ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

سانسور به عنوان مشکلی فرهنگی

شهروندان – حسین سناپور:
از آخرین صحبت‌های آقای جنتی، وزیر محترم ارشاد، چنین برمی‌آید که موضوع حذف سانسور احتمالا دیگر منتفی شده است و آن‌طور که آقای جنتی گفته انگار ارشاد قرار است از قدرت حاکمیتی‌اش استفاده کند و سانسور همچنان باقی باشد و دست‌بالا از سخت‌گیری‌هایش کاسته شود و کارش را منظم‌تر و سریع‌تر انجام دهد.

طرح سانسور به‌ظاهر برگشته‌ایم سر جایی که دست‌کم چندسال پیش بودیم و اوضاع بر همان قرار است که ارشاد دوباره کمی سفت‌تر یا شل‌تر بگیرد و همچنان کسانی نامعلوم تکلیف‌ کتاب‌ها و خوانند‌گان را معلوم کنند، که چه منتشر بشود و چه خوانده بشود یا نه. اما جدای از واقعیت این اتفاق، برای من در این دوره واکنش ناشران و بیشتر از آن‌ها، ‌واکنش نویسند‌گان به این موضوع جالب بود و به نظرم واقعیت‌های مهم‌تری از وضعیت فرهنگی‌مان و رابطه‌مان با سانسور معلوم شد که تا پیش از این به این روشنی معلوم نبود.

به گمانم وعده آقای روحانی در هنگام انتخابات برای رفتار مشابه با مطبوعات درباره کتاب و سپس گفتن همان حرف از زبان آقای جنتی، هر فایده‌ای اگر نداشت، این خوبی را داشت که نشان داد نه مسئولان ما به چندوچون سانسور واقف‌اند (که اگر بودند حرفی نمی‌زدند که حالا انگار بخواهند پس‌اش بگیرند و فهمیده باشند که برداشتن سانسور ظاهرا در این زمان میسر نیست) و نه بعضی ناشران و نویسنده‌هایمان اصولا می‌دانند که چه می‌خواهند و چه کار دارند می‌کنند با نوشتن‌شان.

در این جا می‌خواهم حرف‌هایم را با هر سه طرف درمیان بگذارم (گرچه می‌دانم این قضیه فقط سه طرف ندارد و خواننده‌ها و نهادهای تاثیرگذار اما غیرمسئول هم در این قضیه نقش دارند و اتفاقا زیاد هم دارند):

اول، ‌با مسئولان ارشاد ـ‌ به نظرم آقای روحانی و همکاران‌شان به درستی تشخیص داده بودند که سانسور در سال‌های گذشته همیشه مانع رابطه درست و سازنده بین وزارت ارشاد با اهل کتاب بوده و همیشه به عنوان عامل تقابل این دو عمل کرده است و چاره‌ای نبود و هنوز هم نیست، ‌جز برداشتن سانسور و گذاشتن مسئولیت نشر بر عهده خودِ نویسند‌گان و سپس ناشران و واگذارکردن دعواها و مسائل احتمالی برعهده نهادی که کارش قضاوت درباره جرم و غیرآن است. فقط چنین کاری بود و هست که می‌تواند برای همیشه به این مسائل و سوءتفاهم‌های میان اهل کتاب با ارشاد پایان بدهد (یا دست‌کم به حداقل برساندش) و زمینه همکاری هر دو را فراهم کند. مسئولان فرهنگی و به‌طور خاص مسئولان ارشاد باید بپذیرند که فرهنگ مقوله‌ای بسیار پیچیده‌تر از آن است که فقط یک نهاد و وزارتخانه و هر جای دیگری بتواند به آن جهت بدهد. و اگر هم قرار بر جهت‌دادن باشد (که نیست)، اهل فرهنگ (در کلیت‌شان و نه لزوما تک‌تک‌شان)، ‌به عنوان نخبه‌ترین و آگاه‌ترین لایه‌های این جامعه، بهتر می‌توانند فرهنگ خودشان را هم عرضه و هم نقد کنند و درنهایت به آن جهت بدهند. می‌دانم ممکن است این حرف خوشایند مسئولان فرهنگی‌‌ای که همه‌چیز را از زاویه سیاست و حکومت می‌بینند، نباشد، اما واقعیت همین است.

به نظرم طبعا ارشاد هم می‌تواند در این جهت‌ و ارتقادادن فرهنگ نقش مهمی داشته باشد، اما این فقط وقتی میسر است که نقش مقابل اهل کتاب را بازی نکنند و بپذیرند در کنارشان باشند و نه روبه‌رویشان. این هم با بودن سانسور و بازی‌کردن نقش ارشادی، ممکن نیست. چه کسی می‌تواند بپذیرد بررسی که کتابی را به دنبال خلافی می‌خواند فرهنگ را و عفت عمومی را و وضعیت اجتماعی را و حتی سیاست را، ‌بهتر از نویسنده‌ای بفهمد که آن کتاب را پس از سال‌ها و چه‌بسا دهه‌ها کار فرهنگی نوشته است؟ ممکن است در کتابی این اتفاق افتاده باشد؟ ‌بسیار خب، آن را به دستگاهی و کسی بسپارید شناخته‌شده و مسئول و پاسخگو، ‌یعنی دادگاهی با حضور هیات منصفه‌ای فرهنگی. شخصا امیدوارم روزی وزارت ارشاد را تمام و کمال در کنار اهل فرهنگ ببینم و نه اغلب در مقابل‌شان.

