کلی است.»
او درباره تعریف حقوق شهروندان نسبت به یکدیگر میگوید: «حقوق و مسئولیت شهروندان نسبت به همدیگر بر اساس نحوه ارتباطات و روابط بین افراد تعریف میشود. یعنی حقوق و وظایفی که فرد نسبت به محل سکونت و محیطهای کار و به محیط شهریاش دارد. حقوق شهروندی در جامعه ما نه بر اساس مشارکت مردمی تعریف شده و نه براساس حقوق ارتباطات بین فردی. بلکه این تعریف براساس خانواده صورت گرفته چراکه جامعهای سنتی و درحال گذار است.»
امیرحسین جلالی، روانپزشک نیز پس از پرداختن به اینکه شهروند مختص جوامع فردگراست و در جوامعی چون ایران افراد بیشتر در قبیله و عشیره و خانواده بزرگ معنا پیدا میکنند، درباره ایجاد حس شهروندی در ایران میگوید: «فردگرایی که لازمه ایجاد شهروندی است، یعنی افراد بهرغم تعلق به جامعه و گروه و خانواده، باور به ارزشها و علاقهها و انتخابهای متفاوتی میتوانند داشته باشند. میتوانیم از فرد یا شهروند حرف بزنیم وقتی فردیت در جامعه به رسمیت شناخته شده باشد و باید بدانیم که ما از لحاظ تاریخی جمعگرا هستیم. اگر نگاه کنیم مولفههای زیادی را میتوانیم ببینیم در بسیاری از شهرها و روستاها، تصمیمها همچنان در چارچوب خانواده گرفته میشود و فرد انتخابهای شخصی ندارد. اما دادههای پژوهشی ۳۰سال گذشته نشان میدهد که گرایشهای فردگرایانه بسیار رشد کرده است. افراد تمایل دارند خودشان تصمیم بگیرند و از الگوهای رسمی خانواده و جامعه بزرگ در شکل زندگی و سبک زندگی کمتر پیروی میکنند. یعنی زمینه فکری فردگرایی که پیشنیاز حقوق شهروندی است،دارد بروز پیدا میکند.»
این دیدگاه نشان از مسالهای است که بارها درباره جامعه ایران گفته شده است. جامعهای درحال گذار است که در آن ویژگیهای فردگرایی و جمعگرایی در کنار هم قرار گرفتهاند و البته هنوز جمعگرایی بیشتر نمود دارد. یعنی همبستگی اجتماعی که نشانی از جامعه مدنی است، بیشتر از آنکه بر اجتماع تاکید داشته باشد بر جمعهای کوچکتر یعنی خانواده ، قبیله و عشیره متکی است. بر این اساس شهروندی در چنین جامعهای با جوامع مدرن دیگر تفاوت دارد.
جلالی دراینباره ادامه میدهد: «ما آن زمینه فرهنگی- اجتماعی و عقیدتی-فکری ایجاد شهروندی را بهطور کامل نداریم و وقتی شهروندی به آن شکل وجود ندارد به تحقیق، انتظار رعایت حقوق شهروندی دشوار است.»
اما این مساله به معنای انتظار برای شکلگیری جامعه فردگرا و سپس سخن گفتن درباره حقوق شهروندی، انتظار بیهودهای است. چراکه چنین تغییراتی اغلب آرامآرام صورت میگیرند درحالیکه هنوز تعاریف درستی از حقوق شهروندی و جامعه مدنی برای ایران وجود ندارد.
هادی معتمد برخی از مصادیق حقوق شهروندی و رابطه شهروندان را برای روشنتر شدن این دو مفهوم چنین توضیح میدهد: «در بخش حقوق شهری، رانندگیها و ترافیک و رعایت نوبت، رانت خواری نکردن و رشوه ندادن و زرنگی نکردن از مصادیق رعایت حقوق شهروندی است که هم در چارچوب کشوری و هم اسلامی مطرح میشود و میگویند اگر زرنگی کنی داری حقوق دیگری را زیر پا میگذاری. »
او درباره حقوق شهروندی در محیط کار میگوید: «رعایت حقوق مشتری و مراجع محور بودن بحث کلی است که باید به آن احترام بگذاریم. اینکه چگونه بدون سوء نظر و رشوه کارهایمان را انجام دهیم، حق دیگران و حقوق کارمند را رعایت کنیم. پشت سر همکار نزنیم و شایستهمحور باشیم و به یکدیگر احترام بگذاریم.»
