سانسور؛ نه، نظارت خود بر خود، آری
شهروندان- بهاءالدین خرمشاهی*:
حدود دوهفته پیش (20خرداد93) خبرنگاری از خبرگزاری ایسنا با من تلفنی تماس گرفت و نظر من را درباره سانسور جویا شد. بهترین راه این بود که بگویم جواب کتبی میدهم – مانند حالا که این توضیح را مینویسم- اما در املای تلفنی، گوینده – که کارش با نویسنده فرق دارد و گفتههای خود را نمیبیند – همواره مشکل بهبار میآید.
و این دومینبار است که گفته تلفنی من باعث سوءتفاهم میشود.
بهویژه آنکه ایسنا تیترسازی داغ و شاید به طریق جورچین از گفتههای من فراهم آورده است: «در همه شئون زندگی به سانسور نیازمندیم.» سند اینکه من این حرف را زده یا نزدهام اگر باشد لابد باید یک فایل صوتی در دست ایسنا باشد. ولی صادقانه عرض میکنم که بنده در آن گفتوگوی تلفنی این حرف را با این الفاظ و عبارتپردازی نگفتهام.
این حرف شعار فاشیستها و نازیها و حکومتهای توتالیتر است. هرچه باشد بیش از ۴۳سال است که قلم میزنم و مقاله مینویسم و چهبسیار خوانندگان میدانند که من غیرسیاسی هستم و این حرف را فقط یک راست افراطی بیقانون میتواند زده باشد.
در خبرگزاری یا رسانه دیگری که از ایسنا نقل کردهاند آن تیتر غیرعادی به این صورت تغییر شکل داده است: «در همه شئون زندگی به نظارت بر خود نیاز داریم» ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
من صریحا هرقدر که با سانسور مخالفم، با نظارت بر خود و مواظبت بر گفتار، نوشتار و کردار خود موافقم و این همان «محاسبه نفس» و «حاسبوا قبل ان تحاسبو» است که هم در شریعت و اخلاق وارد است و هم در طریقت یا عرفان و نقطه مقابل آن هم نادرست است. زیرا طبق قانون منطق هر گزاره یا خودش درست است یا عکس آن. عکس این گزاره که باید در تمامی شوون زندگی [بر گفتار، نوشتار و کردار خود نظارت و مواظبت داشت] چنین میشود که باید در این شوون، خودبهخود نظارت و مواظبت نداشت که هیچ فرد سالم و عاقل و اخلاقیای با آن موافقت ندارد.
از همه دوستان دیده یا نادیده که دهها «ایمیل» به نشریه ارجمند «بخارا» در اعتراض به آن نوشته فرستادهاند سپاسگزارم و باز در همین جوابیه موضع و نظرگاه خود را روشنتر خواهم کرد و در پاسخ به کلپترههای آقای عالمی در ستون طنزش در «شرق»، که به خیال طنز نوشته و هجوی بیش نیست، از قول حافظ میگویم:
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
همچنین:
حسد که میبری ای سست طنز بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
اما بهراستی بنده گفتهام: ۱- خودسانسوری خلاقیت هنرمند راستین را از بین نمیبرد.
۲- بعضی هنرمندان خود را لوس میکنند و کاتب وحی میانگارند.
در پاسخ و شرح جمله اول عرض میکنم.
۱- بنده حدود ۱۵سال پیش سه مقاله درباره سانسور یا ممیزی نوشتهام که چاپ و تجدیدچاپ شده. شرح این معنا و این مطلب در آنها بهتر آمده و اگر ناشری اعلام آمادگی کند، حاضرم آن سه مقاله را عینا با این مطلب کنونی و یک مقاله دیگر در کتابی ۱۰۰ تا ۱۲۰صفحهای تقدیم کنم و به نقدهای جدی پاسخ جدی بدهم. آن سه مقاله یکی «بنبست ممیزی کتاب» نام دارد که محتوایش از عنوانش برمیآید.
دومی «حل مسایل نشر یا نشر حلالمسایل» و سومی «خودسانسوری» نام دارد.
در سالهای اوایل انقلاب، آقای باقر مومنی میگفت صدها اثر ارزشمند و عالی در سانسور گیر کرده که اگر منتشر شود چنین و چنان میشود. در چندسال اول انقلاب هیچگونه ممیزیای نبوده و همه آن آثار منتشر شد و در عالم فرهنگ، آب از آب تکان نخورد. یعنی حداکثرش صد، ۲۰۰ کتاب مانند هر صد، ۲۰۰ کتاب دیگر بود، بیآنکه شاهکارهایی در میان باشد.
بنده در آن مقاله و این خبر ایسنا، همواره «خودسانسوری» را به معنای «مواظبت خودبهخود» دانستهام و در مقاله «خودسانسوری» این معنا را مبسوط شرح دادهام. منتها چون «مواظبت خودبهخودی» اصطلاح نبود، ناگزیر اصطلاح مشهور «خودسانسوری» را به کار بردهام.
در این حدودا ۳۰سالی که ممیزی اعمال میشود دهها اثر خلاقانه منتشر شده و چون از صافی سانسور گذشته یا خلاقانهبودنش را از دست داده، که نداده یا لابد خلاقانه نبوده.
یک حرف صریح من بهعنوان فردی قانونگرا از همین ملت شریف این است که آیا میتوان بهعنوان خلاقیت، قانون اساسی را نقض کرد؟ آنهم قانونی که بالصراحه سانسور را نفی و نهی کرده، ولی واقعبینانه سه تبصره دارد که آثار فرهنگی- هنری نباید با اسرار و مصالح مملکتی، اخلاق و عفت عمومی و مسایل دینی و مذهبی تعارض داشته باشد. باز مانند آنچه قبلا گفته شد این گزارهها یا خودشان درست و لازمالرعایه است، یا عکسشان، و شق سوم هم ندارد و چون عکس آنها عقلایی و مقبول نیست لاجرم خودشان منطقا و اخلاقا و عملا درست است.
۲- اما در مورد اینکه گفتهام بعضی هنرمندان خود را لوس میکنند، صریحا عذر میخواهم، با درود و بدرود.
*نویسنده و مترجم
شرق