دموکراسی، مانعی برای بحران
شهروندان – نعمت احمدی*:
جوامعی که به شیوه دموکراسی اداره میشوند، عمدتا کمتر بحران خواهند داشت. به خاطر اینکه مردم، نهادها و سازمانها نقش فعالی در موضوعات مختلف دارند و لذا اجازه نمیدهند بحران پیش بیاید.
بحران یعنی مطالبات معوقه مردم در زمینههای مختلف انباشت شود. اما اگر دموکراسی در جامعه حاکم باشد، مطالبات مردم معوق نمیشوند و به محض اینکه این مطالبات نمود پیدا کردند، حل میشوند و انباشت نمیشوند تا بحران بهوجود بیاید.
در جوامعی که دموکراسی در آنها حاکم است انقلاب پیش نمیآید به خاطر اینکه همیشه معضلات با رفرم و اصلاحات حل میشوند. در چنین جامعهای اجازه داده نمیشود که مطالبات معوق بمانند و انباشت شود و تبدیل به بغض شوند چراکه وقتی این خواستهها شنیده نشده و حل نمیشوند آن بغض فریاد میشود و فریاد بحران است. فرخییزدی میگوید: تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته. رساتر چون شود این نالهها فریاد میگردد.
اگر تپیدن دلی آهسته باشد و ابزاری داشته باشد، تبدیل به ناله و فریاد نمیشود. در کشورهایی که سیستم دموکراتیک در آنها به وجود میآید، اگر هم بحرانی باشد، بحران در مدیریت است و نه در بین مردم و تعویض مدیر و آمدن مدیر جدید میتواند آن بحران را حل کند.
به خاطر همین است که انتخابات در این کشورها حرف اول را میزند تا جایی که گاهی انتخابات زودرس برگزار میکنند یعنی یک حزبی در انتخابات شرکت کرده و وعدههایی داده و راهحلهایی برای بحرانها پیشنهاد داده و مردم با توجه به تبلیغات و راهحلها به آن رأی میدهند. اگر وقتی آن حزب حاکم شد در جهت حل بحران کاری نکند، انتخابات زودرس برگزار میکنند چون آن گروه عملکرد درستی ندارند. مردم دوباره به صندوقهای رأی میروند و اینبار به گروه دیگر رأی میدهند و آن گروه میآید و اداره بحران را به عهده میگیرد.
در کشورهایی که مردمسالاری بر آنها حاکم نیست و فضا بسته است، یک گروه مشخص حاکمیت را به عهده دارند و اجازه نمیدهند رفع بحران شود و مدام خواستهها انباشته میشود و تبدیل به بحران میشود. چون دموکراسی در این کشورها حاکم نیست، اجازه نمیدهند کس دیگری روی کار بیاید و آن بحران را برطرف کند و خودشان میخواهند با همان ابزار به حل بحران بپردازند.
وجود دموکراسی در یک کشور باعث میشود که اگر واقعهای پیش بیاید از نیروهای مردمی کمک گرفته شود و حضور مردم در صحنه اجازه ندهد که آن حادثه تبدیل به بحران شود. کشور عراق نمونه عالی یک جامعه بحرانزده است. میبینید در یک منطقه از این کشور که مردم کرد ساکناند، توانستند با انتخابات درونی خودشان مانع از انباشت مطالبات مردم در منطقه کردستان شوند. چون انتخابات آزاد دارند و فشار روی مردم ندارند، از بحرانهای سخت دورند.
درحالیکه آنطرفتر و در مجاورت این منطقه، منطقه موصل واقع است که سنینشیناند. چون آنها مطالبات سنیها را در نظر نگرفتهاند و نتوانستند به آن پاسخ دهند، خواستهها انباشت شدهاند و ناگهان دچار وضعیتی شده است که الان شاهد آن هستیم. نقش مردم و حضور آنها میتواند بحرانها را تحتتأثیر قرار دهد. در کشورهایی که بحرانها در حد عراق نیست هم این مسأله را میبینیم. در کشوری مثل ما دولت بنزین و گازوییلی تحویل میدهد که باعث آلودگی محیطزیست و هوا و تعطیلی شهر میشود چراکه امکان نفس کشیدن را از مردم گرفته و مجبور شدهاند شهر را تعطیل کنند.
به ضررهایی فکر کنید که در همین تعطیلیها به کشور وارد میشود. تعطیلات یکروز کشور و شهر یعنی تعطیلی تولید، بانکها، تدریس و… این تعطیلی یعنی من مدیریت درستی در تأمین سوخت نداشتم و مدیریت بحران نمیدانم و به جای اینکه راهکار ارایه کنم که بنزین آلوده وارد نکنم و ندهم، شهر را تعطیل میکنم و صورتمسأله را پاک میکنم بدون آنکه به نیروهای مردمی و خواست آنها توجهی نشان دهم.
*حقوقدان
شهروند