معتمد ضمن اشاره به حقوق شهروندی در محیط خانواده که شامل رعایت حقوق همسر و فرزندان است، مشارکت در امور را بخش دیگر و مهمتر حقوق شهروندی میداند و میگوید: «همچنین باید مشارکت در امور و فعالیتهای داوطلبانه و شرکت در NGOها را جدی بگیریم. باید بتوانیم به بعضی از فعالیتها وارد شویم و نسبت به آنها حساس باشیم. مثلا در فعالیتهایی برای ایتام و کودکان خیابانی شرکت کنیم. شرکت در NGOها و افزایش مشارکت یکی از مواردی است که باید بهعنوان حقوق شهروندی مورد توجه قرار بگیرد.»
مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه و پذیرفتن آن بهعنوان مسئولیتی که بهعنوان شهروند بر دوش فرد است، نیاز به پیشزمینههای فکری و رفتاری نیز دارد. وقتی از جلالی، روانپزشک،درباره ویژگیهای روان شناختی ایجاد حس شهروندی میپرسیم، به رسمیت شناختن دیگران با وجود ارزشهای متفاوت را لازمه شهروندی و رعایت حقوق دیگران میداند: «وقتی میتوانیم دیگری را به رسمیت بشناسیم و به حقوق او احترام بگذاریم که پذیرای تفاوتها باشیم. مثلا برای سکونت در یک مجتمع آپارتمانی بهعنوان جای جمعی که آدمها برای زندگی در آن جمع شدهاند باید حقی برای هم قایل باشند، به حریم خصوصی دیگران احترام بگذارند و بپذیرند دیگرانی هم وجود دارند که میتوانند ارزشهای متفاوتی از من داشته باشند و آنها هم حق زندگی دارند.این میتواند بنیادیترین مشخصه روانشناختی حقوق شهروندی باشد.»
پذیرش تفاوتها را میتوان در رفتارها و نگاههای افراد به یکدیگر در محیطهای گوناگون دید. به ویژه در مورد کسانی که ظاهری متفاوت از دیگران دارند و حضورشان در جامعه با جلب توجه و نگاههایی گاه منفی مواجهاند.
جلالی دلیل آسیبپذیر بودن جامعه ما را از این نظر، پیشینه تاریخی مان میداند که فردیت را برایمان ترسآور ساخته است: «در طول تاریخ میبینیم که یک ارزش مسلط و یک نگاه به زندگی در نظر گرفته شده و شیوههای دیگر به رسمیت شناخته نشده است. در جریان نوع تربیتی که داشتیم دشوار توانستهایم دیگری را به رسمیت بشناسیم. فردیت برایمان ترس به بار میآورد و همیشه میخواستیم در گروه و خانواده باشیم چون همیشه در تاخت و تاز بودیم، حکومتهای خودکامهای داشتیم و در معرض تهدید دیگران بودهایم. دیگری و تنهایی و فردیت برایمان ترسناک است. پس سعی میکنیم در ساختار گروهی تعریف شویم و دیگری را نادیده بگیریم. رسوبات این شرایط تاریخی در نهاد جامعه ایرانی باقی مانده و سد جدی بر فردیت و شهروندی است.»