دوم، با ناشران ـ به نظرم ناشران حق دارند که نگران سرمایه‌شان باشند و حتی نگران به دادگاه رفتن احتمالی‌شان. چرا باید چنین هزینه‌هایی بدهند وقتی می‌شود کتاب‌ها را با سانسور منتشر کرد یا اصلا سراغ کتاب‌های خارجی رفت و هیچ پولی هم بابت انتشارشان به نویسنده و ناشر اصلی نپرداخت؟ به نظرم ناشران فقط وقتی حاضر به دادن هزینه بوده‌اند و هستند که نگرانی‌شان فقط از جنس اقتصاد نباشد و دغدغه فرهنگی هم داشته باشند و نه فقط به نویسنده و مترجم، که به رشد و اعتلای فرهنگی هم فکر کنند و همین‌طور به صحیح و کامل بودن متنی که خواننده می‌خواند. چنین دغدغه‌ای ناشران دارند؟ بله، اما فقط آن‌هایی که نشر کتاب برایشان چیزی بیش از یک کاسبی است. همان‌هایی که در سال‌های گذشته هم هزینه‌هایی برای انتشار کتاب‌هایشان داده‌اند و نه همه.

اما کاش ناشران ما هم می‌دانستند که رشد کمی و کیفی نویسنده‌ها و مترجمان و کتابخوان‌های ما در درجه اول به سود آن‌هاست و پیش از همه آن‌ها سود اقتصادی‌اش را می‌برند. گمانم اگر واقعا به این نکته واقف بودند، به این راحتی حاضر به سانسور کتاب‌ها نمی‌شدند و به همان اندازه نویسنده و مترجم نسبت به حذف و دخل‌وتصرف‌ در کتاب‌ها حساسیت نشان می‌دادند، که در این صورت حتما نتیجه‌اش حالا این می‌شد که از حرف آقای وزیر برای حذف سانسور استقبال می‌کردند و فقط به چندوچون آن و اجرای بهتر آن می‌اندیشیدند و ضابطه‌مند‌کردن هرچه بهتر آن، نه این‌که فقط نگران این باشند که ممکن است بعد از انتشار کتابی چه اتفاقی برای سرمایه‌شان بیفتد. البته آن‌ها حق دارند؛ در سال‌های گذشته فقط معدودی از ناشران بوده‌اند که در کنار اغلب مولفان هزینه کار در عرصه نشر را پرداخته‌اند و بقیه به راحتی و ساد‌گی خود را با آن تطبیق داده‌اند و کماکان کاسبی‌شان را کرده‌اند.

به‌هرحال به نظرم نمی‌شود زیاد هم از آن‌ها متوقع بود و انتظار داشت تا سپر بلای نشر که هیچ، حتی شریک هزینه‌هایی که در تمام این سال‌ها مولفان برای چاپ‌نشدن کتاب‌هایشان پرداخته‌اند، باشند. مشکل اصلی به نظرم میان نویسنده‌ها (یا تمام مولفان و مترجمان) است با ارشاد، که همیشه بهشان به چشم مظنون نگاه کرده، مگر این‌که بررسان و سفارش‌کنندگان خلافش را گفته باشند.

سوم، با نویسنده‌ها (و نه دیگر با مترجمان) و به‌خصوص نویسنده‌های داستان ـ قوانین کشور ما هم مثل هر کشور دیگری نویسنده را صاحب و در نتیجه به نظرم مسئول کتابش می‌داند. کسی حق هیچ جور استفاده‌ای از آن را بدون اجازه نویسنده ندارد. جدای از این نکته بدیهی، هر شکل دیگری هم که به کتاب و متن نگاه کنیم، باز می‌بینیم که نویسنده صاحب کتابش است و باز به نظرِ من مسئولش هم. هر اتفاق خوب و بدی که برای کتاب بیفتد، طبعا در درجه اول مسئولش نویسنده است.

