تالاب اینچه در تنگاتنگ مرگ و زندگی
شهروندان: «اینچه» این روزها بیمار است؛ شاید نفسهای آخر را میکشد. این را میتوان به راحتی تنها با یک نگاه فهمید؛ این روزها در تالاب اینچه هیچ صدایی به گوش نمیرسد. نه صدای فلامینگوهایی که هر سال در این فصل در آنجا غوغا به پا میکردند و نه صدای کاکاییها. تنها صدای سکوت است و سکوت.
اما نه، صدای دیگری نیز میآید. کافی است قدری توجه کنی. آن وقت صدای ریزش «آب» را میشنوی. اما اینجا نه آبشاری است و نه چشمهساری. تنها ۴ لوله است که به «اینچه» میریزد. ردش را میگیری و میروی و میرسی به آبی با رنگ سرخ که تا دهها متر تالاب را رنگین کرده است. آب را با انگشت به زبان میزنی؛ زبانت میسوزد. مثل اینکه به اسید آغشته است. کف تالاب نیز سفت و سخت است؛ انگار با سیمان و بتون، آسفالتش کردهاند. حالا علت سکوت اینجا را میفهمی. میفهمی که چرا دیگر پرندهها به اینچه نمیآیند.
تالاب آب شور اینچه در ۲۳ کیلومتری شمال شهرستان آق قلا و جنوب رود مرزی اترک در استان گلستان واقع شده است. حضور پرندگان مهاجر از ارزشهای زیستی وجذابیتهای توریستی این منطقه به شمار میرفت که حالا به دلیل تغییرات اکوسیستمی از دست رفته است. استقرار و فعالیت صنایع بدون رعایت ضوابط محیط زیستی باعث افزایش شوری و آلوده و اسیدی شدن آب اینچه و از بین رفتن شرایط حیات در این تالاب شده است.
کارشناس محیط زیست اداره کل گلستان درباره تالاب اینچه گفت: «پیش از اینکه فعالیتهای صنعتی به روی این تالاب اثر بگذارد، اینچه تنها زیستگاه طبیعی گونه سختپوست آرتیمیا در استان گلستان بود. اینگونه که منبع اصلی غذایی پرندگان آبزی و کنار آبزی مخصوصا فلامینگو است حالا به دلیل تغییرات شرایط زیستگاه دیگر در اینچه وجود ندارد.»
سیدشهاب میرا در ادامه گفت: «از سال ۸۶ به اینسو آمار فلامینگوها در اینچه به صفر رسید؛ در حالی که در سالهای قبل از آن، دستههای ۴۰۰ و ۵۰۰ تایی از این پرنده در آنجا زندگی میکردند. فلامینگوها که مستقیما از موجودات کف زی تالاب تغذیه میکنند حالا غذایی برای خوردن ندارند. این شرایط به دلیل برهم خوردن بستر زیست این موجودات که در اثر سفت شدن بستر تالاب، اسیدی شدن پی. اچ آن و به تبع آن رسوب ترکیبات بیکربناتی محلول در آب به بستر تالاب در اثر ورود پسابهای صنعتی و تغییر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آب، پدید آمده و امکان رشد و زادآوری گونههای کف زی از دست رفته و دیگر پرندهیی در تالاب امکان زیست ندارد.»
اما معاون سابق محیط انسانی اداره کل حفاظت محیط زیست گلستان که تنها چند روز است این مسوولیت را بر عهده دارد در این باره میگوید: «در گذشته در حوزه مدیریت تالابها شاخص سازمان برای خوب یا بد بودن کیفیت تالاب نگاه حضور یا عدم حضور پرنده مهاجر یا گونه خاصی از پرنده بود. این میتواند شاخص باشد ولی همه شاخصهای سلامت تالاب در حضور یا عدم حضور پرنده تعریف نمیشود. بنده تز فارغالتحصیلی خودم تالاب بوده و آدم بیاطلاعی نیستم. ایرادهایی وجود دارد. ما مطالعات هیدرولوژی تالابها را نداریم. مطالعات خصایص فیزیک و شیمی و بیولوژیک تالابها را نداریم. در تالاب اینچه هم اطلاعات ما کامل نیست و اساسا نمیدانیم چه گونههایی در اینچه زندگی میکردهاند.»