نبود این ویژگی که از ایجاد احساس مسئولیت افراد نسبت به هم جلوگیری میکند و مشارکت فعال شهروندان را در جامعه و از یکدیگر دریغ میکند، میتواند یکی از دلایلی باشد که جامعه ایران در اکثر مصداقهای رعایت حقوق شهروندی دارای ضعفهایی باشد. از دیدگاه آسیبشناسی اجتماعی،هادی معتمد میگوید: «اغلب تنها برای رفع نیازهای خودشان تصمیم به مشارکت میگیرند و یکی از دلایل آن این است که تعریف درستی بین مردم برای حقوق شهروندی وجود ندارد. اغلب فکر میکنند حقوق شهروندی یعنی چیزهایی که دولت باید برایشان فراهم کند و خودشان با کمترین هزینه از همه امکانات برخوردار باشند. درحالیکه به مشارکت فعال خودشان و مسئولیتهایی که در قبال یکدیگر دارند کمتر اعتنا میکنند. مردم بیشتر ترجیح میدهند غر بزنند و از کسی هم که در فعالیتهای داوطلبانه شرکت دارد، قدردانی نمیکنند.»
همین دلیل این جامعهشناس را در موقعیتی قرار میدهد که در مقابل پاسخ به اینکه در کدام بخشها از حقوق شهروندی نیاز به سرمایهگذاری بیشتر است، چنین پاسخی بدهد: «وضع به گونهای است که مشخص نیست در کجا باید سرمایهگذاری بیشتر و از کجا شروع کنیم. این مسائل زیرمجموعه گروههای مجمع تشخیص است و باید در مجلس قانونگذاری شود تا در زمینههایی چون بحث NGOها و عدم توجه مردم به موضوع مشارکت و دخالت ندادن مردم در مشارکت و بازسازی محیط فرهنگی، تغییراتی صورت گیرد.»
اما به گفته امیرحسین جلالی وقتی از نبود حقوق شهروندی حرف میزنیم به معنای غیراخلاقی بودن جامعه نیست چراکه در جوامع جمعگرا اصولی مثل تعاون، ایثار، احترام به خانواده و ارزشهای جمعی پررنگتر میشود و این نکات مثبت جامعه ایران است. به این ترتیب باید انسجام و حس تعلق در زندگی روزمره ایرانیان حضور پررنگی داشته باشد که چنین هم هست اما این حس تعلق هنوز در قبال شهروندان دیگر و اجتماعات بزرگتر از خانواده و قبیله ایجاد نشده است. با این حال گهگاه از این و آن میشنویم که در جهت افزایش فعالیتهای داوطلبانه و مشارکت شهروندی باید از خودمان شروع کنیم.
جلالی با اشاره به تغییرات جامعه و فراگیرتر شدن شهروندی درباره این جمله میگوید: «فردگرایی یا شهروندی پدیدههایی است که آرامآرام شکل میگیرد و گریزناپذیر هم هست. چون تمایل جهانی و بشری است و در ساختار رسانهای و شبکهای امروز گریزناپذیر است. آرامآرام این تحولات به وجود میآید. همین موضوع که باید از خودمان شروع کنیم نشاندهنده این است که فردیت دارد شکل میگیرد و من جدای از جامعه وجود دارم. اولین گام برای به رسمیت شناختن دیگری هم این است که خودم را تعریف و تجربه کنم.زیرا یک نیاز روانشناختی هست که ما را به هم پیوند میدهد و ما در درون جامعه قدمهای خودمان را به سمت فردیت ، تجربه شهروندی و شکلگیری حقوق شهروندی برمیداریم.»
تاکید جلالی بر تعریف و تجربه خود و فردیت را اگر در کنار تاکید معتمد بر تعریف شهروندی و حقوق و مسئولیتهای آن بگذاریم به این میرسیم که داشتن تعریفهای مشخص، بخش زیادی از مشکلات ما را حل میکند. تعریف درست از شهروندی در همه ابعاد آن لازم است و به گفته هادی معتمد، تعیینکننده این مساله است که چه کسی در کجا قرار دارد و چه حقوق و مسئولیتهایی دارد که در غیر این صورت هرج و مرج در روابط بین فردی و مشارکت شهروندی به وجود میآید.
شادی خوشکار
شهروند