البته در این سال‌ها اداره کتاب و سانسور چنین حقی را خدشه‌دار کرده و نویسنده‌ها در موارد زیادی نتوانسته‌اند کتاب‌شان را چنان‌که می‌خواسته‌اند و تمام و کمال منتشر کنند و در نتیجه همیشه از پذیرفتن مسئولیت تمام و کمال آن هم خودداری کرده‌اند. حتی گاهی نقصان‌ها و عیب‌های داستان‌شان را هم به سانسور نسبت داده‌اند و در نتیجه، درست یا غلط، از پذیرفتن تمام مسئولیت کیفی کتاب‌شان هم خودداری کرده‌اند. این البته یکی از ده‌ها صدمه‌ای است که سانسور به کتاب‌ها و فضای پیرامون آن‌ها زده است. و انگار تبدیل رویه‌شدن این وضعیت در سال‌های گذشته و همین‌طور نگرانی از درگیرشدن با دادگاه و تهمت‌ها و مانند این‌ها باعث شده که نویسنده‌هایمان کماکان نخواهند مسئولیت تمام و کمال نوشته‌هایشان را بپذیرند و ترجیح بدهند اداره کتاب و سانسور و پس از آن ناشر مربوط مسئولیت نکته‌های حقوقی احتمالی را به گردن بگیرد.

به نظر من نویسنده باید شهامت کاری و اخلاقی ‌آن را داشته باشد که حتی در این وضعیت (که نهادهای متعددی خودشان را متعرض و متولی فرهنگ و به‌خصوص کتاب می‌دانند) مسئولیت عواقب احتمالی نوشته‌شان را بپذیرند. طبیعی است که ناشر هم (که احتمالا با اوضاع نشر و دادگاه و مانند این‌ها بیشتر آشناست و به‌هرحال در کار انتشار کتاب شریک است) می‌تواند جنبه‌های حقوقی انتشار یک کتاب را به نویسنده متذکر شود و حتی با مشاوره‌های احتمالا لازم با ارشاد، کمک کند تا با توجه به وضعیت عرفی و فرهنگی جامعه، کتاب‌ها چنان منتشر شوند که بعدتر مشکل حقوقی پیدا نکنند. اما در هرصورت طبیعی است که در درجه اول هیچ‌کس بهتر از نویسنده نمی‌داند که او چه کار کرده و چه نیتی داشته. و او هم طبعا باید بداند که در چه فضای فرهنگی و عرفی (یا حتی سیاسی ـ اجتماعی) دارد می‌نویسد. این‌که او بخواهد درگیر این جنبه‌ها شود به خودش مربوط است، اما طبعا نمی‌تواند این کار را بکند و بعد هیچ مسئولیتی هم نپذیرد. به گمان من حتی اگر سانسور حذف شود، ‌می‌شود بخشی را در ارشاد در نظر گرفت که نویسنده‌ها یا ناشرانی که شکی درباره انتشار کارشان دارند، به آن مراجعه کنند و مشاوره بگیرند. اما این باز به معنای سلب مسئولیت از نویسنده نخواهد بود، مگر این‌که مسئولیت انتشار کتابش (تمام و کمال و چنان‌که می‌خواهد) برعهده او نباشد. یعنی همین وضعیتی که در تمام این سال‌ها با آن دست‌به‌گریبان بوده‌ایم.

راستش به نظرِ من قضیه ساده است؛ یا نویسنده کتابش را چنان‌که می‌خواهد منتشر می‌کند، که در این صورت خودش مسئول آن چیزی است که نوشته، یا اداره کتاب به جایش تصمیم می‌گیرد، که در این صورت همان اداره و بررس‌اش باید جوابگوی جنبه‌های حقوقی کار باشد. می‌دانیم که در این سال‌ها سانسور همیشه بوده، اما باز این مانع نشده تا کتابی بعد از نشر مشکل پیدا نکند و مثلا دوباره لغوِ مجوز و احیانا خمیر نشود و همین‌طور مانع نشده که نویسنده هم در امان باشد و به دادگاه نرود، یا انواع تهمت‌ها نصیبش نشود. پس با این تفاصیل تعجب می‌کنم که نویسنده‌ای از ترس دادگاه و تهمت (که در هرصورت و شرایطی همیشه در انتظارش هست)، از پذیرفتن مسئولیت کتابش شانه خالی کند و ترجیح بدهد ناشر یا بدتر از آن، بررسان اداره کتاب به جایش تصمیم بگیرند که کتابش را چه جور منتشر کند.

حرف و حدیث درباره سانسور زیاد است و دوستان زیادی از جنبه‌های متفاوت به آن پرداخته‌اند، ‌اما برای من هیچ چیز ‌ناپذیرفتنی‌تر از این نیست که وزیر ارشاد پیشنهاد حذف سانسور را بدهد و نویسنده‌ها و ناشران به بهانه‌های مختلف (به جای چاره‌جویی و دقیق‌کردن موضوع) با آن مخالفت کنند و باز هیچ چیز تلخ‌تر از این نیست که دوباره برگردیم به حضور مدام سانسور، چه ویران‌کننده مثل این هشت سال و چه مخرب و تضعیف‌کننده، مانند هشت سال پیش از آن و تازه دوام سانسور بر عهده نویسنده یا ناشر هم گذاشته شود.

برچسب‌ها : , ,