مهران جهانشاهی مشکل تالاب اینچه را آنقدرها حاد نمیداند. او ادامه میدهد: «وقتی صحبت از بهرهبرداری کارخانه ید در پیرامون تالاب شد فکر کردیم که اگر قرار است پساب یا آبی که از منابع زیرزمینی استحصال میشود به تالاب بریزد این آب چه ویژگیهایی دارد. ما مطالعات زمینشناسی و خاکشناسی آن منطقه را نداشتیم و لایههای مختلف آب و خاک را تا اعماق بالای هزار متر نمیشناختیم. ما رفتار فیزیکی و شیمیایی آب را هم نمیشناختیم و هیچ منبع و استانداردی در هیچ جای ایران نداشتیم. نمونه بسیار خوبی بود که ببینیم آب در لایههای مختلف چه خصوصیاتی دارد. تا زمانی هم که آب چاههای گمانهزنی، عیار ید مورد نظر را نمیداشت و آنها باز هم به حفاری ادامه میدادند باید استانداردی میداشتیم تا به آنها بدهیم و بخواهیم که خصوصیات آن طبق استاندارد ما باشد. این ایراد در استانداردهای سازمان محیط زیست وجود دارد. هفته گذشته هم جلسهیی با همکارانمان گذاشتیم و درباره این استانداردها صحبت کردیم و خیلیها برای نخستین بار بود که اینها را میشنیدند.»
او یادآوری میکند که البته برای منابع پذیرنده، استاندارد تعریف کردهایم؛ ولی این استانداردها در تمام کشور مثلا گرگان، اهواز، بندرعباس و زاهدان یکی است و ویژگیهای محیطی و زیستی در آن لحاظ نشده است و منطقهیی نشده است. ما آمدیم ۵۳ پارامتر شیمیایی پساب را در آبی که از چاه بیرون میآمد بررسی کردیم و از سه نقطه تالاب هم نمونهبرداری کردیم. این تالاب آب شیرین نیست که من میخواهم به استاندارد برسانم. پس باید آبی با مشخصات خود تالاب وارد آن کنیم. چون برهم زدن تعادل فیزیکی و شیمیایی آب نیز به استناد قانون حفاظت و بهسازی ممنوع است. در واقع باید ویژگیهای پساب ورودی به آب تالاب نزدیک باشد تا ما در درازمدت ماندگاری آب تالاب را داشته باشیم. در سال ۸۶ این بررسیها را برای نخستینبار در کشور انجام دادیم و دیدیم که در این ۵۳ پارامتر حدود ۵ پارامتر در دامنه آب تالاب نبودند. میان بسیاری از آنها مشابهت وجود داشت و ۶-۵تای باقی، باید مدیریت میشد. این موارد را هم ابلاغ کردیم به خود آن شرکت؛ شرکت در حال فعالیت بود و با این ویژگیها آب وارد تالاب میکرد. ما باید طی این پنج سال یک مطالعهیی میکردیم و در یک مبحث مقایسهیی علمی نتیجهگیری میکردیم که طی این دوره زمانی فعالیت این کارخانه آسیب رسان بوده است. اگر قرار است ما یکباره بعد از ۵ سال بدون مطالعه بگوییم تالاب صدمه دیده این علمی نیست.»
