مضرات یک رویکرد
شهروندان – صادق زیباکلام*:
با توجه به ارقام و آمارها و سخنانی که هر از گاهی خود مسوولان صداوسیما درخصوص این واقعیت که کسر قابلتوجهی از ایرانیان به ماهوارههای فارسیزبان نگاه میکنند و ظاهرا هم آمار در حال افزایش است، بیان میشود بهنظر میرسد که خیلی سخنی به اغراق نرفته باشد اگر بگوییم که در رقابت نفسگیر جلب اعتماد عمومی و مخاطب، صداوسیمای ایران، نتوانسته توفیق لازم را به دست آورد.
این اتفاق را به شکل دیگری هم میتوان نظاره کرد. در بعضی از موارد، برخی از مسوولان ما در حالیکه سرگرم یک بحث و جدل جدی با مخاطب خود هستند، برای اثبات صحت گفته خود ناخودآگاه میگویند که «خود بیبیسی این مطلب را دیشب گفت.» مساله فقط این نیست که این دست گزارهها بیانگر آن است که پس برخی از مسوولان هم دستکم اخبار و گزارشات شبکههای فارسیزبان را نگاه میکنند.
چرا چنین شد؟ و چرا در مدتزمانی کمتر از چند سال، این شبکهها توانستند هم مخاطب ثابت پیدا کنند و هم مورد استناد قرار گیرند؟ چرا صداوسیمای خودمان با وجود آن همه بودجه و امکانات و برخورداری از انحصار رسانهای، بودجه قابلتوجه و همهگونه امکانات، نتوانسته کارنامهای در خور شأن این رقابت، ارایه دهد؟ در پاسخ باید به یک تفاوت مبنایی به کارکرد خبری و رسانهای صداوسیمای خودمان با شبکهها و رسانههای خبری بینالمللی اعم از فارسیزبان و غیرفارسیزبان اشاره کرد. نگاه صداوسیمای خودمان به خبر و اطلاعرسانی، نگاهی کمتر حرفهای است.
به بیان دیگر این سازمان، خبررسانی یا اطلاعرسانی نمیکند بلکه از طریق این کار در حقیقت تلاش میکند تا برای باورهای سیاسی خود، مصداق ارایه کند. این رسانه یک باور سیاسی مشخص دارد و در نتیجه همه تحولات را چه در داخل و چه در سطح بینالمللی، از منظر یا زاویه آن جهانبینی خاص تعقیب میکند و چون مانند هر انسان معتقد به این نوع نگاه، تاکید دارد که آنچه او باور دارد درست بوده و مابقی باطل هستند، بنابراین خبررسانی و پخش خبر برایش اطلاعرسانی و آگاهیبخشی نیست بلکه همانطور که پیشتر اشاره کردیم جهت ترویج دیدگاه خود به آنها مینگرد.
اگر بینندهای به فرض به مدت یک هفته تمام، تمام برنامههای خبری این رسانه را رصد کند، با کمال تعجب متوجه میشود هیچ رویدادی نه در جهان و نه در ایران اتفاق نمیافتد که بر خلاف جهانبینی و باورهای صداوسیما باشد. اگر فرضا رییسجمهور کشوری حرفی زده و موضعگیری کرده، آن سخن دقیقا مطابق ملاک و معیارهای صداوسیمای ماست.
از آنجا که عقلا و منطقا همه رویدادهای جهانی نمیتوانسته و نمیتواند مطابق الگوها و ملاک و معیارهای صداوسیما اتفاق افتاده باشد و ایبسا که خیلی از آنها مغایر با باورهای ما بوده باشند، بنابراین صداوسیما مجبور است که روایت خبری و اطلاعرسانی خود را بهگونهای «تنظیم» کند که مغایرتی با چارچوبهای فکری و جهانبینیاش پیدا نکند.
سوالی که پیش میآید آن است که با حوادث، رویدادها و تحولاتی که مغایر با دیدگاههای ما اتفاق میافتند، صداوسیما چه میکند؟ پاسخ کوتاه آن است که بهویژه در یک دهه اخیر، یکسری از این رویدادها را اساسا اطلاعرسانی نمیکند، گویی این رویدادها هیچگاه اتفاق نیفتادهاند. حتی برخی رویدادهای داخلی که تیتر یک یا عکس یک روزنامههای حرفهای داخلی ما شدهاند و انصافا مهمترین رویداد روز بهشمار میروند، اساسا در باکس خبری رسانه صداوسیما دیده نمیشوند. یکسری دیگر از اخبار و رویدادها را کامل پوشش نمیدهد، یکسری اتفاقات را پررنگ میکند و یکسری دیگر را که باز با باورهایش نمیخواند کمرنگ میکند و سرانجام باید گفت تاکتیک دیگرش، «نگفتن» است.
اشکال آن است که میزان اعتماد مخاطب به آنچه گزارش میشود پایین میآید. بنابراین تصادفی و به دور از انتظار نیست که بسیاری از خود اصولگرایان هم وقتی میخواهند بدانند واقعا چه اتفاقاتی افتاده و در جهان چه خبر است، به جای دریافت امواج این رسانه، به شبکههای خبری دیگر از جمله شبکههای بینالمللی مراجعه میکنند چراکه آنها خود بیش از شهروند دیگری میدانند اخبار صداوسیما به همه وجوه رویدادها نمیپردازد و تنها آنهایی مجال انتشار یافتهاند که با استانداردهای خودشان منطبق هستند.
*استاد دانشگاه تهران
شرق