جهانشاهی در پاسخ به سوالی درباره نبود پرندهها در تالاب اینچه میگوید که تمام گزارشهایی که هنوز هم همکاران من میدهند گزارش کیفی است. مثلا میگویند امسال در تالاب اینچه فلامینگو یا اردک و… را نداشتیم. در حالی که جمعیت این پرندهها الزاما همیشه بهطور ثابت در زیستگاهها نیست. ضمن اینکه ما مطالعات پیرامونی نداشتهایم که این فاکتور را مشخص کرده باشیم. مثلا الان مسیر مهاجرت برخی گونهها در استان گلستان تغییر کرده است. آیا شما اطلاع دارید؟ یک گونه نمیتواند برای قضاوت ملاک باشد. تغییرات شرایطی زیستگاهی متاثر از تغییرات اقلیمی و جهانی است و فعالیتهای دیگری از جمله انواع و اقسام امواجی که روی جهت یابی این پرندگان تاثیر میگذارند میتواند مسیر مهاجرت و زیستگاه آنها را تغییر داده و روی جمعیت آنها در نقاط مختلف تاثیر بگذارد.
یادم میآید در یکی از سفرهایم به گلستان و تالابهای آن، با یک شکارچی پرنده آشنا شدم. شمارهاش را میگیرم و درباره این سکوت مرگبار میپرسم. شاید او بتواند حقیقت این خلوت شگفتآور را هر چند با زبان غیرعلمی و عامیانه بازگو کند. شمارهاش را هنوز نگه داشتهام. این از رموز کار روزنامهنگاری است. هر یک شماره گاه کارآیی و قیمتی بسیار بالا دارد. او که حالا دیگر شکار را کنار گذاشته و «همیار محیط زیست» است و ترجیح میدهد نامش برده نشود ، میگوید: «اینچه تا سال ۱۳۸۵ پر از پرنده بود. من شخصا گزارش زادآوری «کاکاییها» را با چشمان خودم دیدهام. «فلامینگوها» و «کفچه نوک ها» و
«خروس کولی» و «پرستوی دریایی کوچک» آنجا فراوان بودند. همین طور «گلایول بال سرخ» مخصوصا در فصل پاییز و زمستان. گاهی دستههای کاکایی که میآمدند حداقل نزدیک به پنج هزارتا میشدند یا فلامینگوها که در دستههای ۴۰۰ و ۵۰۰ تایی آمد و شد و زندگی میکردند. حالا اما آنجا هیچ پرندهیی را نمیبینی. خانم! من که دیگر دل دیدن سوت و کوری آنجا را ندارم؛ اما شما که به چشم خودتان دیدید! چرا پرندهها دیگر «اینچه» را دوست ندارند؟!
اما یکی از کارشناسان اداره کل محیط زیست گلستان که ترجیح میدهد نامش در گزارش قید نشود از گزارشی خبر میدهد که دو سال گذشته توسط کارشناسان این اداره کل و پس از بازدید از تالاب اینچه و ثبت شرایط آن به مدیرکل سابق محیط زیست گلستان داده شده است. گزارشی که حاوی جدول خروجی فاضلاب «شرکت کانسار خزر» و مقایسه آن با «آیین نامه جلوگیری از آلودگی آب، مصوبه سال ۸۳ هیات وزیران» است. همچنین نمونهبرداری از آب تالاب و نتایج آزمونهای فیزیک و شیمیایی مرکز تحقیقات محیط زیست دریایی شهرستان ترکمن که در شهریور ۱۳۹۲ به مدیرکل سابق گزارش شده است و نشاندهنده وضعیت نابسامان تالاب اینچه است.
مستندات مرگ «اینچه»
یک کارشناس ارشد محیط زیست اما از مسائل و مشکلات تالاب اینچه روایتی دیگر دارد. امید روشن با اشاره به جایگاه پراهمیت تولید و استحصال ید در سیاستهای کلان و اقتصادی کشور و کاهش وابستگی به نفت وگاز و در نتیجه حمایت از این نوع فعالیتها میگوید: «با این همه اینگونه فعالیتها باید با رعایت ضوابط و استانداردها صورت بگیرد. » او در ادامه میگوید: «در ارتباط با واحد صنعتی«کانسارخزر»با توجه به اینکه بهطور مشخص، تالاب آب شور اینچه را تحت تاثیر قرار میدهد باید ابتدا این تالاب و سایر حوزههای تاثیرپذیر از فعالیت این واحد تولیدی، قبل از آغاز فعالیت مورد مطالعه قرار میگرفت تا در آینده خسارات و هزینههای اکولوژیکی در حوزه تولید ید مشخص میشد. در حالی که حدود ۱۰ سال از فعالیت این واحد میگذرد و حجم معتنابهی از انواع آلایندهها وارد این تالاب شده و شرایط بوم شناختی تالاب را بهطور جدی متاثر کرده است. لیکن ارزیابی گستره و عمق این تخریب اکنون کار سادهیی نیست.»این استاد محیط زیست دانشگاه درباره مشکلات محیط زیستی فعالیت واحد «کانسارخزر» در جوار تالاب اینچه میگوید: «این معضلات را در چند مقطع میتوان بررسی کرد. یکی در مرحله حفاری چاهها که استفاده از «گل حفاری» پس از اتمام این مرحله در اطراف تالاب به حال خود رها میشود آلودگیهای متعددی را در محل ایجاد کرده که با هر بارندگی شسته و به تالاب و زمینهای تالاب اطراف از جمله تالاب «صوفی کم» منتقل میشود. ترکیباتی از جمله آزبست، سرب، ترکیبات کرومدار و آهندار و نشاسته که میتوانند بار آلودگی فلزی و غیرفلزی ایجاد کنند. «روشن مرحله دوم را «تخلیه بهشدت اسیدی ناشی از افزودن اسید برای کاهش اسیدیته آب چاه که در فرآیند استحصال ید الزامی است و تخلیه این پساب به تالاب در حالی که مقادیر ید باقیمانده هم در آن وجود دارد عنوان میکند.
او میگوید: «علاوه بر آن، آب فسیلی استخراج شده از این چاهها با توجه به اینکه از لایههای زمین شناختی گوناگونی عبور کرده میتواند حاوی آلایندههای گوناگونی باشد و نیز ممکن است فلزات رادیواکتیو را نیز با خود به همراه داشته باشد. بهنظر میرسد ورود چنین پسابی به تالاب، طی چندین سال، خسارت عمدهیی را به اکوسیستم تالابی اینچه به همراه داشته است.»
روشن معتقد است که امکان کنترل آلایندهها به ویژه اسیدیته پساب این واحد کاملا وجود دارد؛ بدون آنکه مستلزم صرف هزینه هنگفت فراتر از توان مالی این واحد یا نیازمند وجود تکنولوژی پیچیدهیی باشد. او مشکل چنین واحدهای صنعتی را نبود تمایل برای کنترل آلایندهها از سوی متولیان تولید از یکسو و فقدان سازوکار نظارتی موثر از سوی متولی محیط زیست چنین حوزههایی ذکر میکند.
پیشنهاد این عضو هیات علمی دانشگاه برای حل بحران اکوسیستم تالابی اینچه چند بند دارد: نخست اینکه باید پساب این واحد بهطور ویژه توسط یک تیم خاص متشکل از کارشناسان دستگاه حفاظت محیط زیست، آزمایشگاه سازمان محیط زیست، تیم ویژه فنی، پساب واحد و فعالیتهای آن را مورد بررسی قرار دهد و فهرستی کامل از پارامترهای آلاینده و اثرگذار بر تالاب را تعیین و بهطور منظم و مستمر مورد بررسی قرار دهد. دوم اینکه ضروری است تیمی خبره وضعیت بوم شناختی تالاب اینچه را مورد مطالعه قرار بدهند و روند کلی استحاله و تخریب این تالاب را گزارش کنند و واحد تولیدی «کانسارخزر» را ملزم کنند که ساز و کارهای موثری را برای کنترل آلایندهها به کار بگیرند و وضعیت تالاب را به گذشته برگردانند. همچنین خلأ قانونی تعیین استانداردهای آلایندگی در کشور رفع شود و وضعیت پایه اکولوژیکی تمامی منابع آبی کشور، بهویژه تالابها مورد مطالعه قرار بگیرد.
الهه موسوی-اعتماد